شاید در هیچ دوره‌ای از تاریخِ آزادی‌خواهی در ایران، حتی در عنفوان انقلاب پنجاه‌وهفت، اپوزیسیون «چپ» بورژوایی همچون امروز به روند زندگی مردم و به مبارزه‌ی انسان‌های جامعه برای رسیدن به زیست متعالی بی‌ربط نبوده‌اند؛ چه‌بسا که هیچ وقت این چنین مبتذل و ریاکارانه به نام «انقلاب» و به نام «ضدیت» با امپریالیسم، هیات حاکمه‌ی آمریکا و اسرائیل و حکومت اسلامی را به جنگ همه‌جابنه تشویق نکرده بودند.

چه نیروهایی که از حملات رژیم اسرائیل و ناتو «دخالت بشر دوستانه» و رژیم‌چنج، یعنی همان آلترناتیوی که در سوریه و لیبی اجرا شد را انتظار دارند، و چه جریانی که «محور مقاومت» را دشمن «امپریالیسم» یا همان استکبار‌ستیز اعلام می‌کند و هم‌پای جمهوری‌اسلامی به جنبش آزادی‌خواهی مردم در این جغرافیا رنگ کثیف اسلامی می‌زند، در کنار مسببان و عاملان این شکاف عمیق و خونین نظامی در منطقه، از اولین بازندگان این جنگ خواهند بود. نیروهایی که بر متن این جنگ ضد انسانی در هیات ضد رژیمی و در قالب ضدیت با آمریکا جنگ را رواج می‌دهند، آنقدر مشمئز کننده و آزار دهنده است که همه امید سیاهشان در خون پاشیدن به زندگی مردم ایران و مردم خاورمیانه به چشم می‌آید.

اتفاقات مرگبار و جنایتکارانه که به دست رژیم اسرائیل رقم خورد و هنوز تکرار‌ می‌شوند، برای هر دو طرفِ درگیر در جنگ، که با بحران‌های داخلی و با مشکلات بین‌المللی روبه‌رو بودند، حکم نجات دهنده‌ی مجرمان ابدی را داشت. به حاشیه رفتن «حماس» قبل از ۷ اكتبر و فراموش شدن به‌مثابه حاکم سیاسی غزه و یکی از بازوهای «محور مقاومت»، و به‌طور کلی كم ‌اثر شدن سیاست‌های فرامرزی جمهوری‌اسلامی به‌عنوان راس آن، و از طرف دیگر سقوط محتوم دولت «نتانیاهو» در اسرائیل، بسترهای لازم برای شکافتن زخم چرکین فلسطین را فراهم کردند و به دنبال آن و به بهانه حمله ۷ اكتبر حماس، مردم غزه تماما توسط اسرائیل و با حمایت همه جانبه آمریكا و متحدین او به خاک‌ و خون کشیده شدند. حمله هفت اكتبر برای حماس بازگشت او به صحنه سیاست را برای اذهان عمومی تامین كرد و به عنوان جریانی مدعی، حماس را در موقعیتی دیگر قرار داد. فاشیست‌ها در تل‌آویو كه ۷۶ سال است حتی یك روز هم از كشتار مردم فلسطین، اشغال هر روزه سرزمینهای آنها و... كوتاهی نكرده اند، حمله ۷ اكتبر را بهانه ای برای ادامه سیاست فاشیستی و نسل كشی از مردم فلسطین و نابودی غزه تبدیل كردند، چیزی كه برای نتانیاهو و همراهان جنایتكارش یك نیاز و یك فرجه بود. حمله‌ی هفت اکتبر توسط «حماس» و پاسخ وحشیانه‌ و خونین از جانب رژیم اسرائیل، ضرورت خود را از چنین شرایطی گرفت. 

