اگر تصمیم دارید به یک حرکت اعتراضی در مناطقی از کردستان کمک مالی برسانید، کافی است سر از پنجره بیرون ببرید. رایج و متداول ترین راه آنست که همسایه و یا همکار و یا یک آشنای کرد زبان را سراغ بگیرید؛ فرض این است که او کسی را سراغ دارد که میتواند کمک مالی را به دست هدف برساند و از کانال شناخته شده ای رسید کمک مالی بدست شما میرسد. کردستان فقط یک نمونه است، که ابدا ربطی به مشخصات ملی و اقلیمی آن ندارد. بیش از هر چیز حاصل یک کار نقشه مند و آگاهانه، تقویت یک خودآگاهی و مسئولیت پذیری نزد توده وسیع زحمتکش است. تعداد افرادی که بگونه ای خود را طرفدار حرکات اعتراضی کارگری در ایران میدانند سر به آسمان میزند، همینطور قیاس در مورد تعداد محافل و کسانی که در حمایت از اعتصاب و از فعالین دستگیر شده شب و روز را در میدانهای مرکزی شهر پس از شهر قاره اروپا و امریکا سپری کرده اند؛ صادق است. اما، رساندن کمک مالی به حرکات اعتراضی کارگری در ایران به آسانی، با یک سرک از پنجره، از کانال یک "کارگر" از میان دوست و همسایه و آشنا نیست. چشم انداز شکل گیری شبکه کمکهای مالی توده ای به فعالیت های اعتراضی کارگری در داخل ایران موضوع این نوشته است.
"این کارگرا هر جا ولشون کنی، هوای اعتصاب همدیگر را دارند... هر چی اوضاع سخت تر باشد، حتما راهی را پیدا میکنند، دستشون توی دست همدیگر است"... این جمله بیش از آنکه جنبه اخلاقی داشته باشد، توصیف یک موقعیت مبارزاتی عمومی در جنبش کارگری به معنای وسیع کلمه دارد. فاصله وضعیت موجود تا توصیف ذکر شده بسیار زیاد، و حفره ای است که باید هر چه زودتر پر شود. این موقعیت تنها میتواند به کار هدفمند و مسئولانه و حرفه ای استوار باشد، این موقعیت به دخالت و فعالیت پیگیر فعالین و رهبران کارگری، تشکل ها و احزاب سیاسی چپ و کمونیستی، همه و همه بر اساس ترجیح دادن منافع عمومی طبقاتی بر مصلحت های فوری خود؛ بسیار فراتر از اقدامات (هر چند ارزشمند) تاکنونی هر یک از جریانات مختلف دارد.
جنبش کارگری در تمام طول تاریخ آن در ایران و جهان نیاز و از آن مهمتر نقطه قدرت خود در تکیه به همبستگی مالی توده ای را پنهان نکرده است. نقطه ارزشمند کانال کمکهای مالی توده ای در همان "کوچک" بودن کمک ها و توده ای بودن آنها است. این کمک ها در همان حد که توانسته در مواردی شکل بگیرد، دست به دست به یک شبکه از اراده و ارتباط فعالین و همچنین به پشتوانه مالی تبدیل شده است، که گاها به سختی باور کردنی بنظر میرسد. کارگر، طبقه کارگر، شخصیت و فعالین کارگری هیچ وقت به این اندازه به معنای واقعی کلمه جهانی نبوده است. این در درجه اول به یک جنبش کارگری قوی در ایران، دوره ای از اعتصابات کارگری که از صنایع بزرگ تا دامنه شهرها را در بر گرفته، جمهوری اسلامی را به هماورد طلبیده است و به سیاست در ایران رنگ توده ای کارگری پاشیده است. در دهها کشور جهان ترکیب پناهندگان و مهاجران نه در چهارچوب تنگ "کنفدراسیونی" بلکه اکثرا از خانواده های کارگری بنوبه خود پایگاهی برای حمایت و تقویت مستقیم جنب و جوش کارگری بوده است. بخش عظیم پناهندگان طبقاتی و به معنای واقعی کلمه دارای یک صف طبقاتی کارگری هستند. چگونه و با کدام سنت ها و با کدام روش ها این صف مستقیما در جدالهای طبقه کارگر در قلب تهران و سنندج تا اهواز و شوش میتوانند و باید سهیم شوند؟ این سوال روی میز رهبران فکری و عملی طبقاتی کارگری همچنان منتظر جواب است. هر چه هست بدون شک مساله یک شبکه همبستگی مالی توده ای و بین المللی، شایسته قدرتمندترین شبکه سرسخت مبارزات کارگری در منطقه و چه بسا در جهان معاصر یک امر فوری در سرنوشت کارگر در آن جامعه، و هنوز باز هم، امر فوری آن جامعه است.
