عروج رسمی فاشیسمی شکست خورده!
صف بندی های جهانی
میگویند مردمان قرون وسطی عجیبترین، پوچترین و حیرتانگیزترین باورها و سنتهای اجتماعی تاریخ بشر و مخوف ترین فنون شکنجه را خلق کردند. "عوامی" که در این دوران بهدنیا میآمدند، چیزی جز تیره روزی نصیب شان نمیشد. غذاها در این دوران بد مزه و تکراری و همهچیز کثیف بود. جز شوالیه ها و نجیب زادگان، اکثر مردم نیز دسته دسته همچون مگس می مُردند.
صاحبین این ادعا، درکی از جهان مدرن کاپیتالیستی در عظیم ترین قله رشد علم و آگاهی، تولید و تکنولوژی و ثروتی که بشر قادر به خلق آن است را ندیده بودند، تا تصویر نزدیک به حقیقتی از"حیرت انگیز ترن" باورها، "کثیف" ترین شرایط زندگی و "مخوف ترین فنون شکنجه" در "تاریخ بشر" داشته باشند.
در دوران پسا قرون وسطی، کسی تصوری از بزرگترین اردوگاه های مرگ نازی (آشویتس) و بزرگترین زندان روباز جهان (غزه)، زیر دست "شوالیه" ها و "نجیب زادگان" پنج و شش قرن بعد از آن، نداشت! کسی تصوری از ابعاد و فنون شکنجه کش کردن، نه در "مسابقات" تن به تن گلادیاتورها یا "مصلوب" کردن های چند ده و چند صدنفره، که میلیونی و جمعی در بمبارانها یا اطاق های گاز و اردوگاههای مرگ آنهم در حق کودکان و نوزادان نداشت!
از تریبون های خود شان بشنویم: "یورو نیوز" ٦ فوریه امسال در گزارشی با تیتر"زندگی در میان مردگان، آورههای غزه به دنبال سرپناهی در گورستان" نوشت: "فلسطینیهای زیادی به دنبال حمله نظامی اسرائیل به غزه، آواره شدهاند و حالا با برپا کردن چادرهایی در میان سنگ قبرهای گورستانی در رفح، آخرین مکان نسبتا امن این منطقه، سرپناهی برای خود ساختهاند."
حدود چهار ماه است که بیش از دومیلیون فلسطینی محبوس و گرفتار در غزه را از همه طرف می زنند! گوشه کوچکی از ابعاد و اشکال مخوف کشتار و شکنجه کش کردن هایی که در "اردوگاه مرگ" عزه جریان دارد را از زبان یکی از "نجیب زادگان" این دنیای مدرن بشنویم.
سناتور "جف مرکلی" از حزب دمکرات آمریکا، در سخنرانی ٣١ ژانویه خود در سنا این کشور، علاوه بر آمار و ارقام هولناک، تصویر "زنده"، از نزدیک و دلخراشی از گوشه هایی از آنچه که او به آن "بحران انسانی در غزه" میگوید، داد.
او گفت که "پرسپکتیوی" از ابعاد فاجعه از این قرار است که، اگر بخشی از آن ٢٦ هزار فلسطینی غیرنظامی که در غزه کشته شدند، یعنی اگر تنها هیجده هزار آنها که کودکان و زنان اند، ایستاده دست هایشان را بهم میدادند، دیواری به طول ٢١ کیلومتر تشکیل میشد که عبور از آنها برای هرکسی که تنها یک دقیقه در مقابل هر تک کودک و زن صرف کند، بیش از سیصد ساعت، یعنی ١٢ شبانه روز طول میکشد!
و نتیجه گیری کرد که: ".. ایالات متحده باید به همدستی ما در این فاجعه انسانی پایان دهد"... ما باید از اکتفا کردن به درخواست از دولت نتانیاهو خاتمه دهیم و با استفاده از دارایی هایی که در اختیار داریم، کشتی ها و هواپیماها و ... برای ارسال مستقیم حجم عظیمی از کمک های بشر دوستانه به غزه، تغییر جهت دهیم! "ما باید شجاعانه و سریع عمل کنیم". "ایالات متحده باید همین الان اقدام کند."
