هرچند استفاده از مقوله "تحريم" در توصيف رابطه مردم با اين انتخابات ايرادى ندارد، اما ما همچنان سياست خود را "تحريم انتخابات توسط حزب" نام نميگذاريم. اين عبارت ضعيف و توهّم برانگيز است. گويى انتخاباتى در ايران دارد صورت ميگيرد و ما بعنوان يک حزب خود را از آن کنار ميکشيم و کانديد معرفى نميکنيم. سياست ما افشاء اين نمايش (مضحکه) انتخاباتى و فراخوان مردم به عدم شرکت در آن و خنثى کردن تلاش رژيم براى زدن رنگ مشروعيت به يک حکومت مستبد و مرتجع و تحميلى است. (م. حکمت)

انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی و ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری در اسفند ماه برگزار میشود. امروز و با تحولاتی كه جامعه ایران كه در یكی دو دهه اخیر جامعه ایران سپری كرده است، نفس خود انتخابات و چگونگی شروع و پایان آن، به معضلی برای جمهوری اسلامی تبدیل شده است. بی تردید هر دولت بورژوایی مستقل از اینكه نوع انتخابات و شكل حكومتی او چگونه است و با اشكال دیگر چه تفاوتی دارد، تلاشش برای آوردن وسیعترین توده های مردم به پای صندوقهای رای است. جمهوری اسلامی سالهای مدیدی تلاش كرد كه با انواع شیوه ها و راه انداختن جدل میان جریانات و شخصیتهای مختلف بورژوایی مردم را تشویق كند كه در انتخابات و مستقل از اینكه به چه كسی رای میدهند شركت كنند. نفس این شركت مهمترین پدیده برای جمهوری اسلامی بوده است تا از كانال آن مشروعیتی برای خود بخرد.

اما اكنون این مهم دیگر در جمهوری اسلامی و با توجه به رابطه طبقه كارگر و مردم محروم با حاكمیت، با توجه به رابطه حاكمین با پایین جامعه، از اعتبار افتاده است. پایینی كه نه تنها امر شركت در انتخابات و یا امید به تحولی مثبت از این كانال را بیش از سه دهه است مردود اعلام كرده است، در سنگربندی مستقیم با كل حاكمیت با همه دسته و جناحبندی های او قرار گرفته، در جنگ است و رسما خواهان سرنگونی نظام است. در نتیجه سوال پایین جامعه نه هیچ انتخاباتی در چهارچوب جمهوری اسلامی بلكه چگونگی سرنگونی آن، چگونگی سازمان دادن جامعه و نیروی پایین برای سرنگونی سوالی است که در مقابل خود قرار داده است. جمهوری اسلامی این حقایق را مستقل از زبان تبلیغاتی او و هر ادعا و پروپاگاندی به رسمیت شناخته، به آن آگاه است و منتظر شركت مردم و امیدی به صندوق رای ندارد. نه تنها این، بلکه نفس انتخابات در این توازن قوا خودش به معضلی تبدیل شده است و چگونگی سپری كردن آن و از سرگذراندن آن سوالی است در مقابل بالا با همه جناحبندی های آن.
چند دهه گذشته رژیم تلاش می کرد با به میدان کشاندن جناح های متفاوت خود اعم از اصلاح طلب و اصول گرا تنور انتخاباتی خود را گرم نگه دارد که شاید بتواند متوهمین را به پای صندوقهای رای بکشاند، اتفاقات چند سال اخیر و من جمله خیزش انقلابی شهریور ١٤٠١ تمامی معادلات را برای مسئولین رده بالای رژیم برهم زده است. فارغ از اینکه سالهاست کە این رژیم مشروعیت خود را نزد عموم مردم از دست داده است، خیزش انقلابی شهریور سال گذشته نه تنها به این دوره تماما خاتمه داد، بعلاوه حاکمیت جمهوری اسلامی را تا لبه سرنگونی کشاند.

