در دل نسل کشی در نوار غزه، زمزمه ضرورت مذاکره و "توافق" میان اوکراین و روسیه به واقعیت و مسئله روی میز دول غربی تبدیل شده است. قطع رسمی و غیر رسمی کمکهای مالی و تسلیحاتی به اوکراین، به بهانه کمک به اسرائیل برای ادامه پاکسازی قومی و نسل کشی در نوار غزه و کرانه باختری، آغاز پایان جنگ اوکراین و آغاز افسانه "دفاع از دمکراسی" و اروپا از خطر حمله روسیه بود. نسل کشی اسرائیل در نوار غزه و سیل "من با اسرائیل ایستاده ام" امریکا و اتحادیه اروپا، قرار است سرپوشی بر بن بست و شکست غرب در اوکراین باشد.
جنگ در اوكراین ماهها است به بن بست رسیده و میدان جبهه های جنگ تغییری نكرده است. براساس تمام اخبار خبرگزاری ها و منجمله خبرگزاری های غربی و مقامات مختلف و صاحب نظران این قطب، "ضد حمله تابستانی" اوكراین و تمام وعده و وعید پس گرفتن مناطقی كه از دست داده است، پوچ شد و هوا رفت. امروز سیل امید به هر درجه پیشروی و "موفقیت غرب در اوکراین"، "منزوی کردن روسیه" و ....، همگی نزد متوهم ترین، سطحی ترین و جنگ طلب ترین شخصیتهای اوكراین و متحدین او در غرب، به ناامیدی یاس و بن بست و تلاش برای یافتن راه فرار از اعلام رسمی شكست در این جنگ تبدیل شده است. معلوم شد پیروزی میلیتاریسم غربی دیگر سرابی بیش نیست!
اكنون و بعد از گذشت یك سال و نه ماه از جنگ همه جانبه، نتیجه ای جز تلفات انسانی سنگین نیروهای نظامی اوكراین و مردم بیگناه در اوکراین نداشته است. نتیجه ماهها تلاش در وادار كردن مردم و بردن آنها به جنگ با وعده پیروزی، گسیل میلیاردها دلار تسلیحات به اوکراین، تهییج و تشویق دولت دست راستی اوكراین به ادامه جنگ این شد كه امروز عملا نیروی جوان و آزموده ای در اوکراین برای ادامه این جنگ باقی نمانده است. گفته میشود امروز میانگین سنی نیروی اوكراین در این جنگ ۴۵ ساله است. نیروهای اوكراینی روحیه باخته و ناامید از عهده این جنگ و حتی امکان حفظ موقعیت شكست خورده كنونی را هم ندارند. اكنون بسیاری از روسا و فرماندهان اوكراین به این حقیقت واقفند كه هیچ پیشروی نه تنها ممكن نیست كه حفظ موقعیت كنونی هم امكان پذیر نیست.
دول غربی در این جنگ همه امكانات از اسلحه و پول و مستشار نظامی، تا رسانه و دستگاه تولید دروغ و مهندسی افكار عمومی را در اختیار اوكراین قرار دادند. امروز ادامه ارسال اسلحه و پول به شكل گذشته برای دول غربی ممكن نیست. بسیاری از كشورهای اروپایی مدتها است از ته كشیدن تسلیحات خود بدلیل ارسال آنها به اوكراین و نیاز آنها برای حفظ امكانات نظامی جهت تامین امنیت خود میگویند. بعلاوه موج بازگشت در خود غرب و اعتراض به جنگ طلبی این دولتها، اعتراض به اختصاص پول و امكانات به اوكراین، در شرایطی كه مردم در كشورهای غربی برای تامین زندگی با گرانی و فقر دست و پنجه نرم میكنند به معضلی و سدی در مقابل این دولتها تبدیل شده است. اتحاد اولیه دول غربی، سیل پیوستن کشورها به ناتو، جان گرفتن ناتو و میلیتاریسم غرب، سیر نزولی پیدا میكند و ناتو و آمریكا و جنگ در اوكراین و هارت و پورت اولیه نه تنها مدتها است خوابید است كه بعلاوه این قطب چون دیوار شكسته ای شده است كه ریزش و فاصله گرفتن از آن امری روزمره است. مهر شكست در این جنگ بر پیشانی همه شان كوبیده شده است.
کشتار و نسل كشی دولت فاشیست اسرائیل در فلسطین و سرازیر كردن پول و اسلحه به خاورمیانه به دولتی كه راس قطب غرب و بازوی تامین قلدری و قدرت آمریكا در خاورمیانه است، نه تنها توجه به جنگ اوكراین را حاشیه ای كرده است، كه تامین مالی و تسلیحاتی اوكراین را نیز به بن بست رسانده است. این واقعیتها زلنسكی، عروسكی كه در تمام این دوره طبق نقشه و سیاست غرب به راست راست و به چپ چپ كرده است، را به این نتیجه رسانده است كه "دولتهای غربی به اوكراین خیانت كرده اند". امروز این حقیقت كه جنگ در اوكراین برای غرب اساسا ابزاری برای تضعیف روسیه بود، اینکه برای امریکا در دستیابی به این هدف تلفات انسانی مردم بیگناه اوکراین، نابودی زیر ساختها و ویرانی این مملكت، تحمیل فقر و فلاکت به مردم در سرتاسر جهان و تعمیق بحران اقتصادی و.... ارزشی نداشت، به باور عمومی مردم در کشورهای غربی و در میان بخش اعظم مردم اوكراین تبدیل شده است.
