دور جدید قتل عام بیرحمانه فلسطینیان بی گناه در غزه، توسط ارتش  اسرائیل به بهانه حملات حماس در ٧ اکتبر، قلب هر انسان با وجدانی را عمیقا به درد میاورد. سراسر دنیا در این مدت شاهد اعتراضات وسیع توده ای از گوشه و کنار جهان علیه سیاستهای فاشیستی دولت اسرائیل و حامیان آن میباشد. بمباران  پیاپی مدارس، مراکز مسکونی و بیمارستان ها در غزه، به بهانه دفاع از خود، مشمئز ترین ادعای است که تنها برای گانگسترهای چون سران اسرائیل و آمریکا و هم پیمانان آنها خریدار دارد.
بشریت متمدن و با وجدان در ابعاد جهانی در این مدت شاهد این بودند که  دول به اصطلاح "دمکرات" و حافظ" حقوق بشر" در یک گوشه دیگر از این دنیا، چگونه زنان، کودکان و انسانهای بی گناه غزه را با بمب و راکت تكه پاره می کنند. این درجه از قساوت و سنگدلی تا جای پیش رفت که صدای طیفی از هم پیمانان نیم بند حقوق بشری خود  را نیز درآورد.
از سوی دیگر، شاهد آن هستیم که اکثر دولتهای متحد با اسرائیل از جمله آمریکا، انگلستان، آلمان، فرانسه تا خود اتحادیه اروپا و رسانه های غربی، متفق القول بر این جنایت ارتش اسرائیل در حق مردم بیگناه غزه نه تنها حمایت و به بلندگوی تبلیغات جنگی و بخشی از ماشین کشتار جمعی اسرائیل و حامیان غربی آن تبدیل شده اند كه به علاوه  از سوی دیگر صدای هر اعتراضی علیه این اوضاع را مورد سرکوب قرار میدهند.
ترکش اوضاع امروز غزه، بی گمان به ایران و کردستان نیز خورده است. جمهوری اسلامی از یک طرف و احزاب اپوزیسیون راست و بخش عمده جنبش ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران نیز در طرف دیگر، هر کدام به نوبه خود در این جنایت به سهم خود آلوده شده اند. راست فاشیسم پهلوی و عمده گرایشات ناسیونالیست کرد در ایران یا با سکوت یا ابراز نظرهای مختلف عملا در کنار دولت اسرائیل قرار گرفته اند. این در شرایطی اتفاق می افتد  که یک نسل کشی عریان، امروز در غزه در حال وقوع است.
زلنسکی نیز در یکی از موضع گیر های اخیر خود اعلام کرده بود که  نگران این است که جنگ امروز در غزه باعث دور شدن کانون توجه از اوکراین شود. در این نوع نگرش بخصوص در اوضاع فاجعه بار غزه، به خوبی نشان میدهند که  جان انسانها نیز بسته به  اینکه به کدام "ملت" و مذهب و رنگ و زبان تعلق دارد، از درجات مختلف اهمیت قرار دارد. وقتی قربانیان این جنگ بسته به زبان و مذهب، به بالادست و زیردست تقسیم بندی میشوند، جای تعجبی هم ندارد وقتی از جانب سران دولتها از جمله زلنسکی ابراز همدردی میکنند، فقط شامل بخش اسرائیل آن میشود.
