اولین مناظره انتخاباتی در آمریکا بین دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا و کامالا هریس، معاون رئیس‌جمهوری بعنوان نامزدهای حزب جمهوریخواه و دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ ایالات متحده، که حول آن هفته ها است رسانه های اصلی جهانی هراس و امید و توقع و ترس ایجاد کردند، برگزار شد. 

بسیاری از رسانه ها و منابع نظر سنجی، این مناظره را که دیروز (١٠ سپتامبر) و هشت هفته به انتخابات ریاست‌جمهوری ۵ نوامبر به میزبانی شبکه خبری ״ای‌بی‌سی״ در فیلادلفیا برگزار شد، شاخص مهمی در رقابتی تنگاتنگ میان این دو نامزد خواندند و ارزیابی های زیادی در مورد تاثیرات آن در آمریکا و جهان، منتشر کردند. هرچند که منابع معتبر تر تاریخی موسسات تحقیقی خود آمریکا، با رجوع به فاکت های ابژکتیو  تاثیر این مناظرات را در تاریخ انتخابات های آمریکا نه تعیین کننده که جزئی ارزیابی کرده اند.

این تحقیقات متکی به واقعیات ابژکتیو، که این مناظرات نه تعیین کننده که حاشیه مکانیزم های جدی تری در تصمیم گیری شهروندان در آمریکا برای رفتن پشت این یا آن کاندید هستند، سرنخ درک سوخت و ساز سیاسی در جامعه آمریکا است. حقایق مربوط به دلایل جابجایی و دست بدست شدن قدرت در آمریکا از این حزب به آن حزب و از این شخص به آن شخص و از جمله دلایل انقلابات و جنگ ها در آمریکا را میتوان، وراء دستگاه های تبلیغاتی و روبنایی که احزاب و رسانه ها آن را مهندسی میکنند، با رجوع به واقعیات مادی و  تعیین کننده تری جستجو کرد.

در غیات رجوع به واقعیات مادی، تصور اینکه  تغییر افکار در آمریکا ، این مهد دمکراسی و "جامعه آزاد" و این بزرگترین قدرت اقتصادی و سیاسی که دهه ها است هژمونی ایدئولوژیکی، فرهنگی و سیاسی خود را بر فراز سر جهان برقرار کرده است، را از این مناظرات میتوان گرفت بشدت گمراه کننده است. تصور اینکه زبان مهوع و کثیف ترامپ و رفتار "تمیز و اطوکشیده" هریس، یا تبلیغات حول حمایت ایلان ماسک از ترامپ برای تشکیل کمیسیون بررسی ناکارایی اقتصادی دولت و حمایت تیلور سویفت از خانم هریس و هیاهوی تبلیغاتی حول آن، شهروند آمریکایی در ابعاد میلیونی را به تصمیم گیری می کشاند، بشدت سطحی است.

این تصویری است که دقیقا دستگاه پروپاگاند و تبلیغاتی در آمریکا میخواهد بدست بدهد. تا اذهان عمومی را نسبت به دلایل ریشه ای جابجایی و دست بدست شدن قدرت بین احزاب سنتی و پارلمانی و رشد جنبش ساختار شکنانه در این کشور، منحرف کند! چرا که تولید تصویر از آمریکا بعنوان جامعه ای ابله، که به سادگی میتوان آن را با تبلیغات و رنگ و لعاب چرکین ترامپ یا عطر و ادکن خانم هریس، حمایت خانم تیلور سویفت از یکی و آقای ایلان ماسک از دیگری مغزشویی کرد، مطلوب تر است تا قانع کردن شهروندان نسبت به مطلوبیت هر یک از کاندیداها!

در آمریکا تبلیغات کاندیداها و  کمپینرهای طرفین، از جمله داعیه های تماما کاذب و مهوع ترامپ علیه مهاجرین از هاییتی که "آنها حیوانات خانگی، سگ ها و  گربه ها و اردک های ما را میخورند" و افشاگری های "ریلکس" و مودبانه  خانم هریس از پرونده های فساد جنسی و اقتصادی ترامپ، در تصمیم گیری شهروندان تعیین کننده نیست. این تبلیغات و اظهارات، تنها سقوط و فروپاشی ارزشی، اخلاقی و ایدئولوژیکی ساختار سیاسی را منعکس میکند که نامزد های نشسته بر صندلی قدرتمند ترین شخصیت این ساختار، برای رقابت ناچار اند با ابزار و ارزشهای عهد برده داری به جدال هم بروند.

