در جهان بسیار پیچیده، گیج کننده و ویرانگر امروز، اولین قربانی طبقه کارگر است. این مخاطره برای طبقه کارگر و کمونیسم اش بویژه زمانی مخرب تر است که این طبقه اولویت های خود را گم کرده و نظاره گر حوادث پایان ناپذیر دنیای امروز شود.
در شرایطی که یک انترناسیونال کمونیستی و کارگری وجود ندارد، طبقه کارگر در هر کشور به شدت آسیب پذیر است. چرا که جهان سرمایه داری علاوه بر سازمان ملل و توابعش، با تشکیل ائتلاف های اقتصادی و نظامی مشخص بین دول مختلف نوعی بین الملل دولتی سرمایه داری را ایجاد کرده است. در جهان سرمایه داری امروز بریکس بعنوان پیمان اقتصادی چین و روسیه و هند و برزیل... و پیمان های نظامی نانوشته بین روسیه، چین و کره شمالی در مقابل پیمان های کشورهای غربی مثل ناتو و صندوق بین المللی پول و بانک جهانی...، ظهور کرده و هدف خود را تغییرات در نظام بین الملل تعیین کرده است.
چین و روسیه پشت جنگ های قبیله ای از لیبی تا سودان و چند کشور دیگر افریقایی ایستاده و از قبل جنگ داخلی منابع این کشورها را غارت می کنند. چین و روسیه و کره شمالی در مقابل ناتو و تلاش امریکا و غرب برای کشاندن اوکراین به ناتو، پیمان نانوشته نظامی دارند. امریکا و ناتو هم خاورمیانه را به میدان تاخت و تاز نظامی و فروش تسلیحات به کشورهای عربی تبدیل کرده است. اسراییل زرادخانه ی عظیم نظامی امریکا و ناتو هم برای اشغال و هم نسل کشی و نابودی مردم فلسطین و پایگاه نظامی قدرتمند امریکا در خاورمیانه است. از طرف دیگر امریکا به بهانه ی خطر جمهوری اسلامی، اسلام سیاسی و گروه های تبهکارش، کرور کرور تسلیحات نظامی پیشرفته به کشورهای عربی خاورمیانه بویژه عربستان فروخته است.
اتحادیه عرب هم از کشورهای عربی خاورمیانه و افریقا تشکیل شده است. در این اوضاع و احوال جمهوری اسلامی هم بیکار ننشسته و متحدین خود را در میان دول منطقه دارد و نیروهای نیابتیش اش را در چند کشور خاورمیانه بوجود آورده است.
صف بندی های مخرب اقتصادی و نظامی بورژوازی بین المللی و منطقه ای و بحران های ناشی از آن، مولد جنگ های خانمانسوز در افغانستان، عراق، سوریه، لیبی، فلسطین و ...، اساسا بر استخوان های خرد شده ی طبقه کارگر جهان ایجاد شده است. طبقه کارگر و زحمتکشان تحت سلطه ی بورژوازی جهانی هم گوشت دم توپ جنگ ها و هم نیروی کار ارزان و تولید کننده ی کالاهای بازار خرید و فروش بورژواها از نیازمندیهای جامعه ی بشری تا تولید سلاح و مهمات جنگی آن ها است.
در چنین شرایطی طبقه کارگر جهان فاقد یک اتحاد بین المللی کارگری و کمونیستی است. جهان امروز بیشتر از هر وقت به چنین اتحادی در مقابل اتحادها و ائتلاف ها و پیمان های اقتصادی و نظامی بورژوازی جهانی نیاز دارد. اما بطور واقعی، این خلا راه حل کوتاه مدت ندارد. چرا که طبقه کارگر بدوا در هر کشور سرمایه داری، خود فاقد اتحاد سراسری کشوری است.
در امریکا جنبش کارگری متحد و رادیکالی ابراز وجود نکرده است. در نسل کشی غزه که امریکا یک پای اصلی آن است، طبقه کارگر امریکا قادر به مهار کردن و افسار زدن دولت خود بعنوان حامی اصلی نسل کشی مردم غزه نبوده است. این دوره را مقایسه کنیم با جنگ ویتنام و جنبش ضد جنگ رادیکال در امریکا که در پشیمان کردن دولت وقت امریکا و ماشین جنگی اش تاثیر مهمی داشت.
طبقه کارگر اروپا در آلمان، انگلستان، فرانسه، ایتالیا و ...، نظاره گر و درحاشیه نسل کشی غزه است. در شرایط امروز که جمهوری اسلامی یک پایش در بریکس و پای دیگر در منطقه خاورمیانه و دولت های متحدش چون دولت عراق و سوریه و نیروهای نیابتی اش قرار دارد، طبقه کارگر و زحمتکشان و جوانان و زنان در ایران بیشترین تاوان این اتحاد شوم اسلام سیاسی را پرداخته و می پردازد.
