طرح بحث ״اتحاد تاجزاده و شاهزاده״ از طرف مهدی نصیری، سردبیر سابق روزنامه کیهان در سالهای ۶۷ تا ۷۳، که مدتی است از راست ترین ״اصولگرایان״ کنده شده و به یکی از تندترین منتقدین خامنه ای و ״نظام״ تبدیل شده است، برکتی شد تا جریانات مختلف بورژوایی، از درون حکومتی تا برون حکومتی، بتوانند برای مدتی با مشغول شدن به آن صورت خود را با سیلی سرخ نگاه دارند و معضلات درونی جنبش خود را موقتا هم که شده زیر فرش قایم کنند. نگاهی به عکس العمل طرفها و مخاطبین این طرح، اصلاح طلبان و اصولگرایان و رضا پهلوی، از تشویق و غش کردن برای او تا ״نامتعادل״ و ״مشکوک״ خواندن او و ...، خالی از تفنن نیست.
ابتدا این طرح را از زبان نصیری بشنویم که در مصاحبه با بی بی سی طرح میکند:
״شکاف میان شاهزاده و تاجزاده باید برداشته شود. به این معنی که یک اتحاد و همگرایی ویژه بین جریان پادشاهی مشروطه و جمهوریخواهان که بخش قابل توجهی از جریان جمهوریخواه که اصلاح طلبان عبور کرده از جمهوری اسلامی هستند، مانند آقای موسوی، آقای تاجزاده، خانم نرگس محمدی و خانم فائزه هاشمی و بسیاری از نیروهای دیگر. این دو جریان، که به نظرم هشتاد درصد از جامعه ایران و شاید بیش از این مقدار را پوشش میدهد، باید وارد گفتگو بشوند، باید وارد اتحاد بشوند، وارد تعامل بشوند و عمق خطری را که ایران امروز و ایران آینده را تهدید میکند تشخیص بدهند و درک کنند. ״
نصیری که اصراری ندارد خود را ״برانداز״ معرفی کند چرا که ״جمهوری اسلامی در سیر خود براندازی و فروپاشی است״، کم کردن ״هزینه״ این ״خود براندای״ و ״راه نجات ایران״ را در گرو اتحاد اصلاح طلبان ریزش کرده، زیر عنوان جدید ״جمهوریخواهان״، و جناح راست ناسیونالیسم ایرانی پرو غرب، رضا پهلوی، میداند.
در فاصله کمتر از ده روز، مخاطبین و طرفهای این طرح دست به عکس العمل زدند. اصولگرایان و رضا پهلوی، که این طرح را مفری برای برون رفت از بن بست و بحران درونی خود تشخیص دادند، آن را قاپیدند و میدیای شان به سرعت این شعار ״خوش آهنگ״ را در بوق و کرنا کردند. یکی در له و دیگری علیه آن!
״شاهزاده״، که همیشه آغوشش برای اتحاد با همه نیروها زیر رهبری خودش باز است، غیر مستقیم و بدون نام بردن از نصیری و شعار ״وسوسه انگیز״ او، دوباره در فوائد و ضرورت اتحاد با ریزشی ها و بخشی از حکومت سخنوری کرد.
رضا پهلوی و راست افراطی که مدتی است حال و روز خوبی ندارند، بالا گرفتن موج دیگری از تبلیغات حول همکاری و اتحاد ״شاهزاده״ با "ریزشی" ها و بخشی از اپوزیسیون درونی حکومت، از اصلاح طلبان تا فرماندهان ارتش و متخصصین و اطلاعاتی های سپاه و ..، را دستمایه اثبات درستی سیاست خود و بازگرداندن اعتبار خود در جنبش ناسیونالیسم ایرانی کرد. بخصوص که این بار یکی از ریزشی های اصولگرا در این امر قدم پیش گذاشته است.
بولد کردن این بحث در میدیای طرفدار رضا پهلوی نه برای اثبات رهبر بودن و به رخ کشیدن اتوریته رضا پهلوی در میان ریزشی های رژیم، که اساسا برای بازگرداندن اعتبار از دست رفته رضا پهلوی بعنوان نماینده فاشیسم ایرانی، در صفوف طیف وسیع تر ناسیونالیسم ایرانی، از جمهوریخواه تا مشروطه طلب است.
