پژواک مرگ معدنچیان طبس بسرعت نفس گیر سراسر ایران را فراگرفت. بورژوازی ایران در حکومت و در حاشیه به دست و پا افتادند تا اوضاع را در کنترل داشته باشند. 

پیام رهبر در کمتر از یکساعت به سمع همگان رسید. در فاصله چند ساعت ایران گلگون از خون، سیه پوش از عزا، سه روز تعطیل رسمی در بهت، دولت و کیل و وزیر در تردد بی سابقه... و در راس همه رسانه ها در پوششی بی نظیر افکار عمومی را در قرق خود داشتند. رسانه ها در  دفاع از سلطه سرمایه خود را آزاد یافتند تا بی پروا به نقد کاستی ها بپردازند. صفحه اول روزنامه ها مملو از تیترهای تند انتقادی  از دستمزد، از شرایط ایمنی کار، از سهل انگاری دولت و وزارت کار، از مقررات دشمنانه، مقامات فاسد، لاابالی و ولنگار؛ از پیمانکاران سودپرست و ضد کارگر؛ بزحمت میتوانست  خشم عمومی را تسلی ببخشد. چشم آن جامعه خیره به کیسه های سیاه رنگ، در انتظار بی پایان برای درک ابعاد فاجعه... و هنوز هم کسی پایان کابوس را باور ندارد.  

در و دیوار مملو از سوال است، چگونه است کارگرانی که گلوگاه سنگ سیاه و ثروت زبانزد  آن را در دست دارند، پس از سالها مخاطره به این "سادگی" در فقدان یک ماسک به قیمت پول سیاه قربانی گشتند؟ همه، میلیونها شهروند آن جامعه میخواست و هنوز  میخواهد بداند این "آژیر" لعنتی چیست، در مشت کدامین هیولا است که دسته های هفتصد نفری از بهترین مردان جامعه را به مرگ خاموش و مُسَلم، در تنهایی و استیصال محکوم میسازد. این جامعه نمیتواند حیرت خود را هضم کند چگونه مهندسین انفجار خونین مرگبار؛ زنجیره ای از صاحبان ، مدیران، کارفرما، پیمانکاران و ... هنوز به کشتار هزاران معدنچی دیگر مشغولند؟

بیش از هر چیز کشتار معدن طبس به معنای واقعی کلمه روز رستاخیز  بورژوازی ایران بود. طبقه سرمایه با همه ذخیره انسانی و اجتماعی خود به دفاع از نظام برخاست. جامعه غرق در "اطلاعات علمی" از غلظت گاز متان و مهندسی استخراج ذغال سنگ؛ زیر فشار فریادهای  انسانی اش کنید!، تعطیل کنید!، تابع قانون اش کنید،علمی اش کنید، امن اش کنید، تصفیه کنید!، محاکمه کنید! به داد کارگران برسید! ... همه و همه  این هیاهو واقعیت ساده و کریه کار مزدی  را از زیر ضرب خارج میساخت. خبرگزاری تسنیم، سپاه پاسداران در موضع اپوزسیون، پوپولیسم اجاره ای آن بمراتب رادیکال تر از بخش بسیار بزرگ جریانات چپ بخوبی گویا است:

" با کارگران معدن که حرف می‌زدم هزار مشکل داشتند که یکی‌شان همین ماجرای جاده اختصاصی جاده بود و می‌گفت همه این چند هزار نفری که اینجا می‌آیند معتقدند که اگر در معدن نمیریم حتما در همین جاده جانمان را از دست خواهیم داد.

شغل معدن یکی از سخت‌ترین مشاغل دنیاست که هیچ‌وقت تعطیلی ندارد. شب، صبح- روز تعطیل و غیر تعطیل هم ندارد. به قول یکی از کارگران مالکان را خوشبخت می‌کند و برای کارگران چیزی جز بدبختی ندارد. معدن معدنجوی طبس یکی از معادن خصوصی طبس که به صورت سنتی اداره می‌شود. و برخلاف سخنان رییس انجمن معدن خیلی استاندارد نیست. بیشتر معادن منطقه «پروده» طبس به سمت مکانیزه شدن پیش رفته‌اند ولی این یکی مثل گذشته‌هاست. وقتی که از تهران راه افتادم چند نفری گفته بودند که معدنجو یکی از بهترین معادن منطقه است. چیزی که احمد میدری وزیر کار هم تکرار کرد و در کمتر از 24 ساعت حتی گفت « براساس بررسی‌های ما در معدن طبس هیچ‌گونه تخلفی صورت نگرفته است و این رویداد یک حادثه بوده است» حرفی که خنده‌دار است! حتی دادستان طبس هم بی‌احتیاطی و اهمال مالکین و پیمانکاران را قطعی دانست.