هیچ کس حق ندارد، دست دراز سرکوب جمهوری اسلامی بر موجودیت اعتراض و فعالیت و تشکل های کارگری در ایران را دست کم بگیرد. هیچ درجه از توهم نباید مجال پیدا کند. فقط از چنین زاویه برخورد است که میتوان چشم به توازن واقعی و چشم اندازهای پیشروی روی زمین سفت اجتماعی باز کرد. در ایران در دل سرکوب سیاه جمهوری اسلامی، اما کماکان اعتصاب و حق طلبی کارگری موضوع اصلی جدل ها است. رهبران یک اعتصاب کارگری در صدر کشمکشهای حاد قرار میگیرند. آن جامعه تشنه پاسخ قطب کارگری جامعه به گره گاه هایی است که بورژوازی و جمهوری اسلامی در هر گونه پاسخی بر آنها الکن و سترون از آب در آمده است. در این سطح برای هر فعال جدی صورت مساله از اساس دگرگون شده است. در هر قدم از مبارزه سوال نه "احتمال دستگیری فعالین"؛ بلکه "برای آزادی دستگیر شدگان چه باید کرد" متمرکز است. هیچ کس نباید در عمق دشمنی و قدرت سرکوب حکومت تردید بخرج بدهد، فرض بر دستگیری رهبران کارگری است؛ اما مساله اساسی سطح آگاهی و همبستگی و حق طلبی صفوف کارگری است، ورق برگشته است، همین امروز بیش از هر وقت دیگر نیاز به رهبران و آژیتاتورهای علنی برای پاسخ به نیازهای مبارزاتی کارگری؛ دقیقا پیش شرط دفاع از این رهبران است. جنبش طبقاتی کارگری در ایران در نیمه راه شکل دهی پاسخ شایسته به نیازها و شرایط امروز است.
در بازگشت به موضوع نوشته، در شرایطی که ایجاد یک صندوق همبستگی مالی و یا یک حساب بانکی در داخل و حتی خارج کشور با مخاطره مصادره و خطر دستگیری دست اندر کاران، از یک توهم بچگانه و خطرناک فراتر نمیرود. با فرض این شرایط چگونه میتوان با آلترناتیو یک شبکه مالی توده ای، راه به جلو باز کرد.
از میان سوالات موجه، میشود و باید پرسید:
تعداد کارگران و رهبران کارگری در زندان چند نفر است؟ تعداد کسانی از میان فعالین که از کار اخراج شده اند؟ مخارج تامین وکیل و مخارج تامین نیازمندیهای حیاتی که بتواند همچنان فعالیت موثر این فعالین را دایر نگه دارد، صدایشان را به گوش همسنگران آنها برساند... چقدر است؟ ... رقم احتمالی هر چه که باشد فقط و فقط گواه آنست که جمهوری اسلامی و بورژوازی ایران به قیمت ناچیز ؛ از یک کابوس حتمی جان سالم بدر میبرند.
