جنگ صهیونیست ها و اسلامیست های حاکم در خاورمیانه تحت نظارت آشکار و پنهان ناتو بر زندگی مردم منطقه سایه انداخته است. در چنین شرایطی طبقه کارگر که هر روز صبح هنوز خستگی روز و هفته های قبل را بر تن دارد، از خواب بر میخیزد و به سرکار می رود، از خود می پرسد، چه خبر است و من در کجای این بازی حکام سرمایه ی جهانی و منطقه ای و دولتی به نام جمهوری اسلامی قرار دارم!
پاسخ اول: این جنگ ما نیست. طبقه کارگر و توده های زحمتکش نفعی در این جنگ ها ندارند.
پاسخ دوم: پایان نسل کشی در فلسطین زمانی است که رژیم صهیونیست اسراییل توسط کارگران و مردم آزادیخواه و مخالف آپارتاید احزاب و جریانات صهیونیست در خود اسراییل پایین کشیده شود. آین جنگ و نسل کشی و قتل و ویران گری اسراییل زمانی تمام می شود که هم مردم اسراییل صهیونیست ها را از حاکمیت خلع ید کنند و هم مردم فلسطین نیروی سومی بجز محمود عباس و حماس به میدان سیاسی بفرستد. این تنها شانس است. شانسی که حتی می تواند بجای دو کشور، مردمان این نقطه از جهان صرفنظر از نژاد و دین و زبان در یک کشور واحد و با حقوق شهروندی برابر در کنار هم زندگی کنند. ممکن است گفته شود این فقط یک آرزو است و محال است. از نظر من راه حل دو کشوری و تشکیل کشور مستقل فلسطین روی ویرانه هایش و زیر سلطه ی تبهکاران تا کنونی مثل حماس و جهاد اسلامی و جریان محمود عباس هم یک ارزو است. امروز فلسطینی سر پا باقی نمانده است.
ما تاریخ را نمی توانیم به قبل از اشغال فلسطین توسط صهیونیست ها و تشکیل دولت اسراییل برگردانیم. حتی امروز در بهترین حالت هم نمی توان اسراییل را از شهرک هایی که در دل منطقه ی فلسطین ساخته را بیرون کرد. امروزه حدود یک میلیون پناهنده فلسطینی در لبنان و اردوگاه های پناهندگان زندگی می کنند. آوارگان فلسطینی در سرتاسر جهان تا به امروز از حق بازگشت آنها بر اساس قطعنامه ۱۹۴ سازمان ملل محروم هستند.
اشغال سرزمین فلسطین توسط اسراییل با کشتار فلسطینی ها در طول همه ی این دهه ها و آواره شدن حدود ده میلیون در کشورهای منطقه همراه بوده است . حتی بخشی از مردم فلسطین در کشور خود بی خانمان شده و در اردوگاه ها زندگی می کنند و شهرک های یهودی نشین جایشان را گرفته است.
در چنینن شرایطی راه حل دو کشوری در فلسطین یک شوخی است. از رود اردن تا دریا و تا جنوب لبنان کشور فلسطین است. این کشور اشغال شده است. تشکیل یک کشور که بطور واقعی فلسطین نامیده می شود در گرو این است که طبقه کارگر و جناح چپ و انساندوست اسراییل کنونی، صهیونیسم و اپارتاید از نوع نتنیاهو و همکارانش را افسار بزنند و بهمراه مردم فلسطین صرفنظر از اینکه که یهودی، یا عرب یا مسلمان یا مسیحی است در یک کشور آزاد با حقوق شهروندی برابر زندگی کنند.
پاسخ سوم : گسترش و تداوم جنبش جهانی علیه جنگ و نسل کشی صهیونیست های حاکم بر اسراییل و بخصوص سازماندهی و نهادینه شدن این جنبش انساندوستانه و آزادیخواهانه با خواستهای صریح و قاطع از جمله:
- ختم فوری جنگ و پایان دادن به نسل کشی در فلسطین و لبنان
- نظامیان اسراییل کلیه مناطق اشغالی را تخلیه کند
- شهرک های اسراییل که مظهر اشغال و اخراج مردمان فلسطین اند، برچیده شوند. آوارگان فلسطینی به شهرها و روستاهای خود برگردند.
