رنسانس از انقلاب فرانسه تا به امروز، پایان دوران تاریک زندگی بشر و عصر آگاهگری و اتکای جوامع بشری به روش های علمی و قوانین اجتماعی گامی اساسی بهسوی یک دنیای تازه بود و راه را برای انقلابات علمی و فنی و اختراعات جدید و تحولات فرهنگی هموار کرد. دورانی که زمینه را برای رهایی بشر از قید و بند جهل و خرافه ی ماوراء انسان فراهم ساخت. همه ی انقلابات تاریخی از قیام بردگان تا خیزش دهقانان و قیام و انقلاب کارگران از کمون پاریس تا انقلاب اکتبر، جهان بشریت را به جلو سوق داده است.
با وجود این چرا در بخش های ازجهان و در کشورهای عقبمانده عناصر دوران تاریک و منقضی بشر هنوز پابرجا هستند؟ چرا هنوز حکومت های دینی سرپا هستند؟ چرا رنسانس دیگری بویژه در ایران معنای عملی پیدا کرده است؟
از دلایل بقای عناصر ارتجاعی یکی این است که در بطن تحولات اجتماعی، قدرت های صاحب سرمایه و سود، همواره تلاش کرده و می کنند اعتقادات دینی یهودی، مسیحی و اسلامی را در لابلای قوانین استثمار گرانه و ضد بشری شان حفظ کنند. آن ها دین و مذاهب را بعنوان ابزاری در خدمت رسمیت دادن و مشروعیت بخشیدن به نظام سرمایه دارانه و طبقاتی به خدمت گرفته اند.
دلیل دیگر، برپایی حکومت های دینی و تلاش برای بازگرداندن جامعه به دوران تاریک جهل و خرافه در بخش های از جهان است. حکومت دینی در اشکال جمهوری اسلامی ایران، حکومت های نوع طالبان و القاعده در افغانستان، دولت اسلامی داعش در سوریه و عراق، جنبش های ارتجاعی برخاسته از این شرایط مثل حزب الله لبنان، حماس وجهاد اسلامی فلسطین، حوثی های یمن و ...، در این دوره به ظهور رسیده اند.
حاکمیت دین در این دوره علاوه بر رسالت تاریخی و بنیادی دفاع از مالکیت خصوصی ملاکان و اربابان و سرمایه داران، یک ویژگی مشترک و بی اما و اگر دارند و آن ضدیت با زن است. ضدیتی تاریخی به عمر بشر. تبعیض جنسی و نابرابری زن و مرد و مردسالاری و ناموس پرستی از قوانین بنیادی همه ی ادیان است.
ضدیت با زن در همه ی شاخه ها و شعبات ادیان نهادینه و در کتاب های دینی ثبت شده است. ادیان را از هزار و اندی سال قبل تا به امروز نگاه کنید همه ی شاخه ها وشعباتش یک نقطه ی اشتراک دارند و آن ضدیت با زن است. ادیان پدیده ی شوم عصر تاریکی در زندگی بشر است.
کتاب های دینی از زبور و تورات و انجیل و قرآن و غیره را مردان نوشته اند. قوانین دینی را مردان وضع کرده اند. کاهنان و کشیش ها و پیغمبران و امامان همه مرد هستند. در نتیجه خدایان "اشباح آسمانی" شان هم باید مرد باشند. تبعیض جنسی و نابرابری زن و مرد ازاصول و مبانی خدشه ناپذیرادیان هستند. مردسالاری و ناموس پرستی از قوانین نوشته و مصوب ادیانند.
در همه ی ادیان ساخته و پرداخته ی مردان، زن ملک مرد، ناموس مرد، جنس دوم و مرد صاحب و تصرف کننده ی زن است. در اسلام شیعی و سنی ، مرد صاحب زن و مالک بر جسم و روان زن و زنان کشتزار مردان هستند.
کتاب های دینی و قوانین مصوب مردانه شان مرد را صاحب زن، مالک زن و جنس برتر تعریف می کنند. در نتیجه، مردان می توانند صاحب و مالک بی حد و مرز بر جسم و روان زن تحت عنوان عقد و صیغه باشند. مقام زن در اسلام تا حد یک تن فروش رسمی یا صیغه است. زن کشی و قتل ناموسی از عوارض سلطه ی دین بر جامعه است.
به این دلایل جنبش ازادی زن را رنسانس دیگر می توان نامید. رنسانسی که نوک پیکانش بسوی حذف دین و قوانین مذهبی و شرعی ضد زن است.
جنبش های ازادی زن در جهان در مقابل تعرض ادیان به زنان و قوانین مردسالاری و تبعیض جنسیتی همواره ضربات کاری بر ادیان زده اند. رنسانس، یک تحول ۳۰۰ساله است که تا به امروز در بخش های از جوامع بشری بویژه در اروپا عصر روشنگری را در جوامع بشری رقم زده است.
جنبش ازادی زن در ایران رنسانس جدیدی است که نوک پیکان آن، دین و مذهب و قوانین شرعی مدون مردان و مردسالارانه و ناموس پرستانه را نشانه گرفته است. جنبش ازادی زن بیزار از دین و آیین است. یکی از شعارهای جنبش آزادی می گوید: "بیزارم از دین شما، نفرین به آیین شما !"