اخیرا عبداله مهتدی رئیس جریان "كومه له زحمتکشان" در گفتگویی با برنامه چشم انداز رادیو فرانسه در پاسخ به سوالات خبرنگار در رابطه با ایران و وضعیت جنگی در منطقه، با ظاهری دیپلمات مابانه و بدون اینکه حتی اشاره ای کوتاه به جنایات دولت اسرائیل در فلسطین و کشتار مردم بی گناه غزه داشته باشد، بدون اینكه كلمه ای انتقادی بر سیاست میلیتاریسم امریكا و متحدینش در جهان ومنطقه از جمله در ویرانی و اشغال عراق، افغانستان و سپردن سرنوشت مردم آنها به طالبان، ویرانی لیبی و سوریه و قلدرمنشی و زورگویی او در جهان و حمایت همه جانبه ازاسرائیل برای پاكسازی قومی در فلسطین داشته باشد، به نام مخالفت با جنگ طلبی ایران، لباس "صلح طلبی و تشنج زدایی" پوشیده است. اما در لابلای این "تشنج زدایی" دم خروس جنگ طلبی آقای مهتدی به شكل مشمئز كننده ای بیرون زده است.
مهتدی در بخشی از سخنان خود می گوید:
"یک اپوزیسیون واقعی و شایستۀ این نام ناگزیر است که علاوه بر نقد سیاست سرکوب رژیم اسلامی در داخل، سیاست خارجی و منطقه ای آن را نیز نقد کند. اپوزیسیون ایران باید آمریکاستیزی، اسرائیل ستیزی یا همسویی با نیابتی سازی رژیم اسلامی را از دستور کار و برنامۀ خود خارج کند."(خط تاكیدها از من است)
اینجا تمركز بحث من بر سر جمهوری اسلامی و سیاست ارتجاعی و ضد انسانی او چه در ایران و چه در منطقه نیست و توضیح جنایات و نقش مخرب این رژیم برای مردمی كه چهل و چند سال است علیه او میجنگند، نیازی نیست. اما عبدالله مهتدی در موقعیتی نیست كه صلاحیت نصیحت چه اپوزیسیون و چه مردم ایران را برای مقابله با جمهوری اسلامی داشته باشد. پز ضدیت با جمهوری اسلامی و لباس رزم پوشیدن در این میدان برای كسی كه تاریخ شكل گیری جریانش از بدو تولد تا امروز تلاش برای توافق با جمهوری اسلامی بوده است، كسی كه هیچ واسطه ای در ایران و عراق و دنیا نمانده است كه برای مذاكره و توافق با ایران و قبول جریانش به پیوستن به جمهوری اسلامی، به او پناه نبرده باشد، كسی كه تا قبل از تحولات انقلابی ۱۴۰۱ در راه كنسولگی جمهوری اسلامی در اربیل همراه متحدین خود دهها جفت كفش پاره كرد و با همه این تلاشها، سرپاسداران نماینده رژیم حتی حاضر به سپردن ریاست پاسگاهی در بوكان به مهتدی نشدند و جز تسلیم و بازگشت به آغوش جمهوری اسلامی و توبه كردن راهی در مقابلش نگذاشتند. اگر این پروسه به سرانجام میرسید و جمهوری اسلامی قبولشان میكرد، شاید امروز همین آقای مهتدی که با تندی و تیزی از اسرائیل و آمریكا دفاع می کند، به عنوان مشاور همان سرپاسدارهای طرف مذاكره كننده در اربیل و در دفاع از سیاست جمهوری اسلامی به عنوان یك "كورد غیور و مرزدار وفادار" به اپوزیسیون می تاخت.
اما در مورد خواست آقای مهتدی برای كنار گذاشتن "آمریكا ستیزی و اسرائیل ستیزی" از سوی اپوزیسیون و به نام عدم "همسویی با نیابتی سازی جمهوری اسلامی" كه آقای مهتدی پرچمدارش شده است، باید گفت كه خطاب این پیام نه اپوزیسیون واقعی جمهوری اسلامی و نه مردم ایران است. این پرچم اعلام وفاداری به یك طرف ماجرا در این كشمكش یعنی به آمریكا و اسرائیل در دل یكی از خونبارترین كشتارهای تاریخ مردم فسلطین توسط اسرائیل است. این پیام همراهی با اسرائیل و آمریكا و دفاع از سیاست جنگی آنها است كه درست مانند رسانه های دولتی و مقامات جنگی اسرائیل، هر نوع مخالفتی با جنایات اسرائیل را حمایت از جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی او نام میگذارد. اما مردم ایران و هر نیروی سیاسی جدی و متمدنی مجبور نیستند میان دولت اسرائیل و جمهوری اسلامی در كنار یكی از آنها قرار بگیرند. این پرچم و اینكه تمام معضلات منطقه فقط كار ایران است و آمریكا و اسرائیل بی گناه هستند، پرچم جناح راست هیئت حاكمه اسرائیل و پرچم شخص نتانیاهو است. در پس گفته های به ظاهر "صلح دوستانه" آقای مهتدی، جنگ طلبی آشكاری مشهود است كه فعلا قربانیانش مردم فسلطین و فردا قرار است مردم ایران باشد.
