انتخابات این دوره ریاست جمهوری علیرغم هیاهوی رسانه ها و تلاش دستگاه عریض و طویل تبلیغاتی جمهوری اسلامی، علیرغم توصیه های "حكیمانه" خامنه ای در فراخوان به "خواص" برای دعوت از مردم برای مشاركت، علیرغم تلاش حامیان حكومت از همه جناح ها در داخل و خارج کشور، در پایین جامعه تقریبا نامربوط ترین پدیده به زندگی و مشغله های مردم است. نامربوط به این معنا كه هیچ بحثی از انتخابات بعنوان پدیده ای مهم در جامعه در جریان نیست. بالا مشغول صف آرایی جناح ها و تبلیغات برای جلب مشتری به بازار بی رونق انتخاباتی خود است و پائین مشغول صفآریی در مقابل کل حاکمیت و جدال بر سر رفاه و آزادی است. در میان صدها مسئله و معضل متعدد در میان طبقه كارگر و اقشار محروم، "انتخابات" ریاست جمهوری تقریبا خالی از وزن است.
طبقه كارگر، زنان و نسل جوان و مردم محروم نه تنها انتخابات را كانالی برای تاثیر گذاری و امکانی برای ایجاد تغییر در زندگی فلاكتبار خود نمیدانند، كه بعلاوه سرنگونی حكومت را اولین قدم در راه هر نوع بهبود و تحولی به نفع خود میدانند. اكثریت عظیم مردم محروم در این جامعه "انتخابات" را مکانیزم تعیین تکلیف جناح های حكومتی در سهم هر یک از قدرت میدانند، جناحهایی كه جملگی به صف دشمنان قسم خورده آنها تعلق دارند.
"انتخابات" برای جمهوری اسلامی راهی برای تجدید آرایش بالا، بعد از مرگ رئیسی، در دوره ای حساس و پر تلاطم است كه عدم شركت مردم فرض است. بی تردید حاكمیت و دستگاه تبلیغاتی آن تلاش خواهد كرد به هر میزان سطح شركت در انتخابات را بالا ببرند و اما نتیجه را از پیش میدانند و به آن اعتراف میکنند. میدانند انتخاب كارگران و اقشار محروم، انتخاب زنان آزادیخواه و جوانان و ... سرنگونی است. میدانند خطری جدی آینده نظام كاپیتالیستی را تهدید میكند و این خطر چیزی جز خطر عروج طبقه كارگر متحد با پرچم سرنگونی و آزادی و برابری نیست. عروج طبقه ای كه در ۴۵ سال گذشته برای رفاه و آزادی، علیه فقر و استثمار و بی حقوقی و علیه زندان و شكنجه و اعدام، علیه كودك آزاری و زن ستیزی اعتراض كرده است. همین واقعیت مهر خود را به تبلیغات همه جناح ها و تلاش مشترک شان برای کشیدن مردم به این مضحکه زده است.
صدای پای كارگران و ترس از خطر به میدان آمدن این طبقه در دل انتخابات مشهود است. محوریت اقتصاد و معیشت در تبلیغات كاندیداتورها، اعلام ״مبارزه با فساد مالی و فقر و گرانی״، دلسوزی ریاكارانه برای كارگر، بازنشسته و معلم و اقشار محروم، وعده افزایش دستمزد و بازنشستگی متناسب با تورم، مسئله زن و جایگاه آن در این تبلیغات، جوانان و پدیده آموزش و پرورش، همگی انعكاس فشار عظیم جنبش برابری طلبانه طبقه كارگر و زنان و جوانان و صف محرومین جامعه در میان دشمنان ماست. اگر از كلاشی سیاسی، حقه بازی و تلاش فریبكارانه كاندیداتورها بگذریم، اگر از دروغهای تكراری و وعده های پوچ و سطحی آنها بگذاریم، هراس از پایین و تلاش برای آویزان كردن خود به صف محرومین و ادعای نمایندگی بخشی از مطالبات آنها، که تا این لحظه همگی در سرکوب آن متفق القول بوده اند، در تمام این تبلیغات برجستگی دارد. تمامی کاندیدها در کنار تلاش برای نشان دادن قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی، توان نظامی و میلیتاریستی آنها و تلاش برای بسیج ناسیونالیسم ایرانی حول نظام، خنثی كردن اعتراض طبقه كارگر و ساكت كردن این طبقه را هدف اول خود گذاشته اند. نگاهی به تبلیغات رسانه های جمهوری اسلامی و كاندیداها و محوریت اقتصاد و معیشت مردم محروم در این تبلیغات و همزمان به رخ کشیدن قدرت نظامی و تسلیحاتی جمهوری اسلامی دو سر یك پدیده واحد را تشكیل میدهند.
در کنار این تبلیغات تلاش حاکمیت برای ایجاد فضایی امنیتی، دستگیری هر روزه تعدادی از فعالین اجتماعی به جرم ابراز نظر، اعلام رسمی جرم بودن ابراز نظر مخالفان نظام و بسیج دستگاه اطلاعاتی و جاسوسی علیه آنها، بیان ترس بزرگ حاكمین از این صف از خطر عروج طبقه كارگر و به میدان آمدن آن،هراس از جنبش حق زن و اعتراض نسل جوان و اقشار محروم و همزمان برای جلب توجه عقب مانده ترین اقشار جامعه و قناعت آنها به وضع موجود است.
