قسمت اول
جنبش مقاومت جهانی
 
پاک سازی قومی و نسل کشی یکصد روزه دولت اسرائیل از مردم غزه که همچنان ادامه دارد،  برخلاف تصور اولیه ابلهانه و از سر دستپاچگی رسانه های تبلیغاتی قدرت های غربی حامی این فاجعه و در راس آنها آمریکا مبنی بر کنترل و "مدیریت" آن، برخلاف "شادباش" گفتن های حماس و حامیان منطقه ای آن پس از حمله حماس و "بزرگنمایی" از توان "نیروی های مقاومت" و نابودی قریب الوقوع "رژیم صهیونیستی"، تماما از کنترل همگی آنها خارج شد. از پیش معلوم بود که نه حمله حماس و نه انتقامجویی جمعی کابینه نظامی اسرائیل و رها کردن افسار کامل جنبش نژادپرستانه یهودی در اسرائیل و جهان، نقش تعیین کننده ای در عاقبت حمام خونی که براه افتاده است ندارند.  

با آغاز حمله نظامی اسرائیل و بمباران مردم غزه، علیرغم تکاپوی رسانه ها و دستگاه های پروپاگاند سنتی قدرت های غربی در پوشاندن لباس "امنیت اسرائیل" بر تن این قتل عام، موتور محرکه یکی از بزرگترین جدال های سیاسی قرن در سطح جهان، هم در بالا و میان "ابرقدرت" های جهانی و هم در پایین و در جدال شهروندان جهان با مسببین فاجعه غزه و علیه حکومت های خودی، به حرکت درآمد. با این نسل کشی، جدال های جهانی هم از نظر خصلت صف بندی های سیاسی- طبقاتی در سطح جهان و هم از نظر دامنه گستردگی آن، وارد  سطح دیگر و تعیین کننده ای شد. جدال های جهانی که حل معضل تاریخی فلسطین و مداوای زخم عظیم پاک سازی نژادی که  در  جریان است، تنها یکی از ارکان، و نه رکن اصلی و محوری، آن است.

این نه جنگی بر سر "آزادی گروگانهای اسرائیلی"، "محو" حماس و  تامین "امنیت اسرائیل" است و نه بر سر"پیروزی حماس" و "محو اسرائیل"! نه قتل عام سیستماتیک مردم فلسطین "امنیت" اسرائیل را تامین میکند و نه عملیات "طوفان الاقصی" حماس و "نیروهای مقاومت"، "رژیم صهیونیستی" را به زیر میکشد و "اسرائیل را محو" و مردم فلسطین را صاحب سرزمینی میکند.
این ها نه دلیل و ریشه واقعی جنگ اسرائیل با مردم عزه، که تبلیغات جنگی است. سرنخ کلیدی جنگ اسرائیل با مردم غزه و مردم فلسطین را سه ماه پس از شروع این پاک سازی میتوان، بیرون از خاورمیانه، از دریچه هدیه سال نو "ناتو" به جهانیان و در قدم اول به اروپایی ها، به روشنی دید.

روز پنجشنبه ۱۹ ژانویه (۲۹ دی) ناتو اعلام کرد که از هفته آینده رزمایشی به مدت چند ماه و با حضور ۹۰ هزار نظامی را آغاز می‌کند که بزرگترین رزمایش نظامی خود از زمان جنگ سرد بدین سو است.  فرماندهان شان با افتخار میگویند "این رزمایش نشان می‌دهد ناتو می‌تواند عملیات پیچیده چند حوزه‌ای را در طول چندین ماه و در طول هزاران کیلومتر، از شمال تا مرکز و شرق اروپا و در هر شرایطی انجام دهد." و آن  را یک "شبیه‌سازی از سناریوی درگیری قریب‌الوقوع با یک دشمن تقریبا هم‌سطح" توصیف کرده اند.

