بدنبال انتخابات شهرداری ها و شوراهای شهری در انگلستان در هفته گذشته، حزب محافظه کار، بخش وسیعی از نمایندگان خود را از دست داد. کی یر ستارمر، رهبر حزب لیبر، با استناد به میزان شکست حزب محافظه کار در انتخابات محلی، ادعا کرد که نتایج این انتخابات نشان از پیروزی حزب لیبر و روی آوری مردم به این حزب است!
 
علیرغم اینکه  نتیجه انتخابات محلی را نمی توان به معنای میزان رای در انتخابات برای کرسی های پارلمان و تعیین دولت دانست، اما شکی نیست که این درجه از کاهش حضور حزب محافظه کار در شهرداری ها،‌ موقعیت این حزب را در کسب دولت آتی دوردست تر می کند. بهرحال، این نتایج از قبل هم معلوم بود. سیزده سال حکومت حزب محافظه کار، پس از چندین کودتای درونی این حزب در پارلمان، پس از معلوم شدن پوچی وعده های برگزیت و ادامه ریاضت اقتصادی و غیره، در پرتو اعتراضات وسیع و اعتصابات گوناگون در بخش های متفاوت، آموزش و پرورش، بهداشت، صنایع و ... همگی نشان از نیاز بورژوازی در این کشور به پایان دادن دوره حکومت حزب محافظه کار، و روی کار آوردن حزب رقیب، یعنی لیبر، با همان سیاست ها ولی در قالبی دیگر را نشان داده و می دهد. این نه اولین بار و نه آخرین باری است که دست بدست کردن قدرت از یک دولت به دولتی دیگر در سیستم پارلمانی تکرار می شود.
 
اما، آنچه این دوره را با گذشته متفاوت می کند، اوضاع جدیدی است که پس از اکتبر سال گذشته، نه تنها در بریتانیا، بلکه کل غرب را در شرایط دیگری قرار داده است. در این دوره، مسئله اصلی که عموم سیاستمداران و تحلیلگران در لابلای تفسیرهایشان به آن اذعان داشتند، تغییری است که در سطح اجتماعی، در قبال نسل کشی اسرائیل و بی حقوقی مردم فلسطین در همه جا شاهد آن هستیم.
 
اینبار، دولت در سایه لیبر، تحت رهبری کی یر ستارمر، فردی که خود با اتکا به لابی گری ها و توسل به امکانات صهیونیست ها، به رهبری این حزب رسیده بود، بدون هیچ کم و کاستی، قدم به قدم در کنار و همراه دولت محافظه کار، به پشتیبانی از این نسل کشی اسرائیل پرداخته است. به همین اعتبار، اینبار نه شکست قابل پیش بینی حزب محافظه کار، بلکه معیار اصلی در سنجش توان حزب لیبر در جمع کردن و سیاه لشکر کردن مردمی بود که انزجار خود را از تمامی سیاستمداران چه در حکومت و چه در دولت سایه ابراز کرده بوده و می کنند.
 
از این منظر، آمار شرکت کنندگان و رای های داده شده، نشانگر اوضاع دیگری است. حتی مفسرین و کارشناسان انتخاباتی اذعان دارند که نتایج این انتخابات ها نه حاکی از یک "پیروزی" و پیشروی برای حزب لیبر، بلکه تنها نشانگر خواست عمومی در ندادن رای به حزب حاکم محافظه کار در این انتخابات بوده است. در چندین استان و مرکز رای، نمایندگان غیر حزبی و مستقل انتخاب شدند. رسانه های رسمی تلاش زیادی کردند تا چنین وانمود کنند که این رای دهی مربوط به "مسلمانان" و یا مراکزی است که تعداد "مسلمان" در آنها زیاد است! گویا، اعتراضات جاری و چندین ماهه اخیر نه با حضور و اعتراض بشریت متمدن، بلکه مختص به "مسلمانان" است و آنهم لابد چون با "یهودیت" مخالف هستند!
 
این درجه بی حرمتی به مردم در این کشور، به مردمی که از سنین مختلف از شاگرد مدرسه ها تا بازنشستگان، از دانشگاه ها تا باراندازها، در محل کار و محلات خود، همبستگی خود را با مردم فلسطین و علیه آپارتاید اسرائیل در این چند ماهه نشان داده اند، را نمی توانند با این اراجیف سانسور کنند. بی جهت نیست که مسئول تبلیغاتی و کمپین انتخاباتی لیبر هم مجبور شد به "شکافی که در جامعه حول غزه" ایجاد شده، اذغان کند. شکافی که بر خلاف تبلیغات دائم و گوشخراش میدیای رسمی، محدودیتی برای عمیق تر شدن خود و کنار زدن مرزهای سنتی احزاب پارلمانی را به رسمیت نمی شناسد. اینبار، انتخاب نمایندگان متعددی که مشخصا با شعارهای علیه جنایات اسرائیل و در همبستگی با مردم فلسطین انتخاب شدند، گواهی بر همین امر است.
 
آنچه در این میان در کل این جامعه به وضوح می توان دید، نیروی عظیمی است که در مقابل هرگونه تحدید اعتراض به نسل کشی اسرائیل تا بحال ایستاده است. این نیرویی است که علیرغم قوانین و پلیس و تبلیغات روزمره، حاضر نیست که مُهر و انگ اتهاماتی چون "یهود ستیزی" و "طرفداری از حماس" را بپذیرد. فراتر اینکه، با گسترش اعتراضات خود،‌ همچنان بر بی اعتباری روز افزون کل سیاستمداران و احزاب سنتی پارلمانی افزوده است. این جنبش عمومی، تا همینجا توانسته است صدای خود را در هر شهر و محله، در گوشه و کنار کشور به گوش همه برساند. پیشروی آن، اما، تنها با حضور طبقه ای تضمین می شود که قادر است عقب نشینی را به کل بورژوازی حاکم،‌ مستقل از احزاب پارلمانی اش تحمیل کند. سراسری کردن اقدامات تا کنونی که توسط فعالین و کمونیست های این طبقه جاری است، مهم ترین و کوتاه ترین راه برای پایان دادن به سیاست های دولت بریتانیا و دولت سایه آن در حال حاضر است. راهی که در عین حال، می تواند نه تنها پایانی برای این سیستم بی اعتبار انتخاباتی و پارلمانی، بلکه امکان انتخاب واقعی مردم،‌ انتخاب نمایندگانی که پاسخگو و در هر لحظه که اکثریت رای دهندگان بخواهند، قابل عزل باشند، را تسهیل و ممکن کند.