چه کسی می تواند ضجه ها، فریادها و رنج کودکان لت و پار شده فلسطینی در زیر بمباران ارتش اسرائیل را نگاه کند و به اندازه کل آلام مردم گرفتار در این ناکجا آباد از قساوت قلب جنبش صهیونیستی، حکومت آمریکا وشرکا و بی تفاوتی و بی وجدانی (دکان) سازمان ملل، متنفر نباشد؟ سیاستگذاران اصلی این کشورها روی حماس را سفید کرده اند و دارند کل اعتبار مبارزه تاریخی مردم فلسطین و جهان علیه ظلم و ستم اسرائیل را به کیسه جنبش ارتجاعی اسلام سیاسی می ریزند! رهبران اصلی سازمان ملل می خواهند مردم هم مثل خودشان به این وضعیت اسفناک عادت کنند. می خواهند مردم مثل خودشان به دروغ گفتن و دروغ شنیدن در مورد فلسطین، عادت دهند و آن را امرعادی و تبلیغات جنگی و جای حقیقت بگذارند. با مهندسی افکار عمومی میخواهند وجدان، شفقت و انسان دوستی مردم را به سطح نازل خود تنزل دهند. آنچه در این مدت در مورد این فاجعه بر پرده تلویزیون کشورهای دموکراتیک می بینیم؛ نه فقط نابودی مردم فلسطین، بلکه تحقیر همه جوامعی است که این قصابی و نسل کشی جلو چشمانش صورت می گیرد. تنها جوامعی از خود بی خود وتهی از انسانیت تحمل دیدن وضعیت کودکان فلسطینی دارد و دکان این سازمان شریک جرم اسرائیل را جمع نمی کند. کنش و واکنش های دکان سازمان ملل به مسأله فلسطین بخصوص در این مدت، حقیقتاً شرم آور وهشداری جدی به بشریت متمدن، آزادی خواه و وجدان های بیدار است تا بیش از این فریب بازار مکاره سازمان ملل نخورده و برای رهایی بشریت فکری به حال خود کند.
مسأله فلسطین دارای زوایای مختلفی است. می توان در مورد پرسوناژهای دخیل در به وجود آوردن آن به لیست بلند بالایی اشاره نمود و باید هر کدام در جای خود مورد نقد و افشاگری بی تخفیف ما قرار گیرد. اما در رأس آنان نقش مخرب سازمان آبرو باخته ملل از همه بیشتر است. اینک مشخص شد که خط قرمز این سازمان اساساً توسط بورژوازی آمریکا و اقمارش تعیین می شود. یعنی وقتی این بلوک بخواهد، سازمان ملل و رسانه های بورژوازی جهانی را پشت سر خود(مثلاً حمله به عراق ) بسیج کند، این معمل مأمور تحقیق " کشف سلاح های کشتار جمعی" از هیچ می شود. وقتی آمریکا و متحدانش بخواهند به ارتش اسرائیل برای قتل عام کودکان فلسطینی چک سفید بدهند، سازمان ملل خمیازه می کشد و در برابر این قلدری آشکار اسرائیل سکوت می کند. توجیه سیاسی و اغماض این نهاد در برابر هیئت حاکمه اسرائیل- آمریکا هر چه باشد مهم نیست، کنش و واکنش های سازمان ملل همیشه در خدمت هیأت حاکمه آمریکا و اقمارش است.