سیر تحولات ایران و جدال اكثریت عظیم برای سرنگون كردن و تحمیل عقب نشینی های فراوان به حاكمیت و شكستن توان سركوب و اقدارش تا جایی رفته است،  كه حتی جناحهای درون رژیم را مجبور به پشت کردن به  جمهوری اسلامی و فاصله گرفتن از حلقه اصلی و مركز قدرت كرده است، تا اولا سرنوشت خود را از آنها جدا نشان دهد و در ثانی در صورت پیروزی مردم بر جمهوری اسلامی، امكانی برای نجات جامعه بورژاویی را فراهم كرده باشد. این واقعیت بخشهایی از اپوزیسیون كه در دوره های مختلف به این و یا آن جناح حاكمیت امید می بست.
همین حقیقت و مسجل شدن اینكه این حاكمیت با هم جناح بندیهای آن از نظر اكثریت عظیم باید برود، اپوزیسون بورژاویی، چه طیفهای مختلف راست پرو غرب چه ناسیونالیستها كرد و احزاب گروهها و محافل مختلف آنها را مجبوركرد از جمهوری اسلامی فاصله بگیرند. ترس آنها از انقلابی چپ، از مردم، از کمونيسم، از کارگر متشکل و زن آزاديخواه، بخش اعظم آنها را هر روز كنار جناحی قرار میداد، روزی سبز میشدند و روزی اصلاح طلب و امروز همگی سرنگونی طلب شده اند. فراخونهایی دوره های قبل این اپوزیسیون به شركت مردم در انتخابات و رای دادن به جناح مورد نظر آنها اكنون تماماً به خواست عدم شركت و تحریم انتخابات شیفت كرده است. اکنون حتی خوشبین ترین اپوزیسیون جرات تشویق مردم به شرکت در انتخابات را هم به خود نمی دهد.

بی دلیل نیست که دغدغه رژیم نه شور انتخاباتی و نه حتی به فکر خرید مشروعیت خود، بلکه بیشتر از سر گذراندن این انتخابات با کمترین هزینه ممکن است. ترس رژیم نه عدم شرکت مردم در انتخابات، بلکه نگران از خراب کردن صندوقها بر سر برگزارکننده کان آنست. نگران به هم خوردن بالا و تبدیل جدال میان بالایی ها به فرجه ای برای ریختن مردم به خیابان و جمع كردن بساط انتخابات همه آنها است.
اکنون دیگر سیاست رژیم کوچک تر کردن حلقه های خودی و وفادار به دور خود است که شاید بتواند چند صباحی بیشتر عمر کند. اينکه اين انتخابات به آرامی صورت بگيرد هنوز ميتواند مورد ترديد باشد، از يک طرف موقعيت انفجار آميزى ايران و اعتراضات مردم و خصوصا اعتصابات طبقه کارگر و پایین جامعه است که همچون چاشنی انفجاری به جرقه کوچکی نیاز دارد تا همین مردم صندوق انتخابات را بر سر صاحبانش خراب کنند (حداقل تجمعات اعتراضی روز های اخیر  در شهرهای مختلف و شعارهایی که علیه انتخابات سر داده شد، این موضوع را بیشتر عیان می کند). از طرف ديگر، کوچکتر کردن حلقه های خودی تر و رد صلاحیت کاندیداهایی اصلاح طلب و حتی بخشی از اصول گرایان معتدل، به معضل رژیم و دور شدن هرچه بیشتر جناح های رژیم از حاکمیت و عمیق تر شدن شكاف در بالا منجر می شود.
در این میان شاید بتوان گفت که مستاصل ترین، از هم گسیخته ترین، مایوس ترین و سردرگم ترین بخش و بدنه رژیم "اصلاح طلبان" هستند که از آنجا رانده و در اینجا مانده دست از پا درازتر چشم به انتظار مهر و محبت رهبری اند تا همانطور که در بالا هم به آن اشاره شد، تا شاید در حاشیه رژیم از خشم مردم معترض در امان بمانند. دیگر نقش سوپاپ اطمینان این دسته نیز کارایی خود را از دست داده و حاکمیت نمی تواند روی جنبش اصلاح طلبی برای کنترل خشم جامعه استفاده ای ببرد. بی خودی نیست که مجموعه ای از این افراد دمشان را روی کولشان گذاشتند و به جبهه سلطنت طلبان و جمهوری خواهان پیوستند و جماعتی نیز امیدی به دوباره بازی داده شدن دارند و علارغم حاشیه ای شدنشان فکر می کنند که هنوز شانسی برای بقا و شراکت در قدرت هست.