٧ فوریه ، یک هفته بعد از این سخنرانی، مذاکرات بلینکن در اسرائیل و کرانه باختری درباره "طرح آتشبس" بار دیگر شروع شد و همزمان و در همین روز اعلام شد که "سازمان ملل برای بازنگری در عملکرد آژانس "آنروا" کمیته مستقل بینالمللی تشکیل میدهد"! به این مسئله در ادامه پرداخته خواهد شد.
فشار آقای مرکلی و تعدادی از سناتورها در آمریکا به بایدن برای "قبول مسئولیت" یعنی تشخیص موقعیت بحرانی هیئت حاکمه آمریکا و سرعت بخشیدن به "تغییر ریل" در سیاست خارجی آمریکا در حمایت بی قید و شرط از دولت نظامی اسرائیل و شخص نتانیاهو، فاصله گرفتن از یکی از "شوالیه" های ماهر و ممتاز شان در میدان انتقام جویی و "تنبیه عوام"، بی تردید نشان تغییری است. تغییر در تاکتیک تا به امروز دولت آمریکا، نه سیاستی در جهت "رساندن فلسطینیان به سرزمین هایشان" است و نه طرحی در "تامین امنیت" آنها و منطقه.
شعار طرفداری از "طرح دو دولت فلسطینی و اسرائیل" از جانب آنها، تنها "فرار به جلو" با پرچم سفید تسلیم است. پرچمی که گاه و بیگاه بر اثر فشار پایین و "عوام" بر دستان این و آن "نجیب زاده" بلند می شود، تا فرصتی برای تجدید قوا پیدا کنند. این شعار و طرح از جانب مسئولین و مسببین راه اندازی آشویتس امروز در غزه، در بهترین حالت و خوش بینانه ترین سناریو، دادن سرزمینی به فلسطینیان و قرار دادن نه یک دولت، که جمع فاسدی بالای سرشان تحت عنوان "دولت اقلیم فلسطینی" است. نسخه سیاه و غیرممکنی که نسخه سفید آن در کردستان عراق در حال حاضر زیر فشار جنبش اعتراضی به سختی ایستادگی میکند.
از نقطه نظر منافع ساختار سیاسی در آمریکا، بی تردید تغییر ریل و گره نزدن سرنوشت خود به کشتی در حال غرق فاشیسم یهودی در اسرائیل، تنها برگه عبور از بحران شکست فاشیسم نوپایی است که مطلقا به هیچ قانون و مقررات و توافقی، حتی میان دوستان خود، هم پایبند نیست. ناچارند فاشیسم شکست خورده ای که به بهای سازمان دادن آشویتس غزه، قمار مرگ و زندگی ش را میکند، مهار کنند.
"جهنم سازی" ارتش و دولت نظامی راست گرا اسرائیل در غزه، که قریب چهار ماه است در مقابل چشمان جهانیان رخ میدهد، تبدیل سراسر غزه به اردوگاههای مرگ و قتل عام همه نشانه های زندگی در آن، به صف بندی های مهمی در جهان شکل داده است.
توپخانه جهانی اعتراضی علیه این نسل کشی که یک روز و یک لحظه مردم غزه را تنها نگذاشت، یک قطب این صف بندی است. صفی که تا امروز با تعرض مردم در کشورهای غربی به دولت هایشان در حمایت از اسرائیل و با بحرانی کردن فضای سیاسی جوامع غربی، بعنوان تنها حامی مردم فلسطین قد علم کرده است. فشار آن موجب فاصله گرفتن دهها و دهها شخصیت سیاسی و پارلمانی در غرب و اعلام مخالفت کشورهای مختلف شده است. رفت و آمد "میانجی" ها و پروسه های "میانجیگری" و مذاکرات و .. برای برقراری "آتش بس" و وعده های کمک رسانی و ..، تماما برای کم کردن فشار این قطب است و نه حل معضل فلسطین! با این وجود از منظر قربانیان جهنمی که در غزه بدستان "اشراف" و "نجیب زادگان" امروز ساخته شده است، عقب نشینی های سیاسی تحمیل شده قطب مردمی، هنوز نتوانسته است "نوری در انتهای تونل" تاریک وحشت زندگی در آنجا، را روشن کند.
