مراسم اول مه توسط خانه کارگر خبر مهم فضای سیاسی ایران بود. این مراسم سوت و کور، کم رونق، در جوار عمارت خانه کارگر در خیابان ابوریحان تهران، از انظار عمومی پنهان ماند. عمدا و مطابق نقشه قبلی هر گونه تجمع و هر گونه سوء تفاهم مربوط به راه پیمایی و از آن قبیل از دستور خارج شده بود. بنا بر آگهی، روز قبلتر حضور و نماز جماعت در جماران؛ و روز بعد، روز کارگر؛ دعوت به اجلاس گلایه های خیراندیشانه، دعای "بر ما مکن جفا" و صرف چای قند پهلو در میهمانی خانه کارگر... چیزی شبیه این!
درست در هنگامه بحث داغ "سه جانبه گری در تعیین دستمزدها" و چندین ماه بزن و بکوب مغلوبه در حاشیه مصوبه ۱۴۰۳ اشتباه است اگر مراسم خانه کارگر و دست و پاچگی آشکار آنرا در نمایش روز کارگر دست کم گرفت. تعداد محدود صندلی و مدعوین، در یک خیابان تنگ و بن بست، بلندگوهای زپرتی، شعارهای آبکی، باندرولهای غیر تحریک آمیز... همه چیز شاخص گویای قدرت نمایی خانه کارگر بود: قدرت در به دور نگه داشتن توده کارگر از اعتراض و حق طلبی! این دقیقا همان چیزی است که خانه کارگر سر "گذر کارگری" به زورگیری مشغول است. میشود پرسید کدام نمایندگی؟ نمایندگی کدام کارگر؟ بالاخره روزی کسی باید باند مافیایی خانه کارگر را از جنت مکان خودساخته به پایین بکشد و در مقابل سالها کارکرد مخرب آن جوابگو کند.
خنده دار است، ایراد باید در زبان فارسی باشد، ده ها سال آزگار است که هر چه دستمزدها نازل تر، حقوق و حرمت کارگر جامعه هر چه بیشتر سقوط میکند، هر چه تعداد کارگران مبارز و رهبران اعتصابها و تشکل های آنها در سیاه چالها سر اسارت و سیه روزی در میاورند... این خانه کارگر کدام جهنم دره ای است که هر چه بیشتر گردن کلفت میکند، زبانش روی کارگر جامعه دراز تر است، دو قورت و نیم باقی دارد! هر چقدر دیوار کارگر کوتاه باشد، شکسته نفسی خانه کارگر جایی ندارد که افتخارات خود در خدمت ننگین ترین بساط استثمار و بهره کشی دو نسل از طبقه کارگر را بر پیشانی پیش کسوتان حمل میکند و به روی خود نمیاورد! زمانی دکان و خیمه و خر گاه شوراهای اسلامی پهن بود، حال لولهنگ خدماتشان در شورای عالی کار چنگی به دل اربابان نمیزند. به جهنم! آنچه مهم است، خانه کارگر نباید اجازه پیدا کند مصوب ننگین دستمزدهای ۱۴۰۳ را در سابقه خوش خدمتی های خود در پیشگاه حکومت سرمایه بجا بگذارد.
عزاداری برای خانه کارگر امر کارگران نیست. نمایش یواشکی هفته کارشان میتواند پایان کار آنها باشد. "تولد" خانه کارگر، شورای عالی کار و تحمبل زورکی آنها را کمتر کسی به خاطر میاورد. سالها مصاف در هزاران مرکز کارگری که در آن توقع و مقاومت و حق طلبی با تسلیم و سرخوردگی جایگزین گردید در ذهن و خاطره و زخم های پیکر آن طبقه گم ماند، اما خلاصی از این نکبت نباید سخت باشد. این دمل چرکین از خون دل و رنج و بی حقوقی کارگران مکنت و قدرت بهم زده است.
بی خود میگویند، منت شان بر سر ما کارگران هزار بار بیجاست. دستمزدها کمتر از این نمیتوانست باشد، بی حقوق تر از این نمیتوانستیم از کودکی تا بازنشستگی در لابلای جهنم بهره کشی خود و خانواده را یدک بکشیم، قانون کار بدتر از این که هست هیچ جا و هرگز تجربه نشده است. چسی هنر "چانه زنی" را دور بریزیم، یکبار برای همیشه خود را خلاص کنیم و نمایندگی کارگری را با همان احترام و هیبت که شایسته آن است جایگزین سازیم.
خانه کارگر شل یا سفت نمیخواهیم. ما کار میکنیم و نمایندگی مستقیم خود بر سر دستمزدها را سازمان میدهیم. سازمان و نمایندگی کارگری در ایران وجود دارد، هست، در کارخانه ها، در محلات، در زندانها، در میان زنان و مردان شاغل و بیکار، باید آنرا به رسمیت بشناسیم و به آن اعتبار ببخشیم. باید حرف و توقع را یکی کنیم، پشت نمایندگان بایستیم، اعتصاب ابزار ما است. همبستگی و منافع مشترک طبقاتی قطب نما و مرامنامه سازمان سراسری نوین کارگری را میسازد.
منافع و مصالح کارگران در دعوا و تصفیه حساب میان وزارت کار با دلالان خانه کارگر جایی ندارد. اما خانه کارگر و شورای عالی کار مستقیما به کارگران، همه کارگران و همه مراکز تولید مربوط است.
بالایی ها ویلون میزنند، کسی میداند خود کارگران چه میگویند؟ چه میخواهند، نقشه شان چیست و سر از کجا در میاورند؟ وقت آنست که از موی دماغ خانه کارگر خلاص شد.