با گذشت بیش از یکسال از خیزش ۱۴۰۱ و دست بالا پیداکردن فاشیستهای ایرانی در اپوزیسیون راست که حتی فضا را برای ناسیونالیستهای ایرانی کمی لیبرال تر هم تنگ کرده بودند، امروز تلاش برای عقب زدن این فاشیسم مستقیما از کانال نقد شخص رضا پهلوی آنهم از طرف مشروطه طلبان، طرفداران سلطنت، جمهوریخواهان و راست "غیرفاشیست"، ... آغاز شده است.
امروز زیر فشار واقعیات حتی تولید کننده برنامه ایران اینترنشنال هم، هرچند محترمانه و غیر مستقیم، ناچار میشود که رضا پهلوی را مسئول میدانداری فاشیستهای آریایی، تحت عنوان راست افراطی معرفی کند.
طرفداران سلطنت و خاندان پهلوی، مشروطه خواهان علنا از انشقاق در صفوف طرفداران سلطنت و از ریزش درونی و فاصله گرفتن طیفهای متفاوت راست (مشروطه خواهان، جمهوریخواهان) از رضا پهلوی و از راه افتادن موج پس گرفتن وکالت از رضا پهلوی در میان مشروطه خواهان حرف میزنند و شخص رضا پهلوی را مسبب این وضعیت معرفی میکنند.
میزگردهای میدیای راست اینروزها دیدنی است. ״شاهزاده״ پرستان دو آتشه از اینکه امروز به رضا پهلوی بعنوان متهم برخورد میشود گلایه میکنند و استدلال قدیمی ״شاه خوب است اطرافیانش بد هستند״ را در مقابل دوستان سلطنت طلبان خود قرار میدهند. کار به جایی رسیده که حاضر اند قبول کنند ״شاهزاده״ ابله است اما مسئول تقویت فاشیسم آریایی و تحرکات لمپنهای آن علیه هر مخالف سیاسی نیست. حاضر اند قبول کنند شاهزاده ساده و نادان است اما منشاء دامن زدن به لمپنیسم در فضای سیاسی اپوزیسیون و مهمتر انشقاق در صفوف راست نیست! مگر نه اینکه شاه میتواند همه این ها باشد، ابله و نادان و "اشتباه کن" و هرچه خواست بکند و بگوید و مسٸول اعمالش نباشد چرا که شاه است و غیرقابل حسابرسی!
این طرفداران با قلبی شکسته و با تعجب به انتقادهای دوستان دیروز خود، که از درجه لمپنیسم و فاشیسم نمایندگان شاهزاده در خیابانها و میدیای اجتماعی شکایت میکنند، شوکه شده، ناچارا "دندان روی جگر گذاشته" سعی میکنند به آن گوش دهند. در جواب این انتقادات تز بی مسئولیتی ״شاهزاده״ در قبال سیاست را پیش میکشند. شکست پروژه ها، انتخاب مشاورین، گفتارها و حتی بی مسئولیتی در کشیدن افسار مقام معظم یاسمن "منتظر السطنه"، زمانیکه با شعار ״مرگ بر سه فاسد، ملا چپی مجاهد״ به خیابانها آمده است، را دوباره روی میز می آورند.
البته ״شاهزاده״ نه چندان جوان، با سعه صدر و البته بسیار "رندانه" گناه متحد نشدن در اپوزیسیون راست زیر پرچم خود را به گردن "چپ و راست افراطی"، که ظاهرا ایشان علیه هر دو هستند، می اندازد. هنر شعبده بازی و خود را "به کوچه علی چپ زدن" و عوام را نادان تصور کردن، را باید از ״شاهزاده״ آموخت!