علیرغم تلاطم های سخت بین شهروندان جهان علیه اسرائیل و آمریکا بعنوان شریک و متحد نسل کشی در غزه، علیرغم جنبش جهانی اعتراضات مردمی و عقب نشینی های پی در پی سیاسی و شکست های اخلاقی و ایدئولوژیک بورژوازی غرب، بعنوان حامی تاریخی فاشیسم نوخاسته در اسرائیل، علیرغم رقابت انواع دولت ها در سطح جهانی و تحرک انواع قدرت ها و جریانات و باند های قومی و مذهبی در منطقه، برای کسانی که قربانی این نسل کشی شده اند و در صف قربانی شدن بیشتر هستند، "نقشه راهی" برای پایان دادن به مصائب شان و فراهم کردن شرایطی از حداقل زندگی امن و انسانی، در افق دیده نمی شود. کیس طرح شکایت در دادگاه لاهه علیه اسرائیل و نتایج و عواقب آن، تصویر کاملی از سازمان ملل، همه نهادها و ارگانها و قدرت های آن و روند متلاشی شدن عملی این سازمان توسط "برجسته ترین" اعضا آن، میدهد.
کشیده شدن پرونده شکایت از اسرائیل به خاطر نسل کشی در غزه به دادگاه لاهه توسط آفریقای جنوبی و حکم این دادگاه، که یکی از ارکان سازمان ملل است، تا امروز یکی از مهم ترین عقب نشینی هایی بوده است که از نظر اخلاقی به ارتجاع امپریالیستی غرب تحمیل شد است. هرچند تاجایی که به کاهش مصائب مردم غزه و فلسطین باز میگردد، نتایح عملی آن تماما معکوس بوده است.
حکم این دادگاه، نتایج اجرای حکم و برخورد سازمان ملل و همه ارکان و نهاد های آن به کیس نسل کشی در غزه، به نحو مشمئز کننده ای ریاکاری و استاندارد دوگانه همه نهاد ها و کمسیون ها و زیر کمسیون های "اشراف و نجیب زادگان" جهان کاپیتالیستی نشسته بر مسند قدرت در سازمان ملل، و در عین حال "تلاشی" نظم جهانی "به زور برقرار شده" شان را منعکس میکند. هرچه باشد این ها از اعقاب شان در قرون وسطی، در ریاکاری "ماهرتر" و در جدال چند قرن با "عوام" سر به طغیان گذاشته، "کارآزموده" تر شده اند.
این عقب نشینی در مقابل فشار پایین بود که کیس نسل کشی دولت اسرائیل را سرانجام به دادگاه کشاند. حکم ۲۶ ژانویه این دادگاه که تنها بر صلاحیت دادگاه در بررسی این کیس تاکید کرد و بر آن "صحه گذاشت"، تاجایی که به بالا برمیگردد، فاقد کمترین معنی عملی، "دستور" و اهرم فشاری است. این حکم حتی "فرمان" آتش بس موقتی و بشردوستانه را هم صادر نکرد! حکمی که تنها متهم را به "رعایت انصاف" و "اعتدال" حواله داده است. نوشته شده است که این حکم "اسرائیل را به اتخاذ تدابیر بیشتر برای حفاظت از جان فلسطینیها موظف کرده" و از اسرائیل خواسته است "تا اقدامات لازم را برای جلوگیری از نسلکشی و مجازات مرتکبان انجام دهد". "دستوری" که توسط اسرائیل، آمریکا و طیفی از بزرگترین قدرت های مالی و نظامی و سیاسی جهان، با تعرضی عملی و خشن علیه قربانیان، پاسخ گرفت.
بلافاصله پس از حکم این دادگاه، علاوه بر اسرائیل، تعداد بیشتر و تعیین کننده تری شیر آب و نان زندگی در غزه را بر روی قربانیان محبوس در "آشویتس غزه" بستند. بهانه ای یک شبه کشف شد! بهانه شکایت اسرائیل در مورد همکاری تعداد انگشت شماری از کارکنان سازمان ملل در نهاد "اونروا" با حماس و متهم شدن ۱۲ کارکن، از میان ١٣ هزار کارمند این نهاد در نوار غزه و کمپ های آوارگان فلسطینی، بود. سازمان ملل بلافاصله نه تنها آن ۱۲ کارمند را به خاطر "ظن" اسرائیل اخراج کرد که بعلاوه پذیرفت که بزرگترین منابع مالی "اونروا" که توسط آمریکا، بریتانیا، آلمان، ایتالیا، استرالیا و کانادا، تامین می شد به این بهانه قطع و به حالت تعلیق درآید!