 فلسطین و جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی سیاست ایجاد نیروهای نیابتی در منطقه از چهار دهه گذشته بخصوص در کشورهای عربی را در دستور کار خود گذاشت. سپاه قدس در سوریه، حشد الشعبی در عراق، حوثی ها در یمن و حزب الله در لبنان، جریاناتی هستند که به عنوان نیروهای نیابتی ایران شناخته شده میباشند. اما نباید فراموش كرد كه جمهوری اسلامی بر نفرت عمومی از آمریکا، از سیاست میلیتاریزم او و از جنگ و جنایت و نسل کشی او در عراق و بسیاری از کشورهای دیگر سرمای گذاری كرد. جمهوری اسلامی  با سیاست "ضد آمریکایی" و در نبود نیرویی رادیكال و معتبری كه مردم محروم و مخالف توحش غرب را در ابعاد اجتماعی نمایندگی كند، توانست در میان مردم محروم و ناآگاه جاپایی باز و توجه جریانات ارتجاعی و مذهبی را جلب و به دولت حامی و پشتیبان آنها تبدیل شود.  در واقع هر جا که جنگی در شرف وقوع باشد، جمهوری اسلامی تلاش خواهد کرد نیروی نیابتی خود را در آنجا تامین کند. سینه  چاک كردن جمهوری اسلامی در"حمایت" از  فلسطین و مردم غزه، تنها مصرف اش برای  حفظ موقعیت خود در منطقه است. بحران در فلسطین  برای جمهوری اسلامی،  به منزله کارت بازی است که هر جا احتیاج داشته باشد به عنوان تهدیدی علیه دولتهای رقیب خود در منطقه از جمله اسرائیل و در سطح بین المللی رو میکند.
رویکرد جمهوری اسلامی در مورد مسئله فلسطین بر مدار جریانات وابسته اسلامی موضوعیت دارد. از نگاه جمهوری اسلامی همه فلسطین یعنی حماس، حزب الله، جهاد اسلامی و دیگر جریانات اسلامی. تبلیغات سیاسی جمهوری اسلامی در مسئله فلسطین تا زمانی تداوم خواهد داشت که بتواند نیروهای  متحد و نزدیک به خود را در آنجا داشته باشد. از اینرو پیش بردن جدال های خارجی خود در آن سوی مرزها، سیاستی است که تقریبا اکثر کشورهای مدعی قدرت در سطح منطقه و جهانی به آن وابسته هستند. به همان نسبت نیز همزمان، تباهی و فلاکت  را برای مردمان آن مناطق به ارمغان میاورند. لذا دفاع ریاکارانه جمهوری اسلامی از مردم فلسطین و پرچم دروغین آن ابزاری برای بهبود موقعیت جریانات اسلامی و خود جمهوری اسلامی به نام دفاع از مردم فلسطین و در حقیقت سوءاستفاده از محرومیت مردم فلسطین در خدمت اهداف ارتجاعی خود است. جمهوری اسلامی مثل تمام دولتهای فاسد در دنیای عرب سرمایه گذاری بر مظلومیت مردم فلسطین، بر درد و رنج طولانی آنها از طرف دولت قومی-مذهبی اسرائیل را در خدمت اهداف ارتجاعی خود دنبال می کند.
 جان و زندگی مردم غزه و فلسطین و لبنان  همانقدر برای جمهوری اسلامی قابل اعتنا میباشد که برای دولتهای مرتجع عربستان، قطر، مصر و... در منطقه، دولت هایی كه محرومیت و جنایت علیه مردم فلسطین را ابزار معامله و بند و بست خود با دول مرتجع از جمله دولتهای غربی و خود اسرائیل كرده اند. برای این دول جنایتکار، زندگی کودکان و بزرگسال بی دفاع فلسطین از کمترین درجه اهمیت برخوردار است.  به دست گرفتن پرچم حماس و حزب الله به نام مردم فلسطین و لبنان از طرف  جمهوری اسلامی، دهن کجی به شعور و آگاهی میلیونها انسان نه تنها در ایران و جهان بلکه به مردم  فلسطین می باشد.