هرچند صاحبان معدن برای هر حرفی توجیهی داشتند، حتی وقتی در روز اول عکس چکمه‌ای پاره از یکی از جان‌باختگان منتشر شد، استدلال کردند که؛ "پارگی برای انفجار بوده است". وقتی از کارگران پرسیدیم با خنده گفتند؛ "سالی دو بار چکمه و لباس می‌گیریم ولی همان بار اول پاره می‌شود، آن‌قدر تجهیزات را جنس‌بنجلی می‌گیرند که دوامی ندارد."، هرچند مهمترین دلیل بر اهمال ماجرای چکمه و تجهیزات نیست، نبود تجهیزات هشداردهنده برای نشت گاز متان، مدیریت ضعیف ایمنی، ضعف مدیریت در لحظه اتفاق از مهمترین دلایل ماجرا هستند، تا جایی که بعد از حادثه مسئولان به‌شکل دقیق نمی‌دانستند چند نفر داخل معدن هستند، چیزی که پروتکل دارد و کارگران پلاک دارند و باید هنگام ورود و خروج روی تابلو حضورشان را ثبت کنند. از موارد دیگر مشکل سیستم تهویه معدن بود. تهویه بلوکB  و C که بیشترین جان‌باخته را داشته به هم وصل بوده است. این ماجرا تخلف نیست ولی حتی سیستم هشداری هم وجود نداشته که کانال B از نشت گاز با خبر شوند کارگرانی که نیم ساعت بعد جان باختند. برخی کمبود تجهیزات را به تحریم مربوط می‌دانستند. در صورتی که ماجرا خیلی ابتدایی‌تر از این حرف‌هاست... چیزی که خانواده‌های کشته‌شدگان و باقی کارگران معدن‌های زغال‌سنگ می‌خواهند یک لقمه حلال از سود سرشاری است که مالکان بی‌مبالات معدن می‌برند...، بسیاری از این حوادث وقتی موج خبری‌شان تمام می‌شود به فراموشی سپرده می‌شود و کارگران می‌مانند و دوده‌های سیاه... . " (سایت خبرگزاری تسنیم، "گزارش میدانی از زلزله طبس"، سوم مهر ۱۴۰۳)

از بزرگترین معدن ذغال سنگ ایران یک حفره، نیم دایره ای به شعاع دو متر، به سختی میتوان باور کرد چگونه ۷۰۰ نفر کارگر در دل آن جا باز کرده است. بقول یکی از معدنچیان "معدن همین است، زنده با پای خودت وارد آن میشوی، ولی معلوم نیست زنده از آن بیرون بیایی" ... نه، ... صبح روز دوشنبه، خروج پیکری درهم کوفته داخل کیسه های سیاه رنگ پایان  داستان زندگی  و معدن، هر دو یکجا، برای بسیاری از کارگران را رقم زد.

همسر یکی از معدنچیان میپرسد این همه روزنامه تا حالا کجا بودند؟ طبس و معدن آن  لبریز از ناگفته ها از فرط خشم  در حال انفجار است. از فقر، از  بیمارستان و درمانگاهی که هرگز ساخنه نشد، از وعده ها و سردواندن ها، از دستمزدها و بیمه ها، از کمبود مدرسه، از فقدان بهداشت و وسایل حمل و نقل اعتراض و شکایات تمام نشدنی است. معدن برای نسل دوم معدنچیان آن افسانه است، زندگی است. تنها منشاء رو به راه شدن زندگی به حساب میاید. در میان همه گفته ها، اما کمتر اثری را  از، خود کارگران، تشکل خود کارگران، اراده و تصمیم خود معدنچیان را میتوان سراغ گرفت.

همه میدانند بزودی  بلبشوی ایاب و ذهاب شتابزده ماموران به پایان میرسد و "کار" باید از سر گرفته شود. همزمان همه با خود میگویند فاجعه کشتار معدنچیان طبس برای طبقه کارگر ایران نمیتواند با این سناریو به پایان برسد. این سناریو ساخته و پرداخته سرمایه داران حاکم است. این بازگشت طبقه کارگر به نقطه اول، یعنی موقعیت فرودست و فاقد قدرت دفاع از خود در مقابل حملات دائمی و بی امان بورژوازی به معیشت و حقوق بدیهی کارگران است. کشتار معدنچیان نه یک اتفاق تک افتاده بلکه در متن بی شمار از مراکز تولیدی دیگر است که در کمترین حفاظ امنیت محل کار و در سنگرهای ضعیف از تشکل و سازمان یافتگی، کارگران ناتوان در دفاع از جان و منافع خود در مقابل  کارفرمایان هار و افسار گسیخته بسر میبرند.

قدر مسلم این است که موقعیت فعلی بورژوازی، ظرفیت قرطاس بازی "هیاهو در طبس" یک موقعیت کاذب است. بورژوازی ایران در وضعیت بحرانی و نابسامانی، نا توان از پاسخ گویی به نیازهای پایه ای جامعه نمیتواند در مقابل تعرض و اعتراض طبقه کارگر تاب بیاورد. اما این صف باید شکل بگیرد، انسجام پیدا کند، و به میدان بیاید.

گفته می‌شود حادثۀ مرگبار معدن طبس دوازدهمین حادثه در معادن ایران طی 4 ماه اخیر است و طی این حوادث حدود 64 نفر جان خود را از دست داده‌اند. پژواک فاجعه دردناک معدنچیان جز یک موج از اجتماعات کارگری در مراکز تولیدی و اعلام موجودیت یک تحرک کارگری که درب دکان کثیف دولت و کل بورژوازی را تخته کند؛ نمیتوانست پاسخ شایسته بگیرد. باید متحد شد. باید تشکل های کارگری سکاندار قدرت نمایی کارگر در بدست گرفتن کنترل مراکز تولیدی ظاهر شوند. این آن چیزی است که کارگران و معدنچیان در ایران به آن نیاز دارند.