امروز همه به یکباره "طرفدار" كارگر و منتقد سیاستهایی شده اند که خود از عاملین اجرای آن بوده اند، قالیباف در كمال پررویی ادعا میكند كه از خانواده ای كارگری بدنیا آمده و لذا درد این طبقه را میداند، بازنشستگان و درد و فقر آنها را "میفهمد" و قول میدهد آنها را "نمایندگی" كند. مرز بی شرمی و پررویی و حقه بازی را میشکند و میگوید زن در برنامه او "محوریت" دارد. زاكانی ادعا میكند كه در دولت او زن "جایگاه بزرگتری" دارد و قول حضور زنان در دولتش را میدهد. جلیلی به اهمیت آموزش و پرورش میپردازد و پزشكیان از جوانان و تحصیل و اهمیت آنها میگوید. همگی خود را به كارگر و زن و نسل جوان و بخش محروم جامعه، همان بخشی كه به جمهوری اسلامی نه گفته است و برای سرنگونی آنها در میدان بوده، آویزان میكنند. همگی بلااستثنا از ناكامی های گذشته، از برنامه های به سرانجام نرسیده "در خدمت" بخش محروم جامعه میگویند و ضمن به رخ كشیدن "خدمات" گذشته خود به آنان و به نظام، دیگران را عامل وضع موجود معرفی میكنند.
این روال همه "انتخاباتها" در نظامهای كاپیتالیستی در جهان است! دولت خاتمی قبلی ها را عامل وضع وخیم اقتصادی و فضای میلیتاریستی و جنایت و توحش حاكمیت معرفی میكرد، دولت احمدی نژاد خاتمی و دولت "اصلاحات" را عامل اوضاع وخیم میدانست و روحانی دولت احمدی نژاد و رئیسی هم دولت روحانی را مسئول نابسامانی و سرکوب و فقر و .... معرفی میکرد. کسانیکه ۴۵ سال است در شکلگیری و تعرض روزمره ارتجاع اسلامی نقش كلیدی داشته اند، امروز چنان ظاهر میشوند كه گویی جدیدا وارد عرصه سیاست شده اند. هر كس دیگران را گناهكار و عامل فقر و محرومیت، عامل استبداد و بی حقوقی و عامل دزدی و فساد سیاسی و اقتصادی معرفی میكند. این حقیقت اگر از طرفی بیان ابعاد وسیع بی حقوقی و ابعاد وسیع دزدی و فساد در جمهوری اسلامی است و اما و مهمتر بیان كننده ابعاد وسیع نفرت پایین جامعه از جمهوری اسلامی و سیستم و نظامی است كه بی حقوقی و فقر و استثمار و زن ستیزی و تحجر پایه و بنیان آن است. نفرتی که امروز با خودآگاهی سیاسی به جنبشی توده ای و جدی علیه جمهوری اسلامی و بنیادهای اقتصادی و سیاسی آن تبدیل شده است.
جنبشی که میتواند در دل این انتخابات قدرتمند تر و متحد تر علیه نه فقط این مضحکه که علیه ارتجاع حاکم عرض اندام کند. میتواند و باید با اعتماد به نفس به حاکمیت نشان دهد كه در کنار بی تفاوتی به این بالماسکه، در کنار نه به جمهوری اسلامی یکبار دیگر با صدای رسا و با اعتماد به نفس آلترناتیو خود را اعلام میکند. جنبشی که میتواند اعلام کند نه فقط نه به جمهوری اسلامی مسجل است، که بعلاوه طبقه كارگر و محرومین، زن و جوان جامعه، معلم و پرستار و بازنشسته به وسعت ایران حول یك افق و یك پرچم برای جامعه ای مرفه و آزاد، برای برابری زن و وسیعترین آزادی های سیاسی، برای برپایی سیستمی كه توده كارگر و محرومان جامعه سرنوشت خود را با دستان خود رقم میزنند متحد است.
جنبش طبقه كارگر باید با زبان خود سخن بگوید و با قامتی بلند و اعتماد به نفس ظاهر شود. ما حق داریم و میتوانیم در همه جا حول پرچم و افق رهایی بخش خود، با پرچم رهایی و آزادی علیه وضع موجود و برای دنیای آزاد و برابر به عنوان جنبشی عظیم و قدرت مند ظاهر شویم. این روزها میتواند روز اعلام انزجار ما از این مضحكه، روز جمع شدن ما در كارخانه و محله و دانشگاه و هر جا هستیم و كار و زندگی میكنیم و اعلام تصمیم مشترك علیه وضع موجود و اعلام كیفرخواست ما علیه استثمار، بی حقوقی، زن ستیزی و استبداد و زندان باشد. باید حرف خود را مستقیم بزنیم و به یاوه گویان جمهوری اسلامی و كلاشان و سخنگویان آنها نه تنها نه بگوییم كه قدرت متحد و عظیم خود را به عنوان جنبشی واحد با پرچم آزادی و برابری به میدان بكشیم. صدای پای این جنبش، ترس و نگرانی از عروج این جنبش در دل جدال نمایندگان طبقه حاكم و تبلیغات "انتخاباتی" آنها نمایان است.