ادعای "ناظران" مبنی بر اینکه "هدف عمده این تمرین گسترده نظامی، منصرف کردن روسیه از هدف قرار دادن یک کشور عضو این ائتلاف نظامی است" پوچ و بخشی از تبلیغات جنگی است. تبین ژورنالیست های سطحی مبنی بر اینکه "جنگ جهانی سوم" میان قدرت های اتمی و  ارتش های بزرگ و "هم سطح" جهان، آمریکا و اروپا و چین و روسیه و هند و ..در حال شکل گیری است، هم بخشی از تبلیغات جنگی، "روغن کاری" دستگاههای ارعاب جمعی میلیتاریسم است.

هدف آمریکا، در تمام دوران پس از جنگ سرد و در سی سال گذشته و امروز، همان است که در ابتدا بود! حفظ اقتدار و سرکردگی آمریکا بعنوان "تک ابَر-قدرت جهان و کلانتر خودگمارده بين‌المللى که، ترور و ارعاب را در يک مقياس ميليونى رسماً جاى جنگ نشانده است! "جنگی" که با حمله روسیه به اوکراین، از خاورمیانه و جغرافیاهایی که در آنها  یکی پس از دیگری"امپراطوری های شر" کشف و مردم فقر و استبداد زده آنها در مقیاس میلیونی بمباران و قربانی شدند، به جغرافیای اصلی معضل، یعنی غرب شیفت کرد. با این شیفت، روند بسرانجام رساندن معضل "حفظ اقتدار آمریکا" بخصوص در بعد نظامی و سیاسی، در اروپا و آمریکا رسما آغاز شد.

این جدال در بالا، رنگ خود را به همه جدال های قدرت های بورژوایی در سراسر جهان زده است. مسابقه تسلیحاتی و ارعابی که همراه خود، در کنار کشورهای "متمدن" مسلح به سلاح های اتمی، انواع و اقسام قدرت های مخرب بزرگ و کوچک، محلی و منطقه ای، قومی و مذهبی، گانگسترهای مختلف، همگی مسلح به موشک و پیشرفته ترین سلاح های کشتار جمعی، امثال طالبان و داعش و ارتجاع اسلامی میلیتاریزه شده، را متولد کرد. این میلیتاریسم تعمیم یافته به جهان، رویش انواع قارچ های قومی و مذهبی بومی مسلح به بمب و موشک، همه محصول جانبی استراتژی آمریکا است. دیگر هیچ کشوری و ارتشی با هیچ کشور و ارتشی "جنگ" نمی کند! 
امروز همه چیز و همه کس "هدف نظامی" است! فروریختن بمب و موشک و راکت بر سر منازل مسکونی و شهرها و کشتن همه اعضا خانواده ها، در مقیاس غزه و   قتل عام بیست و پنچ هزار نفره یا چند صدنفره و چندده نفره، گسیل باندها و  دستجات مسلح به "نیابت" از قدرت های حاکم برای خون پاشاندن به جوامع مختلف در اقصی نقاط جهان، به استیصال کشاندن جوانان و "بستن بمب به خود" و کشتار مردم غیرنظامی، شیوه حل و فصل جدال در جهان بورژوایی است که بر صندلی هژمونی نظامی، سیاسی و اخلاقی آن، قدرت مطلق آمریکا و غرب نشسته است.

حجم و سرعت افزایش بودجه های نظامی و تولید و خرید و فروش و بکارگیری پیشرفته ترین سلاح های کشتار جمعی در این منجلاب میلیتاریستی که آمریکا براه انداخته است، طی سالهای بعد از جنگ سرد سرسام آور است. مژده میدهند که در مقابل تهدیدات ناتو "روسیه قصد دارد هزینه های نظامی خود را در سال ۲۰۲۴ نزدیک به ۷۰ درصد افزایش دهد"! یا "اقتصاد آلمان" آسیب دیده است و ارتش روسیه  "سرحال" تر است و "اقتصاد" آن "بهتر" شده است.  از منظر طبقه کارگر و مردم تحت انقیاد این قدرت ها، عواقب هم رشد اقتصادی و هم رکود آن، هم افزایش بودجه نظامی و هم تبلیغات حول آن، تماما بر سر آنها خراب میشود و فقر و ترس و ناسیونالیسم را جایگزین خوش بینی به آینده بهتر برای آنها میکند. به این وجه از تقابل های جهانی باید در فرصت دیگری پرداخت.

