دولت های یکی پس از دیگری امریکا، طالبان را در رقابت با اتحاد جماهیر شوروی سازمان داده و مسلح کردند. خمینی را در توافق گوادلپ به ایران فرستادند و شاه دوست دیرین شان را بیرون بردند. دولتمردان امریکایی خود اعتراف کردند که داعش را سازمان دادند. به بهانه وجود سلاح کشتار جمعی در عراق که بعدا معلوم شد سلاحی وجود نداشته، زیرساخت های عراق را ویران کرده و حکومت را به عشایر و مذاهب مختلف سپردند. سوریه را به بهانه جنگ با داعش بهمراه جمهوری اسلامی و دولت ترکیه و عربستان به ویرانه ای تبدیل کردند... مردم لیبی را به سرنوشتی بدتر از سوریه دچار ساختند...
حکام امریکایی برای بقای قدر قدرتی وسرکردگی جهان و اوهام جهان یک قطبی که عملا پاشیده شده و رقبای چون چین و روسیه و هندوستان و... به صحنه آمده اند، میلیتاریسم کور و شکست خورده ی خود را توجیه می کنند.
دولت امریکا، این بزرگ ترین قدرت نظامی جهان و ناتویش در منجلاب میلیتاریسم خود و محصولات و دستکردهای پلیدش غرق شده است. از افغانستان فرار کرد و از عراق و سوریه در حال فرار است. با وجود این هنوز نظامی گری و جنگ و توحش را در خاورمیانه و از اوکراین تا فلسطین و غزه ادامه می دهد.
امروز متحدین متزلزل بزرگ و کوچک امریکا در اروپا و خاورمیانه امریکا را بعنوان یک ببر کاغذی و مشکل ساز و جنگ افروز می نگرند. و غیر از این نیست!
دول اروپایی تلاش می کنند گریبان خود را از امریکا و ناتو رها کنند. امروز تنها متحد و وفادار امریکا، دولت انگلیس، بین متحدین اروپایی خود و امریکا در نوسان است.
پایگاه ناتو و امریکا در ترکیه توسط دولت اردوغان متزلزل و مساله انتقال آن به دستور آمده است.
کشورهای عربی منطقه، با وجود پایگاه های نظامی امریکایی در دل این کشورها، اما به چین و روسیه و دیگر قطب های اقتصادی روی آورده اند.
حتی حکام فاشیست اسراییل با وجود حمایت کامل امریکا از آن ها در نسل کشی غزه، برای نصایح جوبایدن تره خرد نمی کنند.
یک سوال این است که در این اوضاع و احوال، جمهوری اسلامی کجا ایستاده است؟ آیا جنگ کنونی اسراییل و غزه و موشک پرانی نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در خاورمیانه جنگ جمهوری اسلامی و امریکا و جمهوری اسلامی و اسراییل است؟ بهیچوجه چنین نبوده و نیست.
در طول حدود نیم قرن حیات جمهوری اسلامی، نه این نظام و نه دولت های پشت سر هم امریکا هیچوقت جنگ علیه همدیگر را نخواسته و نمی خواهند. دولت امریکا به حفظ جمهوری اسلامی وفادار است. هیچکدام از این سه کشور علیرغم شاخ و شانه کشیدن ها و حفظ فضای نظامی و حملات موضعی از هر طرف و ترورهای دولتی و شعار نابودی اسراییل و مرگ بر امریکا از جانب سران جمهوری اسلامی با هدف جنگ نظامی با همدیگر نیست. اما هر سه این مثلث شوم، با اهداف متفاوت به میلیتاریسم و ترور و کشتار و آشوب و ناامنی در خاورمیانه نیاز دارند.
امریکا برای بقای سرکردگی بر جهان دست و پا میزند، اسراییل نسل کشی و نابودی مردم فلسطین را همواره در دستور داشته و دارد و جمهوری اسلامی به منطقه ناامن و فضای جنگی و ترور برای بقای خود و ایجاد ارعاب و سرکوب مردم ایران نیازمند است.
اگر امریکا به خانه برگشته و جهان را بحال خود بگذارد، اگر اسراییل مناطق اشغالی فلسطین را رها کرده، سرجایش بنشیند و دولت مستقل فلسطین را برسمیت بشناسد، اگر جمهوری اسلامی دست از ترور در منطقه و توحش و سرکوب در داخل ایران بردارد، بشریت نفس راحتی می کشد.
اما هیچکدام این تغییرات در سیاست و دستور و برنامه ی دول این کشورها نیست. تکلیف قلدری دولت امریکا را باید طبقه کارگر و مردم امریکا تعیین کنند. پایان نسل کشی غزه و اشغال فلسطین تنها و تنها بر عهده طبقه کارگر اسراییل و طبقه جهانی کارگران و مردم آزادیخواه جهان بویژه در اروپا و خاورمیانه قرار دارد.
شیشه ی عمر رژیم ایران و پایان تروریسم اسلامیش هم در دستان طبقه کارگر و مردم آزادیخواه و برابری طلب در ایران است.
آگاهی طبقه کارگر جهانی و مردم آزادیخواه و انساندوست به این واقعیت، مثل نان شب واجب است. بشریت آگاه جهان می تواند و باید بپا خیزد و یک بار و برای همیشه، به جنایات مسببین فقر و فلاکت و ناامنی و نسل کشی و میلیتاریسم به سرکردگی امریکا خاتمه دهد. تکلیف قدرت سیاسی و بزیر کشیدن بورژوازی حاکم بر کشورهای مختلف را باید مردم این کشورها به رهبری طبقه کارگر و سوسیالیست ها و آزادیخواهان و برابری طلبان کشور خود تعیین کنند.