واقعیت این است در مقابل ترامپ هر جانوری "مترقی" جلوه میکند! و در مقابل خانم هریس و همه طرفداران "حفظ وضع موجود"، هر کسی که گوشه ای از واقعیات معضلات واقعی ساختار را با زبان مودبانه یا کثیف برملا کند و حتی اگر راه برون رفتی هم نداشته باشد،  شانس دارد.

اما این واقعیات چیست!

گوشه ای از واقعیت را میتوان از اظهارات "تیموتی گارتون اش" ستون نویس گاردین شنید، که  در تحلیل خود در مقاله ای تحت عنوان  "آینده جهان ممکن است به این بستگی داشته باشد که چند هزار رای دهنده پنسیلوانیا در مورد قبوض مواد غذایی خود چه فکر می کنند" شنید. که میگوید:

بسترهای اجتماعی خشم طبقه کارگر سفیدپوست، به خصوص در میان مردان، هنوز بسیار پر است.  شکاف جنسیتی بین رای دهندگان در مسابقه هریس علیه ترامپ زیاد است. میدانیم اگر هریس پیروز این انتخابات شود، ترامپ بلافاصله انتخابات را ״دزدیده شده״ اعلام خواهد کرد. و همانطور که اتفاق افتاد، ما درگیر یک دعوای تلخ طولانی خواهیم بود. همه اینها قضاوت و پیشبینی را دشوار میکند. هیچ کس نمی داند. به هر حال، این ویژگی بارز یک انتخابات دموکراتیک واقعی است. اما نکته عجیب و غریب در مورد این انتخابات اینجاست. میلیون‌ها نفر در سرتاسر جهان، از اتریش تا زیمبابوه، نه تنها آن را از نزدیک دنبال می‌کنند، بلکه بسیاری از جزئیات مبهم و استتار شده آن را هم، که ممکن است نتیجه انتخابات را تعیین کند، میدانند. این فقط به این دلیل نیست که واشنگتن تئاتر سیاسی جهان است، همانطور که نتفلیکس اکنون سینمای جهان است. بلکه به این دلیل است که نتیجه پیامدهای سیاسی در تحولات آمریکا، پیامدهای مهمی برای آنها (جهانیان) خواهد داشت. اگر اوکراینی یا فلسطینی هستید، ممکن است به معنای واقعی کلمه مرگ و زندگی باشد.

گوشه دیگری از واقعیت را از تبلیغات هرچند ریاکارانه ترامپ، که کاراکتر شاخص رفتار و برخورد ساختارشکنانه در نظم سیاسی آمریکا است، شنید که میگوید: "ما یک ملت در حال شکستیم. ما ملتی هستیم که به شدت در حال نزول است. در سراسر جهان به ما می‌خندند"!

وجهی که ستون نویس گاردین به آن اشاره میکند در مورد خشم و  نقش کارگر سفید و مرد "آمریکایی" در این انتخابات، ناروشنی نسبت به تحولات سیاسی در آمریکا پس از به سرانجام رسیدن این انتخابات، واقعی است. وجهی که ترامپ هم عوام فریبانه در تبلیغات انتخاباتیش به آن اشاره میکند، یعنی شکست او، طبقه و حاکمیتش در آمریکا، نزول موقعیت آمریکا بعنوان قدرت مطلق بر فراز سر جهان، واقعی است. واقعیتی که سراسر جهان آن را نه با خنده، که با خشم و انزجار از دادن قربانیان میلیونی غرق در فقر و محرومیت، غرق در حمام های خون و جنگ و میلیتاریسم، که متاخر ترین آن نسل کشی وقیحانه در غزه و در حق مردم فلسطین است که قریب یک سال است نفس در سینه بشریت حبس کرده است و ترامپ همان قدر در آن شریک است که خانم هریس، بدرقه میکند.