- دولت اسراییل هزینه ی تخریب زیر ساخت ها، منازل، بیمارستان ها، مدارس...، را بر عهده دارد و به خانواده و بازماندگان کشتار ده ها هزار مردم غزه غرامت بپردازد.
- نتنیاهو رییس دولت، فرمانده جنگ و در راس یک حزب فاشیستی و نژادپرست، بعنوان جنایتکار جنگی در یک دادگاه بین المللی محاکمه شود.
پاسخ چهارم : برخلاف پروپاگاند دولت اسراییل و اپوزیسیون راست و سلطنت طلب ها، که سرنگونی جمهوری اسلامی را پیش شرط برقراری صلح در خاورمیانه می نامند، مساله تماما برعکس است.
اولا اشغال و جنگ و قتل عام های مداوم مردم فلسطین توسط صهیونیست ها به کمک امریکا و دیگر متحدین از طرفی و جنبش و مقاومت مردم فلسطین از طرف دیگر، دهه ها قبل از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی بوجود آمده است.
دوما، کشتار و آوارگی میلیون ها فلسطینی در نتیجه اشغال این منطقه توسط صهیونیست ها و تشکیل دولت اسراییل و نسل کشی آشکار از قتل عام فلسطینی های آواره در اردوگاه های صبرا و شتیلا در لبنان در1982 تا نسل کشی امروز در غزه، به جمهوری اسلامی فرصت داد تا در مقابل سکوت و زبونی کشورهای عربی، مدعی رهبری جهان اسلام و مدافع حق مردم مظلوم فلسطین شود.
در نتیحه، برخلاف تخیلات ابلهانه ای که فکر میکند حل مساله فلسطین مشروط به سرنگونی جمهوری اسلامی "سر مار" است، در واقع از منظر طبقه کارگر و زحمتکشان و آزادیخواهان ایران، جنگ و تروریسم دولت اسراییل در غزه و لبنان و دیگر نقاط منطقه، عاملی برای بقای جمهوری اسلامی است.
از طرف دیگر، سازماندهی نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه ابتدا با هدف و توهم صدور اسلام و ایجاد امپراطوری شیعی در منطقه انجام گردید. امروز این رویا شکست خورده است. امروز فلسفه وجودی نیروهای نیابتی بعنوان تقابل با امریکا و خروجش از منطقه یا دفاع از مردم مظلوم فلسطین و نابودی اسراییل، محلی از اعراب ندارد.
دولت فاشیست نتنیاهو بخاطر استراتژی کور و شکست و بی آبرویی سیاسیش در افکار عمومی جهان، توپ را به زمین ایران می اندازد. در حالیکه نه جمهوری اسلامی و نه اسراییل خواهان جنگ تمام عیار با هم نیستند و این را بیشرمانه زیر نقاب های خود قایم کرده اند. اما هم نتنیاهو به جنگ تا نابودی کامل ملت فلسطین و هم جمهوری اسلامی به فضای جنگی برای به حاشیه راندن موضوع حیاتی معیشت جامعه و ایجاد رعب و تشدید سرکوب جنبش های اعتراضی کارگران و تهیدستان نیاز، دارد.
با این اهداف پلید است که جمهوری اسلامی بعنوان یکی از بازیگران این جنگ، در کشمکش های اسلام سیاسی و تروریسمش و صهیونیسم حاکم در اسراییل نقش دارد.
پاسخ پنجم: سرنگونی جمهوری اسلامی در نتیجه ی حملات نظامی اسراییل و متحدینش اتفاق نمی افتد. تا زمانی که طبقه کارگر ایران و جنبش های ازادیخواهی به آن درجه از قدرت و امادگی می رسد که به حیات حکام تبهکار و جنایتکار جمهوری اسلامی خاتمه دهد، جامعه ی ما روزمره با نظام دین و سرمایه درگیر است. جنگی که قربانیانش کم تر از نسل کشی در فلسطین و غزه نیست. جمهوری اسلامی چه در جنگ هایش و چه با ترور، قتل و کشتار جمعی و تحمیل تبعیض جنسیتی و فقر و فلاکت و گرسنگی و زندگی زیر خط فقر موجب تباهی حداقل دو نسل مزدبگیران زن و مرد و جوان و بازنشسته شده است.
