به دنبال حملهی متقابل ایران به اسراٸیل در ۲۵ فروردین و دامنزدن رسانهها به تبلیغات جنگی، در کنار اعلام قدرقدرتی جمهوری اسلامی در "ادب کردن" دولت اسرائیل و "تغییر بالانس در خاورمیانه" و تهدیدات و عر و تیزهای فرماندهان سپاه که "آی نفسکش"، ناگهان فرمان حمله به زنان از طرف حاکمیت اسلامی، اینبار تحت عنوان "طرح نور"، صادر شد.
خیال کردند که با گسیل دوباره گشت ارشاد در شمایل "اسلام نورانی" و تلطیف شده، آنهم زیر نظر پلیس و با جریمه نقدی و نه اوباش چماق بهدست در ونهایشان، میتوان "آرام" و بدون مقاومت چندان از طرف زنان، "اقتدار" ازدست رفتهی حاکمیت اسلامی را بازیافت. سناریویی که عملاً تبدیل به مانور موتورسوارهای "آتش بهاختیار" و لباس شخصیها در خیابانها شد و با عربدهکشی بر سر زنان "بیحجاب" به بازداشت برخی از آنان و درگیری در خیابانها منجر شد.
کمتر از یک هفته طول نکشید که این دور جدید تعرض سراسری حاکمیت با مقاومت زنان و تعرض مردم روبرو شد. مقاومتی که نشان از وضعیت انفجاری جامعه و خطر گسترش آن را داشت و به یک سلسله درگیریهای به مراتب حادتر و خرد کنندهتر در درون نظام اسلامی دامن زد. از "آقا" تا پاسبان سر کوچه به تکاپو افتادند تا افسار "آتش بهاختیار"های احمقی را بکشند که شوق تکرار حملات وحشیانهی سالهای ۶۰ را در سر داشتند و عاجز از تشخیص اوضاع انفجاری جامعه و موقعیت بغرنج رژیم در مقابل مردم بودند. لشکر ابلهانی که میتواند این تعرض دو لبه و محتاطانه را نشانهی اقتدار رژیم بداند و این شیر بییال و کوپال را به کام مرگ بکشد.
خامنهای دستپاچه هشدار داد: "کارهای بیقاعده و بدون برنامه نباید انجام بگیرد". اژهای پشت سر خامنهای اعلام کرد که: "در نحوه برخوردها مراقبت کنید... قطعاً ما نمیخواهیم هر فردِ کم توجه به قوانین در کف خیابان را کیفر کنیم." فراجا هم فورا نوشت که: "پلیس عاری از خطا و اشتباه نبوده و با هرگونه رفتار و کُنش اشتباه احتمالی ماموران نیز برخورد خواهد شد". ابراهیم رٸیسی نیز "تذکرهای مؤکدی به دستاندرکاران این امر داده و تأکید کرده است هرگونه اقدام در زمینه حجاب و عفاف باید کاملا در مدار قانون باشد".
با خزیدن سران حاکمیت به سنگر دفاعی، چماقداران و پیاده نظام حاکمیت در خیابانها سرگردان شدند و بیسپر ماندند؛ از سر ناچاری جلسه "عقبنشینی ممنوع" تشکیل دادند و سران نظام را به "خنجر زدن از پشت" و "اختلافافکنی در جبهه انقلاب" متهم کردند. "جاخالی دادن" سران نظام در خصوص حملهی دوباره به زنان و کل جامعه را "خیانت به خود" و "خنجر زدن از پشت" میدانند.
اما یک واقعیت بسیار ساده پشت این "جاخالی دادن" سران نظام، و فغان چماقدارانی که از "دهه طلایی امام" شان به امروز احضار شدهاند، هست و آن اینست که: تبلیغات جنگی حاکمیت بر متن خودنمایی توافقشده آن علیه دولت اسرائیل و هورا کشیدن متحدیناش در "محور مقاومت" در داخل ایران، باعث یک قدم پسروی جامعه در برابر حاکمیت و "اقتدار" آن نشد. مردم با اینکه نگران از گسترش فضای جنگی و تحریکات نظامی جمهوری اسلامی و دولت اسرائیل بودند اما مرعوب تبلیغات حاکمیت و رسانهها در مورد "وضعیت جنگی" و "جنگ با اسراٸیل" نشدند. از سوی دیگر، مردم ایران دست رد به سینه میدیای راست فارسیزبان زدند. میدیایی که پیدرپی اراجیف مقامات فاشیست دولت اسرائیل را نشخوار میکرد که گویا مردم در ایران ضد فلسطینی و طرفدار دولت فاشیست اسرائیلاند و چشم بهراه جنگندهها و واحدهای تروریستی و بمبگذار دولت اسرائیل نشستهاند. مردم نشان دادند جنگ واقعی در کدام میدان در جریان است.
جامعه ایران مدتهاست باد این نظام را خالی کرده و تست سرکوب مردم در اشکال امتحان کرده آن، محکوم به شکست است. بازگشت دوباره "اقتدار کمیتهای" دههی ۶۰ و عربدههای اسلامی برای حاکمیت غیرممکن است. گرزچرخانی "دههی طلایی امام" تکرار نمیشود. جامعهی ایران، بویژه بعد از خیزش سراسری ۱۴۰۱، رژیم اسلامی و ماهیت ضد انسانی آن را دفع کرده است. بساط گشت ارشاد، "حجاب"، "تست نور"، اسیدپاشی و مناسک تفکیک جنسیتی از منظر مردم منسوخ شده است. مردم را نمیتوان در خانههایشان محبوس کرد، دهانها را نمیتوان بست. حباب "اقتدار" نظام اسلامی دوباره به بهانهی حمله به زنان "بیحجاب" با یک تلنگر جامعه از نو ترکید و نیروهای سرکوبگر آن توسریخورتر از قبل، میدان بازی را به زنان و مردم ازادیخواه باختند. اقتدار نداشتهی نظام، بیشتر شکست. مردم ایران زیر بار تبلیغات جنگی حاکمیت نرفتند و ماشین سرکوب آن را دوباره پنچر کردند.
شلکردن فرمان حمله به زنان از جانب سران حاکمیت گواه این واقعیت است. خیال کردند که با "تذکر" به اوباش سرکوبگر خود میتوان دل مردم را بدست آورد. در کمتر از یکهفته به این جمعبندی رسیدند که جامعه مقهور "وضعیت جنگی" نمیشود و اوضاع را علیه حاکمیت انفجاریتر از قبل میکند. این تست هم نگرفت. این تصور که یک جمهوری اسلامی "مسلح به موشک و آماده به جنگ" در خارج مرزها میتواند مردم انقلابی و مبارز در داخل را به تمکین بکشاند و به دنبال کار و زندگیشان بفرستد، مسخره است. این روشها عمر خود را کرده است. گویا هنوز نفهمیدهاند که نباید با آتش، بازی کرد و حمله به زنان دیگر نه ابزار ارعاب جامعه بلکه مایهی تحریک آن به انقلاب علیه دودمان حاکمیت اسلامی است.
از فرمایشات "آقا" تا بیانیهی فراجا یک چیز مسلم است: دنیا اعتراف حاکمیت به شکست را دید. دنیا دید که چطور از رجزخوانی علیه زنان به سنگر دفاعی خزیدند و مهمتر از همه، با مردمی که کلیت نظام اسلامی را در منگنه گذاشتهاند، نباید درافتاد! این مردم هر پسرویتان را به سکوی پیشروی بعدی تبدیل میکنند.