نوروز امسال و طفل گمشده ی نظام
!

نوروز امسال در شرایط کاملا ویژه ای برگزار شد؛ از یک سو، مصادف بود با "رمضان"، "ماه میهمانی خدا" و "روزه داری" که به زور قوانین اسلامی بر هشتاد میلیون ایرانی "واجب" شده است. از سوی دیگر، میلیونها شهروند در اقصی نقاط ایران به اشکال متفاوت به جشن و پایکوبی پرداختند و بار دیگر تو دهنی محکمی به قوانین و امر و نهی حاکمیت زدند. مردمی که پس از خیزش سراسری شهریور ۱۴۰۱ و با عدم شرکت در بالماسکه انتخابات امسال، دیگر تره برای مقررات و ترتیبات اسلامی حاکمیت خورد نمیکنند و از هر بهانه ای برای ضربه زدن به بنیادهای فکری و سیاسی این نظام استفاده میکنند، دوباره در ابعاد سراسری جمهوری اسلامی را مجبور کردند که "رمضان" و قوانین منحوس اسلامی را در پیشگاه رقص و شادی و "بی حجابی" در سال نو، قربانی کند.

علیرغم تمام امکاناتی که جمهوری اسلامی در مراکز شهرها برای "آشتی" با مردم "خرج" کرده بود، علیرغم اینکه رسما اعلام کردند "روزه خواری" پشت پرده رستورانها مجاز و مشروع است و علیرغم جمع کردن گله ماموران امر به معروف و نیروی انتظامی و "برادران سپاهی و بسیجی" برای "ارشاد" مردم و موعظه پیرامون "تاثیر منفی موسیقی" در "ماه میهمانی خدا" و غیبت اسلام گمشده ی نظام، نیروی سرکوب حاکمیت در لاک خود خزید و عملا کنترل شهرها و مراکز تفریحی را از دست داد و بالای حاکمیت با هراس و نگرانی تمام نظاره گر موج "روزه خواری" و "بی حجابی" مردم در کارنوال سال نو بود. مردم روی نعش بی جان نظام اسلامی رقصیدند، فضای خفقان را بیشتر پس زدند، مذهب و حجاب و آپارتاید جنسی را دوباره لگدمال کردند. زن و مرد، دست در دست هم و شانه به شانه هم حلقه همبستگی برای دنیایی نو را بزرگ تر کردند. در نوروز امسال حاکی از این واقعیت بود که نظام اسلامی در مقابل جامعه ای که فاصله سیاسی با ارکان حاکمیت گرفته و پشت اسلام و اسلامیت رژیم را به زمین زده است، کاملا سپر انداخته است. چرا که مساٸل و مشغله های مردم ایران با سرعت باد عوض شده است؛ این مردم از جمهوری اسلامی فرسنگها عبور کرده اند. دورانی بود که حکومت مراقب بود که مردم حتی در میهمانی های خانگی شان نرقصند و ننوشند؛ امروز برخورد با این "انبوه مردم شاد" ممکن نیست؛ شادی سراسری و نوروزی مردم ایران به بهانه "ماه میهمانی خدا" و قوانین اسلامی نه تنها متوقف نشد بلکه خروشید و بار دیگر تمام مظاهر نظام اسلامی زیر پای مردم لگدکوب شد. سیاست "ارشاد مردم" جای خود را به هزیمت بیشتر در برابر مردم داد و زنگوله دیگری از شکست سیاسی و فکری حاکمیت به گردن تک تک سران این نظام آویزان شد.

در این میان، حال و هوای ناسیونالیست ها دیدنی بود. ناسیونالیست های آریایی و قوم پرستان کرد در اپوزیسیون از هول حلیم تو دیگ افتادند و غش کردند. اگر شکاف بین مردم با حاکمیت در نوروز امسال ژرف تر شد، اما کوته بینی سیاسی جریان های ناسیونالیست نشان داد که چه فاصله عمیقی با امیال مردم دارند. نهادهای حاکمیت قبل از تحویل سال اعلام کرده بودند که درهای "تخت جمشید" و "حافظیه" را باز خواهند گذاشت و استاندار کردستان که پایه گذار "روز لباس کردی" است از یکماه پیش عملا صاحب لباس کردی شد. جمهوری اسلامی در نوروز امسال بار دیگر نمادهای اصلی ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی و قوم پرستان کرد را از دست شان قاپید. اما ناسیونالیستهای کوته بین و نان به نرخ روز خور از شوق لباس "کوردی" و "تخت جمشید"، خالی شدن زمین زیر پای خود را احساس نکردند.

مسکو

واکنش به حمله تروریستی هفته گذشته به سالن کنسرت مسکو، بار دیگر ریاکاری و "استاندارد دوگانه" دول غربی و رسانه های تبلیغات جنگی آنها را آشکار کرد و نشان داد که لکه سیاه روی وجدان آنها چقدر بزرگ است. ضرب اول همه شان در بوق کردند که "روسیه ممکن است از این کشتار به عنوان بهانه ای برای تشدید تلاش های جنگی علیه اوکراین استفاده کند". لحن و سیاست دول غربی در مقابل عملیات تروریستی در مسکو و قربانی شدن ۱۳۰ انسان بیگناه چندش آور است. واکنش دول و میدیای غربی به ترور بیش از صد نفر مردم بیگناه و اکراه همگی آنان از تروریستی خواندن این کشتار بیش از اینکه چیزی در مورد این عملیات، ابعاد آن، عامل یا آمرین آن بگوید، سقوط آزاد آخرین ارزش های انسانی این نهادها را در غرب به نمایش می گذارد.

