در حاشیه "انتخابات ریاست جمهوری ایران"

اگر تئاتر "شهر قصه"، اثر معروف بیژن مفید را که حدود شصت سال قبل تولید و نمایش داده شد را ندیده اید، ابتدا آن را ببینید و سپس به صحنه نمایشات کمپین های انتخاباتی در جمهوری اسلامی ایران، نگاهی بیندازید! نمایشی که قرار است فردا (نه له یا علیه برجام و رفتار با آمریکا و اروپا) که "مکانیزم ماشه" آن علیه جامعه ایران بکار بیفتد!  امیدوارند که آن را بسلامت از سربگذرانند! همه تبلیغات انتخاباتی و هیاهوی مضحک حول و حوش آن، تنها و تنها برای گذراندن "به سلامت" این جابجایی در صفوف خودشان است. 

نمایش "شهر قصه" امروز حاکمیت در ایران، پس از شصت سال، بسیار از نسخه اولی آن تماشایی تر و مضحک تر است. بازار فروش این نمایش، در سطح رسانه های رسمی داخل و خارج از کشور از "صدا و سیما" و "ایسنا" تا "بی بی سی فارسی"، چنان داغ است که اگر کسی بخواهد از این تئاتر سرنخی به واقعیات پیدا کند، باید بعنوان انتخابات همانقدر آن را جدی بگیرد که مراسم "شهرقصه" بیژن مفید جدی بود!

در حالی که اکثریت جامعه در فضای رسانه های اجتماعی و کوچه و خیابانها، تک به تک و همگی شان را به سخره میگیرند و با انزجار بدرقه شان میکنند! درحالیکه  هر یک کلمه ای که "کاندیداهای" ریاست جمهوری در دفاع یا افشاگری از هم میگویند،  تولید انبوهی جوک و فکاهی بدنبال دارد! در حالیکه مردم، از کارگر وبازنشسته و پرستار و معلم و بیکار و زن و جوان و ..  با اعتراضات، تجمعات، اعتصابات و رفتار و گفتار و کردارشان، هرروز فساد و گندیدگی شان را زیر فشار توقعات شان، برای معیشت، رفاه و آزادی برملا میکنند! در حالیکه انتخابات پشت انتخابات جامعه بطور تسلسل صحنه انفجارات اعتراضی است، این نمایش بشکل مضحکی موقعیت خفت بار و ذلیل این "سرکردگان" و این "ممتازان" را منعکس میکند.

اما انعکاس این واقعیت، موضوع رسانه های رسمی و دولتی نیست! رسانه های رسمی امروز، دنیاهایی را می سازند که "شهر قصه" بیژن مفید نزد آن جزیره ای خوش آب و هوا است! صحبت از رسانه های بی اعتبار حکومتی و بیت رهبری و صدا و سیما و ..  در ایران نیست!

 بی بی سی فارسی گوی سبقت را از همه ربوده است. این رسانه چنان با آب و تاب گزارش زنده و  لحظه به لحظه رقابت ها را منعکس میکند که گویا "خاله سوسکه" نمایش بیژن مفید در شرف "عروس" شدن است!

می نویسد:  " نامزدهای ریاست جمهوری آخرین روز کارزار انتخاباتی خود را در پیش دارند. مهلت رسمی تبلیغات انتخاباتی در ساعت ۸ صبح پنجشنبه (به وقت تهران) به پایان می‌رسد. ستادهای انتخاباتی دو نامزد اصلی اصول‌گرا، یعنی سعید جلیلی و محمدباقر قالیباف تاکید دارند که هیچ یک از آنها به نفع دیگری کناره‌گیری نخواهد کرد. زاکانی، یکی از چهار نامزد طیف اصول‌گرا تاکید کرده است که انصراف نخواهد داد! «آن دفعه شهید رئیسی بود که من کنار رفتم". پورمحمدی نیز گفته است که به نفع نامزد دیگری کنار نمی‌رود!  و مزخرفات آنها را بعنوان وعده منعکس میکند که: یکی دلسوز کارگر است و دیگری طرفدار حق زن و دیگری درک کننده مشکل جوانان و دانشجویان و  یکی حتی برای مرگ مهسا امینی اشک ریخت!

روز شمار و لحظه به لحظه گزارش بی بی سی از این نمایش، روی هر شعبده بازی را سفید کرده است. به مشتاقان میلیونی در ایران "مژده" میدهد که نگران نباشند چرا که در دقیقه صفر "علیرضا زاکانی از نامزدی ریاست جمهوری انصراف داد! و پیش از علیرضا زاکانی، امیرحسین قاضی‌زاده هاشمی نیز در ساعات پایانی تبلیغات انتخاباتی از نامزدی انصراف داد."

