خیزش اجتماعی و انقلابی ۱۴۰۱ در مدت کوتاهی تا کنون جامعه را بیشتر از پیش سیاسی کرده است. این تحول، انقلابی در تفکر و عمل انسان ها بوجود آورده است که شاید یک دهه کار و فعالیت سیاسی و تبلیغی و عملی نمی توانست این تغییر و  تحول را ایجاد کند.
تحول انقلابی نه تنها مرزها را شکست و به جامعه جهانی رسوخ کرد بلکه در ایران مرزهای ملی و قومی و نژادی و جنسی و حتی سن و سال را هم در نوردید.
دانش آموزان دختر دبستانی، عکس های خمینی و خامنه ای را از کتاب هایشان حذف کردند، قاب عکس هایشان بر دیوار کلاس ها را پایین کشیدند، بهنگام خروج از مدرسه مقنعه هایشان را در هوا تکان دادند و شعار و سرود انقلابی سردادند، دانشجویان، تجمعات و اعتراضات شورانگیز برپا کردند.
جوانان دختر و پسر محلات شهرها دست در دست هم خیابان ها و کوچه های محلات را به صحنه مباررزه رو در رو با نظامیان رژیم تبدیل کردند. آتش ها برپا ساختند، حجاب اسلامی و اجباری را سوزاندند و با ترقه هایشان پلیس را مستاصل و وحشتزده کردند. هر کوکتل آتشین بچه ها برای گزمه های بدبخت نظام مثل آتش توپخانه هراسانشان می کرد.
مردم آزادیخواه شهرها از زن و مرد و جوان از شهرهای کردستان تا زاهدان و از جنوب تا شمال کشور راه پیمایی های با شکوه چند هزار و چند ده هزار نفری در ستایش و گرامیداشت جانباختگان بوجود آوردند و بر مزار انقلابیون جوان دختر و پسر و زن و مرد شان سرود انقلابی خواندند.
در خیزش انقلابی شهریور ۱۴۰۱ این مردم نبودند که برای عزیزان کودک و نوجوان و جوانشان عزاداری کنند، برعکس رهبران و ژنرال های نظام اسلامی بودند که در سوگ ریزش و  هراس نیروهایشان نشستند و اعتراف کردند.
امروز و در تداوم جنبش انقلابی توده های مردم، جامعه صحنه ی اعتراضات کارگری، تجمعات و راه پیمایی های مکرر بازنشستگان کارگری و تشدید اعتراض و نفرت زحمتکشان از گرانی و تورم و تبعیض... است. 
در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی تعرض جدیدی را به جامعه شروع کرده تا بگوید چیزی عوض نشده است. سن بازنشستگی را افزایش داده، بر درآمدهای ناچیز حقوق بگیران و مسکن شان مالیات بسته است تا ورشکستگی اقتصادیش را جبران کند. این فرار به جلو معنی دیگری جز نشان دادن استیصال نظام و تقاص ورشکستگی اقتصادی و سیاسی اش از مردم نیست. این معنایی جز کندن عمیق تر گور خود نیست.
 
اما برای ما این دوران دوره سازماندهی است. دورانی است که طبقه کارگر سنگرهای مجامع عمومی خود را در همه ی کارخانه ها و شرکت ها و بخش خدمات و حمل و نقل برپا کند. دورانی است که زنان و دختران انقلابی محافل و گروه های خود را بصورت زنجیره ای از اتحاد و همدلی و همفکری سازمان می دهند. دورانی است که جوانان انقلابی محلات با  استفاده از تجارب تا کنونی هسته ها و گروه های جوانان انقلابی در محلات را محکم تر، سازمانیافته تر و پایدار کنند.
شکی نیست خیزش اجتماعی آتی خیزش و قیام گرسنگان و در راس و پیشاپیش آن ها طبقه کارگر ستم دیده از بیحقوقی محض، قرارداد موقت، اضافه کاری کمرشکن و بیکاری خواهد بود. خیزشی که معیشت و رفاه و آزادی و برابری شعار اصلیش است.
این دوران دوره تدارک سازمانی و سیاسی طبقه کارگر و اقشار زحمتکش، زنان و جوانان از مدارس تا دانشگاه ها است. تدارکی که ضربات کاری تری بر پیکر نظام فاسد و تبهکار جمهوری اسلامی خواهد آورد. تدارکی که دست دشمن برای وارد آوردن تلفات به ما را کم تر و عجز و ناتوانیش را بیشتر می کند.
این دوران دوره ی سازماندهی توده های طبقه کارگر، زنان بپاخاسته علیه تبعیض و آپارتاید جنسی و جوانان مصمم به رهایی از فرهنگ و اخلاقیات و خرافات پلید اسلامی، و توده های عظیم زحمتکش و آسیب دیده از بیش از چهاردهه گرسنگی و فقر و گرانی و بیکاری است. 