رو شدن دست اصلاح طلبان و رسوایی آنها در اذهان عموم، خصلت عوامفريبانه مبنى بر اصلاح حکومت اسلامى از درون برای سراپا نگه داشتن حاکمیت، خیلی وقت است که موضوعیت خود را از دست داده است. از دی ماه ٩٦ به بعد حتی شعار "اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا"، نیز موضوعیت خود را از دست داده است. مردم آزادیخواه و بخش محروم جامعه و حتی اكثریت طبقه متوسط خیلی وقت است از چنین شعارهایی گذر کرده اند. اکنون از سر کوچه گرفته تا خیابان و کارخانه و ادارات، صحبت بر سر سرنگونی حاکمیت جمهوری اسلامی است نه اصلاح آن. رژیم بلاتکليف تر از همیشه و با وجود بحرانهای لاینحل سیاسی و اقتصادی خود در تلاش است که انتخابات پیش رو را نحوی برنامه ریزی کند که نقش تاخيرى در روند تغیرات اوضاع سياسى ايران، وقت خریدن و مانع شدن در مقابل سرنگونی حاکمیت بازى کند.
اما یک نکته برای طبقه کارگر و زحمتکش جامعه عیان است و آن اینکه انتخابات در سیستم بورژوایی با هر اسمی اعم از اسلامی یا سکولار، پارلمانی یا پادشاهی و یا هر کوفت و زهرمار دیگری یک حقه بازی و چشم بندی برای مشروعیت دادن به نظامی است که اقتصاد، سیاست و فرهنگش در خدمت استمرار تبعیض، ستم، خشونت و نابرابری است. اگر در ایران اسمش را "مجلس شورای اسلامی" گذاشته اند، در کشورهای غربی آنرا "پارلمان" و یا "مجلس دوم" نام نهاده اند و یا اگر در ایران از کلمه "مجلس خبرگان" استفاده می شود و در دیگر کشورهای غربی آنرا "مجلس سنا"، "مجلس بزرگان" و یا "مجلس اول" می نامند، یک ذره از ماهیت بورژوازی و حقه بازی این مجالس نمی کاهد. رای دادن در چنین سیستمی مشروعیت دادن به بورژوای و حفظ وضعیت موجود برای انباشت سرمایه و استثمار طبقه مولد و فقیر تر شدن اکثریت جامعه و  عدم اختیار توده ها در تعین سرنوشت خود است. البته انتخابات در ایران حتی در چهارچوب انتخابات جوامع بورژوایی هم نمی گنجد، چیزی كه عیانتر از آن است كه لازم به توضیح باشد.
در شرایط کنونی و حداقل از دی ماه ٩٦ به بعد، مردم ایران دیگر  نه تنها به "انتخابات" و صندوق رای و ... اهمیت نمی دهند و  بلکه رژیم هم به خوبی می داند که هر نوع تلاشی برای کشاندن مردم به پای صندوقهای رای، شاید تنها برای بازگرداندن اعتماد به نفس نیروهایش است. از دیماه ۹۶ دیگر اقلیت متوهم و عقب مانده جامعه هم توهمشان تماما ریخته و برای سرنگونی میكوشند. شهریور ١٤٠١ اثبات کرد که توده های ستمدیده ایران مدتها است در صحنه جدال علیه حاکمیت حضور دارند و عزم خود را برای به زیر کشاندن حاکمیت جمهوری اسلامی جزم کرده اند.