امروز حتی هاردکورهای قدیم سبز و امروز بنفش هم که هنوز شعار ״مبارزه با ارتجاع سرخ و سیاه״ بر سر در حزب فکسنی شان آویزان است، به دست و پا افتاده اند که ״ما کی خواهان حذف دیگران بخصوص چپ هستیم، اما از روز اول علیه راست افراطی ایستادیم و خواهان رشد چپ ملی و اظهار وجودشان علیه این کمونیستهای تفرقه افکن و وطن فروش هستیم״! انسان از این درجه از وقاحت و بی بضاعتی در شرافت، انگشت به دهان می ماند. این ها هم همچون شاه شان، مردم را ابله و نادان معرفی میکنند تا دستهایشان را بشویند!
در دنیای واقعی ״شاهزاده معتدل و خوش قلب״ اگر در متحد کردن کل راست و بردن آنها زیر پرچم خود به ضرب چماق موفق میشد، نه با لمپنیسم، نه با افراطی گری، نه با فاشیسم مشکلی نداشت. اینها بخشی از مختصات جنبش ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی است. در این جنبش "شعبان بیمخ" استثنا نیست، قاعده است.
در این فضا شعار ״خوش آهنگ״ ״از تاجزاده تا شاهزاده״ آنهم از طرف اصولگرای ریزشی، نوری بود در انتهای تونل. به همین دلیل رضا پهلوی و میدیا و اطرافیان کمی دوراندیش تر وی این شعار را قاپیدند و حول آن برای کسب اعتبار مجدد ״شاهزاده״ و نشان دادن ״جایگاه ویژه״ او نزد بخشی از حاکمیت و صلاحیت او در رهبری دست به تبلیغات زدند و گفتند ״خیابان رضا پهلوی را صدا زده ولی این رهبر از سر سعه صدر خود اصرار دارد دیگران را در رهبری دخالت بدهند״. اما کسانیکه هنوز "دوزاری شان نیفتاده" است و به اندازه کافی دیپلمات هم نیستند، افرادی مانند شاهین نجفی، می فرمایند که حرف زدن از اتحاد آنهم با شاهزاده پوچ است و توصیه میکند بقیه از جمهوریخواه و سلطنت طلب تا اصلاح طلب و اصولگرای ریزشی همگی باهم گفتگو کنند و متحد شوند و در این جایگاه زیر اتوریته شاهزاده و پرچم شیروخورشید رژه بروند! این رگه اما از بی بضاعتی در تاریخ نمونه است.
این شعار و هیاهوی حول آن نمیتواند معضل واقعی رضا پهلوی با صفی که قرار بود رهبری کند، معضل او در کسب مجدد اعتبار از دست رفته در صفوف راست غیر فاشیست، را حل کند.
این وضعیت راست در اپوزیسیون و موقعیت خفت بار رهبری آن است. اما در صف قدرت حاکم، در صف یاران نظام، وضع بهتر نیست. اصولگرایان و اصلاح طلبان، هردو بال نظام، که در تمام طول چهل و چند سال فعالیت، پای نظام بودند و گاهی روی این پا و گاهی روی آن پا می ایستادند و خود و نظام شان را از فروپاشی "نجات" میدادند، در این بازار برای خود سرمایه هایی می اندوزند!
جریان دیگری که شعار نصیری را دستمایه تخفیف وضعیت بحرانی خود کرد، اصولگرایان اند! جریانی که قاعدتا با ״پیروزی در انتخابات״ و ״تسخیر مجلس״ باید در اوج اعتماد به نفس و اتحاد می بودند، با انشقاق درونی و کشمکشهای درونی روبرو هستند که حل آن به راحتی حل کشمکش با جناح رقیب نیست.
امروز ״پاره های تن نظام״ در مقابل هم صف کشیده اند. امروز جنگ در بالا جنگ ״نواصولگرایی״ و ״نئوپایداری״ بر سر دفاع یا عبور از دولت است. امروز رقیب قالیباف نه فلان اصلاح طلب ״معتدل״ یا ״رادیکال״ که طرفداران احمدی نژاد و جبهه پایداری ها هستند که علیرغم هشدار ״آقا״ که جنگ را کنار بگذارید در مقابل هم ایستاده اند و تصمیمی برای صلح با هم ندارند.