جامعه ایران در خیزش شهریور ۱۴۰۱ تا کنون پیام خود را به دولت و نظام طبقاتی و سیاسی و نظامیش را رسانده است. پیام قیام و انقلاب آتی. این پیام را نظام تبهکار شنیده و گرفته است. به همین دلیل تعرض هیستریکش را به زنان در خیابان ها و متروها، تصفیه و اخراج مبارزین از مدارس و دانشگاه ها (دانشجوبان و استادان) تا پزشکان و پرستاران و گسترش اعدام ها برای ارعاب جامعه آغاز کرده است.
اما این تعرض جز تلاش های مذبوحانه و خودفریبی محض نیست. بیش از ۹۰ درصد شهروندان جامعه ی متنفر از نظام فقر و تباهی و مرگ و کشتار را نمی توان با تصفیه و اخراج و فقیر و گرسنه تر کردن با سرشکن کردن بار اقتصاد ورشکسته بر دوش مردم و یا نمایش ارعاب، ساکت و مستاصل کرد.
کابوس خیزش شهریور ۱۴۰۱ تاروپود این نظام را از هم گسسته است. جامعه ایران از تجارب تا امروز خود آموخته است که این بار باید سازمانیافته تر و با تدارک محکم تر و دست در دست هم از کارخانه تا محله و مدارس و دانشگاه به مصاف جمهوری اسلامی برود. این دوران دوره سازماندهی است. دوره برپایی مجامع عمومی با شکوه کارگران در همه ی مراکز کار است. دوره ای است که زنان و دختران جوان، در محافل و شبکه های زنان برابری طلب دستهایشان را در دست همدیگر می گذارند. دانشجویان دانشگاه ها اتحاد و همبستگی و هماهنگی بین خود بوجود می آورند. جوانان انقلابی محلات، هسته ها و شبکه های خود را تشکیل می دهند.
 
رفقا و دوستان!
 
در تاریخ چندین دهه ای ایران هیچ وقت جامعه این اندازه، سیاسی، آگاه، مصمم و جسور نبوده است. 
جامعه ای که کودکانش به اندازه بزرگ سالان و سالمندانش، سیاسی و آگاه است. امر سازماندهی جامعه در همه ی محلات کار و زندگی برعهده ی شما است. این دوران دوره افشاگری نیست. هیچ جرم و جنایت و دزدی و فساد و قتل  و تبهکاری نظام وجود ندارد که حتی کودکان هم از آن بیخبر باشند.
امروز دیگر کودکان هم می فهمند که چرا پدر یا مادر با کار سخت و اضافه کاریش نمی تواند معاش خانواده اش را تامین کند. چرا مادرخانواده ی کارگر بیکار یا بازنشسته باید تلاش کند تا از هیچ، غذایی برای خوردن و لباسی برای پوشیدن خود و بچه ها را تامین کند، چرا پدربزرگ و مادر بزرگ مریض، هیچ امکانی برای تامین دارو و درمان و مراقبت از آن ها وجود ندارد.
می دانند و می فهمند که خانواده خود یا همسایه شان بدون هیچ تقصیری نمی توانند اجاره خانه را بپردازند و اثاثیه خانه شان با پشتیبانی قانون به خیابان ریخته می شود. می داند این نظام عادلانه نیست.
این دوره دوره ی افشاگری نیست اما آگاهگری طبقاتی مثل نان شب لازم است. آگاهگری طبقاتی، افشاگری نیست.
هر کارگری باید بداند که  امروز افرادی نیستند در مقابل همدیگر قرار گرفته اند. دو طبقه در مقابل هم هستند. طبقه دارا و طبقه ندار، بالایی ها و پایین ها. اقلیت صاحب سرمایه کلان نقدی و جنسی واکثریت بی نوایان کارگر و زحمتکش و معلم و بازنشسته و زن و جوان فقط صاحب رنج کار و بازو و عرق پیشانی اما دستها و سفره ی خالی.
هر کارگر و انسان آزادیخواهی باید بداند که دولت سرمایه داران بی طرف نیست. پلیس و دولت، فرمان‌ دارندگان ثروت را اجرا می‌کنند. آزادی بیان و تجمع و تشکل بستگی به این دارد به کدام طبقه متعلق باشید. اگر از طبقه دارا هستید ازادی بی قید و شرط دارید. سرکوب و استبداد و بیحقوقی هم بی قیدو شرط مال طبقه پایین است.
اقلیت بالا حسابی سازمان یافته است. دولت و مجلس و دستگاه  قضایی و پلیس و ارتش و پاسدار و زندان دارد.
