"تغییر یک دوره‌ تاریخی را همواره می‌توان با میزان پیشرفت زنان به‌سمت آزادی تعیین کرد، چراکه در این‌جا، در رابطه‌ بین زن و مرد، رابطه‌ بین قوی و ضعیف، پیروزی سرشت انسانی بر ستم‌گری مشهود‌تر از هر جای دیگر است. درجه‌ی رهایی زنان، معیاری طبیعی برای رهایی همگانی است."(کارل مارکس، خانواده مقدس)
 
۲۵ نوامبر برابر با ۵ آذر روز جهانی "مبارزه با خشونت علیه زنان" است، در روز ۲۵ نوامبر سال  ۱۹۶۰ سه خواهر اهل جمهوری دومینیکن، با نام خواهران میرابل، پس از ماه ها شکنجه، سرانجام توسط سازمان امنیت حکومت بورژوازی"رافائل ترخیو" در دومینیکن به قتل رسیدند. جنبش چهاردهم ژوئن که خواهران میرابل در آن عضو بودند، هدفش افشاگری درباره جنایت رژیم دومینیکن و تلاش  برای قیامی سراسری بود.
 
بنا بر تعاریف خشونت به معنی رفتاری است که می‌تواند منجر به آسیب بدنی، جنسی یا روانی شود و بنا بر همین تعریف هرگونه رفتار خشن که موجب آسیب جسمی، جنسی، روحی و رنج زنان شود را خشونت علیه زن می‌گویند. اما موضوع اینجاست که با توجه به مناسبات موجود در جوامع و خصوصا جوامع مذهبی و مردسالار، اکثر این خشونت ها را می‌توان با تهدید، اجبار یا سلب اختیار از چشم جامعه و حتی نزدیکان خود پنهان نگه داشت و هیچ آماری در این رابطه نمی تواند دقیق باشد و بخش اعظم خشونتهای موجود را نمی پوشاند.
 
در ایران و بنا به مناسبات حاکم از سوی دولت بورژوازی جمهوری اسلامی و ساختار سیاسی و اقتصادی آن که این مناسبات را شکل می دهند، بخش زیادی از خشونت ها آنقدر تکرار و عمومی شده اند که به رفتاری عادی در جامعه بدل گشته است. توهین، هتک حرمت و نفقه ندادن، بی توجهی به خواسته‌های زنان، جدا کردن زن از کودکان یا خانواده‌اش، تهمت زدن، محدود کردن زن در محدوده جغرافیایی یا عدم اجازه برای شغل یا تحصیل و غیره تنها بخشی از خشونت پنهان هستند که با توجه به قوانین اسلامی، به جزئی از داده آن جامعه بدل گشته است.
همچنین خشونت جنسی، کلامی، نگاهی و رفتاری، تجاوز، تن‌فروشی اجباری، بارداری اجباری، ختنه دختران، خرید و فروش زنان و دختران، خشونت علیه زنان کارمند و مستخدمان زن، خشونت‌های ناشی از جنگ، خشونت در زندان، تجاوزهای سیستماتیک و خشونت سیاسی، مصادیقی از خشونت آشکار هستند.
در چهل و پنج سال گذشته جمهوری اسلامی کرور کرور از درامد کشور را خرج گشت های ارشاد و ماشین سرکوب و حوزه های ارتجاعی دینی کرده و در این چهار و نیم دهه تلاش کرده که با ترویج ناموس پرستی و ترویج افکار قرون وسطایی جامعه را به هزارو پانصد سال قبل باز گرداند. تلاش کرده که با ترویج خرافه و تحمیق مردم، سرکوب نیمی از جامعه یعنی زنان را بر دوش مردان بیاندازد. قتل های ناموسی پدیده ای وحشتناک است که هر از چند گاهی با شندیدنش دل هر انسان شریف و آزاده ای را می آزارد. بنا به گزارش روزنامه شرق و با استناد به آمار رسمی از خرداد ۱۴۰۰ تا پایان خرداد ۱۴۰۲ دست‌کم ۱۶۵ زن در ایران بنا به دلایل ناموسی و به بهانه شرف به دست مردان کشته شده اند. تنها در سه ماه نخست سال ۱۴۰۲ دست‌کم "۲۷ زن" به بهانه های ناموسی و غیرت به دست مردان خانواده خود کشته شده اند، به عبارتی دیگر هر چهار روز زنی در جامعه ایران به دست مردان کشته می شود.
 
دلیل بنیادی تمامی مصائب و خشونت ها بر زنان در محیط  خانواده، کار و جامعه که از سوی مردان بر زنان اعمال می شود، را در همان قوانین و مناسبات باید جستجو کرد که حکومت ها بر مبنای آن شکل گرفته اند و بر جامعه وضع می کنند. در جامعه اسلام زده ایران، حاکمیت وقوانین اسلامی که مردان را صاحب اختیار زنان و زن را نصف مرد می داند پایه اصلی خشونت سیستماتیک بر زنان است.  ماشین کشتار و سرکوب زنان زیر نام گشت ارشاد و تذکر لسانی و هزار کوفت و زهر مار دیگر بخشی از خشونت سازمان یافته دولتی هستند که زندگی را به کام جامعه و خصوصا زنان تلخ کرده است.
 
