جمهوری اسلامی و کل دستگاه نظامی و امنیتی و بنگاه های تبلیغاتی حوزوی و مساجد و... وانمود می کنند که گویا مشکل زنان با جمهوری اسلامی فقط حجاب اجباری است. اما در واقعیت، تبعیض و آپارتاید جنسی در همه ی عرصه های کار و زندگی زنان ریشه دوانیده است. دستمزد نابرابر زنان با مردان، کارهای سخت و آزار جنسی و تجاوز در محیط های کار، مراقبت از کودکان و کار بی اجر و مزد خانگی، قوانین شرعی و مردسالار خانواده ناظر بر رابطه ی زن و مرد و عامل خشونت خانوادگی... همه و همه زنان را به شیوه ی آزار دهنده ای محاصره کرده است.
جمهوری اسلامی از مذهب و شریعت و سنت و فرهنگ مردسالار در جهت منافع خود بهره می برد تا زن را درجه دوم و به کار ارزان و رایگان در کار خانگی محکوم و در صفوف طبقه کارگر بر مبنای زن و مرد تفرقه ایجاد کند.
در چنین شرایطی زنان سوسیالیست، پرچمدار رهایی زن از تبعیض جنسیتی و مصائب گریبانگیر این نصف انسان های جامعه هستند. لغو حجاب اجباری اولین گام در جهت این رهایی است.
بعلاوه جنبش رهایی زن تنها نیست. این جنبش جزئی از جنبش طبقاتی کارگران علیه کل مصائب نظام تبعیض و ستم و استثمار سرمایه و دین در ایران است.
تحولات تاریخ بشر نشان داده است که جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر اولین جنبشی است که در راه تغییر سرنوشت زنان و مبارزه برای برابری واقعی زن و مرد گام برداشته و در بخش های بزرگی از جهان پیروزیهای بزرگی کسب کرده است.
زنان سوسیالیست در طول تاریخ در مبارزه برای حق رای، کم شدن ساعت کار روزانه و دستمزد برابر با مردان و علیه هر گونه تبعیض جنسیتی از جمله کار بی اجر و مزد خانگی، پیشتاز بوده اند. این شرایط، تلاش زن برای آزادی و برابری را به بخشی از مبارزه طبقاتی اکثریت زحمتکشان و بینوایان، علیه اقلیت مفتخور سرمایه داران تبدیل کرده است.
جنبش سوسیالیستی کارگری، زنان را از انزوای خانگی رها و به استقلال رسانده است. این جنبش برابری طلب، ایده های عقب مانده ی نگاه جنسیتی و خشونت خانوادگی را کنار زده و جنبش برابری زن و مرد را به مبارزه طبقاتی گره زده است.
زنان و مردان سوسیالیست، رهایی کامل زنان را فقط در یک سیستم سوسیالیستی متحقق می دانند که در آن زنان کلّ پروسۀ تولید مثل ( نگهداری از کودکان، سالمندان، کارهای خانگی و …) را مانند سیستم سرمایه داری، رایگان انجام نخواهند داد. کارگر زن جزء لایتجزای طبقه کارگر بعنوان یک طبقه است و مبارزه برای رهایی و برای جامعه ی بی طبقه و آزاد و برابر و بدون هر گونه ستم و رهایی کامل زنان، مبارزه ای طبقاتی و سراسری است.
با وجود پیشرفت های عظیم طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستی اش در زمینه برابری زن و مرد اما نگاه جنسیتی به زن چه در بازار کار و چه در جامعه و خانواده در همه ی نظام های سرمایه داری از بین نرفته است. به همین دلیل است که هنوز در جوامع مدرن و پیشرفته هم چیزی به نام "حق زن" هنوز موضوعیت دارد. و این شرم آور است. وقتی زن و مرد برابر اند دیگر مساله ای به نام "حق" بر مبنای جنسیت و نژاد و قوم و ...، بطور کامل منتفی است.
نگاه حکام جمهوری اسلامی و مبلغین مرتجع اش، نگاهی جنسیتی و مردسالارانه است. خامنه ای پارا فراتر نهاده و نه تنها زنان که در سنت و فرهنگ ارتجاعی دینی اش جنس درجه دوم است، بلکه کل جامعه را برای تشخیص منفعت خود صاحب صلاحیت نمی داند. در طول تاریخ این نگاه پوسیده از جانب بورژوازی ضد زن وجود داشته است. زمانی رهبران احزاب دست راستی اروپایی با بیشرمی رو به کنگره بین المللی زنان گفتند: "شما باید از خودتان بپرسید، که در حال حاضر چه شرایط اجتماعی و سیاسی ای وجود دارد و مبارزه برای حقّ زنان به بلوغ نرسیده است." آن ها پا را فراتر گذاشته و گفتند: "زنان نیازی به تشکل ندارند، ما آن ها را در خانه متشکل می کنیم"! در مقابل این سیاست و نظریه ارتجاعی و ضد زن، کنگره های بین المللی زنان از اوایل قرن بیستم یکی پس از دیگری برگزار گردید که زنان کمونیست مثل کلارا زتکین، رزا لوکزامبورگ...، نقش رهبری آن را برعهده داشتند.
پس از گذشت بیش از یکصد سال، هنوز یک دیکتاتور بورژوا به نام خامنه ای از قعر تاریخ برخاسته و تکرار می کند که نه تنها زنان بلکه کل جامعه، قیم و ولایت فقیه می خواهد! این نگاه ارتجاعی و پوسیده اما، از کارخانه ها تا خیزش زنان ودختران جوان از دبستان تا دبیرستان ها و دانشگاه ها و محلات و خیابان ها، به سخره گرفته شده و فریاد آزادی و برابری و رهایی انسان، کل نظام تبعیض و ستم و استثمار و نابرابری را به لرزه در آورده است.
جمهوری اسلامی کل نیروی نظامی و امنیتی و تبلیغاتیش را بسیج کرده است تا جنبش ازادی زن را به عقب براند. اکنون ده ها فعال و مبارز این جنبش در زندان ها اسیرند. ازادی این زندانیان و همه ی اسرای در بند از اولویت های فوری جنبش های طبقاتی و اجتماعی اند.
در چنین شرایطی، زنان سوسیالیست آگاهند که جنبش آزادی زن در ایران که جنبشی سراسری میلیونی است به تشکل و اتحاد توده ای بیشتر نیاز دارد و آگاهند به این که وظیفه ی سنگین متحد و متشکل و توده ای شدن و متکی کردن به برنامه و رهبری را بر دوش دارند. جنبشی که به طبقه کارگر آگاه و متحد و سراسری تکیه دارد. چرا که رهایی کامل زنان و رهایی کل جامعه در گرو رهایی طبقه کارگر است. طبقه ای که رهبری جنبش های آزادیخواهانه و برابری طلبانه بر عهده او است. طبقه ای که آلترناتیو جامعه ی سوسیالیستی ازاد و برابر بر ویرانه های نظام سرمایه و دین جمهوری اسلامی را در برنامه و افق خود دارد!