صرف اشاره به سرکوب های رژیم جمهوری اسلامی و بدون حتی یک اشاره به هفتاد و چند سال کشتار مردم فلسطین توسط دولت اسرائیل آنهم زمانیكه دنیا نگران رخ دادن جنگی بزرگ در منطقه است و اسرائیل برای این هدف هر ریسكی را كرده است، در زمانی كه میلیونها انسان در سراسر جهان علیه كشتار جمعی مردم فلسطین توسط اسرائیل روزانه در اعتراضند و خواهان محاكمه سران و عاملین این نسل كشی هستند، زیر فرش کردن این جنایات و حمایت بی دریغ از اسرائیل است. بر اساس تزهای دست راستی جناب مهتدی، مردم متمدن و صلح طلب جهان بدلیل مقابله و نفرت از سیاست جنگی اسرائیل و آمریكا، جمهوی اسلامی و نیابتی های او را تقویت میكنند. کشتار بیش از چهل هزار نفر از مردم بی دفاع غزه که نیمی از آنرا کودکان تشکیل می دهند، مفقود شدن دهها هزار انسان كه اكثریت آنان زیر خرابه های غزه مانده اند و بر اساس آمار "سازمان نجات كودكان" شامل ۲۱ هزار كودك میشود، آنهم تنها در مدت كمتر از یک سال و عدم صحبت درباره آن از جانب مهتدی "صلح دوست" در واقع مهر تایید مهتدی بر تمامی این جنایات توسط دولت اسرائیل و با حمایت آمریکا و کشورهای غربی است. همانهایی كه آقای مهتدی به نام مخالفت با جمهوری اسلامی چك سفید تقدیمشان كرده است. آقای مهتدی حتی اعتراضات و اعتصابات داخلی مردم اسرائیل را در ضدیت با این فاشیسم عریان نمی بیند. سیاستهای فاشیستی دولت ناتانیاهو آش را برای خودی ها چنان شور کرده که حتی صدای صهیونیستها را در آورده است. اما آقای مهتدی در كنار راست افراطی اسرائیل قرار گرفته است و از بخشی از صهیونیستها اسرائیل هم صهیونیست تر تشریف دارند. در چنین اوضاعی ماسک "ضدیت با جمهوری اسلامی" پرچم دفاع از اسرائیل و آمریکا و تائیدی بر تمام جنایات آنهاست. در واقع به نام "صلح طلبی" آقای مهتدی با رندی فراوان حمایت خود از اسرائیل و امریكا و میلیتاریسم آنها را به عنوان "مخالفت" با جمهوری اسلامی به مردم میفروشد.
اما این كل داستان نیست. آقای مهتدی به همان شدتی كه در گذشته برای مورد قبول قرار گرفتن از جانب ایران به هر دری میزد و آنرا به نام منفعت "مردم كوردستان" توجیه میكرد، با بسته شدن این مسیر از جانب جمهوری اسلامی، با همان سرعت امیال و آرزوهای خود را به قطب دیگری از ارتجاع، به غرب، به آمریكا و اسرائیل بسته است. امروز در این اوضاع متشنج، پر مخاطره و ترسناك در منطقه آقای مهتدی بعد از شكست و ناكامی های فراوان گذشته اش، احساس میكند روزنه ای بر روی امیالش باز شده است. او نه تنها هر نوع مخالفتی با امریکا و اسرائیل و جنگ و جنایت آنها را حمایت از ایران و نیروهای نیابتی او میداند، كه بعلاوه پرچم امیال شوم و ضد انسانی خود را به تانك و توب و بمب های اسرائیل و آمریكا و... در حمله به ایران بسته است.