این مجمع فریبکار این بار تحت عنوان "حق دفاع از خود اسرائیل" نه فقط نتوانست بر ماشین جنگی حکومت مذهبی اسرائیل افسار بزند، بلکه هر گونه بی رحمی و جنایت این رژیم علیه مردم فلسطین را طبق منافع بورژوازی بین المللی مجاز می داند. توجیه می کند و هیچ استانداردی را به رسمیت نمی شناسد. سازمان ملل به جای وادار کردن رژیم صهیونیستی به قطع بی درنگ جنگ، صورت مسأله را عوض کرده و بسته تبلیغاتی دیگری تحویل افکار عمومی می دهد. یک هفته پس از ویرانی غزه تمام هنر این دکان این بود که گوترش دبیرکل به نمایندگی این سازمان فقط هشدار (بی ضمیر فاعل) بدهد: ساکنان غزه بی سوخت، بی دارو و غذا در حال نابودی اند! آفرین بر این هشدار بشر دوستانه سازمان گوترش! این فقط مردم متمدن بود که در خیابان های هزاران شهر صدای کودکان فلسطین را به گوش وجدان های بیدار در دنیا رساندند که: سازمان ملل، سازمان حقوق بشر و دموکراسی شرمتان باد که اسرائیل و آمریکا جلوی چشم شما مرا زیر آوار دفن می کنند!
اما بر خلاف همدستی سازمان گوترش، مردم بیدار و با وجدان جهان با جنایات اسرائیل و پدیده اشغالگری مخالفت قابل تحسینی کرده و بی تفاوت نیستند. مردم شریف در دفاع از کودکان لت و پار شده زیر بمباران اسرائیل به خیابان ها آمده تا فریاد، و گریه آنان را التیام بخشند. مردم شریف هم اکنون پر و بال پرپرشده کبوترهای فلسطینی را از قفس دکان سازمان ملل خارج کرده و به خیابان های جهان پرواز داده اند. در حال نوشتن این مطلب هر روز بخش های وسیعی از مردم در محل کار و زندگی و در خیابان ها چهره دموکراسی- این شرکت انحصاری بورژوازی جهانی - را بی آبروتر می کنند. تا همینجا مردم اجازه نداده اند فقط از منظر رسانه های سخیف و جیره خواران این کشورها گزارش چهره خون و خاک آلود بچه های خزیده در دخمه های زیر آوار ویران شده غزه، کودکان بدون دارو و امنیت و حتی بی آب و نان، تماماً از صفحات رسانه های دستگاه دموکراسی حذف شوند. وجدان های بیدار و تشنه حل این معضل تاریخی اجازه نداده اند مسأله فلسطین مسکوت مانده و فقط در سطح مباحث پارلمانی باقی بماند. مردم مسأله را از کشوی میز پارلمان مماشات جویان دموکراسی خواه و همدست با اسرائیل بیرون آورده و روی میز جامعه معترض گذاشته اند و سران احزاب حاکم کشورهای دموکراتیک را وادار به عقب نشینی از موضع همیشگی خود کرده اند. سیاستگذارانی که در روزهای اول حمله اسرائیل به سخنگوی ارتش اسرائیل تبدیل شده بودند، اکنون وادار به "غلط کردم" و عقب نشینی شده اند. این دستاورد بزرگی است. تلاش های مردم قابل تقدیر و جای امیدواری است. باید با تلفیق این امید بامنطق ، تعقل، دوراندیشی و مبارزه آگاهانه برای جامعه بی طبقه و بی ترس از جنگ، وضعیت زیر دست بودن مردم فلسطین را پایان داد.
راه حل مسأله فلسطین
مسأله فلسطین دیگر به یک معضل منطقه ای و بین المللی تبدیل شده است و باید در همان سطح به حل آن اهمیت داد. گشودن گره از این معما، باز کردن سایر گره های منطقه نیز هست. پس با توجه به اهمیت منطقه ای و بین المللی بودن این معضل، عدم حل آن، ضمن اینكه حق كشی بزرگی در حق این مردم است، بعلاوه در سطح وسیع تری مخاطرات بالفعل و بالقوه برای امنیت جهان دارد. بنابراین، رفع این مسأله تأثیر بسیار عمیق و حیاتی برای همه ما در بر دارد. امروز حل این معضل در گرو تشکیل دولت مستقل فلسطین و پرچم حل آن اساساً در دست مردم متمدن است.
