هیچ قیام دمکراتیکی در ایران، بدون یک همبستگی اصیل با مردم فلسطین نمیتواند وجود پیدا کندسلطنت طلبان ننگین در این آزمایش اعتبار، برای ابد شکست خورده اند

تداوم نسل کشی در غزه ودر بقیه فلسطین توسط اسراییل، پیامدهای فراگیری برای جهان عموما و برای منطقه بطور خاص خواهد داشت.

ما دیگر توان فهم خصایص ژئوپولیتیک منطقه و یا سیاست محلی کشورهای مشخص  که قبلا دارای معنی و حتی مشروع بودند  را نداریم.

اگر اردن برای دفاع از اسراییل در برابر حمله موشکی ایران  در موقعی که اسراییل مشغول نسل کشی در غزه است به امریکا می پیوندد  اگر مقامات مصر تظاهرات کننده گان حامی فلسطین که بر علیه همان نسل کشی اعتراض می کنند را دستگیر می کنند  و یا اگر مصر و امارات متحده عربی و اردن تجارت با اسراییل را افزایش می دهند، پس تمامیت دنیای مسلمان و عرب را باید اساسا در بیان متفاوتی درک کرد.

همزمان با این نوشته  به دنبال مرگ ناگهانی رییسی در یک صانحه سقوط هلیکوپتر،ایران بار دیگر آماده برگذاری انتخابات ریاست جمهوری می شود.

در یک نمایش بی روح دیگر، شش نامزد- پنج تن از آنان از اصولگرایان وفادار ‌سرسخت و یک اصلاح طلب بی رمق که توسط شورای نگهبان برای شرکت در نزاع انتخاباتی تایید صلاحیت شده اند.

کاندیداها از آن زمان تاکنون در بحث‌های تلویزیونی یکی پس از دیگری به مسائل سیاسی داخلی و خارجی در یک پانتومیم پر زرق و برق تظاهر به دمکراسی می کنند.

انتخابات ریاست جمهوری در ایران با همان ابتذالهای مشابهی سنجیده می شود که ما در بقیه جاهای دنیا آن را می بینیم.قدرت اصلی  در دست مقام و رهبر معظم است ، برخلاف هر عرف دمکراتیکی، آیت الله خامنه ای رهبر مادام العمر باقی خواهد ماند.

با این حال با نگاهی گذرا به فلسطین و لبنان و یا سوریه  که همگی در مرحمت توحش چپ و راست اسراییلی هستند،باید قدردان بود که هشتاد میلیون ایرانی هر شب به رختخواب می روند و بیدار می شوند بدون اینکه خانه هایشان بر سر استخوان‌های شکسته شان و جسد مردگان خراب نشده باشد.قطعا، این استانداردی است نازل  برای ملتی ناآرام که در مصیبت فسادی همه گیر و بی کفایتی نخبگان حاکمش گرفتار است.

اما چه امیدی برای دمکراسی واقعی در ایران و یا هرجای منطقه به لطف آمریکا و اروپا و بربریت دولت پادگانی مورد علاقه آنها وجود دارد؟ نظم سیاسی مورد علاقه آنها یک حکومت نظامی فاسد مانند آنچه در مصر وجود دارد است که در خدمت منافع غرب است 

اپوزسیون قلابی خارج کشوری در خارج ایران هم مطلقا هیچ امیدی نیست. به. 

اندکی پس از ظهور جدیدترین جنبش اجتماعی در ایران به نام « زن، زندگی، آزادی» گروهی از چهره های اپوزسیون، از مخفی گاه های مجلل خود بیرون آمدند و با عجله به مرکز صحنه شتافتند.

در میان آنها رضا پهلوی پسر شاه مخلوع ایران بود که احتمالا می خواست با «رهبری» جنبش، ظاهری به زندگی خود ببخشد.

این نوع شخصیتها، البته متوهم بودند. اما این باعث توقف رسانه‌های اصلی لیبرال در میدیای ایلات متحده که به دنبال مهندسی نسخه ایرانی احمد چلپی بودند نشد 

اغراق نیست اگر بگوییم کل تولید به اصطلاح «اپوزسیون ایرانی» در امریکا، اخبار جعلی بزرگنما شده ای است برای مطالعه.

پرافتخارترین محصول آنها مسیح علی نژاد روزنامه نگار است، یک سخنگوی اپوزسیون ایرانی که ظاهرا کاملا دست ساز رسانه های امریکایی است.

باعث و بانی ارتقای این چهره های مهاجر به صحنه اصلی، فقط رسانه های بستر اصلی نبودند. رسانه های نومحافظه کار با دستور کاری  نهفته صهیونیستی و حقوق انحصاری، مشتاق و مصمم به شیطان سازی از رژیم حاکم بر ایران نه از جانب و به نمایندگی هر گونه مبارزه برای دمکراسی در ایران، بلکه به نمایندگی از اتحاد امریکا و اسراییل هستند.انها تلاش می کنند رژیم اسلامی را تضعیف کرده و از آن دوست دار اسراییل بسازند.

