سه شنبه های اعتراضی بیست و هفت هفتگی خود را پست سر میگذارد و گفته میشود که تاکنون به هفده بند زنان در زندان های سراسر ایران  گسترش یافته است و زندانیان بیشتری به این حرکت اعتراضی می پیوندند. اعتراض زندانیان و اسرای متحدی که در دفاع از محکومین به اعدام، به اشکال مختلف اعتراض میکنند و "پرونده خود را سنگین" تر میکنند رویداد مهمی در ایران است! اعتراضی که یک جبهه مهم از جنبش اعتراضی گسترده ای است که در ایران و در خارج از کشور، علیه حکم اعدام و بخصوص تعرض به حق حیات محکومین سیاسی، با هرپرونده ساختگی یا واقعی، جریان دارد. 

در این کارزار که فعالین آن در زندان های زنان، به اشکال مختلف، اعتصاب غذا، تحصن، تجمع، فرستادن نوارهای صوتی و .. آن را پیش می برند، کسی بدنبال اثبات قانونی و شرعی بودن یا نبودن جرائم و احکام اعدام، بعنوان یک قتل عمد و جنایت، نیست. نیم نگاهی به مباحثی که در میان فعالین در مورد اعدام در جریان است، درجه بالای آگاهی بخش پیشرو جامعه ایران نسبت به حکم اعدام را به روشنی نشان میدهد.

جنبش علیه اعدام در ایران تاریخی دارد و طی چهار دهه حاکمیت جمهوری اسلامی، که اعدام یک رکن اصلی پایه ریزی و تدوام حاکمیت ش بوده است، ریشه های عمیقی در سراسر ایران گسترده است. "کارزار سه شنبه های اعتراضی" بر این بستر و با پیشتوانه تاریخ مبارزاتی، فکری، سیاسی و نظامی علیه اعدام، متولد شده و رشد کرده است. تاریخی که ریشه های چپ و کمونیستی آن، از همان فردای به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی و تلاش کمونیست ها برای تثبیت اینکه "اعدام قتل عمد دولتی" است و باید بدون قید و شرط ممنوع شود، انکار ناپذیر است.

اما در دنیای پرآشوب جهان و در رسانه های اصلی، این کارزار ״نه به اعدام״، خبر و اعتراضی چندان "مهم" و "سرنوشت ساز" نیست و یا در روایت بخش اعظم رسانه های رسمی، در قدرت یا در اپوزیسیون، خبر این اعتراضات تنها دستمایه افشاگری از جمهوری اسلامی است. این نه تمام واقعیت است و نه حتی بیان وجه مهمی از واقعیت این رویداد! به این بازخواهیم گشت.

در جهانی که گسترش تروریسم و تقابل های نظامی در خاورمیانه بدنبال عملیات تروریستی دولت اسرائیل در خاک ایران و ترور اسماعیل هنیه، عملیاتی که جهانی حقایق پشت آن را میداند، و بشریت در سراسر کره خاکی و بخصوص در خاورمیانه را بیش از پیش به هراس انداخته است!

در جهانی که نسل کشی آشکار، وقیحانه و "افتخار آمیز" دولت نژادپرست در اسرائیل از مردم فلسطین، در حمایت کامل از طرف آمریکا، "روی" هر فاشیست و ارتجاعی در تاریخ را "سفید کرده است"! در جهانی که هر قتل و جنایتی که در این و آن گوشه کشورهای غربی صورت میگیرد، اگر شایع شود که جانی خود یا  خانواده  او ژن  "خالص" سفید اروپایی نداشته است، موجب ریختن  بنزین بر آتش خشم مردمی میشود  که در غرب  از حکومت های خودی به تنگ آمده اند و تحت تاثیر سموم جنبش نژادپرستی، آنها را "مشعل بدست" برای آتش زدن به زندگی "خارجی ها"، غیراروپایی ها" و مردمی که اعتقادات اسلامی دارند به حرکت در میآورد!