سرعت رویدادهای خونین و تاثیر آن‌ها بر فضای سیاسی جوامع منطقه چنان پُر شتاب و عمیق بود، که از همان آغاز صف‌بندی اپوزیسیون و جریان‌های سیاسیِ خارج از حکومت ایران را نیز دوباره تعریف کرد. چنان‌که هر دو جبهه‌ی اصلی در این جنگ با تعمیق شکاف سیاسی-نظامی ادامه‌ی حیات خود را تضمین کردند، راست و چپ بورژوایی در اپوزیسیون نیز فرصتی یافتند، تا پس از پیشروی‌های جنبش انقلابی در ایران، نفس بگیرند و در این عرصه‌ی ضد انسانی خودی نشان دهند. اگر حزب «حمید تقوایی» و هواداران‌اش از قوم‌پرستان و جریان‌های مذهبی جلو افتاده‌اند و در کمین نشسته‌اند، تا جنگ‌افروزی دولت اسرائیل رژیم چنج و براندازی در ایران را به‌همراه آورد، جریان نئوتوده‌ایسم به سرکردگی سایت «تدارک کمونیستی» نیز عجولانه ولی صریح و با اعتماد به نفس در سمت جنگ‌طلبی و به نفع جمهوری‌اسلامی ایستاده است. اگر مجمع‌الجزایر موسوم به حزب «حککا» دست گل زشتی به آب داده‌اند و طبق معمول از جنگ و حمله‌ی نظامی توسط اسرائیل-آمریكا علیه مردم ایران حمایت کردند، جریان «بهمن شفیق» نیز با بی‌شرمی خیزش انقلابی جاری را به حساب «دشمن داخلی» جمهوری‌اسلامی در جنگ با اسرائیل گذاشت و مردم انقلابی را همدست رژیم صهیونیستی اعلام کرد، چنان‌که گویا رژیم اسلامی را علی‌رغم میل‌اش از حضور همه‌جانبه در جنگ بازداشته است.(۱)

این فضاحت سیاسی و این بی‌عاری نسبت به پایمال کردن اصول انسانی از جانب «چپ» پروآمریکا در دید انسان‌ها چنان نفرت‌انگیز است، که برای توجیه خود باید از انبان پوسیده‌ی «سازمان مجاهدین» اصطلاحی جعلی مثل «فروپاشی سرخ» ابتیاع کند! و زیر آن پنهان شود! اما رسوایی شرم‌آور برای طیف «حمید تقوایی»-«اکس‌مسلم» زمانی به‌بار آمد، که دولت فاشیستی اسرائیل پس از کشته شدن رهبران «محور مقاومت» بر سیاست «جنگ ادامه دارد» تاکید کرد. این جریان که تحت عنوان «چپ» فعالیت می‌کند و در جامعه سوء‌رفتار سیاسی دارد، وقتی مجبور به مطرح کردن جایگاه خود در سپهر سیاسی ایران می‌شود، که رژیم صهیونیستی پس از کشته شدن «سنوار» به جهانیان ثابت کرد نیت‌اش از ادامه‌ی جنگ نه نابودی «حماس» و «حزب‌الله»، بلکه پاکسازی قومی و فراتر از آن كشورگشایی خود تا جایی است كه حداقل در كوتاه مدت كل فلسطین از روی نقشه پاك و به بخشی از سرزمینها اسرائیل تبدیل كند. درواقع رژیم آدمکش اسرائیل به بهانه‌ی خون‌خواهی از «محور مقاومت»، اما به‌هدف حذف کردن موجودیتی به نام مردم فلسطین از جغرافیای خاورمیانه، جنگ را در چند جبهه پیگیری می‌کند. به هر حال جنگ جاری که در حیص‌وبیص شرایط انقلابی در ایران است، محیط مناسبی را برای بخشی از نیروها و احزاب بورژواییِ حامی جنگ ساخته تا نفرت برحق مردم از جمهوری‌اسلامی را دستمایه‌ی شدت گرفتن کشمکش‌های نظامی کند و به‌تبع برای به استیصال رساندن مردم انقلابی به کار برد.

