هشتم دسامبر برای به تصویب رساندن قطعنامه توقف جنگ در غزه، شورای امنیت سازمان ملل در نیویورک تشکیل جلسه داد. جلسه بعد از اینکه آنتونیو گوترش قانون ۹۹ سازمان ملل را برای تشکیل جلسه اضطراری شورای امنیت در باره جنگ غزه، فعال کرد، تشکیل گردید. خصوصا كه سازمان ملل اعلام کرد ۸۰٪ ساکنین نوار غزه آواره شده اند و آب و غذا و سوخت و دارو در دسترس آنان نیست و با خطر شیوع بیماری روبرو هستند. همچنین کریستین لیندمایِر سخنگوی این سازمان اضافه نمود” مردم شروع به کندن سیم تلفن کرده اند تا آن را بسوزانند و خود را با آن گرم کنند و یا اگر خوراکی ای بدستشان افتاد ، از آن برای پختن استفاده کنند”. و اضافه نمود که: “مدنیت در حال سقوط است. “ همچنین سازمان پزشکان بی مرز اعلام کرد، که “ شورای امنیت در این کشتار مداوم گیر کرده و لازم است به برداشتن محاصره غزه رای بدهد”. جلسه با حضور تمامی اعضا تشکیل شد. پنج عضو دائم که دارای حق وتو هستند حضور داشتند. از پانزده عضو شورا ۱۳ عضو رای به توقف جنگ دادند، اما دوباره امریکا این قطعنامه توقف جنگ را هم وتو کرد، و بریتانیا طبق معمول همچون سگ دست آموز امریکا رای ممتنع به قطعنامه داد. به این طریق تلاش این شورا برای توقف جنگ شکست خورد. جنگ و اشغالگری اسرائیل با توحشی بی مانند ادامه دارد و از هیچ جنایتی گریزان نیست. آشکار است که حمایت غرب عموماً و امریکا بلاخص ، چه در به راه انداختن جنگ و چه در ادامه آن، دلیل اصلی قلدری دولت اسراییل و افسارگسیختگی آن است. وتوی دولت امریکا در شورای امنیت و سکوت اش در برابر زیر پا گذاشتن دهها و صدها قطعنامه سازمان ملل توسط دولت اسراییل پدیده ای تازه نیست و همین هم باعث شده است که دولت اسراییل بدون واهمه کشتار کند و نسل کشی به راه بیندازد. معلوم است که امریکا در این قتل عام آشکار شریک است و حتی دوستهای همیشگی آنها هم ناچار هستند که به آن اعتراف کنند.
پشتیبانی دولت امریکا از اسراییل و قرار اینكه به زودی جنگ غزه پایان می یابد به جایی نرسیده است و هنوز آینده این یورش و این قلدری نامعلوم است و حتی اگر اسراییل غزه را هم تصرف کند، شکست خورده است. خصوصا اینكه مسئله معضل فلسطین از فراموشی به مرکز توجه روز در دنیا برگشته است. بعلاوه حمایت دولت امریکا از اسراییل این حقیقت را آشکار می کند که امریکا حامی تخفیف ناامنی در خاورمیانه و طرفدار حل مسئله فلسطین نیست و بلکه خود مانعی عملی در برابر حل مسئله فلسطین وباعث این امنی منطقه است. اینکه آمریکا چنین بی شرمانه از دولت اسرائیل و اشغالگریهایش دفاع می کند، فراتر از آن است که جنگ اسرائیل بر علیه مردم فلسطین را مجاز بداند، دلیل آن بعلاوه به این بر می گردد که این روند سربالایی در برخورد با مشکلات که در سطح جهانی با آن روبرو شده ، شکست خورده است. همزمان ضعیف شدن دولت اسرائیل و بی اعتبار شدن جایگاه نظامی و ابهتش در منطقه و سر بلند کردن و قویتر شدن کشورهای عربی و دور و نقش آنها همچون یک کاراکتر جدید و مستقل، دلیل دیگری است که آمریکا را با موقعیتی ناخواسته روبرو کرده است. جدا از تمامی این مسائل ظهور قطب روسی - چینی، قطب اتحادیه اروپا خط پایانی بر رویای آمریکا همچون قدرت صاحب هژمونی جهان یک قطبی است و اکنون روند زوال هژمنی آمریكا به واقعیتی انکار ناپذیر بدل شده است. جهان بیش از این نه تنها به مسیر منافع آمریکا نخواهد رفت، بلکه این روند برعکس شده و زوال آمریكا آغاز گشته است.