اما موقعیت و وضعیت رژیم درکردستان از این هم بسیار وخیم تر است. مردم آزادیخواه در کردستان از همان روزهای نخست به جمهوری اسلامی "نه" گفته است. به دنبال تلاش رژیم تازه به قدرت رسیده جمهوری اسلامی در سرکوب انقلاب ٥٧، جنبشی انقلابی به رهبری كمونیستها به وسعت کردستان در برابر این رژیم شکل گرفت و تا هم اکنون نیز اكثریت بزرگی از مردم زحمتكش در کردستان به عنوان سنگر مبارزه در برابر حاکمیت مقاومت کرده است. تجارب گرانبهای مبارزاتی مردم کردستان از کوچ تاریخی مردم مریوان، تا تجربه اداره کردستان از سوی کمیته های مردمی و سنگر بندی در مقابل هجوم ارتش و سپاه پاسداران به مردم كردستان، اعتصابات و اعتراضات بزرگ و کوچک، شكل گرفتن انواع نهادهای زنان، فرهنگیان، كارگران، شكل دادن به مقاومت مسلحانه در مقابل جمهوری اسلامی و هزاران نمونه بارز دیگر تجارب ارزشمندی هستند كه هنوز هم در ذهن این مردم ماندگار مانده است. طی چهل سال گذشته حاکمیت جمهوری اسلامی در این منطقه نه تنها نتوانسته است به اندازه سر سوزنی مشروعیت برای خود دست و پا کند، بلکه و بعلاوه  همواره به عنوان دشمن در اذهان عموم نقش بسته است.
طی چهار دهه گذشته مضحکه انتخابات در کردستان بی رونق ترین و بی خاصیت ترین تلاش از سوی حاکمیت در این منطقه بوده است. حضور ما کمونیست ها و سنتی که چپ و کمونیسم در این منطقه از خود به جای گذاشته است، کار را نه فقط برای رژیم و جناح هایش، بلکه برای جریانات ناسیونالیست، قوم پرست، مذهبی و مرتجع در این منطقه سخت تر کرده است. ناسیونالیستهای كُرد و احزاب اصلی آن و گروههای و فرقه های قومی و مذهبی در این منطقه بر اساس اوضاع، روزگاری از طریق مذاکره و نشست، چه به شکل آشکار و چه دور از چشم مردم و به صورت پنهانی دنبال توافق با جمهوری اسلامی بوده اند، روزی اصلاح طلب شده اند و روزی دستبندهای سبز بسته اند و امروز هم سرنگونی طلب. تلاش این احزاب برای تشویق مردم به شرکت در انتخابات طی چهل سال گذشته، یکی از سیاستهای این احزاب برای تصمیم گیری از بالای سر مردم و برای راضی کردن حاکمیت جمهوری اسلامی در شریک کردنشان در  قدرت بوده است.
به یمن وجود کمونیسم ریشه دار در جامعه کردستان و به یمن حضور ما کمونیست ها، همیشه سیاست توهم پراکنی و خوشباوری احزاب ناسیونالیست کُرد و جریانات مرتجع مذهبی به حاکمیت مورد نقد قرار گرفته و رسوا شده است.

مردم کردستان همراه با دیگر همسرنوشتانشان در سراسر کشور که بیش از چهار دهه است همواره از سوی رژیم فقر، فلاکت، سرکوب، اعدام، زندان، شکنجه، بی حقوقی، هتک حرمت، نابرابری، بی حرمتی به زن و غیره را تجربه کرده اند، انتخاب خود را کرده اند و همچون چهل سال گذشته سیرک انتخاباتی رژیم را رسوا و به میدانی برای بی آبرویی هرچه بیشتر رژیم و مزدوران بدل خواهند کرد.
خیزش انقلابی شهریور ١٤٠١ و اعتراضات گسترده و منسجم مردم کردستان همراه و همصدا با مردم آزایخواه در سراسر ایران، واقعیت این انتخاب را نه تنها برای حاکمیت جمهوری اسلامی و بلکه برای دیگر جریانات قوم پرست چه از نوع ایرانی و چه از نوع کُردی اثبات کرده است.

مردم کردستان آزادیخواه، كارگران و زنان و نسل جوان برابری طلب در این جامعه با چهل سال تجربه مبارزه علیه حاکمیت جمهوری اسلامی و علیه ارتجاع به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از جنبش آزادیخواهانه سراسری  برای سرنگونی جمهوری اسلامی در میدان است. امروز سازمان دادن این جنبش، رهبری كردن آن، متحد كردن طبقه كارگر و اقشار محروم و قرار دادن افق پیروزی و بلند كردن پرچم کنگره سراسری شوراهای مردمی (آلترناتیو حکومتی مردم پس از جمهوری اسلامی) و ایجاد جامعه ای آزاد و برابر و یک دنیای بهتر، امری است كه در مقابل این جنبش قرار دارد.
انتخابات در ایران مستقل از اینكه در هیچ دوره ای حتی در چهارچوب انتخابات در جوامع بورژوایی نمی گنجد، امروز مطلقاً نه برای مردم آزادیخواه و نه برای جمهوری اسلامی معنی ندارد. مردم آزادیخوه در ایران و بعلاوه در كردستان سالها است از كوچكترین توهمی به صندوق رای در جمهوری اسلامی عبور كرده اند، كه برای سرنگونی آن خود را آماده میكنند. در انتخابات شركت كنید یا "تحریم" انتخابات اگر در دو دهه قبل معنی داشت، امروز مطلقا معنی ندارد و اینها از فضای جامعه عقب تر است. مستقل از اینكه جمهوری اسلامی چگونه از این معضل عبور میكند، مستقل از اینكه چگونه بتواند صف بالایی ها را به هم آورد و هسته متمرکز ارتجاع را در ایندوره در مسند قدرت نگه دارد، جامعه برای پایین كشیدن این حاكمیت و برای اعمال اراده خود و برای جامعه ای آزاد و برابر خود را آماده میكند.
فوریه ٢٠٢٤