"انتخابات" دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی و ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری، پایان یافت. "انتخاباتی" كه خود مقامات و رسانه های جمهوری اسلامی آنرا بی رونق ترین "انتخابات" تاریخ جمهوری اسلامی نام میگذارند. با این وصف سران وروسای جمهوری اسلامی تلاش كردند صفوف خود را متقاعد كنند كه این "انتخابات" با حدود "٤٠ درصد مشاركت" مورد ادعای خودشان یك "پیروزی" بزرگ بوده است. خامنه ای نتیجه مورد ادعا را "جهاد" و كار مردم ایران را "حماسه آمیز" خواند.
اما و مستقل از ادعاهای خامنه ای و بقیه سران حكومت، برای همه، چه مردم ایران و چه جمهوری اسلامی، نتیجه از پیش روشن بود. معلوم بود كه "انتخابات"، به هیج عنوان مسئله جامعه نیست. اگر بحث "انتخابات" در رسانه های رسمی و دولتی و صفوف حكومت از مجرای جدالها جناح ها بر سر سهم شان در قدرت و تلاش برای حذف دیگری و گله گذاری های تعدادی از چهره های جمهوری اسلامی كه مورد بی مهری قرار گرفته اند، میگذشت، در پایین جامعه "انتخابات" فقط امکانی بود تا اکثریت مردم یکبار دیگر انتخاب واقعی خود یعنی رفتن جمهوری اسلامی را با صدایی رساتر اعلام کنند. كم نبودند جاهایی كه حتی امكان گذاشتن صندوق رای را نیافتند، جاهایی كه صدنوق رای را جمع كردند و جاهایی كه مراسم "انتخاباتی" حكومت به مراسم جوك و تمسخر مردم تبدیل شد. این تنها مقام "انتخابات" در جامعه بود.
تلاش حكومت و ادعای ٤٠ درصد مشاركت، و پیامهای خجولانه تبریک و تقدیر از "جهاد" و "حماسه" قادر به لاپوشانی افتضاح انتخاباتی شان نشد. کار به جایی رسید که حتی مهره های جمهوری اسلامی ناچار شدند به عدم مشاركت مردم، نادقیقی آمار مشاركت مورد ادعای حكومت، استفاده از كد ملی مردم و رای دادن به جای آنها و بدون اطلاع شان اعتراف کنند.
با این وصف پایان این مضحكه برای جمهوری اسلامی خلاصی از پدیده ای بود كه به معضلی جدی تبدیل شده بود. ترس و نگرانی از چگونگی برگزاری "انتخابات"، با علم به احتمالات مخاطره آمیز آن برای جمهوری اسلامی، نگرانی از چگونگی حفاظت از صندوقهای رای تا هراس از بهم خوردن صفوف بالای جمهوری اسلامی بدلیل حذف بخشی از خودی ها، یا تبدیل نشدن روز "انتخابات" به روز اعتراض و انفجار اجتماعی و عبور سالم حکومت از این مناسبت، هراس مشترک هردو جناح و تمام مشتقات آن بود. هراس و نگرانی که به رغم جان سالم به در حاكمیت از "انتخابات، آینده روشن و شیرینی را برای جمهوری اسلامی ترسیم نمیکند.
پیروزمند این مراسم نه جمهوری اسلامی و کسانیکه نامشان از صندوق رای بیرون آمد، بلكه مردم آزادیخواهی بود كه با عدم شرکت، با بهم زدن بساط این مضحکه، با اعلام رسمی اینکه نه این انتخابات را به رسیمت میشناسند و نه جمهوری اسلامی را، مردمی که رسما و علنا به این مناسبت اعلام کردند انتخاب شان رفتن و سرنگونی نظام است!. مردمی که فضا و الم شنگه انتخاباتی کمترین تاثیری بر اعتراض و جدال شان برای رفاه و آزادی نداشت و برعکس ضرورت اعلام انزجار و نفرت، اعلام عزم برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی را چند برابر کرد. در دوره ای که بالایی ها مشغول کش و قوس جناحی و چرتکه اندازی های خود بودند، پائین جامعه، كارگران و زنان و جوانان، معلم و پرستار و بازنشسته و مردم محروم در هر مناسبتی و در هر تجمعات اعتراضی خود به اشكال مختلف ابراز انزجار خود از حكومت و انتخاباتش را اعلام كردند.
