در حاشیه نامه فائزه رفسنجانی
نامه اخیر فائزه رفسنجانی در مورد آتمسفر و مناسبات در بند زنان زندان اوین، به موجی از اظهار نظر در میان اصلاح طلبان و اصولگرایان، تعدادی از زندانیان زن و طیفی از فعالین سیاسی، دامن زده است.
این نامه که با زبان و محتوایی بسیار چرکین، خصمانه و فاکت های غیرقابل باور زندانیان رادیکال و چپ در زندان زنان را مورد حمله قرار داده است و آنها را به "زورگویی"، "گروه فشار بودن" ، "دیکتاتوری" و "دشمن دمکراسی" متهم کرده است، از بسیاری جهات قابل بررسی است!
خبرگزاری ها نوشتند که:
"فائزه هاشمی مهر ۱۴۰۱ به اتهام "فعالیت تبلیغی علیه جمهوری اسلامی و توهین علیه مقدسات" بازداشت شد که در دادگاه به ۱۵ و ۳۷ ماه حبس محکوم شده بود.
دختر هاشمی رفسنجانی، هفته گذشته در اقدامی که مورد تحسین و تمجید همزمان رسانههای اصولگرا و اصلاحطلب قرار گرفت نامهای سرگشاده علیه زندانیان سیاسی چپ نوشت و آنها را به "دیکتاتورهای کوچکی" متهم کرد که مانع از رای دادن زندانیان سیاسی در انتخابات شده یا به خبرسازی میپردازند و ضرب و شتم خود در زندان توسط زندانبانان یا عدم رسیدگی پزشکی را بزرگ جلوه میدهند.
انتشار این نامه در رسانههای داخلی که بطرز بیسابقهای در خبرگزاری "میزان"، ارگان قوه قضائیه نیز منتشر شد، با اعتراضات بسیاری در داخل و خارج از کشور روبرو شد و برخی از زندانیان سیاسی دختر هاشمی رفسنجانی را به همدستی با حکومت متهم کردند"
و در ادامه افزودند که:
"خبر آزادی فائزه هاشمی، فعال سیاسی اصلاحطلب از زندان که درحال طی دوران محکومیت پنج ساله خود در زندان اوین بود با واکنشهای متفاوتی روبرو شده است و برخی آن را به نامه او علیه سایر زندانیان سیاسی و به ویژه زندانیان سیاسی چپ مرتبط دانستند. خود او نیز معتقد است که انتشار این نامه در نهایت موجب آزادی او شد اما میگوید که "به زور" آزاد شده است"
قبل از بررسی نامه خانم رفسنجانی، استقبال امثال زیباکلام ها تماشایی تر از نامه فائزه است. زیباکلام این نامه را دستمایه نشاندن خود، اعضا "نازنین" خانواده "معصوم" اسلامی و اعقاب "روحانی" شان بر قله "دمکراسی" خواهان کرده است. ادعا میکند که ایشان و "روحانیت"، کسانی هستند که از همان پیش از انقلاب حاضر نبودند هرگز به کسی، حتی مخالف و دشمن شان نه تنها آسیبی برسد که به "حق انتخاب" و آزادی عقیده و فکر و عمل آنها احترام میگذاشتند! میگوید اساسا وجود این نوع از زندانیان سیاسی، یعنی رادیکال و چپ، موجب فجایع چهل و چند سال گذشته و موجب وضع فلاکت بار امروز، شده است! وگرنه "روحانیت طفلی" در زندان مشغول "خوردن ماست" ش بود. البته هنوز هم شخص "نازنین" ایشان که به بهانه نامه فائزه رفسنجانی، علاقمند است یادآور شود که هم تحصیل کرده انگلیس است و هم زبان انگلیسی را خوب و بهتر از دیگران میدانست و میداند، همان روال پنجاه سال پیش را دنبال میکنند و قهرمان "دمکراسی" است!
لجنزار هرچه عمیق تر محیط زیست باکتری هایی چون زیباکلام ها آبادتر! منجلاب و لجنزاری که حکومت دوستان استاد زیباکلام، برای سه- چهار نسل از مردم در ایران ساخته اند و فجایع و جنایات تاریخی که نظام شان و در راس آن خمینی ها، خلخالی ها، بهشتی ها، رئیسی ها، خامنه ای ها، گیلانی ها و رفسنجانی ها و امامان جمعه و دستجات عزادار و ابواب شان ساختند، محیط مناسبی برای رشد باکتری هایی چون زیباکلام ها است. اینها، خانم رفسنجانی و زیباکلام ها، به وجود اختناق زنده اند و با رفتن آن هم رفتنی اند!
