گفتگوی آسو سهامی از رادیو نینا با آذر مدرسی، دبیر کمیته مرکزی حزب حکمتیست (خط رسمی)

آسو سهامی: در سالروز خیزش انقلابی شهریور ۱۴۰۱ هستیم. دو سال پیش قتل دختر جوانی به اسم مهسا امینی توسط گشت ارشاد رژیم، جرقه ایی شد که آتش خشم و انزجار مردم از جمهوری اسلامی شعله ور شود و سرتاسر ایران را فرا بگیرد. مردم آزادیخواهی که آرزوی بزیر کشیدن جمهوری اسلامی و برپایی یک دنیای برابر و آزاد را داشتند به میدان آمدند و طی چندین ماه سراسر ایران شاهد اعتراضات وسیع مردم ایران بود. طی این خیزش ده ها انسان شریف و آزادیخواه جان عزیزشان را از دست دادند، ده ها چشم با شلیک مستقیم ماموران رژیم کور شد و صدها تن دیگر زخمی شدند و هزاران نفر دستگیر و هنوز هم عده ایی از آنها در زندان هستند. از جمله سامان یاسین، توماج صالحی دکتر حسنلو و انسانهای شریفی و آزادیخواهی دیگر. اکنون و بعد از دو سال تبیین های متفاوتی از این خیزش وجود دارد. اپوزیسیون راست بر این باور هست که این خیزش شکست خورد و موفق نشد و جمهوری اسلامی توانست آنرا سرکوب کند. امروز رفیق آذر مدرسی، دبیر کمیته مرکزی حزب حکمتیست (خط رسمی)، مهمان این برنامه هستند تا تبیین خود را در مورد خیزش انقلابی شهریور ۱۴۰۱ با ما در میان بگذارند .

قبل از اینکه در مورد دستاوردهای این خیزش از شما بپرسم همانطور که در مقدمه برنامه اشاره کردم اپوزیسیون راست بدین باور هست که این خیزش شکست خورده و جمهوری اسلامی توانست آنرا سرکوب کند، تبیین شما در این باره چیست.

آذر مدرسی: خیزش ۱۴۰۱ شاید یکی از مهمترین مراحل پیشروی جنبش سرنگونی علیه جمهوری اسلامی است. جنبشی که حول مسئله زن، بعنوان پاشنه آشیل جمهوری اسلامی، شکل گرفت و گشترش پیدا کرد، فقط به مسئله زن و آزادی زن، حرمت زن، حق زن و مسئله رهایی زن از قوانین ارتجاعی اسلامی محدود نشد و عرصه های دیگری را هم در بر گرفت. از ״زن، زندگی، آزادی״، به مرگ بر جمهوری اسلامی و نه به هر آلترناتیو بورژوایی رسید و برای چند ماه زمین را زیر پای نه تنها جمهوری اسلامی بلکه کل بورژوائی ایران به لرزه دراورد. این خیزش مهر خود را بر آینده جامعه ایران، بر صف بندی نیروهای سیاسی، بر رابطه پائین با جمهوری اسلامی بر خود جمهوری اسلامی و رابطه جناحهای مختلف آن با هم و بر سیاست های داخلی و حتی منطقه ایی زده است. فکر نمیکنم بتوان در این برنامه به همه آنها  پرداخت، اما خیزشی بود هنوز بعد از دو سال ما شاهد پس لرزه های آن هستیم.