آیا آنچه که "صف چپ و کارگری" جامعه شناخته میشود، شقه شقه نیستند؟ آیا فقدان زمینه های همکاری مانع جدی نیست؟ جواب این سوال هر چه که مثبت باشد؛ شبکه مالی در ایجاد قدم های شدنی و فوری در مسیر تقویت همکاری میان جریانات مختلف ضرورت هر چه بیشتری پیدا میکند.
آیا بهانه بیشتری برای دخالت جاسوس و مامور دولتی، بهانه گیری و مجازات مردم داوطلب نخواهد داد؟ بر عکس! دخالت و همراهی هر چه بیشتر داوطلبین است که دست و پای رژیم را میبندد و دست دراز دخالتهای آنرا کوتاه میکند. زمانی یک اعلامیه در جیب، شرکت در یک جلسه، یک کامنت و ... تا چه رسد به شرکت در اعتصاب و اکسیون میتوانست کار را به "کرام الکاتبین" بکشاند. همین امروز در کارخانه ها و محلات کارگری فراخوان "همیاری"، نیاز تقویت مالی "صندوق یک اعتصاب"، مراجعه بی سر و صدای یک سندیکا و امثال آن چه بسیار در گردش است. طرفدار و مامور دولتی جز خفه خون، خود برای اینکه فردا بتواند و جرات کند پا به رختکن بگذارد، با کمال میل شریک راه است. کارگر آن جامعه همانقدر که چاره ای جز مبارزه و جز پیوندهای هر چه بیشتر مبارزاتی ندارد؛ همانقدر باید به یک پیکر سرسخت از فعالیت دائمی برای تامین نیازهای خود تبدیل شود. باید کمک مالی مداوم و توده ای به موجودیت کارگری به واقعیت جامعه تبدیل شود، سر هر گذر، خبر اعتصاب و دستگیری هر کارگر باید بنزین بر عطش مردم بریزد که با "پول خرد ته جیب" خود هم که شده در امر طبقاتی خود علیه دشمنان همیشگی شریک شوند. چند نفر را میخواهند بگیرند و به بند بکشند؟ جمهوری اسلامی اگر میخواهد جلوی موج کمک مالی را بگیرد، بهتر است خود کوتاه بیاید!
آیا سوء استفاده احتمالی، چه شایعات بی اساس و چه موارد واقعی از سوء استفاده احتمالی نمیتواند خطری برای شبکه توده ای و اعتماد عمومی باشد؟ در پاسخ، این یک استدلال بد و بدترین توجیه برای تردید و اجتناب از "اقدام فوری" است. کدام اقدام و حرکت عملی است که با مخاطره روبرو نباشد؟ بحث بر سر یک اقدام جدی و بزرگ است، این اقدام هر چقدر بزرگ که باشد، برای جنبش کارگر جهانی و در جغرافیای ایران در مقاطعی "آب خوردن" و بدیهی بوده است. اعضای سندیکای نساجی اصفهان در سالهای 1320، حق عضویت ماهانه پرداخته اند؛ به شهادت خاطرات یوسف افتخاری، اعضای سندیکای شرکت نفت در جلسه خود برای تامین هزینه یک فرستنده رادیویی قدم پیش گذاشته اند...
در یک فعالیت گسترده و توده ای باید بر موارد تخلف احتمالی جزیی چشم پوشید، باید سعه صدر داشت، باید حرمت انسانها را اصل قرار داد. اما مهمتر از آن شکل دادن و تاکید بر رواج و تکیه بر سنت های شایسته، یک فعالیت باز و علنی و قابل بازرسی است که میتواند از روشهای شناخت و تصحیح نقطه ضعف احتمالی، در عوض یک نقطه قدرت بسازد.