رها كردن افسار دولت فاشیست اسرائیل در كشتار بیرحمانه مردم بیگناه فلسطین، در نوار غزه و كرانه باختری، جنایت و نسل كشی، ویرانی بیمارستان، مدرسه و اردوگاه پناهندگان، با خاك یكسان كردن نوار غزه و دفن كردن مردمش زیر آوار، كشتار وسیع و بیرحمانه كودكان فلسطینی، با این حكم كه اینها "حیوانات انسان نما" هستند، در حمایت كامل دولتهای غربی، بخشا قرار است شكست میلیتاریسم امریكا و متحدین غربی او در اوكراین جبران كند.
اما دامنه جنایت و توحش بی انتهای دولت اسرائیل در این نسل كشی، صحنه های تکان دهنده این جنایت که دیوار سانسور میدیای رسمی و دست راستی در غرب را شکسته است، به موج وسیع خشم و اعتراض مردم متمدن به این توحش را در سرتاسر جهان، از افریقا تا آمریكا و از آسیا تا اروپا دامن زده است. جنبشی جهانی علیه این نسل کشی که دول غربی را با پدیده های جدی و جدیدی روبرو كرده است. امروز در دل این دو جنگ كه عاملین اصلی در پشت هر دو مورد میلیتاریزم بلوک آمریكا و ناتو خوابیده است، جز شكست این جبهه و فروریزی باور به قدرت و مشروعیت آنها چیزی در چشم انداز نیست.
طی یکسال و نیم گذشته تبلیغات رسانه های غربی، تحریكات نژاد پرستانه و دامن زدن به روس هراسی، نفرت پراكنی از روس زبانان، ممنوع كردن كنسرتهای روسی در اروپا، سد كردن حضور بازیكنان و ورزشكاران روسیه در بازی های جهانی، دروغ و ریا و پرونده سازی ها چنان وسیع بود كه بخشی از مردم در کشورهای غربی را كور و كر كرده بود. هر فاشیست اوكراینی و هر جانی و آدمكش ضد روسیه به عنوان قهرمان "جهان متمدن" در آغوش گرفته شد. مردم جهان فراموش نمیكنند كه در جنگ اوكراین پدیده نژاد پرستی در دولتها و رسانه های غربی چنان بیشرمانه و همه جانبه عروج داده شد. گزارش خبرنگاران میدیای رسمی که اینها مانند مردم سوریه و افریقا و عراق و... نیستند، اینها چشم آبی، مو بور، مسیحی و از نژاد اروپایی اند، چیزی كه قبلا به عنوان نژاد پرستی ممنوع بود، را هنوز مردم به یاد دارند. پرچمهای اوكراین نه تنها بر دروازه پارلمان و دستگاه اداری دول غربی كه بعلاوه در كوچه و خیابان به اهتزاز در آمد. زلنسكی این دلقك فاشیست، به عنوان "قهرمان دمکراسی غربی" به جهانیان معرفی شد، به مجالس و پارلمانها دعوت شد، رسانه ها در اختیارش قرار گرفت و پرچمدار دمكراسی غربی و نماینده دول غربی در منطقه شد.
اما آنچه دول غربی با امكانات وسیع مالی و نطامی و میدیایی ساختند، دوام چندانی نیاورد و فرو ریخت. این فروریزی که بعد از ویرانی عراق، افغانستان و سوریه و لیبی، شروع شده بود، در جنگ اوكراین سرعت گرفت و در نسل كشی یك ماهه گذشته در فلسطین، چون ویرانه ای بر سر صاحبانش فروریخت. امروز دیگر با فروریختن دیوار عظیم توهم به "غرب"، به "دمكراسی" غربی، به پارلمانتاریسم و فرهنگ و اخلاق و تمدن در حاكمیت بازار آزاد به رهبری آمریكا، جهان دستخوش تحولی بزرگ، دستخوش رنسانی جهانی برای دفاع از نفس انسان بودن، حق زندگی و حرمت برای بشریت و حقوق انسانی در مقابل میلیتاریزم و توحش و بربریت حاكمیت بازار آزاد به رهبری غرب قرار گرفته است.