اكثریت عظیم مردم ایران، به حق انتظاری از این مضحکه نداشتند، "انتخابات" قرار نبود در رابطه مردم با حاكمیت بهبودی ایجاد کند، كسی برای "انتخابات" تره خرد نمیكرد و كسی در پایین منتظر نتیجه آن نبود. "انتخابات" طبق معمول بازی در بالا برای تغییر توازن میان لایه ها و جناح های حکومت بود. قرار بود امسال كاری كنند هم خط اصولگرایان و طرفداران بیت خامنه ای در راس نظام باشند و هم بقیه به بیرون از دایره دفاع از نظام پرت نشوند و تشتت در بالا به جایی نرسد كه به فرصتی برای شورش در پایین تبدیل شود.
اكنون و بعد از "انتخابات" جمهوری اسلامی ای را مشاهده میكنیم كه ضعیف تر، بی اعتماد به نفس تر، بی اعتبار تر و بی روحیه تر از قبل در مقابل جامعه قرار گرفته است. بالای جمهوری اسلامی از ترس پایین جامعه و سرنگونی كل نظام، علیرغم تشدید اختلافات و انشقاق های جدی، ظاهرا حول مقابله با رادیكالیسم پایین و حفط نظام كاپیتالیستی، در كنار هم ایستاده اند. اما همه میدانند دایره حاكمیت كوچك تر و دایره مخالفین حتی در بالاترین سطح و در میان روسای تاریخی جمهوری اسلامی وسیعتر شده است. خودی ترین خودی ها هم دیگر روی اسب بازنده شرط بندی نمیکنند. بعد از "انتخابات" مردم آزادیخواه خود را با حاكمیتی ضعیف تر، غیر متحد تر و روحیه باخته تر و مردمی با اعتماد به نفس تر، مدعی تر و جسور تر در مقابل حاكمان می بینند.
اما این انتخابات فقط مهر شکست جمهوری اسلامی را بر خود نداشت. اپوزیسیون راست نیروی دیگری است که نه فقط بیربطی خود به جامعه، به سوخت و ساز و فضای سیاسی آنرا یکبار دیگر به نمایش گذاشت، که نقطه اشتراک خود در هراس از هرچه رادیکال تر شدن جنبش توده ای مردم ایران، طبقه كارگر ایران، زنان و نسل جوان و اقشار محروم جامعه، برای سرنگونی با پرچم آزادی و برابری، با پرچم آزادی كامل زن و رفاه همگانی و با نیروی انقلابی خود، را به نمایش گذاشت. فراخوانهای "تحریم"، آنهم در شرایطی که سازمانهای مستقل کارگری، فرهنگیان و ... رسما اعلام کرده بودند که این مضحکه را به رسیمت نمی شناسند، آژیتاسیون های بیمایه برای "قانع" و "تشویق" کردن مردم به عدم شرکت گوشه ای از این بیربطی و همزمان هراس از "کنترل خارج شدن" اعتراض مرم بود.
اپوزیسیونی که با علم به این واقعیت که انقلاب آتی در ایران این بار از كانال لابی گری آنها با محافل امپریالیستی، از كانال دخالتگری های ناتو در توافق با ارتش و سپاه و ناراضیان حكومتی نمیگذرد، با علم به اینکه طبقه كارگر و زنان و نسل جوان، هزاران فعال و رهبر با تجربه در میان طبقه كارگر و اقشار محروم جامعه با تجارب دهها ساله و انقلابات پیشین، اجازه سوداگری از بالا و تبدیل ایران به سوریه و عراق و افغانستان و... را نمیدهند، در کنار سران جمهوری اسلامی نظاره گر تحولات در جامعه و منجمله این مضحکه بود.
سران جمهوری اسلامی به این واقعیت که رای مردم در این انتخابات رایی است که در دیماه ۹۶، آبانماه ۹۸ و شهریور ۱۴۰۱ داده اند، واقف است. به این واقعیت که نسل امروز زنان و مردان، نسل امروز از كارگران سوسیالیست و شخصیتهای كمونیست در جنبشهای اجتماعی در تلاشند عبور جامعه از جمهوری اسلامی با انقلابی عمیق و انسانی بر دوش و به رهبری طبقه كارگر اگاه انجام بگیرد و راه دخالت ارتجاع محلی و منطقه ای برای موج سواری به نام مردم ایران و خون پاشیدن به انقلان پایین را از نطفه خفه كنند، واقف است. به این واقعیت که سوال در مقابل این صف در این دوره شركت و عدم شركت در "انتخابات" نبود بلكه تامین نیازهای این انقلاب از جمله در مناسبتهای مختلف و از جمله "انتخابات" و سوق دادن و نزدیك كردن جمهوری اسلامی به سرنگونی ای انقلابی است، به این واقعیت که بازنده اصلی "انتخابات" کل نظام است، واقف اند. "انتخابات" تمام شد اما جدال بر سر آزادی و رفاه و برابری با تغییر توازن قوا به نفع مردم به روال سابق ادامه دارد.ا