با تخریب خاورمیانه و پاک سازی کامل مردم فلسطین از سرزمین هایشان که بدون نقش و حمایت و دخالت آمریکا ممکن نبود، علیرغم ارسال تسلیحات عظیم به اوکراین و تلاش برای حفظ ناتو و راه اندازی یک جنگ سرد ساختگی علیه روسیه،  قادر نشدند سیر شکست و نزول موقعیت آمریکا را مانع شود.  جهانیان بها و هزینه ای که این شکست بر آنها تحمیل کرده و همچنان تحمیل میکند، را میدانند. آن طور که ستون نویس گاردین میگوید، دنبال کردن این انتخابات توسط جهانیان، از این واقعیت سرچشمه میگیرد. این واقعیت که دو حزب حاکم، ساختار و نظام سیاسی در آمریکا، چگونه تلاش خواهد کرد که بار این شکست را هرچه بیشتر بر سر کارگر مهاجر، خارجی، انواع محور های جدید و قدیم شر و تحمیل فقر و گرسنگی و جنگ و بی حقوقی بیشتر، بر سر بشریت خراب کنند. ناروشنی نه از پیروزی این  و آن کاندیدا، که از فردای پس از انتخابات است.

این که خشم و نارضایتی خانواده های طبقه کارگر سفید آمریکایی، که بخش اصلی نان آوران آن مرد هستند، در این انتخابات هم میتواند همانطور که در انتخابات سال  ٢٠١٦ ترامپ را بالا برد و حتی مانع حسابرسی از پرونده های فساد او شدد، باز هم ترامپ را بر کرسی ریاست جمهوری آمریکا بنشاند، واقعی است.  

هرچند زن ستیزی و نژاد پرستی علیه سیاهان و سایر اقلیت ها در آمریکا بنیادین است، هرچند عروج یک زن، سیاه،  مادر، مادر تنها و با گرایش جنسی متفاوت در صحنه اصلی سیاست میتواند بر عروج امثال ترامپ ترجیح داشته باشد. با این وجود برافراشتن پرچم جنسی- جنسیتی، نژادی و ملی و مذهبی در هیچیک از انتخابات های آمریکا، بدون اینکه پشت به ایجاد یک امید، حتی واهی، به وجود یک پاسخ اساسی و پایه ای به معضلات واقعی جامعه داشته باشد، تاثیری در تصمیم گیری شهروندان در آمریکا نداشته است و ندارد. شانس گشوده شدن باب این امید از طرف خانم هریس، امروز نزدیک به صفر است. جامعه باید بتواند در سیمای کاندیدا حزب دمکرات، معاون بایدن، خانم هریس، امید به تغییری اساسی در روند سیاست های داخلی و بین المللی را حس کند، که نمی کند. در حالی که ترامپ با عوام فریبی، با بیان بخشی از واقعیات در آمریکا، در مقابل خشم  طبقه کارگر سفید و مرد آمریکایی و خانواده هایش، خود را بعنوان "امید" و شانسی برای تخفیف مصائبش، قرار داده است.

هنگامی که ستون نویس گاردین می نویسد که "آینده جهان ممکن است به این بستگی داشته باشد که چند هزار رای دهنده پنسیلوانیا در مورد قبوض مواد غذایی خود چه فکر می کنند" هرچند در عدد و رقم اغراق کرده باشد یا نه، بر این واقعیت که  اقتصاد خانواده های طبقه کارگر تعیین کننده است، انگشت میگذارد. واقعیت بالا رفتن سرسام آور تورم و بدنبال آن چند برابر شدن هزینه مواد غذایی، بخشی از طبقه و اینجا خانواده بخش سفید طبقه کارگر که از سایر بخش های رنگین پوست و مهاجر و .. صدایش بلند تر است و بعنوان "آمریکایی" خالص میتواند ابراز وجود کند، را به میدان آورده است. به این امید که  بالا و ساختار را ناچار به یافتن راهی برای خلاصی از مصائب خود کند. اما کدام راه حل!