در این فضا شعار ״از تاجزاده تا شاهزاده״ مفری بود برای حمله به اصلاح طلبانی که با شوق و ذوق تماشاگر این کشمکش ها و تشدید آن هستند و برای باز شدن فرصت دوباره برای ظهور مجدد خود روزشماری میکنند! اصولگرایان بیشترین استفاده را از این شعار برای اثبات برانداز بودن اصلاح طلبان و سلب صلاحیت از آنان در بالا، کردند.
نصیری، قدیم اصولگرای دو آتشه، کسی است که هیچ جناحی مسئولیت او را به گردن نمیگیرد. میدیای هر دو جناح برای چند روزی صحنه این کشمکش و پاس دادن نصیری به هم و انداختن مسئولیت ״این شعار دن کیشوتی״ (به گفته گنجی) گردن دیگری است.
اصلاح طلبان از وی بعنوان ״سوپر حزباللهی ديروز كه امروز رويكردهای براندازانه ارائه میكند״ نام میبرند و اصولگرایان مدعی هستند که نصیری ״باطن״ اصلاحطلبان است که ״ظاهر شده است و حرف دل آنها را میزند.״
روزنامه جوان، نشریه سپاه پاسداران، به بهانه توییت حجاریان که ״سخن گفتن درباره ایده ״از تاجزاده تا شاهزاده دستکم دو شرط لازم دارد؛ آزادی تاجزاده از اوین و بازگشت نصیری به ایران. استنطاق جایز نیست״. مینویسد:
״مهدی نصیری ״باطن״ اصلاحطلبان است که ״ظاهر״ شده است و حالا اصلاحطلبان که سالهاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبهرو شدهاند، از اینکه یک تازهوارد قواعد بازی را رعایت نکرده (یا هنوز نیاموخته) و باطن آنان را آشکار کرده است، بهشدت دلخور و هراسان شدهاند و در اقدامی سیستمیک هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد و تکفیر نصیری را برعهده میگیرد. ״
״اگر نصیری اکنون از کانادا شعار اتحاد ״تاجزاده با شاهزاده״ را میدهد آیا به این علت نیست که تاجزاده در مرخصی به اصلاحطلبان گفته بود ״باید مواضع نصیری و امثال او را به شکل وسیع بازتاب بدهیم״؟! و اگر ندای براندازی میدهد آیا مانند بهزاد نبوی که چندی پیش در گفتوگویی با اشاره به آشوب پاییزی گفته بود ״استنباط من این است که برخی اصلاحطلبان در یک سال گذشته نتیجه گرفتند که کار نظام تمام است و میخواستند سرشان بیکلاه نماند״، براندازی را از باطن اصلاحطلبان نیاموخته است؟!״
و بالاخره در جواب به کرباسچی که نصیری را نامتعادل خواند میگوید:
״نگویید که او نامتعادل است که کسی از شما نمیپذیرد وقتی با نامتعادلها فالوده میخورید! او نامتعادل نیست،دقیقاً ترازوی شناختشناسی اصلاحطلبان است. ״
طرح این شعار در کشمکش درونی جناح های جمهوری اسلامی تا این لحظه به ضرر اصلاح طلبان تمام شده و جناح رقیب بیشترین استفاده را از آن میکند. اصلاح طلبان پس از افتضاح انتخابات مجلس و تشدید کشمکش میان شعبات مختلف آن سرمایه گذاری میکردند و در انتظار فرصتی برای بی اعتبار کردن رقیب و اثبات بی لیاقتی آنان در اداره کشور بودند. میدیای آنان که مملو از تمسخر کشمکش میان اصولگرایان و وعده شکست و بی لیاقتی و متلک به آنان بود، با طرح این شعار مشعشع یکباره به صحنه دفاع از خود و حمله به نصیری و میدیای رقیب تبدیل شد. خشم اصلاح طلبان از نصیری و ״لطف״ او به کسانی چون موسوی و تاجزاده تمامی ندارد. همگی یکدست تعلق این ریزشی را به جناح خود رد میکنند.
