رفقا!  اینکه لازم است کنگره در این مورد قطعنامه بدهد، ایده رفیق مظفر محمدی  بوده است که خودش اینجا نیست.  پیش نویس اولیه آن را هم رفیق مظفر تهیه کرده است که در رفت و برگشت هایی من آن را "فاینالایز" کردم و اینجا ارایه ش میدهم. معنی ش این نیست که الزاما چیزهایی که من میگویم، همانی باشد که رفیق مظفر میگفت. 
بهرحال این قطعنامه اینجا است به خاطر ایده و ابتکار رفیق مظفر محمدی. 
در مورد جنبش و  خیزش انقلابی مهسا یا  زنان  در ایران، با هر نامی که به آن میدهیم، خیلی گفته و شنیده ایم. یک سال و چند ماه هم از آن گذشته است. حکمت این قطعنامه این است که بعد از این یک سال و خرده ای، و  پس از اینکه اوضاع و این جنبش از آن اوج ش فروکش کرد، تبین های مختلفی در مورد آن هست. 
یک تبین این است که آن جنبش شکست خورد و به هیچ کجا نرسید!  مضمون جنبش یکباره تبدیل شد به اینکه به رضا  پهلوی "رای میدهم" یا رای نمی دهم و .. یعنی تبین هایی که خود جمهوری اسلامی تزریق کرد. تا به این برسد که این یک  جنبش یک پارچه و متحد نیست! میدانی باز کرد مبنی بر اینکه، این جنبش مربوط "کرد" ها و جامعه کردستان است! میدان دیگری باز کرد برای پادشاهی خواهان که بگوییند که اساسا جدال بر سر این است که: بگویی شاهزاده یا نگویی شاهزاده!  یا بگوییم پرچم شیرخورشید یا نگوییم پرچم! تا جایی که در فضا هایی، نگفتن شاهزاده به رضا پهلوی را عملا ممنوع کردند و  فضایی از ارعاب ایجاد کردند. 
این ها بخشی از تببین هایی است که داده شده است. در نتیجه همانطور که ما بارها گفته ایم ضرورت دارد که ما تبین خودمان را، که تبینی است که متکی به واقعیتی است که اتفاق افتاد، را بگوییم. این تبین را بگوییم، راه کار و مسیرهای پیشروی مان را هم مطرح بکنیم. در نتیجه به این معنی حرف جدیدی نمی زنیم. اما ضرورت شفاف کردن تبین مان این است که: پس از اینکه این همه خاک پاشیدند و در میان یک جنبش متحد و همبسته تفرقه ایجاد کردند، ما زبان آن جنبش واقعی باشیم که بود. جنبشی که عقب نشینی هایی تحمیل کرد! پیشروی هایی کرد! و در امروز در موقعتی است که لازم است به رفع موانع پیشروی ش و راه فایق آمدن بر آن فکر کند.   
از این نظر این قطعنامه دو قسمت دارد. یکی روایت ما است.  که ما گفتیم این یک جنبش انقلابی بود و هست که رابطه جمهوری اسلامی را با کل جامعه، از سر مسیله زن، عوض کرد و  اینکه این فروکش نکرده است و کل جامعه را تغییر داد. 
یکی این است که روایت ما چی است و دومی این است که راه کار ما چی است؟ 
در نتیجه قرار ادان روایت ما در مقابل روایت راست و روایت جمهوری اسلامی.  و روایت هایی که در فضا  مجازی از طریق راست عظمت طلب گذشته پرست بشدت تزریق میشود و در فضای مجازی، در فضای خارج از کشور، در فضای میدیای  عظیم، کل ماجرا را  برده اند بر سر اینکه: داستان بر سر این است که  شاهزاده برگردد، ساواک برگردد یا نه!  گویا تمام این جنبش برسر این بوده است که برگردی به گذشته !
بهرحال ما گفتیم که این جنبش یک تحول تاریخی است که یک رکن ش، ضداسلامی بودنش است.  یعنی جبنش دفاع از حق زن یک  جنبش بشدت ضد اسلامی است.  نه فقط به این خاطر که میخواهد ححاب را اختیاری بکند. به خاطر اینکه برای رفع حجاب ناچار است با یک موجودیت و اولین آپارتاید جنیسی  در تاریخ معاصر، مبارزه بکند.  و در این راه مجبور است کل حاکمیت اسلام را بکشد زیر ضرب. در عین حال،  به حاکم واقعیت ابژکتیو، این جنبش چپ است. چپ، انقلابی و ماکزیمالیست است.  چپ بودن آن را هم  با این مولفه ها اندازه گرفته ایم: یکی اینکه بستر اماده ای که  این جنبش در آن عروج کرد،  یک بستیر چپ، کمونیستی و کارگری بود. قبل از خیزش انقلابی زنان،  شما تحرکات کارگری هفت تپه و قبل تر آن دیماه و خیزش آبان و ..  را داشتید.  این ها شرایطی را فراهم کرده بود! توازن قوایی را تغییر داده بود!  که جنبش در دفاع از حق  زن بر آن متن عروج کرد، نه بر متن تخاصمات نظامی و تهدیدات آمریکا و تحریم اقتصادی!  بر متن یک تغییر توازن قوا عروج کرد که ان تغیر توازن قوا توسط  گرایش کمونیستی طبقه کارگر و جنبش طبقه کارگر  و خیزش های محرومین دیماه و آبانماه ، صورت گرفته بود. به این اعتبار چپ و رادیکال و ماکزیمالیست است.  