اکثریت پایین هم باید بیشتر و بهتر از آن ها سازمان یابند.
هر کارگر و زحمتکشی باید بداند نظام سرمایه و دین، کالاهایش و پولش را بیشتر از جان  انسان دوست دارد. برای شرکت های بیجان قانون سفت و سخت برای سودآوری دارند. و برای کارگران قانون استهلاک جسم و روانش را نوشته اند.
هر کارگری باید بداند که از ۸ ساعت کار و ۴ ساعت اضافه کاری، دستمزد حتی کم تر از یک ساعتش را به او میدهند و بقیه ی رنج و عرق کارش به جیب کارفرما و دولت می رود. چرا؟ چون صاحب شرکت نفت و گاز و کارخانه و ماشین است. کارگر هم ماشین زنده ای است که دستمزدش بهمان اندازه است که امشب سیر شود تا بتواند صبح به سر کار برگردد. مثل ماشینی که روغن کاری می شود تا بیشتر عمر کند و کار کند. نظام سرمایه، کالاهایش و پولش را بیشتر از جان  انسان دوست دارد. این نظام عادلانه نیست. ضد انسان است. ضد بشر است.
میزان آگاهی و آگاهگری هر چه بیشتر بهتر. هر کارگری باید بداند که طبقه سرمایه دار دیگر کشوری نیست، جهانی است. تجارت و بازار آزاد دارد. پیمان های نظامی و اقتصادی دارد، هر کجا دلشان خواست می روند و از گرده ی کارگر آنجا کار ارزان می کشند. و طبقه کارگر هم، طبقه ای جهانی است و به پیمان و همبستگی جهانی نیاز دارد. این همان صاحبان سرمایه جهانی اند که دیروز در ویتنام کشتار می کرد و امروز در خاورمیانه و غزه. فردا نوبت کجا است؟
هر کارگر و زحمتکش و زن و جوان باید بداند جامعه باید دست خود تولید کنندگان و کارکنان باشد. ما بلدیم بیشترین آزادی و دمکراسی داشته باشیم. بیشترین برابری داشته باشیم.
ما نمی خواهیم موجودات دوپایی به نام وکیل به مجلس بفرستیم و ماهی ۲۰۰ میلیون تومان به او بدهیم تا قانون افزایش سن بازنشستگی علیه ما بنویسد. قانون مالیات بر حقوق ناچیز و مسکن و خوراک ما وضع کند. قانون حجاب و عفاف علیه زن تصویب کند. این ها مهره های کثیف نظام سرمایه و دین هستند با نام وکیل مردم! شرمشان باد! یک ساعت کار یک روز کارگر یا معلم یا پرستاری به تمام عمر ننگین 4 ساله ی این مهره های نوکر سرمایه و دین در مجلس اسلامی می ارزد! ما  این سیستم را نمی خواهیم. کسانی که دژخیمان و قاتلان فرزندان جامعه را تایید، تعظیم و تکریم می کنند، اگر احمق و نادان نباشند شریک جرم اند.
این دوران دوره سازماندهی است. هر چند کارگری که می دانند تشکل مستقل ندارند، پس دور هم جمع شوند، همین امروز و همین امشب. و فردا که به سر کار برگشتند، بگویند همکاران ما باید جمع شویم و دستجمعی تصمیم بگیریم حقمان را بخواهیم. نه یک بار، هر بار جمع شویم و تصمیم بگیریم و نمایندگانمان پیام مجمع عمومی ما را به دیگر مراکز کار برسانند.
فعالین و رهبران و پیشروان کارگر و جامعه کارشان این است که بدوا خود دست به دست هم بدهند و دستان همسرنوشتانشان را در دست هم بگذارند. متحدشان کنند و سازمانشان دهند!
جامعه ی بهم بافته و سازمانیافته ی ما تعرضی متحدانه تر و سراسری تر و کارسازتر را در پیش خواهد داشت. این دوران دوره ی تدارک و آمادگی و تمرین اتحاد و سازمان یافتن است. اجرا و متحقق کردن این هدف بر دوش کمونیست های طبقه کارگر و جامعه، سوسیالیست ها و آزادیخواهان و برابری طلبان قرار گرفته است. ما دورانی را در پیش داریم که جامعه نه در کارخانه و نه در محلات و دانشگاه ها و مدارس...، نیروی ذخیره و خانه نشین نخواهد داشت.
اگر هر روز نه، هر هفته و ماه از خود بپرسیم دست چند کارگر در مراکز کار، دست چند زن در جامعه، دست چند جوان در محلات شهر و دست چند دانشجو و دانش آموز را در دست هم گذاشته و متحد کرده ایم و سازمان داده ایم!
 
۱۶ آذر ماه ۱۴۰۲