کرباسچی از مهدی نصیری بعنوان کسی که تعادل ندارد نام میبرد و میگوید نباید او را جدی گرفت، جواد امام، دبیر ایثارگران، این شعار را توطئه ای برای تضعیف اصلاح طلبان و مشکوک میداند و توصیه میکند بصیری برای این پروژه سراغ ״اصولگرایان برانداز״ برود نه اصلاح طلبان، و مهدی ابطحی، دبیر وقت دفتر خاتمی میگوید:
״آقای مهدی نصیری سوپر افراطی حزباللهی دیروز حق دارد نظراتش تغییر کند و سوپر اپوزوسیون امروز شود. اما هم برای دیروزش و هم برای امروزش توهم مضر است. نه بولتننویسی و اظهارنظرهای تند حزباللهیاش در گذشته توانست ریشه اصلاحطلبی را برکند و نه مواضع فعلی اپوزیسیونیاش مورد قبول اپوزیسیونی قرار میگیرد که چهل سال است در تلاش براندازی هستند و نیازی به تازه وارد از راه دور آمده ندارند. گفتهاند شکاف تاجزاده و شاهزاده باید برداشته شود. خودش میداند نه شاهزاده میتواند به تاجزاده نزدیک شود و نه تاجزاده علاقهمند به همکاری با شاهزاده است״
نگاهی به حمله اصلاح طلبان به نصیری و دفاعیه آنان از وفاداری جناح خود به ״نظام״ خارج از لطف نیست.*
اما بازار مکاره ای که حول این شعار راه افتاد بطور واقعی وضعیت نابسامان بورژوازی، چه در قدرت و چه در اپوزیسیون، را به نمایش گذاشت. بورژوازی که مستقل از جایگاه و موقعیت اش با یک مشکل واحد روبرو است آنهم جامعه ای که تا امروز به این جنبش، نه گفته است. جامعه ای که در آن آزادیخواهی، برابری طلبی و عدالتخواهی عمیق تر از آن است که کسی بتواند جدال آن بر سر آینده ای بهتر را دستمایه بازارگرمی یا کسب قدرت بکند. وضع نمایندگان این طبقه در قدرت روشن است! جامعه در تک تک سولهای خود، پس شان زده است. جامعه جمهوری اسلامی را با همه جناح ها و باند ها و .. نمی خواهد. این پایه ریزش های درونی شان است. اما وضع اپوزیسیون بورژوایی در کمین قدرت، که مدتی میداندار بود، پس از تجربیات دو سال گذشته، بشدت دگرگون شده است. این اپوزیسیون نشان داد که ریشه ای در جنبشی که در تلاش برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی بدست و به قدرت خود است، ندارد. اینها ریشه در جنبشی که نه با پرچم تحریم اقتصادی و حمله نظامی و توطئه های مشترک سپاه و دفتر رضا پهلوی و ... که با پرچم عدالت اقتصادی، آزادی و برابری در تلاش برای سرنگونی جمهوری اسلامی است، ندارد.
جامعه ای که برابری طلبی و ازادیخواهی خود را بیش از هر جنبشی به جنبش سوسالیستی و چپ گره زده است، کمر اپوزیسیون راست را شکست! نه بلاهت رضا پهلوی و مشاورین بد او.
جامعه ای که تجربه شکست انقلاب ۵۷ را با خود حمل میکند و نه با سرکوب و فقر و فلاکت، نه با وعده و بازگشت به گذشته، نه با توهم به دمکراسی غربی هایجک نمیشود.
معضل اصولگر و اصلاح طلب و شاهزاده پرستان و اپوزیسیون راست این واقعیت و مردمی است که چشم امید آن قدرت خود و جنبش آزادیخواهانه خود است.