دیگه اینکه: مطالباتش سراسری و جهانشمول و غیربومی است. مطلقا "اتنیکی" بنود.  هرچند خواستند به بهانه اینکه این شعار از اول مال "پ ک ک" بوده است به آن رنگ اتنیکی بزنند که نتوانستند. خود آن جنبش جواب داد که مهسا دختر ایران است.  از آذربایجان تا کردستان و تا خوزستان  این جهانشمول بودن، غیراتنیکی بودن و ماکزیمالیست بودن و سراسری بودن، طپش راست را عقب زد.  و نشان داد که ما درست گفتم این جنبش چپ، ماکزیمالیست و انقلابی است. 
در مورد عقب نشینی هایی که به جمهوری اسلامی تحمیل کرد! عقب نشینی هایی بود که هیچ راستی هیج لیبرالی هیچ اصلاح طلبی و هیچ فمنیست اسلامی نه قادر بو و نه تصورش را میکرد که این عقب نشینی ها را بتواند تحمیل بکند.  از جمله لغو گشت ارشاد است و  آزادی دوفاکتو حجاب سر نکردن.  این تنها و تنها حاصل یک خیزش انقلابی بود که این عقب نشینی ها را تحمیل کرد که هیچ لیبرال و هیچ راست و هیچ قوم پرست و هیچ ناسیونالیتسی اساسا در مخیله ش هم نمی گنجید که همچون پیشروی های بتواند بکند. از این نظر جنبش انقلابی است و این دستآوردش است. 
قسمت دوم قطعانامه مربوط به چپشم انداز پیروزی جنبش  حق زن است.  که میگوید این چشم انداز در گرو این است که:  یکم باید از مبارزه جاری ش دفاع بکند. هرجا به هر زن و دختری تعرض میکنند هرکجا در محل کار در کارخانه در ادارات هرکجا در خیابان ..  سعی میکنند که این جنبش را عقب بزنند، دفاع از آن حق وظیفه ما ( فعالین جنبش ما) است .  این مبارزه  ای جاری است که به هیچ بهانه ای نباید از آن عقب نشست.  از درآوردن زندانیان از زندان تا جلوگیری از تعرض و بازپس گرفتن دستآوردهایمان، این وظیفه ما (جنبش ما) است که نگذاریم این اتفاق بیفتد. 
دوم: آگاهی جنبش ت، در مورد مطالبات زنان، را بالا ببری. شما امروز (در این کنگره) شاهد هستید که در قرارهایی که به کنگره فرستاده شده است چقدر تمرکز هست بر سر مطالبات اثباتی ما در ابعاد و سیعتر حق زن در ایران!  مستقل از محتوا،  نشان میدهد که نیاز به این آگاهی چقدر زیاد است.  در نتیجه آگاهی دادن به کل جنبش ت که مطالبه حق زن چی است، یک نیاز است.  مثلا خیلی صحبت از این میشود که جنبش کارگری  و جنبش حق زن چگونه وصل میشوند!  خوب اگر جنبش کارگری را میخواهی به جنبش زنان وصل کنی، راهش این است که مثلا یک اعتراض کارگری بگوید که خواهان مرخصی بارداری، مرخصی نگهداری از کودکان برای والدین است که مطالبه طبقه کارگر است! اینجا ربط را نشان میدهد! نه با اینکه "جنبش" بیا و من  یک نماینده زن میآورم تا پیوند برقرار شود! 
مطالبات طبقه کارگر ، مطالبات زنان در قانون کار، این ها را بیاور جلو، دو تا قطعنامه کارگری داشته باش که توش دو مطالبه زنان باشد از تعطیلی دوران قاعدگی بگیر تا مرخصی دوران نگهداری از کودکان که مال والدین است که هم زن است و هم مرد!  این ها همه ش مطالبه طبقه کارگر است باضافه مطالبات اجتماعی. در نتیجه بالابردن خودآگاهی بعلاوه در مورد مطالبات است. مطالبات ما کمونیست ها، تمام مطالبات ما در مورد حق زن، از حجاب ش بگیر تا قانون کارش بگیر تا استقلال اقتصادی ش بگیر. همه این ها را آوردن  و آگاهی بخشیدن . این یکی از وظایف مان است. 
سوم: مقابله با جریانات درون حکومتی اپوزیسیون راست و فرصت طلب و کسانی است که "چپ و راست" میگویند جنبش شکست خورد! "دیدید هیچی نشد"!  یکی از این طرف مثلا "خیلی چپ میزند" و میگوید حجاب خیلی مسیله ای نیست و دیگری میگوید که این هم که نشد سرنگون نشد. 