به نامه خانم رفسنجانی باز گردیم. این نامه از نظر فاکت! از نظر زمان نگارش درست همزمان است با دومین سالگرد "خیزش زن زندگی آزادی" و در گرماگرم تلاش جامعه ای که از زندان ها تا کارخانه ها و مدارس و کوچه و خیابانها و در رسانه های اجتماعی دارد به استقبال خیزش انقلابی خود میرود! درست هنگامی که مردم دستآوردهایشان را مرور میکنند و قدرت شان را به هم یادآوری میکنند! نگارش این نامه درست همزمان است با قدرت نمایی زندانیان سیاسی زن چپ در زندان اوین و راه اندازی جنبش علیه اعدام و گرامیداشت علنی و جسورانه خیزش زن زندگی آزادی! درست زمانی که مردم، ضمن گرامی داشت یاد قربانیان بیشمار و بی گناهی که نظام خانم رفسنجانی و آقای زیباکلام آنها را جبونانه کشت و زخمی کرد، پیشروی هایشان را اندازه میگیرند! پیمان مجدد می بندند که همانطور که دو سال گذشته کردند و "کوتاه نیآمدند" عمل کنند و پیشروی های غیرقابل برگشت شان را گسترده تر کنند! در این شرایط کمپین علیه زندانیان چپ در زندان توسط فائزه به راه می افتد. در حالیکه مردمی که نه احساس شکست میکنند و نه تزریق سموم تبلیغات شکست طلبانه، چه از طرف راست پادشاهی خواه و چه راست اصلاح طلب و قومی و ملی مذهبی، و نه عر و تیز ماشین فکستنی سرکوب رژیم بر آنها اثر میکند، در زندانها و کارخانه ها و خیابانها و محل های کار و با تداوم اعتراضات و اعتصابات تلاش میکنند که نبض جنبش اعتراض شان را زنده نگاه دارند! درست در گرما گرم این شرایط، فائزه دیگر "کارد به استخوانش" می رسد و "حالش از هر مبارزه ای بهم میخورد"! و هرچه در دل چرکین، علیه این رادیکالیسم در جامعه و بغض قدرت این چپ و بخصوص میدان داری زنان چپ و رادیکال در زندانها دارد، را رو به بیرون پرتاب میکند.
زیباکلام به آن میگوید: فائزه شکسته است! حق دارد بشکند! این انتخاب آگاهانه او است! و ایشان بر متن شکست او خودش را قهرمان تاریخی "دمکراسی" قلمداد میکند! برخی دیگر آن را توبه نامه برای خروج از زندان خوانده اند و خروج بلافاصله فائزه پس از انتشار نامه اش را هم به این حساب میگذارند! بسیاری از اصلاح طلبان "شجاعت" او را تحسین کرده اند و ستوده اند. برخی هم چون خانم نسرین ستوده، فرصت طلبانه از بغض شخصیت های معتبرتری از ایشان که در زندان نام و نشانی پیدا کرده اند، ضمن تائید حرفهای فائزه هاشمی، نامه او را نامهای موثر خواند.
بهررو، شواهد نشان میدهد که این نامه بسیار "آگاهانه"، آگاه به منافع سرشار آن، نوشته شده است. نامه ای که توانسته است دل هسته سخت حاکمیت را "حسابی" بدست آورده! و بالاخره ثابت کند که اپوزیسیون بودن و اتهام "فعالیت تبلیغی علیه جمهوری اسلامی و توهین علیه مقدسات"، واقعا اتهام بوده است و شوخی بیش نیست!
این نامه، این شکست، یا انتخاب آگاهانه یا توبه نامه یا ... آئینه تمام نمای وضعیت اسفبار اصلاح طلبان مغبون است که رئیس جمهور پزشکیان، بدون اینکه اصلاح طلب باشد، به صرف گماردن سه زن در کابینه و زدن حرف های رقیق تر در مورد سرکوب و فشار، که تماما جلوه ای است از "عقب نشینی به زور" حاکمیت در مقابل همان جنبش انقلابی، رادیکال و ماگزیمالیستی که فائزه از دستش به تنگ آمده است، تماما خلع سلاح کرده است. فائزه با این نامه و حمله به چپها شانس خود، بعنوان قهرمان دشمنی با چپ و کمونیسم برای گرفتن یک کرسی در دولت پزشکیان، را بالا برد! بخصوص موفق شد، این پیام که تلاش ها و تبلیغات ش در زندان برای کشاندن زندانیان به پای صندوق های رای به نفع پزشکیان، به دلیل اتوریته و هژمونی چپ ها و رادیکال ها در زندان نگرفت، را به گوش مقامات و مقام معظم رهبری برساند!