ترامپ با استفاده از ذخیره عظیم سرمایه ای که حفظ و گسترش تاریخی شکاف ملی، قومی، مذهبی و جنسی،  که خود و نظام و طبقه اش بین طبقه کارگر سیاه، مهاجر، مکزیکی و زن و مرد و  سفید ایجاد کرده اند، امروز گناه  را بر گردن طبقه کارگر مکزیکی، هاییتی، و مهاجر و ... غیرسفید پوست می اندازد! ریاکارانه از هزینه های ناتو و جنگ در اوکراین انتقاد میکند و همزمان خواهان پمپاژ پول و اسلحه بیشتر به اسرائیل و کشتار بیشتر مردم فلسطین و هر غیر آمریکایی است! با دمیدن در احساسات ملی راه اندازی یک جنگ تجاری با چین، بعنوان عامل بن بست های رشد اقتصادی آمریکا، را وعده میدهد. برمتن بن بست تحرکات "چپ" غیر کارگری و غیر سوسیالیست، چپ آکادمیک آمریکا ، حول جنیست این و آن هنرمند و  ورزشکار، و "حق" و "آزادی"  و "اختیار" خانواده ها در تعیین جنسیت کودکان تحت سرپرستی شان، و بی اعتبار کردن هرنوع پایه های علم و شواهد ابژکتیو در مورد تولید مثل و .. در مقابل بن بست جنبش هویت تراشی های کاذب، ترامپ با دست باز به حقوق زنان، مادران، و اقلیت ها حمله میکند و خواهان "باز پس گرفتن حقوق و دستآوردهای جامعه" است.

ترامپ محصول شکست الگوی اقتصادی، سیاسی، ایدئولوژیکی، اخلاقی و میلیتاریستی آمریکا است. راه حل ترامپ خطرناک و مهلک است! اگر فرصت پیاده کردن داشته باشد. راه حل ترامپ، وعده رشد ناممکن اقتصادی، با پرچم ״اول امریکا״ و ״پایان جنگ اوکراین״، با پز ساختارشکنانه، و عملا گسترش فاشیسم و نژادپرستی در امریکا و میلیتاریسم در جهان، است.

بی راه حلی خانم هریس و تلاش او برای پنهان شدن پشت عبارات بی حاصل دلسوزی برای ٤١ هزار فلسطینی قربانی ماشین میلیتاریستی مشترک شان با اسرائیل، ضمن "اولویت حفظ امنیت اسرائیل"! تلاش او برای حفظ وضع موجود در آمریکا به امید "پیروزی" در اوکراین و "پیروزی" اسرائیل به شرط آتش بس! شهروند به خشم آمده آمریکایی را به قبول ادامه وضع موجود راضی نمی کند! او را  با قبول سرشکن شدن  بیشتر هزینه های میلیتاریستی و قبول  خراب شدن عواقب جنگ های تجاری و سیاسی بر سر خود،  بدنبال او امیدوار نگاه نمی دارد.  

امروز بیش از هر زمانی ترکش بحرانها و جنگهایی که امریکا در جهان به آن دامن زده است و زندگی و معیشت میلیونها نفر در خود امریکا را تحت تاثیر خود قرار داده است، شهروندان را به میدان دخالت کشانده است. هزینه این بحرانها و جنگها و میلیتاریسم عریان را مردم امریکا و در راس آن طبقه کارگر با ریاضت اقتصادی و تعرض به آزادی های مدنی، ارزشهای اخلاقی و دستاوردهای اجتماعی و سیاسی خود داده و میدهد.  برگزاری انواع "تئاتر" های سیاسی چون مناظره اخیر ترامپ و هریس و حمایت این میلیاردر و آن خواننده از طرفین، شاید بتواند چند روزی این واقعیات را به پشت صحنه براند! اما قادر نیست آن را از نگاه و ذهنیت شهروندان و بخصوص طبقه کارگر پنهان نگاه دارد. مردمی که دو ماه دیگر به پای صندوق های رای میروند، عبور از این شرایط و این وضیعت بحرانی را  "نیم کلاج"  نمی خواهند.    

جواب اقتصادی را یا راست فاشیست امثال ترامپ با  شکاف و تفرقه و حمله به بخش های ضیف تر و .... میدهد یا کمونیسم و جنبش کارگری پیشرو انترناسیونال. این جنبش در آمریکا شانس دارد! اگر این حلقه باطل دست بدست شدن قدرت از این و آن حزب نظام، شکسته شود. رویداهای پس از انتخابات در آمریکا نشان میدهد که کل طبقه کارگر، سوسیالیسم و کمونیسم در این کشور چه پاسخی به نیازهای پیشروی خود میدهد. 

١١سپتامبر ٢٠٢٤ –   (٢١ شهریور ١٤٠٣)