آمریکا، از "طلوع" تا "غروب" نظم نوین جهان یک قطبی، یک سیاست و یک استراتژی را دنبال کرده و میکند. استراتژی که رکن اصلی آن میلیتاریسم است. با پیروزی غرب بر شرق و در جهان یک قطبی، امروز رسانه های منتقد سطحی میلیتاریسم امریکا و افسار گسیختگی ناتو و نسل کشی دولت اسرائیل، مژده میدهند که نگران نباشید روسیه قدرت نظامی خود را گسترش داده است، کره شمالی "قدرت اتمی مهمی" است و چین از نظر نظامی در شرف رسیدن به مقامی هم سطح با آمریکا است. راه پایان دادن به جهنمی که در غزه برپا است و جهانیان سی سال است در باطلاق آن دست و پا میزنند، را در انتظار "برنده شدن" یکی از این قدرت ها میدانند! در مورد "سرور" شدن هریک و یا همگی این قدرت ها، حقایق را باید از مردم تحت حاکمیت آنها پرسید! از طبقه کارگر، زنان، جوانان، کودکان پرسید و شرایط کار و زندگی جهنمی که اکثریت مردم زحمتکش در انقیادشان در آن بسر میبرند را دید تا گوشه کوچکی از تصویری  از افق پیروزی هریک از آنها داشت!

واقعیت این است که نسل کشی در غزه حلقه ای، و یکی از مهمترین حلقه ها در به سرانجام رساندن یک معضل  جهانی است، معضل غروب "جهان یک قطبی" و تولد نظم نوین دیگری. نظم نوینی که یا انسانی کمونیستی- سوسیالیستی است و یا بورژوایی و دور دیگری از مسابقات تحمیل فقر و فلاکت و جنگ و تخریب و عقب ماندگی، مذهب زدگی و ملی گرایی و فاشیسم و راسیسم و .. در لباس جدید "جهان چند قطبی"!
رکن اصلی و محوری این جدال که ریشه و سرانجام حل آن در غرب است، چگونگی غروب "نظم نوین جهان یک قطبی" و مشخصات طلوع یک نظم نوین جهانی دیگری است! جدالی که میتواند در راستای منافع عمومی بشریت روی کره خاکی، کوتاه مدت باشد و یا  در راستای منافع کمپ های متعدد بورژوازی جهانی، رقبا و شرکا کوچک و بزرگ،  دهه ها به بهایی سنگینی برای بشریت، به طول بیانجامد. به این جوانب لازم است در مطالب دیگری پرداخت.

امروز از منظر "نسل زد"،  وعده پایان میلیتاریسم به بشریت صلح طلب، "پدربزرگ و مادربزرگ" های این نسل،  طی توافقاتی بین آمریکا و شوروی در دوران جنگ سرد، وعده رفتن جهان به سوی یک "خلع سلاح اتمی" توسط توافقات از بالا، "خوش باوری" و شوخی تاریخی آزاردهنده ای است.

در منجلاب عروج و افول "نظم نوین جهانی"، سه نسل را تحت بمباران تبلیغاتی قرار دادند که  گویا آرزوی داشتن جهانی نسبتا از نظر نظامی "باثبات" و "آرمانخواهی" زیادی است! "پادرهوا" و "رویا" است! چه رسد به عدالت خواهی سوسیالیستی! توسط موسسات متعدد سیاسی، تحقیقاتی، هنری و اجتماعی، در ذهن نسلی که امروز به جدالشان آمده است، نجوا کردند که دنیای "مدرن" دنیای "رئال پولیتیک" و نه آرمان  و اعتقادات انسانی محکم است! گفتند که قبول و منطبق کردن خود با  هرآنچه که قدرت بالا دست "میدهد"  عین "واقع بینی" است و شرط بقا انسان مدرن!