سمت دیگر جنگ‌طلبی، جریان نئوتوده‌ایسم که خونی در رگهایش جاری شده است، امیدی پیدا كرده و به تكاپو افتاده و فعال شده است، حمله‌ی نظامی تمام عیار را از جمهوری‌اسلامی و گروهای نیابتی‌ و متحدینش توقع دارد. این جریان تحمیل شدن دوفاکتوی مساله‌ی «حجاب» به رژیم اسلامی به‌عنوان یکی از دستاوردهای جنبش انقلابی را با ملقب کردن به «اسلحه‌ی ویژه‌ی»(۲) سیاسی-نظامی اسرائیل جنایی و تبهکارانه جلوه می‌دهد، و از فرط دلباختگی به «محور مقاومت» که البته از پرورژیمی بودن برمی‌آید، هیجان‌زده شده و بی‌هیچ ابایی وفاداری خود به «محور مقاومت» را با تشبیه کردن «سنوار» و کشته شدن او به «عروج انسانیت»(۳) نشان می‌دهد. درواقع اگر شبه تحلیل‌های مبتنی‌بر «رئال پولتیک» و کپی‌برداری‌ها از مجلات و نشریات احزاب سوسیال‌دمکرات اروپایی را از دستگاه سیاسیِ عاریه‌ای سایت «تدارک کمونیستی» کنار بگذاری، آنچه می‌ماند تلفیق تزهای کهنه‌ی بیرون آمده از جنبش ناسیونالیسم «چپ» با سیاست‌های پرورژیمی است، که هر از چند گاهی به بهانه‌های مختلف و به دلایل مشخص به سطح سیاست‌ورزی در جامعه می‌آید؛ اما این‌بار جدی‌تر از چند صباح گذشته فعالیت می‌کند. این جریان متعلق به جنبش ملی-اسلامی است و به این اعتبار با اسلامی کردن جنبش برحق مردم فلسطین مشکلی ندارد و تناقضی در نظریات سیاسی‌اش پیش نمی‌آید؛ چه‌بسا که به تبعیت از اسلاف‌اش در خط توده‌ای-اکثریتی از اسلام سیاسی و از جریانات مذهبی در ایران و در خاورمیانه به‌مثابه نیروهای جنبش «ضد امپریالیسم» و «رهایی‌بخش»، تجلیل و تمجید می‌کند.

توحش بی‌حد و حصر حکومت اسرائیل آفریننده‌ی «حماس» است و نیروهای «محور مقاومت» نیز وجود راست افراطی و نژادپرست در اسرائیل را توجیه کرده‌اند. از طرف دیگر جریان‌های اسلامی در منطقه پابه‌پای رژیم صهیونیستی در تلاش‌اند تا موقعیت خود را در جدال قطب‌های کاپیتالیستی که در خاورمیانه متمرکز شده تثبیت کنند و در این کشمکش یکی پشت نقاب دروغین «دفاع» از مردم فلسطین و دیگری زیر پرچم «دفاع» از امنیت شهروندان، بر شعله‌های آتش در خاورمیانه می‌دمند. اگر دولت آپارتاید اسرائیل عامل چرکین شدن زخم فلسطین است، نیروهای مرتجع «محور مقاومت» نیز باعث التهاب آن می‌شوند و با آویزان شدن به معضل مردم فلسطین میكوشند موقعیت خود در منطقه و خصوصا جهان عرب را بهبود بخشند. ارتجاع اسلامی در فلسطین برای پاسخ دادن به هجوم ارتجاع صهیونیسم شکل گرفته است، اما در تمام این سال‌ها از ظلمی که توسط دولت راستگرای اسرائیل با حمایت غرب بر مردم فلسطین رفته است، یک هویت مذهبی منکشف شده که حیات جریان‌های اسلامی مثل «حماس» را به ادامه‌دار شدن معضل فلسطین پیوند می‌زند. همچنین گروه‌های اسلامی در میانه‌ی مواضع و کارکرد امپریالیسم حرکت می‌کنند، و درعین حال میلیتاریسمِ قدرت‌های سرمایه‌داری غربی در منطقه نیز اسلام سیاسی را به‌مثابه عنصر ضد کمونیسم در صحنه‌ی سیاست بازسازی می‌کند. یعنی بازگشت مجدد ارتجاع اسلامی به‌عنوان یک سنت سیاسی که نه خواهان برچیدن معضل فلسطین، بلکه درپی «رستاخیز اسلامی» است، براساس عروج چندباره‌ی راست نژادپرست در اسرائیل موضوعیت می‌یابد. به عبارت دیگر بزرگ کردن «قوم» یهود که با محتوای تحکیم و متمرکز کردن موقعیت سیاست‌های «بازار آزاد» در خاورمیانه صورت می‌گیرد، در موازات‌اش پُربها دادن به اسلام سیاسی ترسیم می‌شود، که زمینه‌های لازم را برای جولان دادنِ باندهای جنایی قومی و مذهبی در منطقه آماده می‌کند و تصویر ناامن‌تری از همیشه را جلوی مردم این جغرافیا می‌گذارد.