در نتیجه این جنبش و خیزش به نظر ما یکی از مهمترین حلقه های انقلاب آتی ایران بود که شرایط را به نفع پیشروی و پیروزی یک انقلاب رادیکال و توده ائی فراهم کرد. اما اینکه آیا آن خیزش شکست خورده یا نه و اینکه راست اعلام میکند که شکست خورده است میتواند بیان یک واقعیت باشد. در خیزش توده ائی نیروهای سیاسی و جنبش های سیاسی طبقات مختلف سعی میکنند مهر خود را بر آن بزنند و اپوزیسیون راست یکی از آن نیروهای به شدت فعال در آن دوره بود. همه ما فعالیت راست بعنوان یک بلوک با اتکا به میدیای وسیع و حمایت دولت های ارتجایی منطقه و جهانی را فراموش نکرده ایم و نمیتوان این حضور فعال را بعنوان یک مولفه واقعی آندوره ندید و آنرا حذف کرد. این اپوزیسیون راست حق دارد ادعا کند آن جنبش شکست خورد، به خاطر اینکه سیاست راست در این جنبش شکست خورد! سیاست راست این بود که آن جنبش رادیکال، آن جنبش برای آزادی برای رفاه را به ״انقلاب مخملی״ تبدیل کند. با اتکا به سناریوی انقلابهای مخملی در کشورهای دیگر آلترناتیو و رهبر تراشی کردند و سعی کردند پرچم بازگشت به گذشته را دستش بدهند، سلبریتی ها و هر امکانی که در سناریوهای قبلی از آن استفاده شده بود تا خیزشی را به انقلاب مخملی تبدیل کنند و یا انقلاب مخملی راه بیندازند، استفاده کردند و جامعه ایران به همه اینها گفت نه!  راست یکی از این شکست خوردگان است و تلاش میکند شکست خود را به شکست آن جنبش ترجمه کند، تلاش میکند سرخوردگی، استیصال و بن بست  درون صف خود را به استیصال مردم، سرخوردگی مردم، بن بست مردم و قدرت جمهوری اسلامی ترجمه کند.

برای ما کمونیست ها به دلایلی روشن بود این جنبش در هماندوره و سریع به اهدف خود، سرنگونی جمهوری اسلامی، نرسد و روسن بود که باید برای پیروزی آن باید تلاشهای بیشتر و جدی تری کرد. ما تلاش کردیم آن جنبش رادیکال و انقلابی بماند، حول مطالبات اصلی خود، که آزادی زن، رفاه، امنیت در راسش بود، بماند و تمام سناریوهای راست علیه آنرا کنار بزند و در عین حال سرکوب جمهوری اسلامی را خنثی کند. این جنبش چه از نظر مطالبات و چه از نظر مقابله با توطئه های راست علیه خود مهر چپ و آزادیخواهانه را برخود داشت.

این جنبش دستاوردهای بسیار عظیمی داشت و پیشروهای بسیاری در آن جامعه بوجود آورد. امروز پس لرزه های سیاسی و اجتماعی آنرا در کل جامعه می بینید، از اعتراض کارگر که با اعتماد به نفس برمیگرد و می گوید من نباشم شما نمی توانید زندگی کنید، یا دختران جوانی که به حجاب مدت هاست نه گفته اند و جمهوری اسلامی جرات نمیکند تعرض کند تا رابطه درونی جمهوری اسلامی و ... همگی مهر آن خیزش را برخود دارند.

در نتیجه تبیین راست از پیروزی و شکست یا موفقیت و عدم موفقیت این جنبش، تبیین از شکست یا پیروزی خودش است و سعی میکند این روحیه شکست خورده خود را به مردم منتقل کند. یکی دیگر از تلاشها و پروژه های این اپوزیسیون راست قومی کردن آن بود که آنهم شکست خورد. پروژه قومی کردن، پروژه انقلاب مخملی و بازگشت به گذشته همه پروژه بورژوازی راست ایران بود که شکست خوردند و صاحبان این پروژه ها امروز تلاش میکنند شکست خودشان را به شکست مردم تبدیل کنند. اما نگاه کوتاهی به آن جامعه نشان میدهد که مردم احساس شکست نمی کنند و برعکس امروز روی دوش آن جنبش پیشروی های دیگری را ممکن می کنند.

آسو سهامی: اگر بخواهیم به پس لرزه های این زمین لرزه سیاسی و اجتماعی بپردازیم، شما فکر میکنید این خیزش چه دستاوردهایی داشته و جمهوری اسلامی در چه مواردی مجبور به عقب نشینی شد و چه تاثیراتی بر جامعه و حرمت و کرامت زن در جامعه و خانواده گذاشته است .