این نسل پیش از نسل کشی اسرائیل در غزه، از اعتراضات علیه فقر و بیکاری و سیاست های ریاضت اقتصادی و میلیتاریسم تا مخالفت با دولت های خودی و احزاب پارلمانی، اروپا و آمریکا را زیر پای جنبش های کارگری و ساختار شکنانه خود، به لرزه درآورده بود. دفاع از مردم فلسطین و خشم و نفرت از کشتارکودکان و تخریب همه نشانه های زندگی در غزه، بر این بستر بشریت را در ابعاد دیگری، نه چون دهه های قبل "صلح طلب" با تقاضای "اعتدال" از بالا، که در صف یک تعرض وسیع  برای مهار میلیتاریسم و ماشین کشتار با تکیه به قدرت مردمی، به میدان آورده است.  

این فاجعه عظیم انسانی که برخلاف سربه دیوار کوبیدن های تبلیغاتی و سیاسی اتحادیه اروپا و آمریکا برای محبوس نگاه داشتن آن در چهارچوب خاورمیانه و معادلات جنگ قدرت در منطقه، برخلاف تلاش عبث دولت نظامی اسرائیل برای کشاندن پای ناتو برای دخالت نظامی گسترده تر، نه آنطور که متحدین اسرائیل در آمریکا و اروپا میخواستند در چهاردیواری خاورمیانه محبوس ماند و نه آنطور که اسرائیل میخواست به جنگ نظامی میان قدرت های بزرگ تر دامن زد. عملیات های ایذایی دستجات و گروه ها و دولت های مختلف در منطقه و مقابله های محلی و  میلیتاریستی جهانی با آن، با تمام هزینه ها و  مخاطرات آن برای مردم و قربانیان آن، نه حلقه ای در کشاندن پای ناتو و قدرت های نظامی بزرگ جهان به این جدال است و نه اقدامی در دفاع از مردم فلسطین و کوتاه کردن دست ماشین کشتار اسرائیل.

 این عملیات ها و تقابل ها، با تمام عواقب هولناک انسانی و تخریبی، تنها و تنها برای تغییر توازن قوا و مذاکره و معامله و سهم خواهی بورژوازی جهانی و منطقه ای، در "جهان چند قطبی" است. آنهم در شرایطی که کمپ بورژوازی غرب، اروپا و آمریکا، از همیشه شکننده تر و حامل شکاف های عمیقی است. به این وجه از تحرکات هم لازم است جداگانه پرداخت.
به جنبش مقاومت جهانی که امروز در صحنه است و تفاوت آن با جنبش های دیگر بازگردیم.

شرایطی که مردم جهان علیه این نسل کشی بپاخواستند، پیچیده تر از  شرایطی است که جهانیان در ابعاد میلیونی در اعتراض به بمباران عراق و حمایت از فراریان جنگی از سوریه و عراق و لیبی و ... بپاخواستند. هرچند که تمام جنبش های اعتراض جهانی به میلیتاریسم غرب، طی سی سال گذشته و پس از پایان جنگ سرد، مقاومت در مقابل روند طلوع و بلوغ خونین "نظم نوین جهانی" به رهبری آمریکا برای حفظ موقعیت یگانه قدرت آن، بود. تمام آن مقاومت ها و اعتراضات در مقابل اعتراض جاری علیه نسل کشی اسرائیل، گذشته سپری شده طلوع و بلوغ یک قطب جهانی میلیتاریسم غرب به رهبری آمریکا بود که در هر دم و باز دم خود رقبای بیشتری را در سطح جهانی و منطقه ای و محلی تا دندان مسلح کرد. 