آیا این اقدام و توده ای بودن آن به معنای ایجاد آشفتگی در میان صفوف کارگران، آنهم از طرف عوامل خارجی و از راه دور نمیشود؟ جواب این سوال در جنب و جوش چشمگیر در صفوف کارگری در جهت سازماندهی مالی فعالیتهای در دستور آنها نهفته است. صندوق اعتصاب، صندوق کمک به خانواده زندانیان از نمونه های آن است. شبکه کمکهای مالی تنها در همراهی و تقویت نهادهای فعال و شناخته شده محل میتواند موفق باشد. انواع فراخوان برای جمعآوری کمک مالی برای فلان کارگر بیمار و امثال آن همیشه وجود داشته و خواهند داشت، نه نیت خیر، و نه آسیب های ناشی از آن، هیچ یک را نمیتوان مانع شد. هدف اصلی باید کانالیزه کردن کمک ها به نهادها و صندوقهای محلی کارگری باشد. چارت ساختار مالی پرولتاریای ایران متکی بر انواع صندوقها و نهادهای محلی است که تحت نظارت تشکل کارگری محل زیست و کار قرار دارند. هدف اصلی تقویت این ساختار است؛ شبکه کمک مالی فراتر از یک کمک مالی تک نوبتی، در پی عرضه یک راه دخالت، در پی "شکار" علاقه و کنجکاوی، در پی ایجاد پیوندی پایدارتر از مسیر تقویت دخالت "اعضای ندیده و ناشناخته" صندوقهای اعتصاب در فلان کارخانه است که میخواهد در پیروزی اعتصاب خود نقش ایفا کند؛ دقیقا به همان اندازه که "مالی" در عین حال کارگری و سیاسی؛ و چرا که نه در ادامه خود به همان اندازه حزبی و تشکیلاتی!
کمک مالی من کجاست و صرف چه چیز میشود؟ شبکه کمک مالی هر چه توده ای تر، تنها میتواند بر یک مکانیسم پیگیری کمک ها استوار باشد. رسید قابل باور کمک ها یک بخش اساسی این شبکه است. این امر با وجود شبکه بزرگ و متنوع اینترنتی آسان ترین راه ممکن به شمار میرود. باید هزار بار تاکید کرد که شبکه همبستگی مالی، نه یک "دجله" در مقابل نیکوکاری ابن الوقت سخاوتمندان برای بندگان محجور؛ بلکه یک جنبه مهم از قدرت سازماندهی طبقاتی کارگری و نمایش ظرفیت های آن در مقابله با تشبثات و بانکداری و گرو کشی فاسد بورژوازی است. ما نه فقط به کمک مالی، بلکه بیشتر از آن به دخالت سیاسی، به نقطه نظرات انتقادی و سازنده توده کارگر، از دور و از نزدیک نیاز داریم. به یاد بیاوریم که فعالیت هر چه بیشتر شبکه همبستگی مالی به معنای شناساندن صندوق اعتصاب کارخانه ها، شناساندن فعالیت کارگران در حمایت از دستگیر شدگان و غیره هم هست.
جنبش کارگری ایران باید بر یک پشتوانه مالی بسیار بزرگ متکی شود. این جنبش با پشتوانه سرمایه عظیم از فداکاری دو نسل از بهترین فرزندان آن جامعه نوبت آنست که تمام قد این سرمایه را در هیبت اتحاد و حمایت پر توقع عمومی به میدان بیاورد.
هر چه هست، در مقابل بورژوازی حقیر و سترون، چه در حکومت و چه در اپوزسیون، یک استخوان بندی مالی مستحکم، در هم تنیده با واقعیت تهیدستی و ناامنی اقتصادی، برای پرولتاریای ایران حیاتی است. پر واضح است که منشاء تامین مالی خانواده کارگری جز از طریق مبارزه بر سر دستمزد نمیتواند مورد بحث باشد، این مبارزه به گرمی در جریان است و رگه اصلی جنبش کارگری را شکل میدهد. بعلاوه هم اکنون به درجات مختلف انواع صندوق موسوم به "کمک متقابل" در میان جمع کارگری در محلات و کارخانه ها فعال است، هم اکنون تلاش های کم و بیش چشمگیری برای دایر نمودن انواع تعاونی و همیاری میان کارگران در جریان است که باید استقلال و مصلحت های آنها، بدون چون و چرا در شبکه همبستگی مالی کارگری مورد احترام قرار بگیرد.