آذر مدرسی: یکی از تاثیرات آن جنبش تاثیر مستقیم آن بر موقعیت زن بود. طبیعی است وقتی پرچم این جنبش زن و آزادی زن بود، یکی از تاثیرات مستقیم آن بر موقعیت زن در جامعه است. جامعه ایی که طی چهل و چند سال در مقابل حقنه کردن تصویر سیاه و ضد زن توسط جمهوری اسلامی مقاومت کرده بود، برگشت و اعلام کرد زن در آن جامعه نه جنس دوم و نه شهروند درجه سه بلکه شهروند متساوی الحقوق با مرد است. مستقل از اینکه در جمهوری اسلامی آزادی چه معنی دارد که اصلا ندارد، حرمت چه معنی دارد که اصلا ندارد، اما حق و موقعیت زن بعنوان شهروند برابر با مرد در ابعاد وسیع از خانواده تا جامعه مهر خود را کوبید. اینکه جمهوری اسلامی سعی میکند با این واقعیت چکار کند، اینکه نیروهای ارتجایی جریانات مذهبی و قومی میخواهند به شکلی این را زیر فرش کنند یا از آن سوءاستفاده کند مسئله دیگری است. اما جمهوری اسلامی چهل و چند سال سعی کرد به جامعه بگوید زن هیچ ارزشی ندارد و شما می توانید هر بلائی سرش بیاورید و آب از آب تکان نخورد، در خانواده و در جامعه یه قتل ناموسی دامن بزنید، گشت ارشاد راه بی اندازید و به هر بهانه ای به زن بی حرمتی کنید و آب از آب تکان نمی خورد و ر.. و مردم پیر و جوان، زن و مرد به همه اینها  گفت نه! و با قدرت خود موقعیت زن را به جایی برد که خودش می خواهد و آن برابر بودن با مرد است! زنی که آزاد است، زنی که نه فقط پوشش  بلکه همه چیز را، از کار و شغل تا نحوی زندگی، نحوه رابطه اش با مرد، نحوه رابطه اش با جامعه، را خودش انتخاب میکند. مردم به قدرت خودشان حق، حرمت و موقعیت زن را از منظر جامعه به آن بازگرداند.

از دستاورد های دیگر این جنبش در رابطه با حق زن از جمله جمع کردن گشت ارشاد و اوباش ارشاد است که علیرغم دو سال تلاش موفق نشدند آنرا در شکل و قالب دیگری احیا کنند، است.  یا تثبیت حجاب اختیاری در آن جامعه و اینکه فقط شما حق دارید در کورد حجاب خود و پوشش خود تصمیم بگیرید و علیرغم گذشت دو سال هنوز که هنوز است نتوانسته اند حجاب اجباری یا حجاب اسلامی را به آن جامه برگردانند.