این شکست، انزوا و خلع سلاح کامل اصلاح طلبان، که امروز به محاکمه چپ و کمونیسم برخواسته اند، محصول پیشروی جنبش اعتراضی و خیزش دو سال قبل است! حرف های رقیق دولت وفاق ملی پزشکیان که شانس آورد رئیسی مرد و دروازه عوامفریبی و یافتن راه عقب نشینی برروی حاکمیت باز شد، برای اصلاح طلبان بستر و بهانه ای بدست داد که حرف اول و آخرشان علیه نسل مبارز، جوان، کارگر، زن، دانشجو، معلم و پرستار و .. را بزنند! ناچار شدند که علم و کتل "زنده باد سرکوب و اختناق"، زنده باد جمهوری اسلامی با همه "خوبی" هایشان برای آنها و "بدی" هایش برای مردم، "زنده باد" برخورد های تاریخی خشن و سرکوب گرانه حاکمیت شان علیه چپ و رادیکالیسم و علیه هر کس و هر حرکتی که خارج از نظام و خارج از تعارفات اصلاح طلبان صورت میگیرد، را علنی بلند کنند!
فائزه ستاره این میدان بود! افول این ستاره، شانتاژهای شناخته شده ایشان و امثال زیباکلام ها علیه چپ و تبدیل خود به قهرمانان "دمکراسی" و "طرفداری از آزادی عقیده و بیان"، مهوع تر از آن است که لازم به پاسخگویی باشد! زندانیان زن رادیکال در زندان، پاسخ ایشان و رفتارشان در زندان را داده اند. تا جایی که توانسته اند صدایشان را به بیرون برسانند، فاکت های دروغی که تنها و تنها نشانگر بی ارج و قرب شدن تلاش های سیاسی - شخصی فائزه رفسنجانی در زندان، جهت به سازش کشاندن زندانیان برای سرفرودآوردن در مقابل رئیس جمهور جدید شان است، را برملا کرده اند.
این نامه و عواقب پس از آن، سرنوشت مستاصل اصلاح طلبان که برای خود شیرینی به محاکمه فعالین چپ و رادیکال و شانتاژ علیه زنان زندانی می پردازند، که مبارزات شان در زندان علیه اعدام و علیه انتخابات نظام را "کلافه کرده" است، را نشان میدهد. صف بازنده و مغبونی که تلاش میکند خود را به قافله حاکمیت برساند و در این راه "سناریو سوخته" نسخه دوم تولید کند. "شماره دو" این توطٸه، این بار از طرف اصلاح طلبان، شکل نگرفته سوخته بدنیا آمده است. اقایان و خانم ها دیر پا به میدان گذاشته اند.
شخصیت های دست دوم این میدان، امثال "بانو منتظرالسطنه" و همردیف و موازی او، عبدالرضا داوری مشاور قبلی احمدی نژاد، در دهان دریدگی و لیچارگویی علیه چپ، حاشیه ای تر از آن هستند که بتوانند شکست های راست، چه در اپوزیسیون پادشاهی خواهی و چه درون حکومتی، را پشت چپ و کمونیسم ستیزی و نفرت پراکنی علیه آنها، پنهان کنند.
کسانی که دلشان "بدجوری" هوای اعدام و کشتار چپ ها را کرده است! چه به شیوه قبلی چند نفره در تپه های اوین و چه به شیوه هالوکاست اسلامی و قتل عام های دهه شصت! صحنه جدال راست و همه طیف ها و نحله هایش، در حاکمیت یا در اپوزیسیون علیه چپ، تنها و تنها نشان میدهد که این چپ و این کمونیسم، این رادیکالیسم و ماکزیمالیسم، چقدر در اعماق جامعه پیش رفته است! تا چه اندازه در جنبش اعتراضی علیه جمهوری اسلامی میدان دار، هژمون و پرسروصدا است! نشان میدهد که تا چه اندازه جامعه ایران حول چپ و راست قطبی شده است! چه اندازه توازن قوا در جنبش برای خلاصی از جمهوری اسلامی به سمت قدرت چپ و کمونیسم و سوسیالیسم و رادیکالیسم چرخیده است. ما همیشه می گفتیم که مردم ایران جمهوری اسلامی ایران را نمی خواهند! هیچ جناح و باند و دسته ای از این حاکمیت را نمی خواهند! امروز به عینه میتوان دید که مردم نه تنها جمهوری اسلامی را نمی خواهند، بلکه راست و بورژوازی و راه حل ها و شیوه ها و آرمانهای به قدرت رسیدن شان را نمی خواهند.
