امروزه و در سراسر جهان بشریت شاهد نسل کشی در غزه توسط اسراییل اشغالگر است. در دل این جنایات علیه مردم بیدفاع غزه، بازی موش وگربه جمهوری اسلامی و دولت نتنیاهو خنده دار و مشمئز کننده است. این شاخ و شانه کشیدن ها درحالی است که بر خلاف پروپاگاند جنگ طلبان، جمهوری اسلامی و دولت تنیاهو بارها اذغان کرده اند که خواهان جنگ تمام عیار نیستند.
روشن است جمهوری اسلامی عملا و از همه ی جهات در جنگ خاورمیانه به بهانه ی دفاع از مردم فلسطین دخیل است. نقش ایران مثل هیچ کشور عربی نیست. مثل مصر، عربستان یا کشورهای حاشیه خلیج یا ترکیه نیست. جمهوری اسلامی عملا و از طریق نیروهای نیابتی اش در عراق، سوریه، لبنان و یمن و با دخالت مستقیم در جنگ شرکت دارد. با وجود این جمهوری اسلامی نمی خواهد جنگ به داخل ایران کشیده شود. مطلوب برای او حفظ حزب الله است. علیرغم پروپاگاند و هیاهوی ریاکارانه نابودی حماس و قتل عام مردم غزه هم برای جمهوری اسلامی اهمیتی ندارد. تلاش نتنیاهو هم برای این که پای امریکا را به جنگ با ایران بکشاند، شکست خورده است. اما این مخاطره هنوز کاملا منتفی نیست. نتنیاهو و دولتش هنوز با سناریوهایی که در آستین دارد از جمله در رفت و برگشت حملات نظامی، ممکن است به هدف تبهکارانه اش یعنی گسترش جنگ تمام عیار به ایران برسد.
در دل تحولات خاورمیانه، بشریت شاهد تداوم یک جنگ و اشغال گری و نسل کشی علیه مردم فلسطین است. در این رابطه دو قطب مقابل همدیگر صف آرایی کرده است. یکی قطب پرو اسراییل و پرو غرب به سرکردگی امریکا و صحنه گردانی اسراییل و دیگری قطب بشریت متمدن و آزادیخواه و انساندوست و برابری طلب. این قطب بندی به این وسعت و شفافیت در تاریخ تحولات جهان سابقه نداشته است.
قصد من در اینجا بررسی کل تحولات خاورمیانه و جنایات جنگی امریکا و ناتو در افغانستان، عراق، سوریه، لیبی و... نیست. در دل تحولات سهمناک خاورمیانه، با هر سرنوشتی که هر کشور داشته و هنوز هم دارد، مساله فلسطین زخم چند ده ساله ای است که تا به امروز و هر روز خونریزی می کند.
از روزی که پرچمی با ستاره داوود جنبش صهیونیستی بعنوان استقلال اسراییل برافراشته شد، شاید کم تر کسی باور می کرد که در میان ملت زخم دیده ی یهود از هولاکست هیتلر، یک روزی جنبشی فاشیستی و نژادپرست درست بهمان سبک هیتلر، عروج کند و از ۱۹۴۸ تا به امروز به مدت ۷۶ سال مثل بختکی بر زندگی و سرنوشت مردم فلسطین بیفتد و منشا هلوکاست و نسل کشی دیگر یک ملت ستمدیده باشد. هیچ کس فکر نمی کرد که استراتژیست های یهودی از همان آغاز هدف شوم اشغال کامل فلسطین و تصرف زمین و خانه و کاشانه شان باشد و میلیون ها انسان را از محل زندگی خود بیرون و آواره کند. هیچ کس فکر نمی کرد بازماندگان هلوکاست، خود به عاملان نسل کشی ملت دیگر به نام فلسطین تبدیل شوند. اما این اتفاق افتاد.
جنبش مقاومت فلسطین
در مقابل استراتژی شوم و ویرانگر صهیونیست ها، زنان و مردان و پیر و جوان و کودک فلسطینی، قیام ها "انتفاضه" و جنبش مقاومتی سازمان دادند و با چنگ و دندان از زندگی و انسانیت شان دفاع کردند. خیلی ها در بمباران ها تکه تکه شدند، زیر آوار ساختمان ها دفن شدند، در زندان ها اسیر و میلیون ها نفرشان به کمپ های آوارگان کشورهای عربی خاورمیانه پرتاب و بعنوان انسان های درجه دوم این کشورها به کارگران ارزان سرمایه داران عرب تبدیل شدند.