این جنبش دستاورد های کهک دیگری در سطوح دیگری هم داشته و من در سوال اول به آنها اشاره کردم. یکی از آنها رابطه ایی است که پائین آن جامعه، مردم، با جمهوری اسلامی برقرار کرده اند و موقعیتی که مردم برای خود به رسمیت میشناسند، که در اعتماد به نفس مردم در برخورد به بالا و حاکمیت دارد. اما فقط اعتماد به نفس نیست درکی است که بخش های مختلف آن جامعه از سوخت و ساز جدال خود ازاین خیزش و خیزش های قبلی گرفتند، آنهم که اینکه شما باید متحد و متشکل باشید نه فقط آن روز که به خیابان می آئید، اتفاقا باید قبل از آن باید متحد و متشکل باشید قبل از آن باید آماده باشید، تا بتوانید وقتی روز آمدن به خیابان است با قدرت وسیع تر و طیف گسترده تری به جنگ جمهوری اسلامی بروید. این یکی از آن درس هایی است و شما امروز آنر در اعتراضات و اعتصابات میبینید. به زندان و زندانیان سیاسی نگاه کنید، قاعدتا زندانی به اصطلاح ضعیف ترین عنصر در آن جامعه است، چون اسیر است. اما امروز پرچم جنبش علیه اعدام در زندان و در دست زنان زندانی است! خود این گویای موقعیت زن در آن جامعه و همزمان موقعیت و رسالتی است که زندانیان و بخصوص زندانیان زن  برای خود قائل هستند را نشان میدهد. اینکه میتوانند جنبش علیه اعدام را راه بیندازند، رهبریش کنند و مردم را حول آن بسیج کنند. به نظر من راه انداختن چنین تحرکی از زندان، این درجه از اعتماد به نفس و قدرت در به راه انداختن آن بدون خیزش ۱۴۰۱، بدون آن تحول اجتماعی عظیم ممکن نبود. به اعتصابات پرستاران نگاه کنید. هر کسی که دستی بر آتش دارد میداند یک چنین اعتصابی بدون یک سازماندهی جدی ممکن نیست. به اعتصاب کارگران نفت و پترو شیمی ها نگاه کنید، به اعتصاب کاگران پارس نگاه کنید، این اعتصابات با این درجه از روشن بینی، این درجه از سازمان یافتگی بدون آن خیزش و بدون درس گرفتن از آن خیزش ممکن نبود.

شما شاهد تاثیرات این خیزش در ابعاد وسیع اجتماعی دیگری هستید، همینکه زنان بدون حجاب در خیابانها و مراکز عمومی هستند و کسی جرات نمیکند به آنها تعرضی کند، اعتماد به نفس و بالانسی در آن جامعه را نشان میدهد که اجازه میدهد این اتفاقات بیفتد و همزمان ناتوانی جمهوری اسلامی در سرکوب را، که خودش ناشی از همین توازن قوا است، را نشان میدهد.

اخیرا دادگاهی یک بسیجی که در جریان ۱۴۰۱ یکی از معترضین را به قتل رسانده است را به قصاص محکوم کرده و دو پاسدار دیگر را به دلیل تجاوز به حریم شخصی مردم و نشر اکاذیب به زندان محکوم کرده است. مهم نیست که حکم قصاص چقدر ارتجاعی هست ولی اینکه جمهوری اسلامی ناچار میشود یکی از عناصر خود، اوباشی که خود برای سرکوب و کشتار تربیت کرده و سازمان داده را به جرم قتل محکوم میکند، به نظر من بیان موقعیت جمهوری اسلامی در مقابل مردم است.

اینها گوشه هایی از دست آوردهای عظیمی است که مردم می بینند. اما نیروهای راست نه دوست دارند این پیشروی ها را ببینند نه می خواهند ببینند، نه به زبان می آورند. برعکس تلاش میکنند مرتب قدرت جمهوری اسلامی را در سرکوب برجسته کنند. اما مخفی کردن این واقعیت در میدیا یک امر است و وجود آن دستاورد در اعماق جامعه واقعیتی دیگری است که هیچ نیروی سیاسی نمی تواند انکارش کند و علیه اش به جنگ برود.

ایران دو سال بعد از آن خیزش جامعه کاملا متفاونی است. ما میگفتیم ایران به قبل ۱۴۰۱ برنمی گردد و نه فقط برنگشته است بلکه گام های جدی را در امر مبارزه برای رفاه برای آزادی و برای خلاصی از جمهوری اسلامی دارد پیش می برد که به نظر من آینده روشنی در مقابل خود جامعه دارد قرار میدهد.

آسو سهامی: همانطورکه خودتان هم بدان اشاره کردید اپوزیسیون راست علیرغم پول و امکانات بسیار زیادی که در اختیار داشت و توسط یکی از کشورهای غربی در اختیارش گذاشته شد نتوانست این خیزش را به مسیری که خودش می خواست هدایت بکند جامعه دست رد به سینه اش زد و هم اکنون هم ادعا میکند که این خیزش شکست خورده. طی این دو سال حتی یک روز اعتصاب و اعتراض طبقه کارگر، پرستار، معلم و بازنشستگان وقفه نداشته است و همین الان هم پرستاران مشغول اعتصاب و اعتراض هستند، کارگران واگن پارس اراک مشغول اعتراض هستند بازنشسته گان هم بدین شکل ، فکر می کنید با سر کار آمدن پزشکیان بعد از مرگ رئیسی روند اعتراضات ، روند سرنگونی جمهوری اسلامی و پزشکیان چقدر می تواند به اقتدار و به حفظ جمهوری اسلامی کمک بکند .