شرایطی که از منظر جامعه و مردم، فعالیت های سیاسی امثال فائزه و زیباکلام ها، موضوعیت خود را از دست داده است! این را تنها و تنها پیشروی خیزش زنان، خیزش کارگران و خیزش مردمی ایران، ممکن کرد. اصلاح طلبان در مقابل کل حاکمیت تمام وکمال پرچم سفید را بلند و بلند تر برافراشته اند! به این دلیل که چپ و چپ گرایی و مبارزه انقلابی و رادیکال با خواست های ماگزیمال آزای و برابری، رفاه و سعادت همگان، میدان دار است! نه برای تغییر کرسی های حاکمیت از این بال به آن بال یا فراهم کردن شرایط تشریف فرمایی ״اعلیرحضرتین״!
حمله به زندانیان زن چپ در زندان، حمله به یکی از سنگرهای خیزش ۱۴۰۱ است. فائزه در حاکمیت و منتظرالسطنه در اپوزیسیون و حواریون شان، تلاش میکنند که انتقام شکست جنبشهای ارتجاعی و پوسیده خود را از شکست دهندگان آن، یعنی چپ ها و کمونیستها، بگیرند. رفسنجانی و زیبا کلام، پهلوی و داوری و صف سرخورده شان، از اصلاح طلب تا سلطنت طلب، بهتر از هرکسی میدانند که جنبش هایشان را، نه خامنه ای و شریعتمداری و ״اصولگرایان تند رو״ که جنبشی رادیکال و عدالتخواه، به شکست کشاند. جنبشی که یک سر آن در جنگ زنان علیه آپارتاید جنسی و سر دیگر آن در کارخانه ها و مراکز کار و دانشگاهها و مراکز تحصیل است. جنبشی که با پرچم آزادی زن، رفاه و برابری قد علم کرد. پروژه "اصلاح طلبی״ و پروژه ״بازگشت به گذشته״ را چپ ها و کمونیستها به حاشیه راندند. فائزه با نامه اش به این واقعیت اعتراف کرد.
بلند کردن پرچم پوسیده اصلاح طلبی زیر پوشش محاکمه زندانیان سیاسی چپ، و ״مقابله با دیکتاتورهای کوچک״ و شوق زدگی حاکمیت از اصلاح طلب تا اصولگرا و عنتربازی شخصیتهای حاشیه ای راست، بیش از هرچیز بازگو کننده وضعیت اسفبار حاکمیت و بورژوازی، چه معمم چه مکلا، در ایران است.
تا جائیکه به سرنوشت شخصی فائزه برمیگردد، او حق دارد که هرچه میخواهد بگوید و بنویسد! اما تلاش برای احیا اصلاح طلبی آنهم به نام "زندانی سیاسی" و با پرچم ضدیت با کمونیستها، بیشتر از هرچیز کوته بینی او را به نمایش میگذارد. اگر دختر رفسنجانی بودن یا ״شجاعت״ اصلاح طلبانه اش او را سلبریتی اصلاح طلبان کرده است، دختر رفسنجانی بودن یا نبودن، برای مخالفین سیاسی اش نقشی ایفا نمی کند. فائزه در دوره پنجم مجلس شورای اسلامی نماینده مجلس بود و از اعضای بنیانگذار حزب کارگزاران سازندگی است! او از اعضا طرد شده حاکمیت است که نه حزب ش هرگز توانست و شانس این را دارد که به قدرت برسد و نه او قادر شد در مجلس بعدی شورای اسلامی بعنوان نماینده انتخاب شود! این "بلند پروازی" ها در چهارچوب جمهوری اسلامی و "دمکراسی اسلامی" نظام شان، نمی گنجد! اعلام آتشین وفاداری به حاکمیت هم تغییری در این واقعیت نمیدهد. ایشان در جامعه ای که چپ و کمونیست هایی چون ما در ان قدرت داشته باشند، میتوانند از اعدام و حبس به خاطر عقایدشان و همه آزادی هایی که در نظام شان ممنوع است، بهره مند شوند.
١٩سپتامبر ٢٠٢٤- ٢٩شهریور ١٤٠٣