تلاش برای بردن دل مقام معظم و تولید ملات برای رفتن به بازار رقابت خانوادگی بین اصلاح طلب قراضه و اصولگرا سرگردان  برای خرید " طرفدار" را،  کمپین های سیاسی در انتخابات ایران قلمداد میکنند! و این صحنه به نحو عجیبی انسان  را بیاد فعالیت های خرس رمال و  روباه مکار، میمون مطرب و .. در مراسم خواستگاری از خاله سوسکه، در "شهرقصه" بیژن مفید میاندازد.  

شل کردن سر خزانه حکومتی و شخصی، " ریخت و پاش" و از سر گرسنگی، کشاندن میلیون ها نفر به مراسم حقارت بار "غذیر" و  بر سر "سفره های اطعام رضوی، سفره های علوی" و از این راه گرفتن وعده رفتن پای صندوق های رای و ... را  به حساب "انتخابات" گذاشتن، شعبده بازی است از جنس همان شعبده بازی "خرس رمال" در نسخه اولیه "شهر قصه"! این گرسنگان بارها و بارها بر سرشان شوریده اند و خواهند شورید! مهم نیست چه تعدادی از آنها و با چه درجه فشار فقر و بیکاری و زندان و .. به پای صندوق ها کشیده شوند یا نه!

این نمایش و مضحکه،  تولیدی است برای خودشان و جابجایی رل ها و "ماسک" ها در "شهرقصه" و بین خودشان! تا با وساطت مقام معظم بلکه خاله سوسکه عروس یکی از آنها شود.

 برای هر ناظر بی طرفی که اندکی به حقایق سیاسی جامعه ایران واقف باشد، برای هر رسانه ای که کمی وجدان ژورنالیستی داشته باشد، برای هر محقق و گزارشگر منصفی، این صحنه همه چیز هست غیر از مراسمی مربوط به مردم، مربوط به کارگر، زن، جوان، بازنشسته و معلم و اکثریت هشتاد میلیونی مردم در ایران. امروز در ایران، کل گردانندگان این مضحکه  زیر ضرب فشار اعتصابات شکوهمند کارگری و بخصوص اعتصابات کارگران نفت که هرروز گسترده تر میشود، آرامش ندارند. در این بنگاه های خبری این ایران، ایران مردم و ایران کارگری، ایران نیروی کار و ایران زنان بپاخواسته، یا اساسا وجود ندارد یا با هر خبر و گزارشی، حول آن خروارها تن دروغ تولید میشود.   

 نتیحه این مضحکه هر چه که باشد، فردای پس از آن تغییری در جامعه، تغییری در رابطه حکومت و مردم نخواهد کرد! رابطه مردم و حکومت، جامعه و نظام،  توازن و تغییر در آن،  نه در این نمایشان مسخره جابجایی صندلی ها بین مشتی انگل، که در قدرت مردمی تعیین و تکلیف میشود! دراعتصاب کارگر نفت و هفت تپه و هپکو و پتروشیمی و .. در اعتراضات بازنشستگان، معلمآن، دانشجویان، تحرک انقلابی زنان، معلوم میشود. تجربه ده ساله گذشته این واقعیت را به روشنی نشان داده است.

خیزش بعدی پشت در است! خودشان بارها  و بارها اعلام کرده اند. این واقعیت در هیچیک از این رسانه های دولتی، در ایران و در خارج از کشور، منعکس نمی شود. اما امروز دیگر این رسانه ها نیستند که به افکار عمومی و جهت گیری های مردمی در سراسر جهان، شکل میدهند.  

در جهان امروز، از لندن تا تهران و نیویورک و پاریس و برلین،  خوشبختانه این رسانه های رسمی و دولتی نیستند که چون دهه های گذشته میتوانستند  به سادگی مغزشویی کنند و بنجل ترین محصولات سیاسی و فرهنگی را بعنوان "انتخاب مردم" با فشار پول و پروپاگاند و اسلحه و زور، دیکتاتوری یا دمکراسی، به مردم تحمیل کنند.

بشریت متمدن امروز دنیا را توسط این بناگاهها و مافیاهای سیاسی قضاوت  نمی کند!  میداند در ایران چه خبر است! هماطور که میداند در غزه چه خبر است!

 ایران امروز توسط پایین، توسط طبقه کارگر، توسط زنان، جوانان، دانشجویان، پرستاران، بیکاران، و کارکنان و نیروی مولد، تعیین و تکلیف میشود. این انتخابات هم میگذرد. فردای آن، هر "خرس رمالی" جای قبلی بنشیند، از منظر جامعه و مردم در ایران، تنها ماسک ها عوض شده است. 

٢٧ ژوِٸن ٢٠٢٤

٧ تیر ۱۴۰۳