آذر مدرسی: چیزی که به نظر می رسد در دستور پزشکیان نیست اقتدار است! حداقل خودش اعلام نکرده که مسئله اش اقتدار است. برعکس خیلی روشن اعلام کرده دولتش ״دولت وفاق ملی״ است. دولتی است که قاعدتا میخواهد جواب آن تششت در بالا و کشمکش جناح ها و چگونگی ادامه حیات جمهوری اسلامی است. در نتیجه پزشکیان صحبت از اقتدار نمی کند. برعکس ادبیات دیگری دارد. ادبیات آشتی دارد ادبیات اینکه ״با مردم״ است و این سیاست هیئت حاکمه در این دوره است. پزشکیان، حتی به درجه ایی هم رئیسی کمتر سعی میکرد وارد ادبیات شناخته شده سنتی و تاریخی جمهوری اسلامی بشود، مبارزه انتخاباتی اش را خیلی رسمی و علنا با بلند کردن پرچم سفید شروع کرد! پرچم سفید در داخل حاکمیت و اتحاد جناح های مختلف و پرچم سفید حاکمیت در مقابل جامعه!

پزشکیان سعی میکند به مردم نشان دهد که با آنها جنگی ندارد. بر کناری رئیس دانشگاه علوم اجتماعی علامه که به مهسا امینی توهین کرده بود، محاکمه یک بسیجی و محکوم کردن او به قصاص، اعلام اینکه دانشجویان و اساتید اخراجی، که اساسا در دور اعتراضات ۱۴۰۱ و بعد به راه انداختن موج اخراج ها، میتوانند به دانشکاهها باز گردند، حکمی که صدای کیهان شریعتمداری را در آورده است، نشانه هایی از این پرچم سفید جمهوری اسلامی و نه فقط پزشکیان است. اینها را باید جرء دستاوردهای خیزش ۱۴۰۱ کماکان حساب کرد!

پزشکیان به با پرچم اقتدار که برعکس با پرچم سفید سر کار آمده است. اما جامعه اعلام کرده این پرچم سفید دروغین را به رسمیت نمی شناسد، به حداقل ها رضایت نمی دهد، وعده اینکه حقوق کارگر را از اول مهر چند میلیون اضافه میکنند، و به اصطلاح اور از زیر خط فقر بیرون بیاورند، باعث نشده که نفت آرام بشود پارس اراک یا پرستار آرام بشود. در نتیجه سیاست و تلاش پزشکیان و دولت او، سیاست و تلاش جمهوری اسلامی است برای دو کار، اول بالا را متحد نگه داره چون اشقاق در بالا جمهوری اسلامی ضعیفی در مقابل جامعه، نه در مقابل غرب یا منطقه بلکه در مقابل جامعه، دشمن اصلی جمهوری اسلامی، در مقابل طبقه کارگر، زن و مرد آزادیخواه قرار میدهد، و دو برای اعلام  آتش بس به مردم معترض، ״دولت وفاق ملی״ دولت وفاق بالا و پرچم سفید حاکمیت در برابر مردم است!.  من فکر میکنم جمهوری اسلامی برای نگاه داشتن این پرچم سفید معضلات جدی دارد. از نظر اقتصادی معضلات جدی برای جواب دادن به مسئله رفاه دارد. نه فقط معضلات اقتصادی که ناشی از بحران اقتصادی است، بلکه معضلات سیاسی سر راه بهبود وضعیت اقتصادی جامعه و همزمان وجود فساد درون جمهوری اسلامی یک معضل جدی است که با آن روبرو است. در مورد آشتی سیاسی و اجتماعی و به رسمین شناختن درجه ای از آزادی هم میداند به رسمیت سناختن یک سر سوزن آزادی بیشتر میتواند جامعه را با اعتماد بیشتری به جان جمهوری اسلامی بیندازد. در نتیجه دولت پزشکیان شاید آخرین تلاش جمهوری اسلامی و تلاش جدی کل حاکمیت است که به این وضعیت بحرانی خود بنوعی خاتمه دهند.