یورونیوز نوشت که: "کمیسر کل اونروا ..هشدار داد که آژانس به احتمال زیاد مجبور خواهد شد تا پایان فوریه امسال، اگر بودجه به حالت تعلیق باقی بماند عملیات خود را در غزه و کل منطقه متوقف کند". بدنبال توصیه های دادگاه به اسرائیل که تضمن کند که کمتر بکشد، باز هم یورو نیوز نوشت: "اول فوریه نیروهای ویژه اسرائیل با لباس مبدل به بیمارستانی در کرانه باختری حمله کردند و ۳ نفر را کشتند"! و پنجم فوریه " کمیسر آژانس "اونروا"، هدف قرار گرفتن یک کاروان مواد غذایی توسط اسرائیل در غزه را محکوم کرد." او گفت" "بهرغم ارسال اطلاعیههایی درباره آنها و هماهنگی همه حرکتهایشان، همچنان در غزه مورد هدف قرار میگیرند." و البته در این میان "کلانتر بزرگ"، آمریکا، ادعا میکند که "میخواهد خود راسا کمک رسانی به غزه را بعهده بگیرد" تا شاید در انتخابات پیش رو شانس حزب حاکم بالا تر رود و در صف رقبای در کمین قدرت، هیچ نیرویی امکان بازی با این کارت تبلیغاتی را نداشته باشد.
قطع عملی تمام فعالیت ها و کمک های "آژانس سازمان ملل برای امدادرسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی"، که بیش از هفتاد سال قبل بدنبال بیرون کردن مردم فلسطین از سرزمین هایشان و محبوس کردن انها در ارودگاهها و محدوده های تعیین شده براه افتاده بود، رفتن سربازان اسرائیلی با لباس مبدل به سراغ بیماران روی تخت بیمارستانها برای اعدام و کشتن آنها، حمله به کاروان مواد غدایی سازمان ملل که از هزاران مانع اداری و نظامی و .. رد شده اند، تنها و تنها نوک کوه یخی را به نمایش میگذارد که نام آن "سازمان ملل" است. نهادی که با تمام قوانین و مقررات و نهادهای قضایی، سیاسی، اجتماعی و نظامی خود، در حال ذوب شدن و در شرف فروپاشی است. فروپاشی که فی الحال میدان را تماما برای همگان، برای هرنوع رقابت و تغییر توازن قدرت، به هر شکل و شیوه و ابزاری، باز کرده است.
قربانی کردن غزه و مردم فلسطین و میلیتاریستی کردن بیشتر خاورمیانه و جهان، برای بورژوازی غرب برگه بازی حفظ موقعیت رو به زوال شان است! و برای رقبای اصلی در قدرت جهانی، مخالف و معترض و میانجیگر و ..، مرگ یا زندگی غزه از نظر اخلاقی و انسانی از معنا تهی است! این دخالت ها تنها و تنها برای بالا بردن وزن خود در مذاکرات و معاملات در تغییر توازن قوا در صحنه و در نظمی است که در آن این سازمان ملل، مضحکه ای بیش نیست!
پایان دادن به فاجعه غزه در بالا راه حلی ندارد! چه در میان جنایتکاران صف مقدم این حمام خون و چه در میان قدرت های بزرگ و "مخالف"، راه برون رفتی ندارد! تبلیغات جنگی و پروپاگاند ارتجاع اسلامی در مورد قدرت "محور مقاومت" و توان "گرو" گرفتن تعدادی از افراد نظامی و غیر نظامی اسرائیلی و یا قدرت ضربات موشک های حوثی ها به کشتی های تجاری و ... بعنوان راهی برای پایان دادن به این جهنم، شوخی تلخی است!
عقب نشینی سیاسی آمریکا و بورژوازی غرب و فشار به "شوالیه های" یهودی نژادپرست خود در هیئت حاکمه اسرائیل برای "قبول آتش بس" تنها و تنها برای کاهش فشار خرد کننده پایین، چه در اسرائیل و منطقه و چه در کشورهای غربی و بخصوص آمریکا، بیش از هرچیز تاکتیکی در خدمت بقا خودشان است. فاشیسم "نورسته" در اسرائیل مرده بدنیا آمده است!