اما ضمن پراتیک برای تحقق این راه حل عادلانه، باید اثباتاً توضیح داد که صورت مسأله طبقه کارگر و جنبش کمونیستی در تلاش برای تشکیل کشور مستقل فلسطین، دفاع از کلیشه هایی مانند "حق ملل در تعیین سرنوشت خویش"، "هویت ملی"، "حق آب و خاک اجدادی" و مابقی نسخه هایی نیست که معمولاً جریانات بورژوایی برای جوامع بشری می پیچند. بین ماهیت مبارزه ای که برای رفع ستم ملی صورت می گیرد با مبارزه برای "احقاق حقوق ملت" و ملی گرایی یک دنیا تفاوت وجود دارد. یادآوری این اصول از آنجا ضروری است تا تلاش ما کمونیست ها در این پروسه با تلاش جریانات مرتجع بورژوایی که به خاطر “مسلمان بودن “ مردم فلسطین در این مبارزات شرکت می کنند، یکی نشود. مبارزه ما برای تشکیل کشور مستقل فلسطین یک اقدام سیاسی در یک شرایط تاریخی معین و در یک نقطه معین به منظور پایان دادن به یک معضل معین است که ناسیونالیسم از هر دو طرف ایجاد کرده اند - بطوریکه همزیستی مسالمت آمیز مردم فلسطین با اسرائیل غیرممکن یا خیلی دشوار شده است. در چنین وضعیتی فقط با یک عمل جراحی - یعنی جدایی فلسطین – این معضل قابل حل است.
ما به نقاط ضعف جنبش فلسطین و پیچیدگی های ژئوپولتیک منطقه خاورمیانه که محصول یک قرن دخالت نیروهای بورژوایی منطقه ای و بین المللی است واقفیم. می دانیم که در جنبش جاری افرادی به خاطر عرب بودن مردم فلسطین در این تظاهرات ها شرکت می کنند؛ کسانی به خاطر سنگین کردن کفه ترازو موازنۀ قدرت رقبای ناتو در این موضوع دخالت می کنند؛ می دانیم که در بیشتر موارد ردپای ارتجاع دیده می شود. و نیز می دانیم که راه حل جنبش ناسیونالیستی- مذهبی جاودانه کردن افسانه هویت ملی، ایجاد تفرقه در صفوف کارگران ومردمی است که مطلقاً منفعتی در این جنگ ها ندارند. ناسیونالیسم فی النفسه هویت ملی و مذهبی را مبنای حقانیت سیاسی ملت سازی، خصلت ویژه، برتر و غیر طبقاتی دیدن جامعه می داند. این سرچشمه و منبع تولید کینه ملی، نفرت از بیگانه و باعث گمراهی طبقه کارگر از هر دو طرف در مبارزه با بورژوازی است. تلاش دراین راستا و با افق بورژوایی یعنی تداوم وضعیت فعلی خاورمیانه. به حکم این واقعیت است که ما مفاهیم(هویت ملی) را بی ربط به رهایی مردم منطقه از این وضعیت دانسته و در نتیجه صورت مسأله ما اینها نیستند. علاوه بر این، ما منتسب کردن جنبش آزادی فلسطین به هویت ملی و مذهبی را باعث پیچیده تر کردن مسأله می دانیم و نه کمک به حل این قضیه. الصاق هویت مذهبی و ملی به مبارزه مردم علیه حکومت مذهبی اسرائیل، تداوم وضع موجود است. پس اگر این مفاهیم (حق ملل در تعیین سرنوشت خویش، ملت، حق آب وخاک اجدادی) جزو آرمان های بورژوازی هستند و ربطی به آزادی مردم و راه حل اصولی مسأله فلسطین ندارند، چرا باید ما اصولاً بیش از هر کسی بخواهیم این گره باز شده و آن معضل را رفع کنیم؟ هدف هر گرایش طبقاتی تقویت جنبش خود است. آزادى و رهايى قطعی در فلسطين و اسرائيل در گرو سوسياليسم و رهایی ابدی اززنجیرهای اسارت مذهبی و ملی در کل منطقه است. استقلال فلسطين کمک مي کند که نبرد طبقاتى کارگران دراسرائيل و فلسطين و حتی در کل منطقه روی غلتک بیفتد. با استقلال فلسطين منجلاب اسلام سیاسی، ناسیونالیسم عرب و فاشیسم مذهبی اسرائیل هر سه خشک می شوند. برای از بین بردن حمام خونی که اسرائیل- آمریکا برپا کرده اند، باید مردم فلسطین را آزاد کرد. به این دلایل است که حل قضیه فلسطین مسأله ما وهر انسانی است که برای جهانی بهتر مبارزه می کند.