این که در آینده در امریکا یا کدام کشور اروپایی یا آسیا تغییراتی جدی و اساسی ایجااد و یا انقلاب میشود را من هنوز نمیدانم. باید دید.
تا انجا که به این روندها مربوط است، ما نظاره گر نیستیم و حقایق را همانطور که هست را باید گفت. دخالت های سیاسی و نظری کمونیسم ما باید بدون اغراق و بدون امیدواری کاذب باشد.
اما حرف من و پاسخ من به سوال اصلی اولویت طبقه کارگر و کمونیسمش در ایران چیست؟ این است که برای تاثیر گذاری بر روندهای منطقه ای و جهانی باید اتفاقی بیفتد. در ایران اتفاقی بیفتد. و این موضوع اصلی کار طبقه و کمونیسم در ایران است.
در ایران کمونیسم خوشنام و معتبراست. طبقه کارگر عظیمی دارد صرفنظر از این که امروز چقدر قدرت دارد، تشکل مستقل ندارد، کمونیست هایش متحد نیستند، حزب کمونیست خودش را ندارد، در فقر و بیحقوقی محض گیر افتاده، حتی قرارداد ثابت کار ندارد، بیمه بیکاری ندارد و بسیاری مصیبت ها و مخاطرات ناشی از محیط ناامن کار و فقر خانواده های کارگری...
با وجود این ها از نظر من هنوز ایران بیشتر از هر کشوری در خاورمیانه و خاور دور، زمینه مساعدتری برای رشد کمونیسم و قدرت گیری کارگری دارد. باید برویم و این نیرو را برای تغییر بنیادی آماده کنیم.
اگر ما موفق بشویم الگویی میشود برای خاورمیانه. نمیتوانم ادعا کنم که فورا چهره جهان را تغییر میدهد اما مطمئنم در ضرب اول چهره خاورمیانه را تغییر میدهد.
ما یعنی کمونیسم ما و طبقه کارگر و ازادیخواهی و برابری طلبی زن و مرد و جوان و روشنفکر ایران می تواند جمهوری اسلامی را محاصره کند. جنبش آزادیخواهی از شهریور ۱۴۰۱ یک تجربه ی بزرگ است. این جنبش چه کم داشت و چه کم دارد؟ خیلی روشنه کمونیسم متحزب در درون طبقه و طبقه کارگر متحد و متشکل و رهبری کننده کم دارد. این کار اول و آخر ما است. دوم و سومی ندارد.
در خارج کشور جبهه چپ و کمونیسم را کمونیست ها باید تشکیل دهند، بسیج کنند و تقویت کنند. در مورد تحلیل و تفسیر اوضاع جهان و منطقه لشکری از مفسرین وجود دارند. اما سوال اساسی و مساله اصلی برای ما این است: در مورد انقلاب در ایران چه می گوییم؟ متحدین طبقه کارگر کیا هستن؟ به آن ها چه میگوییم؟ به جوان ها، زنان و آزادیخواهان واقعی...، چه میگوییم. روند اوضاع در ایران به کدام طرف میرود؟ ما در شکل گیری روند مورد نظر خود چه نقشی داریم و باید داشته باشیم و ده ها سوال دیگر.
جنبش های تا کنونی در ایران، دمکراتیک بوده و هستند. چه بلحاظ رفاه طلبی و چه آزادیخواهی. اما میدانیم و طبقه کارگر باید بداند که جنبش ها و انقلابات دمکراتیک، بدون رهبری پرولتاریا چیز زیادی عایدشان نمیشود.
تجارب انقلاب ۵۷ و بهار عربی همین را نشان دادند. ما باید برای یک نبرد طبقاتی در ایران با هژمونی کمونیستی آماده شویم. گفتم زمینه ی مساعدتر از ایران در منطقه نداریم.
در جبهه ی مقابل طبقه کارگر و کمونیسم در ایران علاوه بر جمهوری اسلامی، همه ی جریانات اولترا راست و راست و چپ ملی و حتی مذهبی زبانشان دراز است و میدانداری می کنند. میدیای گسترده دارند، تبلیغات و پروپاگاندشان گوش فلک را کر کرده است. این ها می توانند نیرو بگیرند. میتوانند جنبش های اجتماعی را عقیم کنند... ما باید نگذاریم این اتفاق بیفتد.
باز تکرار می کنم که راه تاثیر گذاری بر روندها و تحولات جهانی و منطقه ای آن اتفاق بزرگ است که باید در ایران بیفتد. یعنی طبقه کارگر متشکل در جنبش مجامع عمومی و شوراهای کارگریش، متحزب شدن کارگران کمونیست و تامین و تضمین هژمونی و رهبری طبقه کارگر در جنبش های اجتماعی و سازماندهی انقلاب کارگری. این ها است وظایف اصلی و اولویتهای کمونیسم و طبقه کارگر در ایران!