کودکان فلسطینی که یک روز فقط با پرتاب سنگ به جنگ اشغالگران تا دندان مسلح اسراییل رفتند، کشته شدند و یا در سازمان های مختلف اسلحه دست گرفتند تا از جان و مال و حرمت شان دفاع کنند.
جنبش مقاومت فلسطین به دلیل وجود گروه های متخاصم همدیگر هیچ وقت نتوانستند مقاومتی قدرتمند برای دفاع از خود و مردم فلسطین سازمان دهند. من نمیخواهم به تاریخچه ی تک تک این گروه ها از زمان یاسر عرفات و جرج حبش و دیگران بپردازم. اتفاقی که امروز افتاده جنگی برای نابودی کامل مردم فلسطین است.
یک عده می گویند تقصیر فلسطینی ها است که به اسراییل حمله کردند و چنین و چنان کردند. اسراییل را عصبانی کردند و او هم برگه ی قانون امریکا و غرب به نام "دفاع از خود" بر سینه چسپاند و با هدف دیرینه پاکسازی قومی و نابودی کامل فلسطین، غزه را با خاک یکسان کرد، بر کمپ های اوارگان بمب ریخت، تمامی خانه ها و مدارس و بیمارستان های غزه را از بین برد، بیش از 50 هزار انسان را یکجا کشت و بیش از یکصد هزار نفر را ز خمی کرد که یک سوم شان کودکان بودند. هنوز اجسادی از کودکان و مادران و پدرانی زیر آوار خانه هایشان مدفون اند. گورستان های جمعی و بی نام و نشان انسان های لت و پار شده زیر بمب های اسراییل حکایت از کوره های ادم سوزی هیتلر دارد.
هفتم اکتبر ۲۰۲۳
برای اولین بار از تاریخ تشکیل دولت اسراییل و پس از ۷۵ سال تهاجم و ویرانگری و اشغالگری و آوارگی و کشتار مردم فلسطین، چند گروه فلسطینی به رهبری حماس در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ دولت اشغالگر نتنیاهو را آنطور که خود می گویند غافلگیر کردند.
این اولین حمله ی حماس به داخل خاک اسراییل برای دولتی که ده ها سال است زرادخانه عظیمی را فراهم کرده و به پیشرفته ترین جت های جنگی و موشک و بمب اتم مسلح است، یک شکست قلمداد شد. از آن روز به بعد دولت نژادپرست نتنیاهو فرصت را غنیمت شمرده تا با تمام قوا به استقبال تداوم استراتژی شوم و ضد بشری نابودی فلسطین و اشغال و تسلط تمام و کمال غزه برود. و این سیاستی است که تا امروز که بیش از یک سال از آن می گذرد با شدت ادامه دارد.
خوشحالی جناح راست اپوزیسیون جمهوری اسلامی از کشتار جمعی و نسل کشی مردم غزه تحت عنوان "شکست حماس" جزء ناچیزی از کمپ صهیونیسم و امریکا و ناتو است. چرا که پیروزی اسراییل را پیروزی خود می دانند و سرنوشتشان در گرو این کمپ و سرمایه گذاری کثیفی است که گویا با گسترش جنگ به ایران، جمهوری اسلامی سرنگون شده و آن ها سوار بر هواپیمای این کمپ از نوفل شاتوی امریکا به تهران میروند و صاحب قدرت و ثروت میشوند.
از طرف دیگر جناح چپ اپوزیسیون که بخشا خود را کمونیست می نامند مدعی اند، جنگ کنونی اسراییل با حماس به مردم فلسطین ربطی ندارد و این جنگ نتنیاهو با تروریست های حماس به رهبری سنوار است. این یک دروغ ابلهانه است. این تکرار حرف نتنیاهو است که گویا با تروریست ها می جنگد نه مردم فلسطین.
اما برای مردم فلسطین سنوار مظهر مقاومت و مصمم به ایستادگی در مقابل هارترین قدرت نظامی خاورمیانه است. چپی که این مقاومت را به دلیل ایدئولوژیک به تمسخر می گیرد، بخواهی نخواهی در کنار نتنیاهو برای نابودی فلسطین ایستاده است.
این چپ از ارشیو نهادهای اطلاعاتی دولت نتنیاهو مثال می آورند که سنوار در غزه چنین و چنان کرده و ادم کشته است. حماس چهار نفر جاسوس اسراییل را در غزه اعدام کرده و این از نظر اسراییل تروریسم است اما نسل کشی او در غزه برای خاورمیانه جدید!