در ادامه سوالهای پیش رو، آیا کنترل کانالهای مالی فرا مرزی توسط دولتها مانع نخواهد بود؟ جواب: ابدا!
اما در عین حال پاسخ به این سوال هسته اصلی شکل گیری شبکه همبستگی مالی کارگری را با خود دارد. اینترنت ارتباط و دسترسی میان فعالین و نهادهای کارگری در ایران را در ابعاد بسیار گسترده فراهم آورده است. این عرصه برگ برنده طبقه کارگر است که در صف پیشتاز تکنیک موجود در جامعه و در غلبه بر موانع مختلف حکومتی، حضور فعال خود را حفظ کرده است. مساله اصلی این است که این ظرفیت تکنیکی و تجربه ارزشمند توده کارگر در بهره گیری روزمره آن، راه را برای "اهداف همبستگی مالی" مورد بحث ما هموار کرده است. از ابزارهای اینترنتی موجود، از انواع کانالهای ارتباطی، با نقاط ضعف و نقاط قوت شناخته شده آنها چگونه میتوان به منظور شکل دادن یک شبکه مالی استفاده برد؟ پاسخ این امر سازمانها و کمونیستهای این طبقه است.
باید، شدنی است، و فورا باید از هر پنجره و از طرف هر کس به آسانی بتوان در شبکه همبستگی مالی طبقه کارگر ایران شریک شد. امکان رساندن آسان و فوری کمکهای مالی به مبارزه و اعتصاب کارگری تنها جزیی از کارکرد این شبکه است. این شبکه جهانی است، فرقه گرایی سازمانی را عار میداند، و بنوبه خود سازمان یابی یک طبقه کارگر قدرتمند در ایران را زمینی و در دسترس قرار میدهد.
هیچ حرکت و جریان سیاسی تا چه رسد به اعتصاب کارگری با تکیه به محاسبات مالی، تازه آنهم با تکیه به شبکه مملو از اما و اگر کمک های داوطلبانه مالی، شکل نگرفته و نمیگیرد. تار و پود این حرکت با آگاهی و انتخاب داوطلبانه انسانها گره خورده است، تا مغز استخوان سیاسی است. نقشه کاسبکارانه برای تلکه آخرین سکه از رهگذران از همه جا بی خبر میدان مرکزی شهر حتی شایسته قربانیان زبان بسته تغییرات محیط زیست در قطب شمال نیست.
امر ما تقویت نیروی هر چه بیشتر صف مبارزه طبقه کارگر در ایران است. این صف درگیر مبارزه و کشمکش حاد است، هزینه جانی و عواقب کمرشکن آن برای مخاطبین این شبکه باید روشن باشد، یک فرض است و هرگز نیاز به ارجاع به عواطف کسی ندارد. موفقیت شبکه همبستگی مالی میتواند تنها دست در دست افزایش تعداد شرکت کنندگان در اکسیون و جلسات، افزایش طرفداران جربانات کارگری و چپ ارزیابی شود. آن روزی که سر و صدای اعتراض مشتاقان در جستجوی کانال هنوز آسانتر رساندن کمک مالی بگوش برسد، آنجاست که از قبل بهترین الگوی فعالیت در شناساندن شر و شور طبقه کارگر در جریان است.
آن روزی که احزاب و جریانات مختلف آمادگی خود را برای شکل دادن فعال و حرفه ای و مسئولانه جمعآوری و تحویل کمک های همبستگی مالی به صفوف درگیر مبارزات کارگری در ایران را اعلام و به اجرا درآوردند؛ آن زمان که کمونیستها در همه سطوح آگاهانه به مقابله با کار شکنی و ترمیم ضعف ها همت بخرج دهند... میتوان به قدرت واقعی نهفته در اتحاد طبقاتی کارگری و پوشالی بودن بقایای تفوق ظاهری بورژوازی واقف گردید.