صفر، و فقط صفر آن بیلان درخشان است که روزنامه دنیای اقتصاد در بررسی نتایج دوره ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی در زمینه مسکن به آن تاکید دارد. صفر، به معنای یک دنیا هیاهو بر سر هیچ، به معنای بازی نفرت انگیز با نیازها و انتظارت توده های میلیونی مردم زحمتکش، اعداد و ادعاهای  پوچ به قصد سردواندن و سرکیسه کردن همان مردم بر سر مسکن!

در همان چهارچوب "انتخابات" در جمهوری اسلامی، آراء ابراهیم رئیسی در صندوقهای رای مدیون وعده های او در زمینه اولویت  تامین مسکن آنهم مشخصا برای مردم زحمتکش بود.  اما در ادامه،  دولت رئیسی شاخص تاوان یک توهم و خوش باوری مردم در بازی پارلمانتاریستی بورژوایی باقی نماند. مسکن در امتداد دستمزدها، در امتداد بهداشت و درمان  و امنیت شغلی و کلا در امتداد سطح معاش رسمی طبقه کارگر نمیتوانست به چیز دیگری منتهی شود.  دولت رئیسی به موتور محرک تعرض های تازه تر به همان مردم زحمتکش در همان زمینه  مسکن تبدیل شد. جمهوری اسلامی، کل بورژوازی ایران در قامت ابراهیم رئیسی بار دیگر "مسکن" را برای دست اندازی بیشتر به زخم خونبار اکثریت مردم در پی مسکن کشف کرد و بکار گرفت.

ارزیابی "دنیای اقتصاد" یک روزنامه صبح دست راستی و مدافع سرمایه در شناخت "نقطه صفر" همانقدر که به واقعیت پایبند میماند، بخوبی گویا است. قطعا رئیسی و دولت او چرندیات زیادی را در زمینه مسکن بهم بافتند.  عمق منجلاب وعده های دروغین و خزعبلات بیمارگونه او در اختصاص بودجه و زمین تحت تیترهای "شروع طرح های مسکن کارگری" بخصوص در گزارش "دنیای اقتصاد"  نمایان است. هر چه هست، مسکن را باید بعنوان یک شاخص اساسی در مرور سرنوشت بیش از پنجاه میلیون خانواده توده کارگر و زحمتکش نگریست.

از زبان بورژوازی ایران "مسکن" چه بعنوان "سکونت"، "خانه" یا "آسایش" و چه بعنوان دارایی و منبع کسب ثروت باز هم بیشتر یک لحظه دنیای تحولات سیاسی و اقتصادی جامعه را ترک نکرده است. جنون ساخت آپارتمانها و ویلاها، عروج محلات اعیانی ناشناخته و جدید، استانداردهای هر چه بالاتر از زیبایی و تجمل و تکنیک؛ ارقام سرسام آور در خرید و فروش؛ همگی جزیی از زندگی روزمره آن   جامعه بحساب میاید. هر ذره از این پدیده جز با سیاست فعال و آگاهانه، جز با سیلاب سوبسیدهای سخاوتمندانه و جز با امتیازات بی در و پیکر قابل تصور نیست. "بحران مسکن" در ایران بخشا به اختصاص بهترین امکانات و ثروت جامعه به ساختمانهایی است که هرگز قرار نیست دردی از مردم زحمتکش را درمان کند. در تمام این سالها هزاران واحد مسکونی در شهرهای بزرگ در یک قدمی صدها هزار مردم بیخانمان در انتظار سود دلخواه، ساخته شدند و همچنان خالی ماندند. دولتها یکی پس از دیگری، در سیاست پایه ای مسکن خود در ایفای خدمات در مقابل طبقه سرمایه دار در حفظ مالکبت خصوصی بر این مستقلات و سود جویی کثیف آنها از  هیچ چیز فروگذار نکردند. دولت رئیسی را باید با افتخار خریدن وقت و بامبولهای رسوا در انتظار شناسایی واحد های مسکونی خالی و سپس در جا زدن مضحک و کشدار در تبیین یک سیستم مالیاتی علیه کارتل های احتکار مسکن در ایران مزین نمود.

وجه اصلی بحران مسکن، در سیاست رئیسی را باید در امتداد رشد تصاعدی وحوش شهرداری ها پی گرفت که کارکرد اصلی آنها در وادار کردن تلنبار انبوه هر چه بزرگتری از توده کارگر و زحمتکش در محلاتی است که فقیرانه هستند، و باید همچنان فقیرانه بمانند. در این محلات مسکن نه در نقطه صفر، بلکه در دینامیزم پر تحرک در حال سقوط دائمی بوده است. از نیمکت پارکها تا کارتن خوابی، از قبرهای خالی تا اجاره پشت بامها فقط حکایت بخش کوچکی از واقعیت بحران مسکن در ایران به شمار میروند. واقعیت این بحران را باید در دنیای اقتصاد طبقاتی در ایران  جستجو کرد. سهم اجاره خانه از دستمزد مصوب رسمی، امروز معادل هفتاد درصد، و همچنان رو به افزایش است. اعضای خانواده از والدین بازنشسته،  نوادگان تحصیل کرده و همچنان بیکار، وابستگان دور و نزدیک از کار افتاده و بی پناه را در چهار دیواری که نه زیست و نه همزیستی است را در خود جای میدهد. مساله مسکن بسیار فراتر از یک سقف، تمام محیط و شرایط پایه ای زندگی یک خانواده از برق و آب و بهداشت تا دسترسی به مدرسه و امکانات تفریحی کودکان، سرویس ایاب و ذهاب  تا امنیت و کرامت فردی و اجتماعی دهها میلیون خانواده زحمتکش  را در چنگال خود گرفته است.   

صفر، یک ارزیابی قاطع و واضح و برازنده یک جمهور اسلامی سرمایه در ایران است. صفر، همه اقدامی است که او میتوانست و میبایست  انجام دهد. در دولت رئیسی هم، سال پس از سال، سهم مسکن از دستمزد مصوبه سالانه از یک دهم میزان خط فقر مطلق فراتر نرفته است. چند برابر معادل پولی "حق مسکن" ماهانه یک کارگر به گرد پای هزینه پارکینگ قابل اطمینان یک اتوموبیل از آقازاده های وزیر کار برسد، اما شاخص روشنی بر سهم کارگر جامعه از آسایش و فراغت است که چگونه ارزان زندگی کند، تمام عمر جان بکند و کجا ارزان بمیرد.  

در بازگشت به "دنیای اقتصاد"، ارزش خواندن گزارش  رئیسی و مساله مسکن آنجا است که راه حل طبقاتی کارگری برای مسکن ریشه در شورش های محلات کارگری تنها میتواند از همان نقطه صفر با مصادره بلافاصله اماکن مسکونی، هتل ها، با بیرون انداختن انگل ها و اوباش مفت خور و استثمارگر از مراکز تفریح و خوش گذارانی؛ و با تجدید اولویتها  در خدمت برخورداری مردم زحمتکش از امکانات اجتماعی موجود آغاز شود. مالکیت خصوصی بر کارخانه و مراکز تولیدی باید لغو شود؛ و در همان راستا مالکیت زمین و ساختمانها در خدمت سودجویی از نیاز مردم به مسکن ممنوع اعلام گردد.