ما نباید بگذاریم فضای جنگی کنونی منطقه بر مبارزه طبقاتی و جنبش های اجتماعی سایه بیفکند. این خواست و هدف جمهوری اسلامی است تا معیشت مردم را بیخیال شود. تا همین دیروز می گفتند تحریم ها تاثیر ندارد. امروز پزشکیان رییس دولت منتصب خامنه ای می گوید بدون برداشتن تحریم ها هیج کاری نمی شود کرد. حالا جنگ و فضای جنگی هم به این معادلات اضافه شده است. جمهوری اسلامی همیشه به فضای جنگی و امنیتی کردن جامعه متکی بوده است. جنگ ایران و عراق سرنوشت انقلاب و جامعه ایران را بکلی تغییر داد. جمهوری اسلامی تثبیت شد و فلاکت و مصیبت عظیمی به جامعه تحمیل کرد.
مردم ایران نمی خواهند بیشتر از این زیر سایه ی تهدید بمب و موشک ها از طرفی و فلاکت و گرسنگی و بیحقوقی از طرف دیگر زندگی کنند. همین دیروز بود بیش از 50 کارگر در تونل های معدن طبس دفن شدند. چند روزی نگذشته است که انگار این فاجعه انسانی فراموش شد. فراموش نکنیم که رابطه کار و سرمایه و شرایط زندگی کارگران و زحمتکشان نوعی جنگ مرگ و زندگی است. این جنگ ما است.
بخش بزرگی از طبقه ی کارگر مدام در معرض سموم سرب، مس، رادیو اکتیو و گاز متان در پتروشیمی ها و معادن قرار دارند، یا از داربست های ساختمان پایین می افتند، اضافه کاری و شب کاری توان جسمی شان را تحلیل می برد، دستمزد ناچیز و سفره خالی کمرشان را خم کرده است. در این جنگ مرگ و زندگی از بمب و موشک خبری نیست، اما دستمزد ناچیز، استثمار شدید، محیط ناامن کار، عدم امنیت شغلی، کار موقت و بی قانونی محض شرایط برده واری را به طبقه کارگر تحمیل کرده است. صاحبان سرمایه، کارفرماها و دولتشان برای حفظ و تداوم این شرایط غیر انسانی دست به شلاق و انگشت روی ماشه در مقابل دشمن طبقاتی خود، کارگران ایستاده ند.
سیاست و پروپاگاند اپوزیسیون بورژوایی چپ و راست در باره ی منافع جنگ و حمله ی اسراییل که گویا جمهوری اسلامی را ضعیف می کند و راه سرنگونی را هموار می سازد، یک خیانت غیر قابل بخشش است. این چرخه ی رفت و برگشت موشک ها باید متوقف شود. حقوق مردم فلسطین باید اعاده گردد.
جمهوری اسلامی درمقابل معیشت و سلامت و آزادی مردم ایران مسوول است. یا باید پاسخ بدهد یا برود! این شعار طبقه کارگر ایران و زحمتکشان تحت ستم، زنان برابری طلب و جوانان و دانشجویان آزادی خواه است. بی پاسخی جمهوری اسلامی نمی تواند ابدی و دراز مدت باشد، این حقوق همین امروز باید متحقق شود. صبر مردم تمام شده است، این را جنبش سرنگونی در خیزش های مکرر خود با شعار آزادی، رفاه، برابری" بیان و تاکید کرده است.
در این روزها و به یاد ساریناها یادآوری می کنم که سارینا دختر 13 ساله ی جنبش آزادی زن گفت: "میدانید ما چه می خواهیم؟" او با انگشتان ظریف دستش شمرد: "رفاه، رفاه، رفاه"! آره این میدان جنگ ما است. جمهوری اسلامی نمی تواند بیشتر از این و برای طولانی مدت به کمک فضای جنگی و پشت اسلحه نظامیانش قایم و کر و لال شود!