این یک کلمه جوهر عقده بزرگ چرکین کارفرمای ایرانی علیه کارگر جامعه است: اخراج! 

سالهای سال است که هر بار براه انداختن چرخ تولید در دستور قرار میگیرد، اختیارات کارفرما جلوی صحنه رانده میشود، هر بار قانون کار اصلاح میشود، و هر بار این اختیارات کارفرما در اخراج  کارگران و دقیقا همان بندهای ۲۱ و ۲۷ قانون کار است که افزایش پیدا میکند. رئیسی با همین پلاتفرم سر کار آمد، بخش مهمی از ریاست جمهوری او در سرپرستی مرتضی صولتی در وزارت کار صرف همین کار شد. به سیاق سابق (از رفسنجانی تا امروز)، رئیسی هم  اصلاحات بیشتر  در مسابقه افزایش دامنه اختیارات کارفرما در اخراج کارگر را برای دولت و رئیس جمهور بعدی به ارث خود گذاشت. اینبار هم، مثل چهل سال گذشته، موضوع از مباحث داغ مناظره های انتخاباتی را تشکیل میدهد.

در شروع دور دیگری از براه اندازی تولید، بار دیگر حمله به کارگر و باز هم انضباط در محیط کار و باز هم اختیارات کارفرما در دستور طبقه حاکم قرار گرفته است.  هنوز هیچ چیز از آن تولید و رونق و جهش تولیدی پیدا نیست؛ اما تخته گاز در حال گرو کشی از کارگر هستند.

مجادلات حاضر دور جدیدی از حمله به موقعیت طبقه کارگر است. باید آنرا جدی گرفت و به استقبال آن رفت. رئیسی زنده نماند تا پاسخ حملات بی امان خود علیه طبقه کارگر را بگیرد، باز ماندگان او نباید اجازه پیدا کنند نقطه پرش حملات تازه تر برای خود دست و پا کنند.

این نوشته تاکیدی بر آن است که:

اولا، "نظم" و "مدیران کارآمد" پرچم های نخ نما و پوچ طبقه حاکم  در سازمان دادن تولید بر پایه بی حقوقی کارگر نباید مجال پیدا کند. جواب این خزعبلات را کارگران در اعتصابات و مبارزات سخت و گسترده داده اند.

ثانیا، این جنگ ماست، همین امروز و با تمام قوا باید به استقبال آن رفت. این جنگ بزرگی است که در اعتصابهای بزرگ و با شکوه هپکو و آذراب، نیشکر و فولاد ناتمام ماند. پیروزی های مهم آن چه در جامعه و چه نزد طبقه کارگر تثبیت نشد. وقت آنست که موقعیت طبقه کارگر را در دخالت در کنترل کارخانه و تولید، در  مطالبات و شرایط کار جلو راند.

مدیران، نظم و تولید

این مفاهیم برای محیط های تولیدی در ایران مطلقا عباراتی نامربوط و مظهر وارونگی است. تا قرنها عباراتهای نظم و تولید مترادف با جنایت و بردگی و استثمار وحشیانه علیه تبار کارگری جامعه خواهد ماند. کارفرما در کنار مقامات دولت و وکلا و قانون گزاران پنجاه سال اخیر را شریک جرم مستقیم جنایات بیشمار علیه طبقه زحمتکش و ازجمله علیه کارگرانی بشمار خواهد رفت که برای حفظ اشتغال خود، برای کار جهت تامین زندگی خود حتی اگر با تحمل شرایط جهنمی حاکم بر تولید بوده باشد- پای فشردند.

انتساب بحران دامنگیر تولید در ایران  به  اعتراض و حق طلبی کارگری جز رذالت شایسته نام دیگری نیست. این بحران با تحمیل وحشیانه ترین بهره کشی بر دوش دو نسل از طبقه کارگر انبوهی از ثروت و نعمت را برای طبقات بالادست بجا گذاشته است. هر لحظه از جهنم دره  تولید در ایران جز با نظم وحشیانه علیه کارگران ممکن نبود.

قانون، اخراج و اصلاحیه؟!

در دل قراردادهای موقت، در دل بگیر و ببند بی وقفه، در دل بیکار سازیها، خصوصی سازیها؛ در سایه قوانین سوپر ارتجاعی کار و قانون کار مناطق ویژه، صدقه سر جانوران خانه کارگر و شوراهای اسلامی؛ و در لابلای زنجیرهای دستمزدهای هر چه فقیرانه  - تازه اگر دستمزدی در کار بوده باشد- بحث بر سر اشتغال، قرار داد و ایمنی کار مسخره است.

سر و کله سردمداران خیمه شب بازی "امنیت شغلی با تکیه بر قانون کار" از کدام سیاره پیدا شده است؟ کارگر اخراجی را با چماق و چماقداران بیرون کرده اند. اصرار کارگران برای کار با زندان پاسخ داده شده است. با یک تلفن کارفرما لشکری از نیروهای چماقدار در آماده باش کامل، اداره کار محل به همراه استاندار و صد البته جناب امام جمعه کارخانه و اطراف آنرا در قرق خود گرفته اند.

"اختیارات" کارفرما تحفه جدید بورژوازی و جمهور اسلامی آن، از مظاهر دور جدیدی در کشمکش طبقاتی در ایران است. این دوره زودتر از این آغاز شده بود. پرونده آن یکبار با اعتراضات گسترده بسته شد. معدنچیان آقدره، صنعتگران هپکو و آذراب، نیشکری های شوش و فولادگران اهواز طلایه داران آن بودند. در آن کشمکشها آفتابه لگن "کارفرما" با پرونده شرکای دزد و جیره خور و پادوهای قانون شان در هم پیچیده شد. در هر یک از آن نبردها پایه های خاکریز دفاع طبقه کارگر در مقابل حکومت و  سرمایه داران شکل گرفت که "اجازه نمیدهیم با زندگی ما بازی کنید!" 

رئیس جمهور تازه، انتقام از کارگر!

دستمزدهای زیر خط فقر و قوانین بازنشستگی ارتجاعی، مجموعه ای از تعرض وحشیانه به بیمه و شرایط کار زیر پای بورژوازی ایران را داغ کرده است. حتی اگر از افق باز سازی تولید چیزی پیدا نیست اما بورژوازی ایران و دولت آن در سازمان دادن حمله به طبقه کارگر سنگ تمام میگذارد. مجادلات حاشیه رئیس جمهور تازه فقط یکی عرصه های  حملات به طبقه کارگر است. پرچم دفاع از قانون کار و بازگشت خانه کارگر و شوراهای اسلامی عرصه دیگر است.

برای کارگران اما ...

بحث بر سر اخراج، شروط اخراج و مرجع اخراج از بنیاد نامربوط است.  مجادلات و دلقک بازی حول نسل دوم از اسدبیگی ها از تخم لقی ناشی میشود که اعتصابیون نیشکری و فولادی در دهان کارگر این خطه انداختند: تخت و تبق تولید و مدیریت موانع تولید بر دوش بی حقوقی هر چه بیشتر کارگر ممنوع!   کسی که خواب تولید و توسعه را دیده است باید مستقیما و قبل از هر چیز کارگران را راضی کند.

این آخرین خاکریز مقاومت و عقب نشیتی طبقه کارگر در ایران گردید. یک پرچم، یک قسم نامه وحدت و حق طلبی کارگری در جامعه است که فقط میتواند راه به جلو باز کند.