عبدالله مهتدی در ادامه می گوید:
" جنگ کم دامنه و نامتقارنی که جمهوری اسلامی مبتکر آن بوده و سیاست خارجی خود را بر آن مبتنی ساخته عاقبت به جنگی تمام عیار تبدیل خواهد شد و برغم خسارات اجتناب ناپذیر آن به عمر جمهوری اسلامی نیز پایان خواهد داد. جمهوری اسلامی با سیاستهای خود وضعیتی را به وجود آورده که سرنوشت آن احتمالاً با جنگی که خود برانگیخته رقم خواهد خورد. در صورت وقوع چنین جنگی مردم و اپوزیسیون دموکراسیخواه ایران نباید کمترین حمایتی از جمهوری اسلامی ایران کنند. در هیچ جنگ خارجی که جمهوری اسلامی راه بیندازد یا در نتیجۀ سیاست های آن به راه بیفتد هیچ همسویی یا هم سنگری از جانب اپوزیسیون و مردم جایز نیست.(تاكیدات از من است)
بی تردید تمام ارتجاع منطقه، چه ایران و چه عربستان تا تركیه و... و بعلاوه دولتهای آمریكا و انگلستان و.. هر كدام دنبال منافع خود و بهبود موقعیت منطقه ای خود هستند. آنها در این مسیر تاریخ سیاهی دارند كه بر كسی پوشیده نیست. اما بحث آقای مهتدی در این دوره و در دل كشتار مردم فلسطین امیال مشخصی را نمایندگی میكند. این خواست و آرزو، جنگ با ایران است كه به قول مهتدی ممكن است "خسارات اجتناب ناپذیری" هم داشته باشد و اما بلاخره به عمر جمهوری اسلامی پایان میدهد! آقای مهتدی هر جنگی در این منطقه و از جمله با ایران را نتیجه سیاست خود جمهوری اسلامی میداند و در این میدان "میلیتاریسم غرب، قلدری و جنگ طلبی آمریكا و اسرائیل" مطلقا جایی ندارد. آقای مهتدی پا به مسیری گذاشته است كه برای مردم ایران و منطقه و جهان آشنا است. مسیری كه سیاست میلیتاریستی غرب به رهبری آمریكا در منطقه و جهان پیش برده است. افغانستان و عراق و سوریه و لیبی با جنگ طلبی این بلوك به ویرانه تبدیل شدند و بعد از یكی دو دهه هنوز هم مدنیت به این كشورها باز نگشته است. از نظر آقای مهتدی اینها "خسارات اجتناب ناپذیر" انقلاب مخملی و "ناتو"یی و هواداران آن، در اپوزیسون راست و فرقه های متعصب قومی و مذهبی از جمله جریان عبدالله مهتدی است. آقای مهتدی از اپوزیسون میخواهد در صورت چنین جنگی از جمهوری اسلامی حمایت نكنند و در حقیقت پیام مهتدی ضرورت حمایت از اسرائیل و آمریكا است. آقای مهتدی درست مانند ناسیونالیستها كرد در حمله به عراق كه بر كشتار یك میلیون انسان و آوراگی و خانه بدوش شده میلیونها انسان پوزخند میزدند و عكسهای بوش و بلر را در قاب میكردند، از هم اكنون پرچم دفاع از جنگی علیه ایران از جانب اسرائیل یا آمریكا را بلند كرده است و عكسهای نتانیاهو و بایدن و ترامپ را به سینه زده است.
فكر نكنم عقل عبدالله مهتدی قد ندهد و نفهمد كه نتیجه چنین جنگی در منطقه و دخالت مستقیم امریكا چه مشقاتی عظیمی را برای مردم منطقه و خصوصا ایران به همراه می آورد. جنگی بزرگ در منطقه علیه ایران میتواند میلیونها انسان از مردم محروم را قربانی كند، میتواند زیر ساختهای اقتصادی را ویران و مدنیت را نابود و ایران را به محل و جولانگاه كانگسترهای نظامی و آدم كش از نوع پرو آمریكایی تا دسته جات جمهوری اسلامی و باندهای مذهبی و جنایتکار از نوع داعش تبدیل كند. اما آقای مهتدی خوب میداند كه جریان ضد اجتماعی و ارتجاعی ایشان و امثال او، اتفاقا در چنین جهنمی مانند بقیه باندهای آدم كش می رویند و زمینه رشد پیدا میكنند و به نام مبارزه با جمهوری اسلامی و به عنوان جیره بگیر غرب، در گوشه ای از كردستان بلاخره ممكن است اعمال قدرت كنند. شاید هم نسخه عراق و به قدرت رسیدن ناسیونالیسم كرد و تكرار آن هنوز آرزوی مهتدی باشد. مهتدی همه این حقایق را میداند و با علم به آن جسارت میكند به عنوان نیرویی ضد تمدن و شارلاتان و مدافع جنگ و خونریزی همه جانبه و به عنوان سرباز ناتو در این جهت و برای تحقق آن بكوشد.