میگویند مقاومت فلسطین ربطی به حماس ندارد. اگر اینطور است پس این مقاومت کجا است؟ اگر گفته شود محمود عباس و تشکیلات فاسدش ربطی به مقاومت فلسطین ندارد، قابل درک است و واقعا ربط ندارد. اما حماس را از فلسطین برداری مقاومتی نمی ماند و نه تنها غزه بلکه کل فلسطین اشغال و کل مردم به سلاخی کشیده می شوند. این را صهیونیست های حاکم بر اسراییل به صراحت و بیشرمی آشکار می گویند. نتنیاهو و حزب و جبهه اش در اسراییل نژادپرست است. کودک فلسطینی که در مقابل سرباز اسراییلی عربی صحبت کند تنها مسخره اش نمی کنند بلکه اگر اورا نکشند شکنجه اش می کنند. عربی صحبت کردن مردم فلسطین برای نژادپرستان اسراییلی یعنی فوش دادن به آن ها.
برای من جنگ اسراییل در غزه جنگ ایدئولوژی ها نیست. جنگ یهودی ها و مسلمانان نیست. اسلامی و تروریست نامیدن حماس و سنوار در جنبش مقاومت فلسطین در مقابل اشغالگری و نسل کشی بیش از نیم قرن اسراییل پوچ است و جایی از اعراب ندارد. چپی که حماس را و سنوار را بخاطر اسلامی بودنش محکوم می کند، در حالی که هیچ الترناتیو عملی و سازمانی و دخالت در دفاع از مردم فلسطین ندارد، حپروتی و پرت است. بخواهد نخواهد به نتنیاهو برای نابودی مردم غزه چک سفید می دهد و جنایاتش را لاپوشانی می کند. چپی که فکر می کند چون جمهوری اسلامی از حماس حمایت می کند، پس این همان اسلام سیاسی خمینی است، باز از مرحله پرت است. حماس از جبهه ی اخوان المسلمین مصر و قطر و ترکیه است. ربطی به شیعی گری جمهوری اسلامی و صدور آن به منطقه ندارد. گیریم جمهوری اسلامی پول یا سلاحی به حماس داده باشد، این در شرایط جنگ اسراییل اشغالگر و به لحاظ نظامی یکه تاز در خاورمیانه هیچ ایرادی ندارد. جمهوری اسلامی هیچ ربطی به مقاومت مردم فلسطین ندارد. حماس هم نوکر جمهوری اسلامی نیست. پول و اسلحه گرفت، حتما گرفته. در همه ی جنگ های کوچک و بزرگ جهان این بده بستان ها وجود داشته. ما هم برای مقاومت در برابر تهاجم جمهوری اسلامی از دشمنانش بدون هیچ قید و شرطی کمک گرفتیم. حماس و حزب الله هم یکی نیستند. وابستگی حزب الله به جمهوری اسلامی برای همه اشکار است. لبنان هم شبیه فلسطین و غزه نیست. حزب الله از دل یک جنگ داخلی در این کشور بر سر قدرت توسط جمهوری اسلامی تشکیل شد. حماس با دولت کارتنی محمود عباس هم تفاوتش در مقاومت یکی و تسلیم دیگری است. محمود عباس یک ترسوی فاسد است. محمود عباس حتی کدخدای خوبی برای کرانه ی غربی که بیشتر از کمپ های آوارگان فلسطینی تشکیل شده، نیست. تا چه رسد به مقاومت در برابر اسراییل اشغالگر و جنووساید نتنیاهوی جنایتکار.
نظم نوین و خاورمیانه ی جدید نتنیاهو
نتنیاهو نقشه ی خاورمیانه جدید را به جهان نشان می دهد و در اوج بیشرمی نشانی از فلسطین در آن نیست. او می گوید من به همه نقاط خاورمیانه دسترسی دارم. اما تحولات خاورمیانه طبق خواسته های نتنیاهو پیش نخواهد رفت. خاورمیانه شاهد تحولات زیادی خواهد بود اما نه به نفع اسراییل. مصر و عربستان و قطر و ترکیه ترجیح می دهند با ایران و اقمار چین باشند تا این که اسراییل را وارد کمپ خود کنند. جمهوری اسلامی هم همین را می خواهد و همین سیاست را در منطقه دارد. اوضاع منطقه به نفع جمهوری اسلامی و به ضرر اسراییل است. دیدیم عربستانی که تا دیروز می خواست با اسراییل پیمان ابراهیم را امضا کند امروز می گوید به شرطی رابطه را با اسراییل عادی می کند که دولت مستقل فلسطین را به رسمیت بشناسد. من از روز اول حمله اسراییل به غزه گفتم اسراییل بازنده این جنگ است. نسل کشی فلسطینی ها و با خاک یکسان کردن غزه نشان پیروزی اسراییل نیست. هیتلر هم کشتار و خرابی های عظیمی بوجود آورد و بخش بزرگی از اروپا را تسخیر کرد اما در نهایت بازنده ی جنگ شد. سرنوشت نتنیاهو هم همین است.