متاخیرترین میراث تبعیض در جهان دوقطبی و در دوران پایان جنگ سرد، لغو سیستم آپارتاید نژادی در آفریقای جنوبی در دهه ٩٠ میلادی بود. تبعیضی که اعتراض به آن،  دهه ها پشت به یک جنبش جهانی عظیم اعتراضی، اساسا تحت تاثیر گرایشات سوسیالیستی، آنهم نه فقط در شرق که بخصوص در غرب، داشت. لغو سیستم آپارتاید نژادی اما در غیبت و ضعف تاریخی کمونیسم و سوسیالیسمی صورت گرفت،  که هنوز  از خراب شدن بار شکست شوروی خلاص نشده و "کمر راست" نکرده بود. در آن شرایط سیستم آپارتاید نژادی، توانست به رهبری غرب، "به سهولت" به پایان برسد بدون اینکه صف بندی های مهمی را در جهان تغییر داده باشد. بدون اینکه خطر کمونیسم و سوسیالیسم بالفعل وجود داشته باشد. لغو آپارتاید نژادی همزمان است با حمله به عراق و تخریب و قریب سیزده سال  تحریم اقتصادی آن، روزهای طلوع نظم نوین جهانی  و اوج آن.  

در شرایط جنگ سرد و وجود قطبی که بنام سوسیالیسم شناخته می شد، وجود کمپ جهانی که مستقل از حقایق سیاسی و اقتصادی متناقض آن کمپ، با عدالت اجتماعی و علیه تبعیض و استثمار تداعی می شد، اعتراض به و یا حمایت از تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی را به یکی از محورهای صف بندی های جهانی تبدیل کرده بود. تبعیضی که با شکست بلوک شرق، روی دست آمریکا مانده بود و با توافقات با کنگره ملی آفریقا و بورژوازی آفریقای جنوبی، به پایان رسید. سی سال بعد، معضل فلسطین و امکان بقا ناتو، شرایط دیگری را دارد.

بورژوازی غرب و آمریکا، پس از پیروزی در جنگ سرد و با نشستن بر کرسی ریاست جهان یک قطبی، توانست گریبان خود را وصله نچسپ  حفظ " یک سیستم آپارتاید نژادی" در جهان مدرن، در "انزوا" از جنبش جهانی ضدتبعیض رها کند. توانست آپارتاید نژادی در آفریقای جنوبی را لغو کند، بدون اینکه کمتر فرجه ای به گسترش جنبش های ضدتبعیض و عدالتخواهانه جهانی داده باشد. 

حل معضل امروز، خلاصی جهان از ظلم و تبعیض تاریخی علیه مردم فلسطین، اما در حضور و با دخالت جهانیان،  با شرکت بشریت متمدن در خود غرب و بخصوص با زنده شدن خطر رشد و عروج کمونیسم و سوسیالیسم در خود جوامع غربی، انجام میگیرد.  

طی سی سال منجلاب نظم نوین جهانی، در فلسفه و ایدیولوژی و فرهنگ و هنر و سیاست، تلاش کردند که  در ذهنیت شهروندان جهان این تصور که، "آینده همیشه از گذشته بهتر است" و باید بهتر باشد و  "امید به یک دنیای بهتر" که موتور محرکه انسان کارکن است را تحت عنوان افکار "قدیمی" و "رویاهایی" مربوط به گذشتگان، بکشند!  امروز و در شرایط غروب هیولا جهان یک قطبی، بیش از هرچیز این ذهنیت است که زنده شده است.

اسرائیل، سنگر آخر مقاومت جهان یک قطبی است. جنبش مقاومتی که در صحنه است، در این شرایط و در پیوند با جنبش های اعتراضی که در همه کشورهای علیه حکومت ها جاری است، عروج کرده است. تعرض به دستآوردهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه جنبش های کارگری و سوسیالیستی و پیشرو در غرب، مقاومت در کشورهای غربی را از چهاردیوار پارلمانها به جنبش های ساختار شکنانه کشانده بود.
قتل عام در غزه، علیرغم سانسورها و پروپاگاندهای سنتی غرب در حمایت از دولت اسرائیل و مجوز تاریخی که این قدرت ها، به بهانه هالوکاست به دولت اسرائیل برای انجام هرنوع عملیات نظامی، تروریستی و اقتصادی علیه مردم فلسطین و هردولت مخالف آن دادند، علیرغم بستن در دهان هر معترضی در غرب که اندکی منتقد سیاست های دست راستی ها در اسرائیل بود، علیرغم رنگین نگاه داشـن  کارنوال های حمایتی فرهنگی و هنری غرب در نشاندن اسرائیل بر کرسی های مرتفع ایدئولوژیکی برتری غرب بر شرق و دادن مدال "متمدن ترین"، "پیشروترین" و "دمکرات ترین" دولت خاورمیانه  و الگوی برتری "غرب" بر "شرق"، بیش از همه توسط مردم در جوامع غربی افشا شد.