در این صحنه ترسناک از رویدادهای جهانی، خبر سه شنبه های اعتراضی در زندان های ایران که اساسا با پیشتازی زنان زندانی هدایت میشود، خبر مهمی محسوب نمی شود! 

این کمپین اعتراضی و خبرهای مشابه، نه خبر که رویدادهای مهمی هستند. از جنس خبر جنبش اعتراض جهانی نسبت به نسل کشی دولت اسرائیل علیه مردم فلسطین است، که دولت نژادپرست در اسرائیل و همه حامیان جهانی آن را به بن بست کشانده است. در ایران، درحالی که ارتجاع اسلامی دوسال است زیر فشار یک جنبش عظیم انقلابی، که برای به زیر کشیدن ش با پرچم حق زن، حق زندگی، حق شادی، حق رفاه، حق کارگر، و حق شکل دادن به حکومتی که میخواهد به میدان آمد، به سختی کمر راست کرده است!

در ایران، ارتجاع اسلامی حاکم که به برکت نسل کشی ارتجاع یهودی و دولت نژاد پرست آن از مردم فلسطین، در سطح دیپلماسی بین المللی و در منطقه به یکی از قطب های دخیل تبدیل شده است، تلاش میکند با پرچم ناسیونالیسم و عظمت طلبی ایران-اسلامی جامعه ای که علیه اش بپاخواست است را خاموش و ساکت کند! "عظمتی" که قادر نیست حاکمیت بلامنازع خود را حتی در زندان ها و برفراز سر اسرایی که نان و کار و زندگی و هست و نیست شان را به گروگان گرفته است، تامین کند!

در ایرانی که اگر "عظمت" آن در تخاصمات جهانی و بین المللی، نزد رقبا و شرکا و سایر اعضا کلوپ جنایتکاران جهانی موضوعیتی داشته باشد، نزد فعالین جنبشی که نه تسلیم شده است و نه سر تسلیم شدن دارد، پیشزی نه ارزش دارد و نه کسی را به امید شکوفه دادن محصولات این "عظمت" ساکت کرده است.

در این ایران، واقعیت عظمت و جایگاه مبارزه و مبارزات جاری که زنان، کارگران، شهروندان و جامعه با هیولای حاکم بر سرشان ، به روشنی قابل مشاهده است. اگر گرد وغبار های تقابل های بین المللی و جدال ها در صف ارتجاع ها را، کنار زد!  

ادامه و گسترش مبارزه علیه احکام اعدام در ایران، که به دنبال خیزش "زن زندگی آزادی" باز هم توسط فعالین زنان، آنهم از زندان، هدایت میشود، واقعیاتی را در مقابل چشمان قرار میدهد. این واقعیت که اگر در بالا در بیت خامنه ای و رییس جمهور "جدید" پزشکیان و مجلس و قوه قضاییه و کیهان شریعتمداری و .. بساط قدرت نمایی و عربده های "انتقام جویی" از این و آن دشمن، آمریکا یا اسرائیل، براه افتاده است!  پایین جنگ و جدال آنها را، جنگ و جدال خود نمی داند! به خاطر مخاطرات واقعی آن، تسلیم وضع موجود و رضایت به ارتجاع خودی و داخلی حاکم بر سرش، نمی شود و نشده است. جامعه، زنان و طبقه کارگر،  جنگ خودشان را دارند. از این نظر ایران شاید برجسته ترین نمونه در میان همه کشورهایی است که حکومت هایشان به نوعی در صف یکی از تقابل های جهانی بعنوان کاراکتر اصلی، حضور دارد. این خصلت و جوهری است که در جنبش علیه نسل کشی دولت اسرائیل از مردم فلسطین در غرب در جریان است که دفاع از مردم فلسطین را به حق و حقوق انسانی خود در جامعه خود گره زنده است!  خصلت هردو حنبش، این است که  اعلام کرده است که جنگ میان قدرت های حاکم، جنگ آنها نیست! جامعه جنگ های خودش را دارد.