مدتهاست در فرهنگ بورژوازی غرب همه چیز نسبی شده است. ارزش انسان بنا به جغرافیایی که در آن متولد شده، بنا به رنگ پوست، نژاد، عقاید (از مذهب تا عقاید سیاسی)، جنسیت و ... سنجیده میشود. کشتار و قتل عام مردم بیگناه، بنا به اینکه قاتل و مقتول چه رابطه ای با بورژوازی غرب و منافع ژئوپولیتیک آن دارد، مجاز یا غیر مجاز، ترور یا دفاع از خود نامگذاری میشود. روسیه از منظر آنها "شیطان" است. "خودی" نیست. مردم روسیه باید تاوان جنگ در اوکراین را با سلاخی شدن در کنسرت ها و تجمعات خود بپردازند. قربانیان عملیات تروریستی در مسکو ظاهرا شایسته احترام و حمایت سیاستمدارانی که به نام مقابله با تروریسم و حمایت از مردم فرانسه راهی پاریس شده و علیه ترور کارمندان مجله "شارلی ابدو" رژه رفتند، نیستند. میدیای رسمی غرب که با بی ملی و زیر فشار افکار عمومی از عملیات تروریستی در مسکو بعنوان ترور نام می برند شوق زده اعلام کردند ‍‍روسیه متوجه شده است که فقط در یک جبهه در جنگ نیست!

در زمانی نه چندان دور دولت آمریکا و سایر دول غربی از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به خاک آمریکا برای توجیه حمله نظامی به افغانستان و عراق تحت نام "جنگ علیه تروریسم" استفاده کردند. بمب افکن‌های ائتلاف تحت رهبری آمریکا در عراق جمعیت غیرنظامی این کشور را هدف حمله قرار دادند و اسم عملیاتشان را گذاشتند: "شوک و حیرت". پس از ۱۱ سپتامبر، دولت امریکا بمباران فرشی و کشتار مردم بیگناه را به بخشی از جنگ تبدل کرد و امروز از زبان رسانه هایشان از ترور بعنوان جبهه دیگری از جنگ نام می برند.

اکنون در کیس ترور در مسکو، انتظار عجیبی از دول غربی نباید داشت؛ طبیعی است که همه نهادهای دمکراسی غربی زیر یک چتر اعلام کنند که جان مردم در روسیه پشیزی ارزش ندارد. با شکست دول غربی در جنگ اوکراین، ترور میرود که به مشخصه جنگ در دل اروپا تبدیل شود.

مقام "قطعنامه شورای امنیت"

عصر یکشنبه، بالاخره شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه "آتش بس فوری در غزه" را تصویب کرد. سوال اینست که مقام این قطعنامه چیست؟ چرا دولت آمریکا بر خلاف دفعات قبل از حق وتوی خود استفاده نکرد و به این قطعنامه رای ممتنع داد! این قطعنامه قبل از هر چیز مهر موقعیت سیاسی متزلزل هیٸت حاکمه آمریکا در میان سایر رقبا و بویژه موقعیت ضعیف بایدن در داخل خود این کشور را بیان میکند. معضل دولت آمریکا، سلاخی مردم فلسطین نیست و مشغله اش "آتش بس" نیست.

روشن است که با ادامه نسل کشی در غزه، نه فقط موقعیت دولت اسراٸیل بعنوان دژ آمریکا در خاورمیانه باتلاقی تر میشود که موقعیت دولت بایدن و حزب دمکرات در آستانه انتخابات در این کشور به شدت شکننده میشود. در این مدت، کمتر سخنرانی انتخاباتی سراغ داریم که بایدن با اعتراض یک جنبش عظیم مخالف جنگ و نسل کشی در غزه روبرو نشده باشد. آنچه مانع ادامه نسل کشی دولت اسراٸیل در غزه و حمایت کامل دولت آمریکا و سایر دول غربی از این جنایت شده است، فشار سنگین جنبشی مردمی است که در آمریکا و اروپا برای پایان دادن به این حمام خون عروج وارد کرده است. دولت بایدن اکنون حتی عاجز از جلب حمایت طرفداران سنتی حزب دمکرات برای ورود به روند انتخابات و رای دادن به این حزب است. قطعنامه شورای امنیت و اشک تمساح ریختن برای "آتش بس فوری در غزه"، البته آتش بس دو هفته ای،  قبل از هر چیز انعکاس اعتراضات وسیع مردم جهان علیه دولت اسراٸیل و حامیان این دولت پیرامون نسل کشی در غزه است. حامیان مردم فلسطین را باید در میان میلیونها انسان آزادیخواه و متمدنی جستجو کرد که در این مدت با تمام توان و امکانات محدود خود، از هر روزنه ای جهت رساندن صدای اعتراض شان به عاملین و آمرین نسلکشی در غزه، سود برده اند. این آن جنبش جهانی است که میتواند پوزه دولت فاشیست اسراٸیل و حامیان جنایتکار آن را به خاک بمالد و از کرده خود پشیمان شان کند.