همانطور که در ستر بالا گفته شده در ایران و بسیاری از كشوهایی خاورمیانه و كشورهای اسلام زده خشونت بر زنان نه تنها رایج است، بعلاوه بخشی از قوانین حاكم بر مملكت است. ایران، افغانستان، عراق، خصوصا كردستان عراق، عربستان سعودیه و دهها كشور دیگر زن مطلقا انسان به حساب آورده نمیشود. در جوامع بشری در سراسر جهان مذهب نقش جدی ای در زن ستیزی، در شكل دادن به آپارتاید جنسی، به بی حقوقی زنان داشته است. مسیحیت به یمن انقلاب فرانسه افسار شد و این ماجرا دست مذهب مسیحی و كلیسا را بدرجه ای از زندگی زنان كوتاه كرد. در اسرائیل كه یهودیت نقش جدی در حاكمیت دارد، زن دقیقا شبیه به جوامع اسلامی، نه تنها انسان به حساب نمی آید كه نجس است. رشد نظامهای كاپیتالیستی و نیاز جوامع بورژوایی به نیروی كار و تحولاتی كه علیه نظام فئودالی انجام گرفت، همراه رشد صنعت و تكنیك و علم و پیشروی های بشریت همراه با مقابله بشر، زنان و طبقه كارگر، به درجه ای مذهب و حاكمیت مذهبی و وقانین ارتجاعی را پس زد. اما بورژوازی در پیشرفته ترین كشورهای صنعتی هم معضل زنان و برابری كامل زن و مرد را بدلایل مادی، تحمل نكرد. امروز حتی در كشورهایی مانند سوئد، المان و... كه زنان به درجه زیادی و خصوصا بعد از انقلاب فرانسه و بدنبال انقلاب اكتبر و تاثیرات آن، دستاوردهای زیادی كسب كردند، اما هنوز برابری كامل از جمله حقوق برابر در كار و شغل مشابه تامین نشده است. حتی در این جوامع نیروی كار ارزان زنان در خدمت نظام كاپیتالیستی و ایجاد انشقاق جنسی در صف طبقه كارگر، پدیده هایی هستند كه بورژاوزی و دولتهای حاكم از آن سود میبرند. لذا دفاع از مذهب و بازتولید آن، نقش كلیسا به عنوان یك كارتل مالی و صنعت مذهب، علیرغم پیشرفتهای بشر و مبارزات طبقه كارگر و زنان، هنوز ماندگار است.
 
خیزش انقلابی شهریور ۱۴۰۱  دریچه ای بود تا جامعه ایران به بشریت متمدن نشان دهد که زنان در ایران بیش از این تحقیر و بی حرمتی به زن را تحت هر نامی از شریعت اسلام شیعه تا سنی و فرهنگ و سنت و... نمی پذیرید. سوزاندن روسری ها از سوی زنان، به عنوان سمبل تحقیر و توهین به زنان در حقیقت نه تنها دهن کجی به قوانین اسلامی، که برداشتن خیزی بود برای در هم پیچیدن همه قوانین ارتجاعی و ضد زن در این جامعه. فریاد "نه روسری، نه توسری، رهبر منم، رهبر تویی، فریاد کن آزادی" شعاری بود که تقابل و جدال عمیق میان جنبش حق زن که آزادی، حرمت و برابری اش توسط حکومتی سرتاپا متعفن و ارتجاعی به اسارت گرفته شده است را بازگو میکند. خیزش شهریور، توانست بخش عظیمی از قوانین ارتجاعی اسلامی، از حجاب تا ناموس پرستی، مردسالاری، ممنوعیت شادی و دخالت دولت در زندگی خصوصی مردم را به آشغالدانی سر کوچه بسپارد. 
 
جنبش رهایی زن، بخشی از یک جنبش فکری، اجتماعی و سیاسی در ایران است که به منظور درهم شکستن و  ریشه کن کردن اسلام و اسلامیت، علیه بی حقوقی زن، برای رفاه و عدالت به راه افتاد. جنبشی که به مدت چهار دهه است در جریان است و علارغم تمامی سرکوب ها و فراز و نشیب ها، از تکاپو نیافته است. در خیزش دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ رشد کرد و در شهریور ۱۴۰۱ اوج گرفت و خود را به عنوان بخشی از يک جنبش رادیکال، برابری طلبانه، آزادیخواهانه و ضد اسلامى نشان داد.
جنبش رهایی زن و جنبش آزادی و برابری که در شهریور ۱۴۰۱ رژیم جمهوری اسلامی را تا لبه سرنگونی کشاند، تاثیرات عمیقی بر ایران و کل منطقه از خود به جای گذاشت. خیزشی که با حمایت بین المللی همراه بود و سرها را به طرف طبقه کارگر و زنان در ایران چرخاند. تحولاتی که سمپات عمومی بشریت متمدن را به سوی خود جلب کرد.
۲۵ نوامبر روز جهانی "مبارزه با خشونت علیه زنان" امسال با تکیه به تجارب چهل سال گذشته و خصوصا خیزش شهریور ۱۴۰۱ می تواند و باید با سالهای قبل متفاوتر باشد. جنبش رهایی زن در ایران می تواند و این ظرفیت را دارد که همراه و همگام با جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی موجود دولت بورژوازی جمهوری اسلامی را به زیر کشاند، و تک به تک پایه های مادی و معنوی آنرا خرد و خمیر کند.
رژیمی که به شکل سیستماتیک فقر، نابرابری، تبعیض و زن ستیزی را تبلیغ می‌کند و با نهادهای قانونی و آموزشی و تبلیغاتی‌اش نابرابری‌ زن و مرد را در جامعه ترویج می دهد. رژیمی که ماشین سرکوب و وحشیگریش زنان را مورد هتک حرمت و تعرض قرار می دهد، مصبب اصلی تمامی خشونتها بر زنان و خصوصا قتل های ناموسی است. باید این رژیم هار و جنایتکار را در هم پیچید و پرونده اش را برای همیشه بست و این امر طبقه کارگر و زنان آزادیخواه و برابری طلب است.
 
زنده باد برابری زن و مرد
زنده باد آزادی و برابری
نوامبر2023