حل معضل فلسطین و دادخواهی مردم فلسطین، نه کار ارتجاع اسلامی در ایران و در منطقه  است و نه رقبای فعلا و تا اطلاع ثانوی "خوش خیم" روسیه و چین، بلکه کار همان جنبش مشابه ای است که در سراسر  جهان تا امروز اسرائیل را به انزوای جهانی کشانده است! حل معضل جامعه ایران با ارتجاع حاکم هم نه کار آمریکا و اسرائیل که کار جنبش های جاری اعتراضی است که حتی یک روز هم به امید ایفای نقش ارتجاع اسرائیل و آمریکا، خاموش نشده و میدان را برای آنها خالی نکرده است! این ها یک جنبش و یک طپش جهانی اند! 

این جنبش ها، از آمریکا تا فرانسه و بریتانیا و ایران، تنها امید برگرداندن ورق در باطلاق جهانی است که بشریت را به هراس انداخته است! اگر گرد وغبار ناشی از منجلاب عفونی که توسط بالاترین، مدرن ترین، پیشرفته ترین قدرت های کاپیتالیستی جهان، را کنار زد و گوشها را به زمین چسپاند و لرزه ها و  ارتعاشات در اعماق جامعه، از ایران، تا بریتانیا و آمریکا و فرانسه و .. را دید! اگر جنبش علیه عفونت کاپیتالیستی در همه کشورها، بخصوص در غرب بعنوان رئیس بلامنازع آن، را دید! اگر جنبش در ایران در مقابل تعفن کاپیتالیسمی که ارتجاع اسلامی باطلاق غیرقابل زندگی برای سه – چهار نسل را به بار آورده است، را دید! به جنبش علیه اعدام در ایران باز گردیم.

رژیم می کشد، زندان میکند! پشت به "بهبود" موقعیت ش در دیپلماسی جهانی و خزیدن در سنگر "قربانی"، به برکت نسل کشی اسرائیل، اعتماد به نفس پیدا کرده است تا علیه مردم حکم اعدام و  "بغی" و .. صادر و در مواردی اجرا کند! اما این مردم و این زنان، همان مردم و زنان بیست سال قبل نیستند! نمی توانند این مردم را نه مرعوب احکام اعدام و زندان و ... کنند و نه مرعوب "عظمت ناسیونالیسم" ایران اسلامی! نمی توانند آنها را خاموش کنند! این مهمترین خصلت و جوهر اعتراضات جاری است و در صدر آن، کارزار نه به اعدام  و نقش زنان در آن! این جنبش شایسته بیشترین حمایت ها و پشتیبانی ها است.

مشکل جمهوری اسلامی، مباحث، نظرات، ابراز وجود های فکری، سیاسی، و جنبشی علیه اعدام است! با هر حکم اعدام، با هر طناب داری که بالا می برند، بخصوص از فعالین سیاسی، دریای خشم و نفرت و انزجار مردم و هشتاد میلیون را عمیق تر و عمیق تر میکنند! جمهوری اسلامی اگر راه فرار و نجاتی، از تقابل با اسرائیل و آمریکا  .. داشته باشند، در مقابل جامعه، در مقابل زنان، در مقابل طبقه کارگر، راه فراری ندارد! تنها نگاهی به ابراز وجود هر معترضی که برای تحویل دادن خود به زندان او را فرا میخوانند، به هر ناظری میگوید که از حفظ حجاب تا حفظ اختناق و حفظ نظام، به سادگی ممکن نیست!

صدور حکم اعدام برای تعدادی از زندانیان سیاسی، و دور جدیدی از اجرای تعدادی از احکام،  گسترش دامنه آن به معترضین و فعالین سیاسی، با تعرض زندانیان در بند زنان، پاسخ گرفته است! صدور حکم اعدام برای توماج صالحی یا شریفه محمدی و تعداد بیشتری از کسانی که فقر و بی حقوقی و ستم بر زن و استثمار را نمی خواهند و بی هیچ "اما و اگری"  در مخالفت با نظام در دفاع از حق کارگر و حق زن و حق یک "زندگی معمولی" عقب نمی نشینند، کمک شان نمی کند! 

٢اوت ٢٠٢٤