اپوزیسون راست و شخص مهتدی و پهلوی به دنبال شکست پروژه شورای مدیریت گذار و به راه انداختن اتوبوس بدون موتور محمد رضا پهلوی در جورج تاون، به کمک پول و میدیای غرب و چند سلیبریتی تلاش کردند که در خیزش شهریور ۱۴۰۱ بر موج اعتراضات سوار شوند و آنرا به مسیر انقلاب مخملی مورد نظر مهتدی كه در این گفتگو به روشنی و بی پرده آنرا بیان کرده است منحرف کنند. تلاش كردند دولتهای غربی را متقاعد كنند كه در ایران مستقیماً دخالت كنند و آنها را به عنوان جانشین جمهوری اسلامی و مطیع و سرسپرده ناتو قبول كنند. غرب به دلیل فضای انقلابی و رادیكال جامعه و ترس از مردم انقلابی و نقش طبقه كارگر در این تحولات و بی بنیه ای و بی اعتباری هوداران میلیتاریسم خود در میان اپوزیسون راست و از جمله ابن الوقتهایی چون مهتدی، از چنین سیاستی اجتناب کرد. آمریكا ماندگاری جمهوری اسلامی را بر هر سناریوی دیگری از سر منافع خود ترجیح داد و سر هوادارنش بی كلاه ماند. مهمتر از آن مردم به پا خواسته وآزادیخواه ایران چنان دست ردی به سینه این اپوزیسیون زدند که اتوبوس حرکت نکرده متوقف شد و چند پاره گشت. اکنون و در دل تلاش اسرائیل برای شعله ور كردن جنگی در منطقه، این جنابان برای نجات خود از بن بست و بی آینده ایی، تلاش می کنند با پادویی کردن برای آمریکا و اسرائیل به نان و نوایی برسند. اعلام می کنند که اولا خواستار حمله نظامی به ایران هستند و در صورت وقوع هر گونه جنگی در کنار ناتو و اسرائیل قرار خواهند گرفت. و نه تنها این بلكه و بعلاوه هر مخالفتی با حمله به ایران، هر مخالف جنگ منطقه ای و ویرانی ایران و منطقه، از هم اكنون به عنوان مدافع و عوامل جمهوری اسلامی صاحب پرونده ای شده است. این درجه از گستاخی و این درجه از بی شرمی واقعا تنها و تنها به قد و بالای عبدالله مهتدی می آید.
جمهوری اسلامی باید سرنگون شود، اما نه با حمله نظامی آمریکا و اسرائیل و نه با دخالت کشورهای غربی و منطقه، بلکه با دستان پر توان مردمی که از دی ماه ۹۶ به بعد عزمشان را برای به زیر کشاندن این حاکمیت جزم کرده اند. جمهوری اسلامی باید با دستان طبقه کارگری که با اعتراضات و اعتصاباتش زمین را زیر پای حاکمین داغ کرده است و نیروهای راست و ارتجاعی در اپوزیسون را هم دچار افسردگی سیاسی كرده است، با یك انقلاب توده ای كنار برود. انقلابی كه بر شانه های طبقه كارگر و توده های معترضی پیش میرود که اعتراضات شکوهمند شهریور ۱۴۰۱ را شکل دادند. بی شک طبقه کارگر و توده های معترض با تجاربی که از دو انقلاب قبلی دارند، اجازه نخواهند داد هیچ قدرتی از بالا برایشان تعیین تکلیف کند و خودشان از پایین آینده را برای خود رقم خواهند زد. جامعه ایران در این مسیر گامهای مهمی برداشته است و جمهوری اسلامی را در موقعیت ضعیفی گذاشته است. ترس از چنین تحولی صفوف ارتجاع حاكم را دچار تردید و ترس و نگرانی كرده است. اما دامنه این ترس به جمهوری اسلامی محدود نیست. ترس از چنین تحول انسانی صف ارتجاع در میان اپوزیسون راست را هم فرا گرفته است. آقای مهتدی و همراهان او مدت مدیدی است كه صدای حق طلبی كارگر و زن و جوان برابری طلب را شنیده اند. عزم جزم مهتدی های ایران در حمایت بی شرمانه از انقلاب مخملی آمریكایی و حمله به ایران و ویرانی این كشور، نشانه این ترس است. برای امثال مهتدی راهی برای دستیابی به گوشه ای از قدرت بر ویرانه های جامعه ایران، درست مانند باندهای تبهكار دیگر در منطقه و زیر فرمان میلیتاریسم غرب است. اما آقای مهتدی بدلیل فضای آزادیخواهانه جامعه ایران و بدلیل قدرتمند بودن جنبشی انسانی و برابری طلبانه، باید آرزوهای شومش را به گور بسپارد.
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
۴ سپتامبر ۲۰۲۴