طبقات و آگاهی طبقاتی به قدمت عمر بشر است. از زمانی که اولین گروه انسان ها بعنوان برده به خدمت صاحبان برده در آمدند، جامعه ی طبقاتی برده داری تشکیل شد. با پیشرفت بشر و لغو برده داری، صاحبان زمین و املاک انسان ها را برای کشت و کار و بعنوان ظاهرا انسان آزاد به خدمت گرفتند و پایه های جامعه طبقاتی ارباب - رعیتی بنیان نهاده شد. زمانی که اولین کارگران بعنوان مزدبگیر به اولین کارگاه های تولیدی قدم گذاشتند و چرخ کارخانه را به راه انداخت و کسی صاحب کارگاه و مالک ماشین های کار شد، پایه های نظام طبقاتی سرمایه داری نهاده شد.
زمانی که برده ها دیگر حاضر نشدند برده باشند و خواستند انسان آزاد باشند و رعیت ها گفتند زمین مال کسی است که روی آن کار می کند، این آگاهی طبقاتی باعث شد تا جنبش ها و قیام بردگان و رعیت ها آغاز شود و نظام طبقاتی برده داری و ارباب – رعیتی لغو گردد.
در بیشتر از یک قرن است که به دنبال انقلابات صنعتی و اجتماعی فرانسه و انگلستان و با پیشرفت تکنولوژی و علم و ابزارهای پیشرفته ی کار، نظام طبقاتی سرمایه داران و کارگران در سراسر جهان برپا شده است. از آن زمان تا امروز دو تعریف از جوامع بشری و نظام طبقاتی و اداره جامعه بوجود آمده است.
یک تعریف از جانب سرمایه داران این است که اصل را بر مالکیت خصوصی قرار می دهند. یعنی مالکیت بر زمین و ماشین و کارخانه به آن ها حق می دهد لشکر عظیم انسان های تولید کننده و سازنده را بعنوان کارگر و مزدبگیر به خدمت سرمایه و سود خود در آورند. اصول سرمایه داران برای توضیح و تعریف جامعه، مالکیت خصوصی است. این مالکیت تنها بر ماشین و ابزار کار و کالای تولید شده نیست، بلکه مالکیت بر تولید کننده یعنی کارگران هم هست. سرمایه داران بخود حق می دهند نه تنها کلیه محصولات تولید شده توسط کارگران مزدبگیر را صاحب شوند بلکه سرنوشت مرگ و زندگی کارگران بعنوان مزدبگیران و فروشندگان نیروی کار را هم تعیین می کنند.
فلسفه، روانشناسی، علوم اجتماعی و علم اقتصاد بورژوازی بعلاوه ی مذهب و خرافات، همگی در خدمت توجیه این اصل بی برو برگرد نظام طبقاتی است که سرمایه دار و کارفرما هم مالک و صاحب ابزارهای کار مثل کارخانه و ماشین آلات و غیره و هم مالک کارگران ظاهرا بعنوان فروشندگان آزاد نیروی کار، اما در عمل بعنوان بردگان مزدی است. کارفرما و صاحب سرمایه تصمیم می گیرد مزد کارگر چقدر باشد، کارگر چند ساعت کار کند، سرعت کار و تولید بیشتر و بیشتر و سودآوری بیشتر و بیشتر به قانون کار و زندگی انسان در جامعه سرمایه داری باشد. و این جامعه نظام "عادلانه"، "دمکراتیک" و غیر قابل تغییر قلمداد می شود. در این نظام طبقاتی، اصل مالکیت خصوصی و کار مزدی قانون زندگی بشر و مقدس و غیر قابل تغییر نامیده می شود که باید از آن پاسداری کرد. برای حفظ آن روبنای سیاسی دولت، مجلس، دستگاه قضایی، ارتش، پلیس، زندان، شکنجه، اعدام و... سازمان داده می شوند.
تعریف دیگر این است که جامعه سرمایه داری، نظام طبقاتی تبعیض و ستم و استثمار است. نظامی که با عروج طبقه کارگر بعنوان اکثریت مزدبگیران و استثمار شدگان و رشد و گسترش آگاهی طبقاتی و مبارزه ی آشتی ناپذیر طبقه کارگر با سرمایه داران، زوال می یابد و جامعه ی سوسیالیستی آزاد و برابر برپا می گردد. چنانکه در کمون پاریس و انقلاب اکتبر به منصه ظهور در آمد.