مواضع ریاکارانه جمهوری اسلامی در قبال اوضاع امروز غزه،  سرب گذاریست در گلوی میلیونها انسان بیگناه در فلسطین و غزه. به همان نسبت نیز گرفتن انگشت اتهام به سوی این میلیونها انسان در فلسطین و غزه به عنوان حماس و در راس آن جمهوری اسلامی از جانب اپوزیسیون راست پرو غرب  جمهوری اسلامی و‌ اینجا طیفی از ناسیونالیستهای کرد نیز، یعنی شریک شدن در جنایتی که امروز در غزه شاهد آن هستیم. برای این طیف مرتجع و خدمتگزار اهداف ضد انسانی و ارتجاعی و پرو نا تویی همه غزه یعنی حماس. مقاومت در فلسطین تنها از خطوط فکری حماس تغذیه می شود و در نهایت  این حماس است که "نمایندگی" آن جامعه را بر عهده دارد. مسئله ای که برای هر انسان آگاه به مسائل اجتماعی دارای کمترین اعتبار خواهد بود
فلسطین، اپوزیسیون راست و احزاب ناسیونالیست کرد
اما اپوزیسیون های دست راستی جمهوری اسلامی با چه عینکی به اوضاع غزه و مسئله فلسطین مینگرند؟ از نگاه اپوزیسیون راست تمامیت ارضی خواه از جمله طیف پهلوی چی های فاشیست و احزاب ناسیونالیست کرد،  همه فلسطین یعنی حماس و بعلاوه  جمهوری اسلامی. هرجا اسمی از فلسطین به میان آورده شود، بلافاصله با برچسب جمهوری اسلامی به قضاوت در مورد آن  خواهند نشست. از تریبون این جریانات، جامعه فلسطینیان را به عنوان یک مشت جریانات اسلامی  رو به دنیا  معرفی میکنند و یک قدم فراتر فلسطین را شش دانگ وابسته به جمهوری اسلامی میدانند.
بی دلیل نیست که در این مدت  فاشیستهای طرفدار پهلوی و رسانه های وابسته به آن با تفکرات عرب ستیزانه و  به صرف ضدیت با جمهوری اسلامی، حاضرند هزاران هزار کودک و شهروند بی دفاع در غزه را یک جا در گورهای دسته جمعی  دفن کنند. از طرف دیگر سکوت معنا دار احزاب ناسیونالیست کرد در قبال نسل کشی که امروز در غزه در جریان است، را باید هم برهمین معیار ارزیابی کرد. همزمان نیز ریاکارانه داد و فغان سر میدهند که: پس کردها چی؟ چرا کردها را فراموش کردید؟ غزه چه ربطی به کردها دارند؟ این توجیهات برای این طیف، اسم رمزی است برای سرپوش گذاشتن بر جنایتی که در غزه در جریان است. وگرنه کیست که نداند که در جریان مبارزات کوبانی علیه داعش، حمایت جهانی نه از سوی دولتها بلکه مردم آزاد اندیش و متمدن را با خود همراه کرد. همان مردم امروز در سراسر جهان علیه قتل عام سیستماتیک مردم در غزه و  فلسطین، صدای اعتراضی خود را بلند کرده اند. اما ظاهرا برای این قوم پرستان "مرگ خوب است اما برای همسایه".
 
در اظهارنظرهای فعالین ناسیونالیست کرد در شبکه های مجازی ، تا جای پیش رفته اند که منافع خود را در رابطه با مسئله فلسطین اینطور گره زده اند:  جنگ کوتاه مدت و ماندن غزه بهترین حالتی است که کردها می توانند از آن نفع ببرند. به باور این دسته از ناسیونالیستها، تضعیف اسرائیل و حماس در این جنگ به منزله رسیدن کردها به نان و نوای میباشد. بدین صورت که اسرائیل ناچار میشود به دنبال یک شریک منطقه ای بگردد و این به نفع کردها خواهد بود. مدعی اند همزمان جمهوری اسلامی نیز به واسطه  تضعیف حماس ضربه خواهد خورد . در نهایت این مسئله کشتار کردها از طرف ترکیه را با دشواری همراه خواهد کرد، چونکه خطر پیدایش یک حماس در کردستان را در بر خواهد داشت، چیزی که ترکیه از آن نفع نخواهد برد." فکر کنید که ناسیونالیستهای ترک یا عرب در مورد مردم کردستان اینطور اظهار نظر می کردند و از ادامه جنگ و کشتار در این جامعه به عنوان عاملی برای رسیدن به منافع" مردم خود" بهره می جستند. آیا مهر فاشیستی را بر پیشانیشان کوبیده نمیشود؟! ناسیونالیستهای کرد نشان میدهند که چقدر ظرفیت بالای در معامله گری بر سر جان کودکان و انسانهای بی دفاع را دارند. عمق قوم پرستی و عمق ارتجاع ناسیونالیستی در آنها چنان بالا است كه یك نسل کشی عظیم و یک فاجعه بزرگ انسانی را در ترازوی معادلات خود مبنی بر نفع و زیان "ملت" كرد ارزیابی میكنند چیزی كه جز ارزیابی از نفع و زیان و كور یا باز شدن امكان معامله خود با دولتهای بیشتر نیست.