مستقل از سرانجام نسل كشی در فلسطین، مستقل از بن بست و شكست ناتو و زلنسكی و دستگاه فاسدش در اوكراین، دولت فاشیست اسرائیل و دولت دست راستی اوكراین قربانیان جدال و تلاش غرب برای حفظ قدرت و هژمونی است كه دیگر كسی توان سد كردن سقوط آنرا ندارد. ادامه حیات دولتی فاشیستی، مذهبی اولترا راست در اسرائیل با تحولات در منطقه و نسل كشی اخیر و اعتراضات جهانی علیه آن، غیر ممكن است. این فاشیسم عریان و لجام گسیخته را دیگر حتی مردم اسرائیل نخواهند پذیرفت. دولت نتانیاهو بعد از نسل كشی خود نیز پایان می یابد. بعلاوه سرنوشت زلنسكی و دولت دست راستی اوكراین و گروههای فاشیستی مسلح در این جغرافیان نیز بهتر از نتانیاهو و همراهانش نخواهد بود. همین امروز زلنسكی نگران انتخابات و كنار رفتن خود از قدرت در اوكراین است و در مقابل آن به بهانه جنگ مقاومت میكند.
در اوكراین امروز دیگر غرب بازی را باخته است. تامین صلح و پایان آشتی را دیگر شكست خوردگان تعیین نمیكنند. اینكه روسیه چه امتیازات دیگری علاوه بر سرزمینهایی كه به روسیه وصل كرده است را می طلبد و پروسه پایان جنگ چگونه پیش برود، هنوز باز است. ادامه وضع كنونی تا انتخابات بعدی آمریكا كه بایدن و حكومتش به آن امید بسته اند، دیگر از اراده دول غربی خارج است و ممكن است آوار این شكست بر سر بایدن و حكومتش قبل از انتخابات تماما فروبریزد. هنوز معلوم نیست پروسه و شكست میلیتاریسم آمریكا و شركایش از دل خود چه جنگ و جنایاتی را رقم خواهد زد. خاورمیانه تبدیل به بشكه باروتی شده است، قبول شكست در اوكراین و پس لرزه های آن برای آمریكا و ناتو، هزینه های سنگینی دارد. مخاطرات تلاش برای ادامه هژمونی آمریكا و عدم قبول موقعیت تنزل یافته كنونی، میتواند بشریت را وارد جنگهای جدیدی بكند.
اما این كل داستان نیست. فروریزی میلیتاریسم غرب همراه خود، پرده از همه جنایات و جنگها و كشتارهای، ویرانی ها، نقشه های شوم، توطئه ها و توحشی كه ابعاد آن باور نكردنی است، برمیدارد. چهره واقعی دمكراسی غربی به عنوان روبنای سیاسی دیكتاتوری عریان غرب و میلیتاریسم آن، برملا میشود. جایگاه سازمان ملل به عنوان ارگان خدمتگذار و بازیچه دست غرب، حقوق بشر و قوانین بین المللی، دادگاه لاهه و.. و نقش آنها برملا میشود. این فروپاشی عمیق و همه جانبه با قوانین و پارلمان، با فرهنگ و سنت و تاریخ با قوانین و قراردادها و نظم كاپیتالیستی و... همراه خواهد بود. در دل این تحولات و شكستهای ملیتاریسم غرب و با بیداری كه در خود آمریكا و اروپا شروع شده است، بار دیگر حق طلبی، انسانیت و حقوق انسان و حق زندگی و رفاه و بهداشت و درمان، خواست امنیت و پایان جنگ و جنایت و دیكتاتوری به جلو رانده میشود.
این واقعه مطلقا تشابهی به فروپاشی بلوك شرق كه به پیروزی "دمکراسی بازار آزاد" به رهبری آمریكا منجر شد ندارد. امروز یك طرف جدی این جنگ طبقه كارگر و مردمی اند كه اوج توحش و بربریت نظام كاپیتالیستی حاكم را میبیند و علیه آن به میدان آمده اند. این یك رنسان انسانی در غرب و در جهان است كه جبهه پیروز در آن میتواند طبقه كارگر و مردمی باشد كه به وسعت جهان به میدان آمده است و علیه بربریت و جنگ و جنایت و توحش این نظام در همه جا در حال اعتراض است. برنده این جدال قطب مقابل آمریكا، روسیه، چین یا دول منطقه نیست. برنده این جدال دولتهای مرتجعی كه خود را به فلسطین و محرومیت مردم آن آویزان میكنند نیست. پرچم جهانیان در این جدال و در دل این فروپاشی صلح، آزادی و انسانیت است. تضمین آینده ای روشن هنوز در گرو عروج طبقه كارگر به عنوان پرچمدار تحولات انسانی و آزادیخواهانه در این دوره است. پیروزی در این دوره به عروج این طبقه و كمونیسم آن بستگی دارد. اما و تا اینجا و از دل فروپاشی این توحش، پنجره ای بر آینده ای بهتر، انسانی تر، آزاد و برابر تر باز شده است، پنجره ای كه باور به نیرو و توان مردم آزادیخواه، محروم و استثمار شوندگان در آن نمایان است.