انتخابات آمریکا در راه است و نتیجه نامعلوم آن ساختار سیاسی در این کشور را از آنچه که هست شکننده تر میکند. حزب دمکرات آمریکا باید بتواند تا پیش از انتخابات برگه ای رو کند! دولت نظامی نتانیاهو قادر به ساکت نگاه داشتن مردم اسرائیل نیست که سراغ سیاست فعال برای "آزادی گروگانها" و بازپس گیری آنها از حماس را میگیرند و در انتهای تونل قتل عام بیش از یکصد روزه دولت شان در غزه نوری نمی بینند. در انتخابات بعدی در بریتانیا، مردم هر دو حزب اصلی پارلمانی، چه حزب کارگر و چه محافظه کار را در کنار هم و باند مفت خوری میدانند که قابل اعتماد نیستند! آلمان در تب اعتصابات سراسری برای افزایش دستمزدها، به سر میبرد و احزاب سنتی اعتبار خود را از دست داده اند!
پایان دادن به فاجعه غزه که امروز گره گاه بقا و نحوه بقا جهان مدرن کاپیتالیستی است، که در آن ارتجاع میلیتاریستی، نژاد پرستی، ناسیونالیسم و مذهب و قوم پرستی سراسر جهان را به منجلابی عفونی تبدیل کرده است، تنها و تنها کار جنبش کارگری و سوسیالیستی، بخصوص در غرب است که با یک دستورالعمل مستقلانه کارگری کمونیستی پا به میدان بگذارد.
تباهی پایان قرون بیست و آغاز بیست و یک، باید تمام شود. آینده گان بی تردید در فردای پشت سر گذاشته شدن آن، نام درخوری در کنار قرون وسطی، به این دوران خواهند داد. بشریت مترقی، در پایان این دوره، دیوار ٢١ کیلومتری انسانی که هر لحظه و در غیاب آتش بس و با ادامه این منجلاب کاپیتالیستی در غزه یا نقطه دیگری در جهان، به طول آن افزوده میشود، را در کنار گورهای بی نام و نشان و کوره های آدم سوزی، از خاطر نخواهند برد. شوالیه این میدان، نه در سنا آمریکا نه در مجلس خبرگان و دفتر حماس و حوثی، که در صف جنبش کمونیستی و کارگری جهانی است.
بهم ریختن نظم پیشین جهانی که در آن آمریکا تک ابرقدرتی بود که معادلات سیاسی اقتصادی جهان بورژوایی را با اهرم میلیتاریسم تعمیم یافته به سراسر جهان تعیین میکرد، به نقطه مهمی در سیر پایان خود رسیده است. پایان نظم جهان بورژوایی که بیش از بیست سال است بهم ریخته است، در حالی صورت میگیرد که دورنمای هیچ نظم دیگری در چهارچوب یک جهان کاپیتالیستی که بتواند حداقلی از توازن و ثبات در صف بورژوازی جهانی ایجاد کند، وجود ندارد.
صف بندی های محلی و منطقه ای، توافقات، ایتلاف ها و اتحادهای سیاسی و اقتصادی و نظامی چون "بریکس" و ... .. تنها نشان بلوک بندی های سیاسی است که هر لحظه بنا به تغییر تاکتیک یکی از قدرت های بزرگ یا کوچک جهانی میتواند بهم بخورد! کاپیتالیسم جهانی که در آن اقتصاد و سرمایه "حرف اول و آخر را میزند" در عملکرد روزانه چنان درهم تنیده است که نه بورژوازی غرب و نه چین و "بریکس"، نه تنها بدون هم قادر به بقا نیستند که تضعیف بیش از حد یکی، تضعیف جملگی شان است.
مضافا اینکه در صف بورژوازی جهانی، هیچیک از قدرت های بزرگ و یا کوچک و محلی و منطقه ای قادر به پرکردن خلا ایدیولوژیکی که پس از پایان جنگ سرد گریبانگیر بورژوازی جهانی است، نیستند. جهانیان ماحصل عملکرد سه دهه آخرین آرمان بورژوازی جهانی یعنی "بازار آزاد" را تجربه کرده اند. منجلابی که بر سر بشریت خراب شد است، محصول رها شدن لگام کامل آن نوع از "آزادی" است. به موازات آن شهروندان "آزاد ترین" جوامع بورژوایی پوچی "دمکراسی پارلمانی" را هم در زندگی دو نسل تجربه کرده اند و به آن توهمی ندارند.