نقطه ضعف ها و مخاطرات
مخاطرات و نقاط ضعف جنبش فلسطین ابداً کم نیستند. انسان مسئول و واقع بین نمی تواند آنها را نادیده یا دستکم بگیرد. از جمله خطر تبدیل شدن خاورمیانه به میدان مسابقه تسلیحاتی آمریکا، انگلیس و متحدین آنها منتفی نیست. رژیم های جنایتکار جمهوری اسلامی ایران، ترکیه و سایر دولت های مرتجع منطقه هر یک با اهداف شوم و نقشه های پلید خود به این قضیه آویزان شده و در تلاش برای یارگیری هستند. دخالت ایران وترکیه از جمله مخاطرات پیشارو و نقطه ضعف های این جنبش هستند که نباید اجازه داد آنان ماهیت خودشان را زیر سایه حقانیت اعتراض مردم به اسرائیل پنهان کنند. جریانات فوق ارتجاعی مانند اسلام سیاسی، ناسیونالیسم و جنبش دمکراسی خواهی، هیچ کدام راه حل مطمئن برای فلسطین ندارند. گزینه بورژوازی اسرائیل- آمریکا نسل کشی مردم فلسطین و عدم امنیت ابدی برای مردم اسرائیل است. سازمان ملل هم که دیدیم خمیازه می کشد! ارزش، ماهیت و مسئولیت حقوق بشر سازمان ملل همین است که این روزها در فلسطین پیاده شد. جنبش دمکراسی این است. تنها مردم متمدن با باز کردن گره فلسطین می توانند این مخاطرات را خنثی کنند. کسانی که می خواهیم امنیت و صلح پایه دار تأمین شود، باید واقع بینانه مخاطرات پیشارو، نقطه ضعفها و نیز نقطه قوت های مسأله را بشناسیم و به حساب آوریم. ما هر چه در توان داشته باشیم به این پروسه کمک می کنیم، چون امروز فقط بدین وسیله است که می توان منبع ویروس های جنبش های مذهبی وناسیونالیستی ار هر دو طرف را از ریشه بخشکانیم. فقط بدین وسیله است که می توان به زندگی در جامعه ای امیدوار بود که هیچ کس به “جرم" عرب یا یهودی بودن زیر آوار مدفون نشود. از این طریق می توان این زخم عفونی خاورمیانه را هر چه زودتر التیام بخشید. یک رکن اساسی تحقق این امر بستگی به دست بالا پیدا کردن و استخوان دارترشدن بدیل سوسیالیستی طبقه کارگر و تبدیل کردن آن به راه حل عمومی برای تشکیل یک دولت سکولار غیرمذهبی و غیر قومی است. باید به مردم اطمینان داد که راه حل کارگری- کمونیستی ما گزینه ای مطمئن تر است. این ظرفیت را دارد که مانع به بیراهه بردن این جنبش توسط دشمنان آن شود. باید از تجربه این روزهای سخت مردم خاورمیانه، درس ها آموخت و به جنبش های ارتجاعی بیش از این اجازه بازی با سرنوشت مردم منطقه نداد. باید مواظب بود که وجدان های بیدار مخالفت با این جنایات را با توهم پراکنی به دکان سازمان ملل فلج نکنند و دنیا را بیش از این به لبه پرتگاه نبرند. ضمن مبارزه برای قطع بی درنگ جنگ باید به آینده وانترناسیونال سوسیالیستی فکر کرد. زیرا نسل کشی فلسطینی ها توسط اسرائیل و حمایت کامل حکومت های دمکراتیک آمریکا و اقمارش از این جنایت، نشان داد که مساله تا به آزادی ستم کشان مربوط می شود، سازمان ملل، سازمان حقوق بشر، "دیدبان حقوق بشر"، دادگاه لاهه و... دکانی است برای متوهم کردن مردم و مشروعیت دادن به اقدامات جنایتکارانه این جانیان. تاکید می کنم که در تحلیل نهایی ستم کشانی که برای آزادی خود به این (دکان) متوهم باشند، بالقوه قربانیان مدفون شده زیر آوار بمباران های جنایتکار دیگری خواهند بود. و مهم تر از این، مشخص شد در روزهای بارانی جامعه فقط تشکل های کارگری و احزاب کمونیستی برای حفظ مدنیت و دفاع از خود دارد. پس باید اهمیت و عظیمت این نهادها را درک کرده و آنها را به این منظور محفوظ و مقتدر نماییم.