 عینک مشترک جمهوری اسلامی، اپوزیسیون راست و احزاب ناسیونالیست کرد
می بینید که هم جمهوری اسلامی و هم این احزاب در یک فرم مشترک در مورد مردم  فلسطین و مسئله فلسطین توافق دارند. بنابراین جای تعجبی ندارد  هر کدام در جهت تقویت جبهه خود و پیش بردن سیاستهای حقیر و غیر انسانی خود از ریختن خون هزاران کودک و زن و جوان و پیر در غزه این چنین به زنده باد و لعنت باد می پردازند. این نگرش مشترک و به تبع آن مواضع سیاسی هماهنگ  در مورد مردم فلسطین اتفاقی نیست. هم جمهوری اسلامی و هم بخش عمده  اپوزیسیون راست هر چند در تخاصمات سیاسی روبروی هم قرار میگیرند، اما به شدت متعهد ایدئولوژِیک های مذهبی و قومی میباشند.
از جایگاه دولتها غربی نیز داستان بر این اساس استوار است. آنها نیز تلاش میکنند دشمنی خود با مردم فلسطین، ضدیت خود با حق زندگی این مردم و زیستن در سرزمینهای خود را به نام "تروریست حماس" توجیه كنند. آنها کشتار وسیع مردم، خانه بدوشی و اشغال محل زندگی و آواره كردن میلیونها انسان بی گناه و محروم را، به خاك و خون کشیدن جان هزاران انسان را به نام "مبارزه" با حماس توجیه می کنند.
گرایشات مذهبی مخالف و موافق نیز در کردستان ایران و عراق  بر همین روال به دو دسته تقسیم شده اند. بخشی از ملاهای  کرد مرتجع  چه مخالف و  چه موافق جمهوری اسلامی، حمایت از “ حماس ” را عین جهاد ترویج می‌کنند. در آن طرف مخالفینی هستند که با همان چرتکه احزاب و جریانات ناسیونالیست کرد اقدام به تبلیغ علیه مسئله فلسطین می‌کنند. نزدیکی حماس به جمهوری اسلامی، بهانه ای گردیده برای این طیف که همه مردم غزه را با یک چوب  به اتهام غیر خودی، غیر کرد، نا متحد ملت کرد برانند. فضای مجازی متعلق به  بخشی از ناسیونالیسم کردی، تبدیل به تریبون هر ملای منبر نشین مرتجی گردیده که فجایع اخیر بر سر مردم غزه را بی ربط به ملت کرد میداند و همزمان مهر حماس را بر پیشانیشان میزند.