با شکست انقلاب اکتبر، نظام سوسیالیستی شوروی به نظام کاپیتالیستی دولتی تغییر کرد. نظامی که کماکان کارگر مزدبگیر و برده ی سرمایه و سود به نام دولت و کوتاه شدن دست طبقه از حاکمیت و تثبیت و تحکیم نظام سوسیالیستی آزاد و برابر است. بورژوازی حاکم بر جهان، فروپاشی بلوک شرق و کاپیتالیسم دولتی را بعنوان شکست کمونیسم در بوق و کرنا کرد، فریاد شادی و پیروزی دمکراسی بورژوایی بر آورد و جشن گرفت. بعلاوه احزاب و جریانات و شخصیت های تا دیروز به نام کمونیست، لباس رفرم واصلاحات و همزیستی کارگر و بورژوا بر تن کردند.
اما نه توهم بورژوازی به نام شکست کمونیسم و نه اصلاحگرایی چپ بورژوایی نتوانسته و نمی تواند خود را از خطر کمونیسم رها کند. چرا که کمونیسم ایده کسی نیست، کمونیسم یک کتاب آسمانی نیست. کمونیسم جنبش اجتماعی طبقه کارگر است. تا زمانی که نظام طبقاتی کاپیتالیستی، جوامع بشری را به دو طبقه مزدبگیر کارگر و سرمایه دار صاحب و مالک ابزار تولید، تقسیم کرده است، تا زمانی که تبعیض و ستم و استثمار کارگران و زحمتکشان وجود دارد، کمونیسم، یعنی جنبش اجتماعی طبقه کارگر هم وجود دارد.
نظام سرمایه داری هیچ وقت نتوانسته و نمی تواند گریبان خود را از خطر کمونیسم و جنبش اجتماعی طبقه کارگر خلاص کند. سرمایه داران و حکامشان با چشمان دریده خطر کمونیسم که خود را در مطالبات طبقه کارگر از جمله رفاه اجتماعی، دستمزد مکفی و سهم بیشتر از حاصل کار خود، حق اعتراض و اعتصاب و تشکل مستقل کارگری ... نشان می دهد، نگاه کرده و شمشیر را از رو می بندند. و این مبارزه طبقاتی تعطیل ناپذیر است.
خطر کمونیسم و جنبش اجتماعی طبقه کارگر چنان ملموس و قدرتمند است که ترامپ رقیب انتخاباتیش هریس را فقط بخاطر استفاده از کلمه "رفاه اجتماعی" کمونیست و مارکسیست می نامد و جمهوری اسلامی خطر چپ کمونیست و سوسیالیست را از کارخانه ها و دانشگاه ها و حتی زندان ها بیخ گوش خود می بیند. نه تنها جمهوری اسلامی بلکه اپوزیسیون بورژوایی و سلطنتی در هراس از کمونیسم و سوسیالیسم زوزه می کشند!
جوامع طبقاتی امروز یعنی تقسیم جامعه به دو طبقه اصلی کارگر و سرمایه دار، یک پدیده ی عینی و بی برو برگرد است. این را بورژوازی حاکم بر جهان هم نمی تواند انکار کند، می پذیرد و خواهان همزیستی مسالمت آمیز این دو طبقه است و گویا یکی بدون دیگری نمی شود. گویا این نظامی مطلوب و ازلی و ابدی است. اما در واقعیت می دانند که ازلی و ابدی نیست. به همین دلیل است از همه ی ابزارهای تحمیق و فریب از جمله دمکراسی پارلمانی و دولت و قوه قضائیه و زندان و اعدام و از مذهب و خرافات و تحویل سرنوشت بشر به دروغ جهان موعود و آخرت از طرفی و به ابزار زور و استبداد و سرکوب برای جلوگیری از تشدید و گسترش مبارزه طبقاتی، ممانعت از تشکل توده ای مستقل و حزب سیاسی کمونیستی طبقه، از طرف دیگر، استفاده کرده و همیشه در آماده باش است.