برخلاف سناریوی سیاه که «چپ»‌های بورژوایی برای جامعه‌ی ایران طرح‌ریزی کرده‌اند، برخلاف باور کوته‌بینانه‌ی «چپ» پروآمریکا مبنی‌بر خلاص شدن مردم ایران و مردم خاورمیانه از سایه‌ی نکبتبار جمهوری‌اسلامی توسط حملات نظامی آمریکا و اسرائیل، و برخلاف تبلیغات کور «چپ» پرورژیمی مبنی‌بر واقعی جلوه دادنِ «محور مقاومت» در «دفاع» از مردم فلسطین و مبنی‌بر توانایی شرکت کردن جمهوری اسلامی در جنگی تمام عیار، هر جنگی علیه مردم ایران می‌تواند حداقل ویرانه‌ای بر تل بزرگ زندگی‌های تباه شده در جوامع دیگر خاورمیانه بیافزاید؛ جنگی که البته در کوتاه مدت دوام جمهوری‌اسلامی را قوام می‌دهد. به هر حال جنگ ننگین اسرائیل علیه کودکان فلسطین هنوز ادامه دارد و جمهوری‌اسلامی و گروه‌های نیابتی‌اش نیز همچنان به دنبال حملات تلافی‌جویانه هستند، و «چپ»های بورژوایی هم در میانه‌ای این جنگ به پروپاگاند نظامی در جبهه‌ها مشغولند. اما مردم مترقی و متمدن در جهانِ پس از سلسله جنایت‌های رژیم اسرائیل، هیچ تفاوتی بین تروریسم «بشردوستانه‌ی» آمریکا و ناتو با جنگ‌طلبی و تروریسم اسلامی قائل نشدند. درحالی‌که جریان سیاسی «حمید تقوایی»-«اکس‌مسلم» باردیگر از حمله‌ی نظامی علیه ایران به وجد آمده و بی‌محابا در طرف جنگ علیه مردم ایستاده است، و درحالی‌که جریان نئوتوده‌ای با بسته‌بندی کردن نیروهای مرتجع «محور مقاومت» در قالب «چه‌گوارا» و کموناردها به جنگ علیه بشریت قداست می‌دهد، مردم آزادی‌خواه جهان تلاش می‌کنند که هرچه زودتر پایان این کشتار فرارسد. اگر طیف حمید تقوایی-اکس‌مسلم در خیال خود می‌پروراند که حمله‌ی نظامی علیه ایران به براندازی منجر ‌می‌شود، سایت «تدارک کمونیستی» نیز اصرار دارد که پروسه‌ی «افول هژمونیک آمریکا» با حمله‌ی همه‌جانبه از سوی جمهوری‌اسلامی و محور مقاومت زودتر پایان یابد. اگر مرزهای سیاسی بین نیروها و احزاب راست و چپ بورژوایی پس از حمله‌ی هفت اکتبر و پس از جنایت‌های اسرائیل خلط شدند، اما جنبشی جهانی علیه جنگ‌افروزی و در حمایت از حق مردم فلسطین شکل گرفت که دنیا را حول قطب‌های ارتجاعی و آزادی‌خواهی پولاریزه کرد.