ایستادگی چندین باره امریکا در برابر قطعنامه توقف جنگ علیرغم تراژدی انسانی و امنیتی ای که بر سر مردم غزه آمده است، مهر پشتیبانی از جنگ و قتل عام و همزمان ممانعت از قدمهای صلح جویانه و برگرداندن حداقلی از آرامی به منطقه در عین حال مقابله آشکار آمریكا با جنبش ضد اشغال گری اسراییل است که در سراسر جهان خروشیده است. در شرایطی که صدها و هزاران سازمان و نهاد و اتحادیه و سندیكای کارگری صاحب صدها میلیون عضو، در کنار میلیونها انسان صلح طلب با خواست توقف جنگ و اشغال گری و برای صلح در میدان هستند، که خود نیرویی بزرگتر از تمامی قطبهای دنیای کنونی است، امریکا و سیاست هایش را به شکست می کشاند و همچون همیشه در افکار عمومی، آمریکا و غرب در برابر جنبش میلیونی انسانی بازنده جنگ هستند.
در شورای امنیت هم اگر حق وتو از آمریکا پس گرفته شود و تنها با رای اکثریت و اقلیت اختلافات حل شود، دولت امریکا تبدیل به بازنده اول شورای امنیت خواهد شد.
روند اشغالگری دولت اسراییل و حمایت امریکا و غرب از آن و بلاخص همکاری مدام امریکا با اسرائیل در نسل کشی آشکاری که در غزه در حال اتفاق است، دولت امریکا را در برابر جنبش نارضایتی داخل خود امریکا هم قرار خواهد داد. علیرغم همه اینها دولت امریکا برای پشتیبانی از اسراییل و اشغال گری منفور اش در سطح جهان مصمم است. دلیل ابتدایی این معامله امریکا این است که در خاورمیانه هیچ جای پای محکمی ندارد و هارت و پورت خاورمیانه جدید و بزرگ که با تبلیغ دمکراسی و بازگرداندن آرامش در چهارچوب تلاش برای جا انداختن نظم نوین جهانی و درون نظم جدید، که برایش شیپور نواختند، نتوانست به جایی برسد. حتی آن دولتهایی که امریکا در خاورمیانه با آنها ارتباط دارد، روابط دارد، روابطی غیر قابل اتكا و بی ثبات است. تنها دولتی که امریکا می تواند با آن ارتباطی باثبات و طولانی مدت داشته باشد و دارد، دولت اسراییل است. به این خاطر است که امریکا ناچار است اسراییل را همچون دولتی مورد اعتماد و قابل اتكای خود و تامین منافع خود در منطقه حمایت کند و از توحش آن هم چشم پوشی کند.
چیزی که می تواند امریکا را از منطق قلدری و و زور دولت اسراییل دور کند، تنها ناچار کردن این دولت به شکست و باخت است. همانطور که در هشتاد سال گذشته امریکا در هیچ جایی از کره زمین قادر به پیروزی نشده است، از ویتنام گرفته تا کشورهای امریکای لاتین و تا سومالی، و اگر دولتی را هم توانسته است سرنگون کند اما در نهایت ناکام مانده است. آخرین شکستهای امریکا در عراق و افغانستان و سوریه است و خمیازه کشیدن در برابر پایگاه ایران در منطقه.
جنبش ضد اشغال و جنگ در عرصه دنیا، جنبشی بزرگ اجتماعی و آنچنان عظیم است که نه فریب تبلیغات امریکا و غرب را می خورد و نه توان تسلط بر آن را دارد. دنیای رسمی در قیاس با این جنبش چنان کوچک و نا کار آمد است که نمیتواند مانع از شکست این جریان در تحمیل هژمونی یکجانبه بر جهان شود. کاری که ایالات متحده در حال حاضر انجام می دهد دفاع منفی برای کاهش اثرات شکست های خود در سطح جهانی است. این حمایت مستمر از اسرائیل و وحشیگری آن در نهایت بهای سنگین تری نسبت به شکست هایش در عراق، سوریه و افغانستان خواهد داشت.
اواسط دسامبر ۲۰۲۳
* اصل مطلب به زبان كردی است و رفیق فرزاد نازاری آنرا به فارسی ترجمه كرده است