تولید فولاد در ایران یکی از صنایع بزرگ معادل نفت و پتروشیمی ها و خودروسازی ها است. در ایران امروز بیش از یکصد کارخانه تولید فولاد وجود دارد و کار می کند. از بزرگ ترین کارخانه ی فولاد مبارکه ی اصفهان و ذوب آهن با تولید سالانه حدود ده میلیون تن تا مجتمع فولاد خوزستان سالانه نزدیک چهار میلیون تن. اکنون تولید سالانه ی فولاد در همه ی کارخانه ها به مرز ۳۰ میلیون تن در سال رسیده است. رشد تولید فولاد در سال ۲۰۲۰ در ایران رده ی دهم تولید فولاد جهان را داشته است...
سوال این است که در همه ی این چرخه ی آبدیدگی فولاد، طبقه کارگر هم در کنار کوره های داغ حجم عظیم فولادی که خود تولید می کند هم، آبدیده شده است؟ آیا شروع اعتصاب مکرر کارگران فولاد اهواز، جزئی از این چرخه است که کارگران را آبدیده می کند؟
قبل از پاسخ به این سوال، بیش از 80 هزار کارگر شاغل کنونی صنایع فولاد در ایران باید متوجه این موضوع مهم باشند، سرنوشت این صنعت بزرگ که معیشت ده ها هزار خانواده ی کارگری به آن وابسته است چه می شود؟
یکی از کارگران فولاد، می گوید: "تا پایان سال ۱۴۰۰ شمسی دستکم ۱۱۰ شرکت کوچک تر فعال در زمینه صنایع فولاد در بخش خصوصی تعطیل و صد هزار کارگر مستقیم و غیر مستقیم این شرکت ها بیکار شده اند. و این یعنی به صورت تقریبی زندگی بیش از ۳۰۰ هزار نفر (کارگران و خانوادههایشان) آسیب دیدهاند. آینده ی وضعیت تولید هم به این شکل اسفبار است."
فعالین کارگری این عرصه می گویند: "دورنمای تاریک صنایع فولاد دلایل زیادی دارد از جمله: کمبود قطعات یدکی و تکنولوژی کهنه ی ناکارآمد در این زمینه، قطعی مکرر گاز و برق (زیان قطعی برق سالی هفت تا هشت میلیارد دلار برآورد می شود، ایران توان تولید حدود ۴۰ میلیون تن تولید را دارد اما وقتی سالی چهار ماه گاز و برق را از دست میدهیم، در واقع ۱۲.۵ میلیون تن تولید را از دست دادهایم.)، کمبود مواد اولیه، حضور مدیران بی ارتباط و بی شعور در سوخت و ساز این صنعت، مدیران دولتی که نه با شرایط تولید آشنا هستند و نه با شرایط بازار، قیمتگذاری دستوری فولاد، تخلفات مالی و اختلاس ( تنها یک مورد اختلاس در فولاد مبارکه اصفهان 92 هزار میلیارد تومان است)، امنیتی کردن و محرمانه کردن محیط کار و امر تولید، پرداخت پولهای کلان به امامان جمعه و سپاه و همچنین پرداختهای مکرر فراوان به تعداد زیادی از رسانههای مکتوب، صدا و سیما و اکانتهای مجازی آن ها تا بر این تاریکی و فساد بزرگ سرپوش گذاشته شود..."
ممکن است ده ها هزار کارگر صنایع فولاد بگویند هیچکدام از این مسایل به ما مربوط نیست و یا بگویند از ما کاری ساخته نیست. ولی چرا. هم مربوط است و هم کاری ساخته است. همچنانکه ما در شرکت نیشکر هفت تپه دیدیم که اگر همت کارگران نبود، بود و نبود این شرکت برای کارفرما و دولت اهمیتی نداشت.
اما برگردیم به این سوال که آیا شروع اعتصابات مکرر کارگران فولاد اهواز، چه تاثیری در بهبود شرایط کار و زندگی کارگران خواهد داشت؟ و آیا سرنوشت این اعتصاب می تواند بر سرنوشت کل این صنعت بزرگ اثر بگذارد؟ آیا کارگران هم در چرخه ی تبدیل سنگ و آهن به فولاد، خود نیز آبدیده می شوند؟
در اینجا صحبت از کم و کیف مبارزات و اعتصابات جاری فولاد اهواز نیست. در این شکی نیست که اعتصابات فولاد خوزستان یکی از بزرگ ترین اتفاق در مبارزه طبقاتی این دوره است.