چنین حیله بازان پر رو و بی شرمی نه تنها نتوانسته اند به خیزش اجتماعی مشروع در داخل ایران کمک کنند، بلکه آن را به طور فعال بدنام و بی اعتبار کرده اند. جنبش در داخل ایران کاملا مردمی و مشروع که کشته شدن مهسا امینی یک زن جوان کرد ایرانی در بازداشت جرقه آن را زد و مطلقاً هیچ پیوند ارگانیکی با هیچ یک از این چهرهای ترسناک که از امریکا و اروپا پارس می کردند، نداشت.

هم اکنون اوضاع اساساً تغییر کرده است. نسل کشی جاری در غزه تغییر دهنده بازی و یک رویداد دگرگون کننده در تاریخ جهان و منطقه است. اوضاع هیچوقت به روال قبل نخواهد بود.

کل تاریخ استعماری اروپایی که بنگاه جنایت پیشه صهیونیسم را خلق کرده بود و فلسطین را همچون دولت پادگانی اش دزدیده بود، اکنون در معرض دید کامل تاریخ جهان  با سلاخی دهها هزار فلسطینی توسط سربازان اسراییلی با سلاحهای امریکایی و اروپایی شان است.

هیچ جنبش ملی آزادی بخشی از ستم در جهان که بتواند از جایی که نبض تاریخ جهان در آن  می تپد دوری کند  وجود ندارد و این نبض امروز در فلسطین می تپد.

اگر چهره اصلی یک اپوزسیون مهاجر طرفدار فعال نسل کشی اسراییل در غزه باشد، آنگاه کل این آرمان برای همیشه مشروعیت خود را از دست داده است.چهرهای کلیدی در اپوزسیون مهاجر ایران یا صهیونیستهای فعالی مانند رضا پهلوی و علینژاد هستند و یا افرادی هستند که فلسطین را بی ربط به آرمان خود می دانند.

یک مورخ سلطنت طلب از جرگه اپوزسیون نمایشی، اخیرا  نوشته ای را بعد از شش ماه جنگ بر علیه غزه  بدون یک کلمه اشاره به نسل کشی فلسطینی ها، انتشار داد.

در واقع، این تثبیت بیمارگونه بر اپوزسیون ساختگی مهاجر  ایرانی، به قیمت نااگاهی کامل و یا نادیده گرفتن خشم جهانی بر علیه مستعمره-شهرک نشینی تمام می شود. 

اسلام هراسی پیش و پا افتاده 

سلطنت طلبان ارتجاعی تنها حزبی نیستند که در تاریخ کنونی ما محو هستند، جناح‌های مهم چپ ایران به همان اندازه گرفتار اسلام هراسی مزمنی هستند که درک آنها از آزادی ملی فلسطین را تحت تأثیر قرار می دهد.

مخالفت مشروع آنها با رژیم حاکم در ایران اکنون به نفرت بیمارگونه از اسلام تنزل یافته است و آنها از کلمه “حماس” دقیقاً همانطور که دستگاه تبلیغاتی اسراییل حکم میکند، استفاده می کنند و کاملا از ماهیت چند وجهی مقاومت فلسطین بی اطلاع هستند.

نسل کشی فلسطینیان در روز روشن به دلیل  اسناد تاریخی ای که آفریقای جنوبی به دیوان بین‌المللی دادگستری ارائه کرده و همچنین به دلیل گزارش خانم فرانچسکا آلبانِزه، (آناتومی نسل کشی)گزارشگر ویژه سازمان ملل ، به موضوع آگاهی جهانی تبدیل گشته است.

این متون تاریخی و نسل کشی ای که در آنها ثپت شده است و میشود، صهیونیسم را به گونه ای که همیشه بوده ، رسوا کرده است: صهیونیسمی که دوست هیچ قیام دمکراتیک در هیچ کجای جهان نیست، بلکه دشمن هر رژیم حاکمی است که سرقت عمده مسلحانه وطن مردم را توسط صهونیستها تأیید نکرده است.

بدون همبستگی فعال، آشکار و اصولی با آرمان فلسطین و مخالفت سرسختانه با مستعمره- شهرک نشینان و اقدامات نسل کشی پی در پی آن، هیچ قیام دمکراتیک در هیچ کجای جهان نمی تواند وجود داشته باشد.

اپوزسیون رقت انگیز و ننگین ایرانی که در آمریکا و اروپا ساخته شده، برای همیشه در این آزمون اعتبار، شکست خورده است.

شخصیت های مهاجر بدون شک به زندگی انگلی خود در خارج از سرزمین سابق خود ادامه خواهند داد و به همان اندازه هم به سرنوشت ملتی که ادعای دروغینی بر آن دارند، بی ربط خواهند ماند. آنچه که ثابت خواهد ماند و منتظر دور دیگری از طغیان در آینده ای نزدیک یا دور،میل و ( نا امیدی ) برای آینده ای آزاد و دموکراتیک است که ممکن است  بیاید و یا نیاید.

با این حال امید درخشان آن هرگز این ملت با دولت حاکم بر آن را در صلح باقی نخواهد گذاشت. 

ترجمه از متن اینگلیسی 

فرزاد نازاری