اپوزیسیون جمهوری اسلامی که از عالم واقعی سیاست به دورند و لم داده بر مبل هایشان، روی اسب باخته ی اسراییل شرط بندی کرده اند، خود نیز بازنده اند. جالب است برای اپوزیسیون راست و بخشا چپ نظم نوین نتنیاهو قابل قبول است. چرا که جمهوری اسلامی در آن قرار ندارد.
سرنوشت مردم فلسطین
تکلیف نهایی سرنوشت فلسطین راه حل فوری ندارد. فوری ترین کاری که بشریت متمدن جهان می تواند بکند فشار قدرتمند سیاسی بر اسراییل وحامیانش برای قطع جنگ و پایان دادن به کشتار جمعی در غزه و لبنان است. دولت فاشیست نتنیاهو امروز یکه تاز این میدان است. غزه را با خاک یکسان کرده، دارد همین بلا را سر لبنان می آورد. حتی اگر همین امرز جنگ تمام بشود تشکیل دولت مستقل فلسطین بر ویرانه های غزه و کرانه باختری هنوز یک رویا است.
این جنگ و نسل کشی و قتل و ویران گری اسراییل زمانی تمام می شود که هم مردم اسراییل صهیونیست ها را از حاکمیت خلع ید کنند و هم مردم فلسطین برای اداره جامعه ی خود تصمیم بگیرند.
ما متاسفانه تاریخ را نمی توانیم به قبل از اشغال فلسطین توسط صهیونیست ها و تشکیل دولت اسراییل برگردانیم. در نتیجه کم ترین اقدام و فوری ترین راه حل، ختم جنگ و نسل کشی مردم فلسطین است. حل ریشه ای مساله فلسطین جز با خروج نیروهای نظامی، خاتمه دادن به اشغال فلسطین، تخلیه شهرک های یهودی نشین، ممکن نیست. و لازمه ی این کار پایین کشیدن صهیونیست ها از قدرت و تشکیل دولتی دمکراتیک در اسراییل و برسمیت شناختن حق مردم فلسطین برای تشکل دولت مستقل خود است.
وظایف عاجل جامعه ی ما
در گرد و خاک و گیرو دار جنگ و فضای جنگی جمهوری اسلامی و صهیونیست های حاکم بر اسراییل، موضوع اصلی و وظیفه ی عاحل ما این است که نباید گذاشت فضای جنگی و تهدیدات طرفین جنگ باعث شود، جنبش ها واعتراضات کارگری و اجتماعی زیر سایه ی پروپاگاند و تهدیدات جنگ حاشیه ای شود. این خواست جمهوری اسلامی است و نباید به آن تن داد.
بخشی از مردم ایران به دلیل نفرت از جمهوری اسلامی و خواست سرنگونی از طرفی و پروپاگاند نتنیاهو و اپوزیسیون راست و سلطنت طلب ها، از طرف دیگر، جنگ ایران و اسراییل و دخالت امریکا را به نفع خود می دانند که گویا این جنگ به سرنگونی جمهوری اسلامی یا تضعیف او ختم می شود.
این جنگ اولا به سرنگونی منجر نمی شود، بلکه شرایطی بوجود می آورد و بهانه ای می شود تا رژیم هم نسبت به معیشت مردم بیخیال شده و هم فضای سرکوب را تشدید کند. ما می شنویم که دولت جدید و حامیانش مکررا می گویند بدون برداشتن تحریم ها و بدون مذاکره و تعامل با امریکا و غرب اقتصاد ایران نمی چرخد. نفس این مساله برای حاکمیت و بخصوص دولت پزشکیان این است که وضعیت موجود و فلاکت جامعه را توجیه کنند. پزشکیان از همان اغاز تا امروز همین را تکرار می کند و در نتیجه پاسخ معیشت جامعه را نمی دهد. گفته و میگوید نمیتوانیم. از انطرف هم خامنه ای و مجلس و دارو دسته اش هم میگویند ما حاضریم تعامل کنیم ولی آنها نمیخواهند و جنگ طلب اند.
طبقه کارگر و کمونیسم اش صراحتا اعلام می کنند که این جنگ ما نیست. باید ادعای بیشرمانه و دروغین جمهوری اسلامی به دفاع از مردم فلسطین را رسوا کرد. باید پروپاگاند دولت اسراییل و جریانات راست اپوزیسیون ایران را خنثی نمود!