اما چیزی که کل طبقه کارگر ایران و از جمله این بخش بزرگ صنایع فولاد کم دارد، بهم پیوستگی کارگران است. کارگرانی که علاوه بر سرنوشت مشترک، مطالبات و خواستهای فوری مشترک دارند. اگر فعلا از نفت و پتروشیمی ها و خودروسازی ها بگذریم، خواست طرح طبقه بندی مشاغل و دیگر مطالبات کارگران اعتصابی فولاد اهواز خواست حدود یکصد هزار کارگر فقط در بخش صنایع فولاد کشور است. ده ها هزار کارگر صنایع فولاد کشور با سرنوشت و خواستهای مشترک نمی توانند نظاره گر مبارزه و تلاش و فداکاری چند هزار کارگر فولاد اهواز باشند. نمی توانند همسرنوشتان خود را بعنوان ناجی کل کارگران این بخش بزرگ نگاه کنند. انتظاری که می رود این است، کل کارگران این صنعت بزرگ به این تحرک طبقاتی همسرنوشتانشان در فولاد اهواز بپیوندند. حرف من از حمایت نیست. حرف از پیوستن است. حرف از پیگیری خواست های مشترک است. حرف از مبارزه و اعتصاب و اعتراض همزمان و با هم است.
اما این کار خودبخودی نیست. راه هایی برای انجامش وجود دارد. راه حل های کارسازی هست که می تواند ده ها هزار کارگر صنایع فولاد را بهم وصل کند و به یک تصمیم و مبارزه ی واحد و مشترک برساند.
یکی از این کارها فرستادن نمایندگانی از بخش های مختلف این صنعت بویژه در ذوب آهن، فولاد مبارکه، فولاد هرمزگان که بزرگترین کارخانه های تولید فولاد هستند، برای مشورت و تصمیم گیری و عمل مشترک و همزمان مثل اعتصاب و اعتراض بهر شکل ممکن است. نمی توان بیخبر از همدیگر و یا از طریق غیر مستقیم از مبارزات واعتصابات بخش هایی اینجا و آنجا باخبر شویم. فقط حس مشترک طبقاتی و همسرنوشتی از راه دور کافی نیست. باید اقدام و عمل مشترکی در کار باشد.
یکی از این اقدامات، فرستادن نماینده ها و برقراری رابطه ای عملی و از نزدیک برای تصمیم گیری مشترک و اعلام مبارزه مشترک و همزمان است.
دوم این است که در هر کارخانه بویژه در بخش های بزرگ مثل فولاد مبارکه، فولاد اهواز، ذوب آهن، هرمزگان و...، جنبش مجمع عمومی منظم کارگری برپا شود و تصمیمات مجامع عمومی بهمدیگر منتقل و اعلام گردد. مجمع عمومی منظم کارگری، مثل قلعه ای است که هر بخش و گردان کارگری در یک اتحاد محکم همه ی کارگران در آن سنگر می گیرند و غیر قابل تسخیر توسط کارفرما و دولت است. هیچ کارفرما و دولتی نمی تواند مجمع عمومی منظم و پایدار کارگری را تعطیل کند، کارگران را تهدید و یا اخراج کند و به خواست های کارگران تن ندهد یا طفره برود و یا حیله گری کند، مگر این که درب کارخانه را ببندد و از خیر تولید و سود بگذرد و این کاری غیرممکن است.
اتحاد و هماهنگی و همبستگی ده ها هزار کارگر صنایع فولاد کشور از طریق ارتباطات منظم حضوری نمایندگان و پیک های کارگری و با اتکا به شرکت و دخالت همه ی کارگران در مجامع عمومی منظم و پایدار خود در هر کارخانه، بدون شک دستاورد و پیروزی معینی را در پروسه مبارزات و اعتصابات سراسری این بخش، نصیب کارگران خواهد کرد.
بعلاوه اتحاد و انسجام و همبستگی سراسری، کارگران را قادر می کند که بعنوان صاحبان واقعی کارخانه و صاحبان اصلی جامعه، در مقابل فساد و اختلاس و مخاطراتی که صحبت کردیم و ممکن است سرنوشت سیاهی برای تولید و تعطیلی و ورشکستگی صنایع فولاد رقم بزند و ده ها هزار کارگر دیگر را به سرنوشت آن صد هزار کارگری که در نتیجه ی خرابکاری های کارفرماها و دولت ببار آورده اند، دچار کند.
امروز وقت آن است که محافل کارگران سوسیالیست و فعالین و رهبران عملی کارگران به این اقدامات و عمل مشترک طبقاتی و اتحاد و همبستگی سراسری فکر کنند. جنبش مجمع عمومی منظم و پایدار کارگری را برپا سازند و از کلیه کارگران هر کارخانه، صفی واحد تشکیل دهند که هیچ سرکوبی نمی تواند از عهده ی آن بر آید و هیچ صاحب کاری نمی تواند از زیر بار فشار این لشکر متحد و سراسری کارگری شانه خالی کرده و خواستهای فوری کارگران را پشت گوش بیندازد و یا امروز به فردا کند!