در مقابلِ قتل‌عام در غزه و در برابر عملیات‌های تروریستی توسط رژیم صهیونیستی که خاورمیانه را به دوره‌ای بغرنج وارد کرده، فشار انسان‌های صلح‌طلب جهت آزادی مردم فلسطین چنان گسترده و شدید است، که رژیم سفاک اسرائیل و شرکایش را میتواند به عقب ببرد. بی تردید اگر طبقه كارگر بتواند به عنوان پایه این جنبش نقش تاریخی كه از او توقع میرود را ایفا كند، اگر رهبران و فعالین رادیكال این طبقه بتوانند نقشی موثرتر ایفا كنند و در پیشاپیش این جنبش انسانی حركت كنند، افسار كردن قطب جنگ طلب چه اسرائیل و چه شركای غربی اش را ممكن میكنند. از طرف دیگر سازمان‌هایی که با پرچم اسلام و با ایدئولوژی مذهبی به‌عنوان نماینده‌ی مردم فلسطین در عرصه‌ی سیاست و در میدانْ ابراز وجود می‌کردند، خصوصا جمهوری اسلامی كه زیر پرچم ریاكارانه دفاع از مردم فسلطین دنبال امیال زمینی خود است، اکنون به اندازه‌ای منفور و بی‌اعتبار شده ، که به ناچار با جاری شدن تحرک‌های جنبش رادیکال، سکولار و انسانی در فلسطین حاشیه ای خواهند شد. همچنین مردم انقلابی در ایران كه علیه نسل كشی و توحش دولت اسرائیل و همزمان با جمهوری اسلامی در جدال روزانه اند، در موقعیت بسیار مناسب تری برای جنگ نهایی با جمهوری اسلامی قرار میگیرند. مردم آزادیخواه ایران علیه اسرائیل و متحدین او و همزمان علیه جمهوری اسلامی و حامیان او موضع گرفته‌اند، چرا که واقف‌اند چه تروریسم صهیونیستی و چه تروریسم اسلامی توازن قوا را در مبارزه برای رسیدن به آزادی و برابری در جهت منافع و دوام جمهوری‌اسلامی تغییر خواهد داد. بشریت مترقی و متمدن اکنون رفع شدن معضل فلسطین را از دولت‌های فاسد غربی و از جریان‌های مرتجع اسلامی و دول فاسد عربی پیگیری نمی‌کند، بلکه از قطب غیرمذهبی و غیر قومی و انسانی در جهان می‌خواهد که آزادی مردم فلسطین را متحقق کند. مردم آزادی‌خواه و نوع‌دوست در سراسر جهان، این دولت‌های ضد بشر و این نیروهای فناتیک را عامل اصلی در پایدار ماندن رنج و تبعیض علیه مردم فلسطین می‌دانند. این قطب سوم می‌خواهد فاشیسم اسرائیلی و ماشین جنگی آن و شركای غربی او را به‌همراه ارتجاع اسلامی از آینده و سرنوشت انسان‌ها دور کند و همچنین می‌خواهد مخاطراتی که اپوزیسیون راست و چپ بورژوایی در ایران میكوشند به‌بار آید را برای مردم جامعه روشن و افشا کند. این جنبش تنها دریچه‌ای است که به مردم فلسطین و خاورمیانه برای پایان دادن به كشتار مردم فسلطین، برای افسار كردن دولت نژاد پرست اسرائیل و حل معضل تاریخی فلسطین امید می‌دهد.

اکتبر ۲۰۲۴

 

پانوشت‌ها:

(۱) رجوع شود به مطلب «زدن یا نزدن - کدام پاسخ؟ -
2» نوشته‌ی «بهمن شفیق» منتشر شده در سایت «تدارک کمونیستی»:
رجوع شود به مطلب « از «نه غزه، نه لبنان» تا «ژن، ژیان، ئازادی»: پایان یک میثاق، آغاز هرج و مرج - بیانیه تحلیلی»، نوشته‌ی «تدارک کمونیستی»، منتشر شده در ارگان این سازمان

(۲) رجوع شود به مطلب « پسا حمله -۳: حجاب یا اسرائیل؟ ژئوپلیتیک و ایدئولوژی»، نوشته‌ی «بهمن شفیق»، منتشر شده در سایت «تدارک کمونیستی»

(۳) رجوع شو به مطلب «سنوار، عروج انسانیت»، نوشته‌ی «تدارک کمونیستی»، منتشر شده در ارگان این سازمان.