دوره ایی هدف خود را این تعریف کردند که در درون محکم شوند، جامعه را آرام کنند شاید آن وقت دوباره از اقتدار حرف بزنند. امروز جمهوری اسلامی حتی در منطقه خیلی از ״اقتدار״ خود حرف نمی زند، برعکس از دیپلماسی، از همزیستی مسالمت آمیز حرف میزند. شما امروز با یک جمهوری اسلامی متفاوت از سالهای ۶۰ و ۶۷ و۷۰ روبرو هستید. ظاهرا خیلی آرامتر و دیپلمات تر و محتاط تر از سابق رفتار میکند و به نظر من دلیل اصلی نه تهدیدات دولت اسرائیل است نه خطر حمله نظامی امریکا است. دلیل اصلی وجود آن جنبش و ریشه های عمیق  نفرت از جمهوری اسلامی و جنبش عظیم توده ایی برای بزیز کشیدن آن است. به نظر من پزشکیان نمی تواند کمک زیادی و یا تغییر جدی در رابطه مردم با جمهوری اسلامی بوجود بیاورد. ممکن است بتواند درجه تشنج بالا را له درجه ایی تخفیف بدهد، اما در رابطه پائین با حاکمیت این سیاست ها و این تلاش ها نمی تواند تغییری بوجود بیاورد.

آسو سهامی: رفیق آذر در ضمن صحبت های شما من سئوالی به ذهنم خطور کرد. ما میدانیم بدنبال ترور اسماعیل هنیه در تهران فضایی جنگی منطقه را فراگرفته. جمهوری اسلامی چقدر از این فضای جنگی در سرکوب اعتراضات و اعتصابات جامعه بهره بگیرد و بتواند این اعتراضات را سرکوب بکند .

آذر مدرسی: جمهوری اسلامی تلاش میکند فضای جنگی را نگه دارد وهمزمان خطر جنگ را پائین بیاورد. این سیاست جمهوری اسلامی است. در کنار اعلام مکرر اینکه حق انتقام را دارد اما تلاش اصلی روی پیدا کردن راه های دیگری برای بهبود موقعیت خود چه در رابطه با اسرائیل و چه در منطقه پیش ببرد که به دلیل وقت کم وارد آن نمی شویم. اما تا آنجایی که به جامعه برمیگردد جمهوری اسلانی و هر دولت بورژوایی دارد تلاش میکند از ״تهدید خارجی״ و خطر جنگ به نفع سرکوب استفاده کند. اما جمهوری اسلامی در این رابطه هم یک مشکل جدی دیگری دارد، آنهم اینکه هر درجه از سرکوب عریان میتواند دوباره آتشفشان خشم و اعتراض مردم را فعال کند. به همین دلیل بسیار بسیار محتاطانه عمل میکند. امروز اوضاع مثل دوره جنگ ایران و عراق نیست که پا به پای جنگ سرکوب و کشتار را در داخل تشدید کرد. امروز شما شاهد چنین قدرت و اعتماد به نفسی در حاکمیت نیستید. برعکس بسیار محتاط است. نه به بخاطر ترس از ابعاد نظامی جنگ، بلکه بدلیل معضلات اجتماعی که این جنگ به بار می آورد. میترسند با براه انداختن دستگاه سرکوب این آتشفشان را دو باره فعال کنند و به همین دلیل بسیار محتاط اند. خواست یک چیز است توان یک چیز دیگری است! جمهوری اسلامی توان سابق ندارد و به همین دلیل به شدت محتاط است.  

پیاده شده توسط احمد مطلق