اما امروز متأسفانه مردم فلسطین در منگنه فاشیسم رژیم اسرائیل و اسلام سیاسی گیر کرده و برای خلاصی موقت از این وضعیت به هر جریان ارتجاعی از قبیل حماس و جمهوری اسلامی دست حمایت دراز می کنند. ماهم در فقدان نهاد انترناسیونال- سوسیالیستی باید از پایین به دکان سازمان ملل فشار بگذاریم و بخواهیم حتی اگر برای کمتر آبرو ریزی خودشان هم بوده، بیش از این به گریه و فریادهای کودکان فلسطینی و به خواست ده ها میلیونی مردم جهان بی تفاوت و لاقید نباشند و حداقل در حد یک سازمان خیریه برای ختم جنگ و رهایی قطعی بیش از این به مردم پشت نکنند.
ویژگی شرایط دفاع مردم ایران از فلسطین
یک رکن بسيج ضد فلسطينى و ضد عرب ناسیونالیسم ایرانی در امروز، بهانه حمایت جمهوری اسلامی ازحماس است: گویا هر آنچه مورد تأیید جمهوری اسلامی باشد، هر آنچه برای او ارزش دارد و هر آنچه "خامنه ای" انجام می دهد، این ناسیونالیست ها عکس آن رفتار می کنند! در این رابطه چند نکته کوتاه را یادآور می شوم که چرا ادعاهای ناسیونالیسم ایرانی فاقد اعتبار، شانتاژ علیه فلسطین و بی اساس و دروغ محض است. بسيج ضد فلسطينى و ضد عرب ناسیونالیسم ایرانی، تنها دستاویز و بهانه ای برای شانتاژ و خود را به کوچه علی چپ زدن و پنهان کردن ماهیت جنبشی است که به آن تعلق دارند. این سیاست مشروعیت دادن به جنایات اسرائیل و نگاه کردن به مظلومیت تاریخی مردم زجرکشیده فلسطین از عینک نتانیاهو و بایدن است. به علاوه، ظاهراً حتی این خصلت (عکس رژیم حرکت کردن) این سئوال را برای خیلی از مردم بوجود آورده که چگونه میتوان از خواست آزادی مردمی دفاع کنند که جلاد مردم ایران سنگ حمایت از آنان را به سینه می زند؟ این تناقض، دفاع مردم ایران از فلسطین را شاید در نگاه اول و برای اشخاص بی خبر از تاریخ پیچیده، مغشوش و غیر قابل فهم کرده است. بنابراین شاید با اغماض بتوان قبول کرد که این پیچیدگی را همچون ترمزی برای درک کل تصویرتوسط مردم مخالف جمهوری اسلامی تا حدودی قابل درک است. اما نزد کسی که حداقلی از تاریخ صد سال گذشته خاورمیانه و در این مورد تشکیل کشور اسرائیل روی آوارد و اجساد دهها هزار فلسطینی را می داند، محرزاست که آویزان شدن حکومت ایران به جنبش آزادی فلسطین مجوزی برای کتمان کردن درد این مردم توسط ناسیونالیسم ضد فلسطينى و ضد عرب نمی دهد. ناسیونالیسم ایرانی با عینک نتانیاهو، بایدن وسیاستگذاران کشورهای اروپایی به مسأله نگاه می کنند و گر نه نزد بشریت متمدن قابل فهم است که با تشکیل دولت مستقل فسطین، سوخت ماشین جنایت اسلام سیاسی هم قطع می شود.