گفتم موجودیت طبقه کارگر بعنوان اکثریت زحمتکشان و تولید کنندگان همه ی نعمات جامعه، عینی و بی برو برگرد است. اما علاوه بر تحمیق و فریب و زور و استبداد و سرکوب بورژوازی، یک ضعف جدی و تعیین کننده وجود دارد و آن آگاهی طبقاتی در ابعاد اجتماعی و میلیونی طبقه کارگر است. طبقه کارگر بدون آگاهی طبقاتی به نظام سرمایه داری، یعنی آگاهی به کمونیسم و سوسیالیسم خود، برده ای بیش نیست. شعار "کارگر میمیرد، ذلت نمی پذیرد" شعار قشنگی نیست. کارگر نمی میرد، ذلت هم نمی پذیرد، کارگر تمام سهمش از تولید و حاصل کار خود و قدرت را می خواهد...!
آگاهی طبقاتی یعنی کارگران در هر اعتراض و اعتصابی و هر گامی که برمیدارند، فراموش نمی کنند که، اعتراض به تبعیض و ستم و استثمار و در نفی نظام طبقاتی سرمایه داری است. یعنی این که طبقه کارگر بعنوان طبقه اصلی و قدرتمند در هر گام مبارزاتی که بر می دارد به پیروزی نهایی، به سرنگونی نظام طبقاتی سرمایه داران و به انقلاب کارگری و حکومت کارگری می اندیشد.
آگاهی طبقاتی یعنی دیگر کارگر برای گرفتن حق خود به درگاه هیچ امام جمعه ای نمیرود و هیچ کارفرما و مدیر لایق یا نالایق را دوست و خودی نمیداند. دشمنان خود را می شناسد. یعنی این که کارگر میداند که آخوند و نماز جمعه و امام و امام زاده های مشهد و قم تا کربلا و نجف و کعبه تنها ابزارهای تحمیق و فریب بشر و بنگاه های کسب درآمد حکام و اجزای جدا نشدنی نظام طبقاتی ای است که سرمایه داری نامیده می شود.
آگاهی طبقاتی یعنی طبقه کارگر نه آحاد یا اصناف مزدبگیران، بلکه طبقه اصلی جامعه و اکثریت است و بدون کار او چرخ های جامعه نمی چرخد. یعنی این که طبقه کارگر تنها با گرفتن قدرت سیاسی، از تبعیض و ستم و استثمار و بیحقوقی رها می شود.
آگاهی طبقاتی یعنی این که طبقه کارگر در حین جدال و مبارزه طبقاتی برای بهبود شرایط کار و زندگیش، ابزارهای قدرت را می سازد. یعنی آگاهی به این که قدرت کارگر در تجمع و اتحاد جمعیش است. یعنی قدرت کارگر در جنبش مجمع عمومی کارگری بعنوان پایه و اساس شوراهای کارگری برای قدرت است.
آگاهی طبقاتی یعنی این که کلید حل و رفع همه ی تبعیض و ستم های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، جنسیتی و...در دستان پر قدرت طبقه کارگر است. یعنی آزادی واقعی، رهایی زن و برابری جامعه با عروج طبقه کارگر متشکل، متحد، متحزب و بعنوان رهبر جامعه ممکن است.
رهبران کارگران، کارگران کمونیست و کمونیست های جامعه، ضمن این که رهبری مبارزه طبقاتی و اجتماعی، برابری زن و مرد و خلاصی فرهنگی جوانان را برعهده دارند، در همان حال و در هر قدم به جلو، افق انقلاب کارگری و رهایی کامل جامعه را فراموش و به هیچ فردایی موکول نمی کنند. و این زمانی است که کمونیسم و جنبش اجتماعی طبقه کارگر تنها یک شبح و خطر بالقوه نیست. بلکه خطری بالفعل و اجتناب ناپذیر برای سرنگونی نظام سرمایه داری و ایجاد جامعه سوسیالیستی آزاد و برابر است. رمز این پیروزی، آگاهی طبقاتی و باز هم آگاهی طبقاتی کارگران است!