۱۷ مه ۲۰۲۴
پانویس:
عباس عبدی:
״آقای نصیری هیچ نسبتی با اصلاحطلبی به عنوان یک مجموعهای با پیشینهای فکری و سیاسی نداشت و هنوز هم به لحاظ مبانی فکری به مجموعه اصولگرایان نزدیکتر است. چرا جناح حاکم در این موضوع سکوت کرده است؟ در درجه اول چون حرفهای خودشان در نقد آقای نصیری را موثر نمیدانند. به علاوه نمیخواهند شرمندگی حضور وی در جناح متبوع را یادآور شوند و مسوولیت افکار و رفتار متضاد خود را بپذیرند، افکار و رفتاری که موجب اینگونه ریزشها شده است.״
جواد امام، دبير كل مجمع ايثارگران:
״مهدی نصیری نه از اصلاحطلبان نمایندگی دارد و نه میتواند از جانب افراد اصلاحطلب صحبت کند. پیشنهاداتی هم که در گفتوگوی اخیر خود طرح کرده، بیشتر در راستای انشقاق و تحتفشار قرار گرفتن جریانات داخلی بوده است نه دستیابی به انسجام. به نظر میرسد مهدی نصیری امروز قصد دارد، افراد و جریاناتی را علیه اصلاحات تحریک کند.״
״اگر مهدی نصیری بخواهد جریانی را مخاطب قرار دهد، باید جریان خودبرانداز داخلی و اصولگرایان رادیکال را مخاطب قرار دهد. او نماینده اصولگرایان تندرو و رادیکال کشور است. ... اینکه ناگهان اصلاحطلبان و پهلوی در کنار هم قرار داده شوند و ایدهای با عنوان از تاجزاده تا شاهزاده طرح شود، مشخص نیست از قوطی کدام عطاری بیرون آمده است.״
״آقای نصیری آدمی است که میخواهد خودش را مطرح کند و حرفهای شاذ میزند. زمانی فکر میکردم ایشان از طرف همین آدمهای افراطی مأموریت دارد تا طوری حرف بزند که اگر حرفهای معقولی زد، جایگاهی پیدا نکند و بگویند فلانی بهترین حرف را برای بیاعتبار کردن حرفهای انتقادی صحیح میزند. ״
غلامحسین کرباسچی:
״من اصلاً ایشان را آدم متعادلی نمیدانم که بخواهد طرح و رویکردی بدهد. ایشان یک زمانی شاگرد آقای شریعتمداری در کیهان بود، آنقدر فحاشی و ناسزا به همه اصلاحطلبان و شخصیتهای محترم از جمله مرحوم آقای هاشمی، آقای خاتمی و همین آقای تاجزاده و امثال آقای تاجزاده کرد و حالا آدم باید چه روحیه و رویی داشته باشد که با این حد از افراط یکمرتبه این طرف صفحه بیاید״.
״کسی حرف او را حساب نمیکند که بخواهد چنین طرحی بدهد. حالا موضعگیریهای اصلاحطلبان، بهویژه شخص آقای تاجزاده و آقای موسوی خیلی مشخص است. به نظرم ایشان تعادل ندارد و لازم نیست درباره آن صحبت شود. ״
روزنامه هم میهن:
״معلوم است نه سلطنتطلبها را میشناسد و نه اصلاحطلبان را.
اصلاحطلبی یک منش سیاسی مغایر با هر نوع براندازی است. چه براندازی سلطنتطلبان یا مجاهدین یا حتی براندازی اصولگرایانه که برخی از آنان در داخل دنبال این هدف هستند. خوب وقتی دیر بیاییم و زود بخواهیم برویم چنین مشکلاتی هم پیش میآید. ״
اکبر گنجی این طرح را دست پخت نهادهای امنیتی میداند و میگوید:
״ پس از شکست طرح هایی چون وکالت دادن به رضا پهلوی و ائتلاف شش نفره، چهره های شاخص سلطنت طلب آن را طرح های سپاه پاسداران به شمار آوردند که از طریق نفوذی هایشان اجرا کردند (به نظر من بردن رضا پهلوی به اسرائیل و اتحاد رضا پهلوی با اسرائیل هم کار نفوذی ها بود). رضا پهلوی فردی ساده لوح است و دوباره فریب خواهد خورد. شاید او نداند که شعار ״از تاجزاده تا شاهزاده״ برنامه سپاه پاسداران برای نفوذ دادن افراد جدید در کنار اوست و سپس به شکست مفتضحانه کشاندن آن تا رضا پهلوی را بی اعتبارتر سازند. سپاه قصد دارد با طرح این شعار در داخل کشور هم به تاجزاده و اصلاح طلبان زیان برساند. در مورد امنیتی بودن این شعار دن کیشوتی باز هم می توان سخن گفت. ״