من گمان نمی کنم اپوزیسیون بورژوا ناسیونالیست ایرانی به خاطر اینکه عکس خمینی روی پول رایج ایران است آن را مانند دستمال توالت به توالت بریزند! گمان نمی کنم چون نظام آموزش و پرورش در ایران تحت نظارت جمهوری اسلامی است، آنان تمام مدارک تحصیلی چند دهه گذشته را فاقد اعتبار دانسته و باطل اعلام نمایند. فکر نمی کنم بر این عقیده باشند که چون جمهوری اسلامی هدفش از توسعه و عمران تحکیم حاکمیت خود نیزهست، پس باید تمام جاده ها و ساختمان های احداث شده در زمان این حکومت را مانند غزه ویران کرد! بعلاوه مگر با در نظر گرفتن این واقعیت که حکومت اسرائیل هم یک حکومت مذهبی فاشیستی است، این اپوزیسیون بی مایه اسرائیل را در ردیف حکومت مذهبی فاشیستی جمهوری اسلامی قرار داده است؟ مگر این اپوزیسیون به خاطر ضدیت با حکومت مذهبی جمهوری اسلامی، به صنعت مذهب بطور کلی و به ویژه به دین اسلام نقد بنیادی دارد و رسماً و علناً مذهب را افیون توده ها اعلام کرده است؟ خیر، نود در صد ارزش های این اپوزیسیون "خامنه ای" همان ارزش های خامنه ای را تشکیل می دهد. سیاست اینها بر پایه سیستم ماکیاولیستی، سفسطه بازی، استاندارد دوگانه و رقابتی کورکورانه با جمهوری اسلامی است و قصد تغییر ازپایین به نفع توده های مردم و طبقه کارگر ندارند. ایشان به بهانه اینکه "آخوند ها" از حماس حمایت می کنند، کاسه داغ تر از آش و فاشیست تر از صهیونیست ها در رکاب اسرائیل- آمریکا قرار گرفته اند. این فکت ها نشان می دهند که انتظار بیش از این از اپوزیسیون راست توهم محض است. زیرا جنبشی که کسب سود قطب نمای اتخاذ سیاستش باشد، چنان سطحی و غیر انسانی فعالین خود را بار می آورد که از منظر قلدرها به پدیده ها - آن هم در اشکال ظاهری - نگاه کنند. این جنبش نمی تواند از این سر به مسأله نگاه کند که حقانیت مبارزه مردم فلسطین علیه ظلم و نابرابری تا حدی است که حتی جنایتکارانی مانند جمهوری اسلامی، حکومت ترکیه و…هر کدام به منظوری در تلاش برای کسب اعتبار از محل آن هستند. ناسیونالیسم ایرانی به ویژه طرفداران رِژیم پهلوی تصویری از مناسبات جامعه می دهد که به شدت فاشسیتی است: چون دشمن ما برای کسب آبرو واعتبار نزد مردم جهان خودش را به فلسطین آویزان کرده است، ایشان محق است هر مزخرفاتی را نثار مردم فلسطین کند!
مردم عدالت طلب در ایران که در حال نبرد با ارزش های جمهوری اسلامی و اپوزیسیون بورژوا ناسیونالیست هستند، باید این دو موضوع را از هم تفکیک نمایند.