مقابله با این نسخه های تزریق شکست و نشان دادن  دستآوردهایت،  نشان دادن سنگرهای بدست آمده ات، و نشان دادن سنگر هایی که میتوانی فتح کنی، وظیفه ما است.  خوب  گشت ارشاد و گشت های مشابه را زدم کنار  خیلی از مقررات بکن و نکن ها را عملا لغو کرده ام!  چه کارهای بیشتری میشود کرد! فکر کردن به این ها، طبعا کار فعالین در محل است . این ها سیاستی است برای کمک به پیشروی و پیروزی این جنبش.  
چهارم: تحکیم و تعمیق مبارزه جنبش حق زن با مبارزه طبقه کارگر است. میگویم جنبش کارگری، که از توی خیابان تا تظاهرات تا توی خانه تا توی کوچه تا پشت خط تولید مطالبه دارد.  و بخش زیادی از این مطالبات شامل  مبارزه با بی حقوقی زن میشود. از مبارزه علیه ارتجاع افکار سنتی بگیر تا حقوق زنان در قانون کار.  این ها را به مطالبه جامعه اضافه کردن یکی از وظایف ما است برای پیشروی. 
مقابله با جریانات و احزابی که "چپ و راست"  به این بهانه که این "زن کرد" است و آن "زن فارس" است، میخواهند مطالبات را  تقلیل بدهند و تبدیل ش بکنند به امور دیگر. ما جنگی با لباس و فرهنگ و آواز خواندن مردم نداریم.  اما اگر میخواهی این (جنبش) را تقلیل بدهی به اینکه لباس قشقایی بپوشد یا آن لباس دیگری بپوشد و هلهله اش بکنی، دهها ارتجاع قومی و ارتجاع حکومتی هست که میاید و می برد. مال تو نیست. در نتیجه مقابله با این ها و نشان دادن اینکه این جنبش از اولش هم ماکزیمالیست بود و جهانشمول بود و غیراتنیکی بود، مهم است. اختلافات جغرافیایی را ما به رسمیت می شناسیم تفاوت های استانی را ما به رسمیت می شناسیم اما ربطی به این گمراه کردن ندارد . این ها را باید باهاش مقابله کرد. 
بخش دیگر: تلاش برای تامین رهبری گرایش سوسیالیستی است.  ببیند جنبش زنان هم گرایش سوسیالیستی دارد هم گرایش لیبرالی و هم گرایش ماکزیمالیست و هم گرایش محدودگرایانه دارد. تلاش برای تامین رهبری گرایش سوسیالیستی، شرط پیشروی و  پیروزی است. یک زن سوسیالیست، یک فعال سوسیالیست،  در مورد مسیله زن چه میگوید! نه اینکه فقط چی تحلیل میکند. خوبه باید تحلیل کرد. اما چکار میکند؟ مثلا در کردستان چکار میکند!   تو اگر یک زن سوسیالیست باشی، اگر یک فعال سوسیالیست باشی،  در محل کارت در محل زندگی ت، تو چکار می کنی؟ چطوری خود اگاهی بقیه را بالا میبری! چطوری مقاومت میکنی، چطوری در مبارزات جاری دخالت میکنی؟  فکر و عمل کردن در این سطح  باعث میشود که تو بتوانی گرایش سوسیالیستی در جنبش زنان را هرچه بیشتر تقویت بکنی  و کمک ش کنی که شکل بگیرد. 
آخر قطعنامه هم میگوید که حزب حکمتیست وظیفه خودش میداند که موانع پیشروی این  گرایش را از پیش پا بردارد. کمک ش کند که این رهبری شکل بگیرد در عین حال کمک ش بکند که در همبستگی با جنبش طبقه کارگر و کل جنبش های اجتماعی که امروز هر روز سر معیشت  و سر هزار و یک درد و گرانی و بیکاری در جامعه در جریان است، بتواند این را تامین بکند. این را وظیفه حزب حکمتیست قرار داده است. 
بهرحال صحبت من در معرفی این قطعنامه تمام شد و پیشنهاد میکنم به آن رای بدهید و بخصوص این را   بعنوان چهارچوبی که بتواند کمک بکند به آن رهبری گرایش سوسیالیستی که در جنبش زنان  هست، در نظر بگیرید.  .من نمی گویم زنان سوسیالیست میگویم گرایش سوسیالیستی در جنبش حق زن که میتواند هم زن باشد و هم مرد و در هر سنی باشد! باید بتوانیم  به آن شکل بدهیم و بتوانیم کمک ش کنیم که نقش رهبری ش را ایفا بکند.   این وظیفه مهمی است برای جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی که دو رکن دارد. زنان و کارگری. و اگر ما بتوانیم در هردو آنها هژمونی را تامین بکنیم، میتوانیم فکر کنیم که راه پیشروی انقلاب کارگری را فراهم کردیم و تسریع کرده ایم.