اما تصور اینکه جهانیان پس از عبور از"رویای آمریکایی" و الگوی زندگی در "غرب" به "شرق" و یا از "جهان اول" به "جهان سوم" شیفت کنند، از شرایط کار و زندگی در چین و روسیه و هند و برزیل و ایران و عربستان سعودی و قطر و آفریقای جنوبی و ترکیه و پاکستان، برای خود تصویر و چهارچوبی از آرمان "یک دنیای بهتر" بسازند، پوچ تر از آن است که بتوان آن را جدی گرفت.
تغییرات بزرگ آرمانها و ایدیولوژی های بزرگ و زیرورو کننده میخواهد! انتخاب "بین بد و بدتر" در تاریخ هرگز موتور محرکه مبارزه طبقاتی نه بین برده و برده دار و نه بین پرولتاریا و بورژوازی نبوده و نیست.
در هردو جنگ جهانی اول و دوم برای تغییر نظام جهانی، یک قطب جدال، با آرمان بین المللی سوسیالیسم و کمونیسم و "آزادی و برابری برای همگان"، به حرکت در امده بود. در اولی شبح مارکسیسم و واقعیت بلشویسم، اروپا را کانون انقلابات کارگری کرده بود. در دومی، سوسیالیسم و آرمان عدالت اجتماعی اروپا را تسخیر کرده بود، بدون اینکه خود اتحاد جماهیر شوروی که راس این قطب شناخته می شد، دیگریک دولت پرولتری باشد! شرایطی که در آن، بورژوازی غرب در تقابل ناچار شد سوسیال دمکراسی را به صف کند و در مقابل رشد کمویسم ، بنام سوسیالیسم سد ببندد. همان سوسیال دمکراسی که با پیروزی بورژوازی جهانی در متحقق کردن ارمان "بازار آزاد"، داعیه های عدالتخواهانه و برابری طلبانه خود که تنها در رقابت با کمونیسم و سوسیالیسم کارگری موضوعیت داشت را نه تنها بایگانی کرد که امروز در عملکرد سیاسی راست سنتی پارلمانی در غرب فرسنگ ها از سوسیال دمکراسی "چپ" تر است.
امروز در قطب مقابل، در کمپ بورژوازی جهانی جز فاشیسم های "محلی"، قومی و مذهبی، که از جمله امکان ابراز وجود خود را در غزه نشان داد، آرمان سراسری وجود ندارد. خلا ایدیولوژیکی بورژوازی جهانی را نمی توان با قمارهای باخت باختی چون نسل کشی در غزه و تخریب دهها خاورمیانه دیگر و آرمانهای قومی و مذهبی، پرکرد.
در قطب بشریت جهانی قربانی مصایب کاپیتالیسم اما، سوسیالیسم و کمونیسم در غرب و جایی که متولد شد، دوباره پرطرفدار شده و درحال ایستادن روی پاهای خود است. اگر جنبش های کارگری در آمریکا و کشورهای اروپایی از موقعیت ممتاز خود استفاده کنند و "بتوانند یک بلوک کارگری قوی و بی ابهام در آمریکا و فرانسه و انگلستان ایجاد کنند ". امری که " نه بر مبنای اندیشه های تردیونیونی و در چهارچوب احزاب پارلمانی" که تنها میتواند بر مبنای یک پلاتفرم فراملی، کمونیستی و انترناسیونالیستی صورت بگیرد. یک بار دیگر در تاریخ بشرمتمدن، شانس، فرصت و امکان تغییر نظم جهانی در راستای منافع بشریت فراهم شده است. جهان بار دیگر میتواند با انقلابات کارگری مقاومت نظام گندیده کاپیتالیستی را درهم بشکند و نظم نوینی که در آن سوسیالیسم قطب تعیین کننده آن است را جایگزین نظم کهن کند.
ادامه دارد
٨ فوریه ٢٠٢٤