مجوز جهانی  اعتراض و نقد اخلاقی، سیاسی، ایدیولوژیکی به فاشیسم یهودی در اسراییل، توسط بشریت متمدن صادر شد و با گسترش آن بلافاصله تبلیغات و مواضع ارتجاع اسلامی و قومی علیه اسراییل را که در جهان یک قطبی میدان دار بود، به حاشیه راند و از میدان بدر کرد.  

مردم معترضی که در غرب که اعتماد و باور به دولت ها و احزاب پارلمانی شان را تماما و پیش از سرباز کردن دوباره مسئله فلسطین و نسل کشی اسرائیل از مردم غزه از دست داده بودند، درد مردم غزه را درد خود دانستند!  در ادامه اعتراضات و اعتصابات چند ساله شان علیه فقر و فساد و ریاکاری، دروغ های تاریخی  و بزرگ "دمکراسی غربی"،  معضل فلسطین را معضل خود کردند و بلافاصله جنگ قدرت در ابعاد و سطوح دیگری در سراسر جهان و میان نیروهای متعدد با منافع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی متضاد، هم در بالا و میان قدرت های حاکم و هم در پایین میان شهروندان جهان، تعمیم یافت.  

در جهان پساجنگ سرد به رهبری آمریکا، در تمام سی سال گذشته و در دنیایی اشباع شده از جهنم دخالت های میلیتاریستی این بزرگترین زرادخانه جهانی، طی جنگ ها و تقابل های مخرب نظامی، تروریستی و اقتصادی میان طیف وسیعی از قدرت های محلی، منطقه ای و گانگسترهای بین المللی، تا کنون هیچ رویدادی به اندازه این نسل کشی چهره جهان را تغییر نداده است.

طی سی سال گذشته هیچ جنگ نظامی و اقتصادی و تقابل میلیتاریستی و تروریستی کوچک یا بزرگ، قادر نبوده است که جهانی را نه در حرف که در عمل حول یک نسل کشی، پاک سازی قومی، تبعیض و بی عدالتی، قطبی کند و آن را به چهارچوب نوینی در شکل گیری صف بندی های سیاسی در همه کشورها تبدیل کند. از سازمان ملل و شورای امنیت تا کمسیون های مختلف آن، تا پارلمانها و مجالس و بنگاههای  حکومتی به مجموعه زیرضربی تبدیل شده است و آشفته! این را نه رقابت های فی مابین که اساسا پایین به آنها تحمیل کرده است.

 قتل عام  بیش از بیست و پنج هزار نفر از مردم غزه  که بیش از ده هزار آنها کودکان و  نوزادان بودند، مجروح شدن بیش از ٩٠هزار نفر، مفقود شدن هزاران تن دیگر زیر آوار بمبارانها، انهدام تمام زیرساخت ها و بخش اعظم مناطق مسکونی و محل های کار و زندگی و تحصیل و بیمارستانها، فرار و آوارگی میلیونی طی یکصد روز، برخلاف انتظار هیئت های حاکمه در غرب، آمریکا و اروپا،  ... در خلوت حضور بشریت متمدن و یا در حضور بشریت متمدن اما مستاصل و مسالمت جو در غرب، صورت نگرفت.

پیروزی بشریت متمدن، در گرو دست بالا پیدا کردن یک جنبش کمونیستی کارگری، سوسیالیستی در وهله اول در غرب است. شرایط برای شکل گیری کمپی کمونیستی- سوسیالیستی فراهم است. ملزومات شکل گیری آن اما باید روشن شود.
 
ادامه دارد
٥ بهمن ١٤٠٢