 کردستان، جمهوری اسلامی و اپوزیسیون راست
اگر با همین پیش فرض به مسئله کردستان نگاهی بیندازیم، به سادگی درخواهیم یافت که در دستگاه فکری راست حال در قدرت یا خارج آن بروز اختلافات و جدال های قطب های سیاسی در آن در نهایت حامل یک خروجی میباشد.  کردستان و مقاومت در آن از عینک جمهوری اسلامی یعنی جریانات ناسیونالیست کرد و تجزیه طلب. در چهل سال گذشته تا سال قبل و عروج خیزش انقلابی در ایران، جمهوری اسلامی بدون کمترین تخفیفی، با همان سیاست تبلیغاتی به جنگ مردم کردستان رفته است. در حالی که واقعیت مسلم در جامعه کردستان کاملا بر خلاف این نوع سیاست و تبلیغات عرض اندام کرده است. سیاستی که چهل سال است علیه هر مبارزه و اقدام انقلابی در کردستان در جهت سرکوب آن در پیش گرفته است. دامنه نگاه از این عینک تنها جمهوری اسلامی را در بر نمیگیرد،   بلکه طیف راست اپوزیسیون تمامیت خواه را هم با خود همراه کرده است.  حداقل در جریان خیزش انقلابی سال گذشته به وضوح مسجل شده که چگونه این اپوزیسیون هم رکاب با جمهوری اسلامی، دقیقا همان سیاست را از رسانه های دست راستی برای درهم شکستن اتحاد و همصدای سراسری تبلیغ میکردند.
دامنه توهم دراین سیاست تا جای پیش رفته است که خود احزاب ناسیونالیست کرد نیز جایگاه خود را با همان عینک جمهوری اسلامی و تمامیت ارضی خواه میبینند و همه کردستان را ناسیونالیست و سر به این و آن حزب و جریان ناسیونالیست دسته بندی می‌کنند. در نتیجه، سیاست، تبلیغات و عملکرد همه اینها در رابطه با مبارزات در کردستان و مردم کردستان و با وجود  قرار گرفتن در قطب های مخالف یکدیگر، اما در نهایت با یکسری احکام  دلبخواهی، از یک خروجی بیرون میاید.
بنابراین برای مردم آگاه و مترقی جامعه ایران، کاملا محرز است که كارگران، زنان و مردم آزادیخواه در کردستان بر خلاف تمام این هیاهوهای تبلیغاتی حکومتی و غیرحکومتی، پرچمدار آزادی و برابری هستند. مردم آزادیخواه كردستان همیشه حامی مردم محروم در فلسطین و علیه جنایات و بربریت دول اسرائیل بوده اند. هر قطره خونی که از مردم فلسطین در طول تاریخ و از جانب دولت فاشیست اسرائیل ریخته شده، زخمی عمیق بر قلب میلیونها انسان آزادیخواه در ایران كردستان است. ناسیونالیستهای مختلف كرد كه امرو نسبت به این نسل کشی سكوت پیشه كرده اند، كسانی كه مانند زلنسکی فاشیست كه میگفت "نباید اوكراین فراموش شود"، میگویند "كردستان به خاطر فلسطین فراموش شده است"، بویی از انسانیت نبرده اند. آنها در این جنایت و توحش با سكوت یا به غرولند و اشك تمساح ریختن برای مردم كردستان و ادعای فراموشی این مردم به خاطر جنگ در فلسطین، عملا بی ارزشی به جان و هستی مردم محروم را در نظر خود بیان می کنند. اینها به همان اندازه معضلات مردم كردستان و محرومیت این مردم برایشان مهم است كه حماس و دولت كارتونی محمود عباس. جنایت و توحش هر کجای دنیا باشد، بمباران و كشتار مردم در ایران و كردستان ایران، در فلسطین یا سوریه و عراق و آفریقا و هر کجای دنیا باشد باید با سد اعتراض بشریت متمدن جواب بگیرد. امروز جهانیان به حق در دفاع از مردم محروم فلسطین، علیه نسل کشی اسرائیل و حامیان او به میدان آمده اند. این جنبش عظیم و انسانی در دفاع از مردم محروم فلسطین باید در همه دنیا مورد حمایت پرشور قرار بگیرد. كسان و جریاناتی که از این جنبش انسانی به بهانه های مختلف و به نام فراموشی مردم كرد، ناراحت و احساس بیگانگی میكنند، نه در میان مردم آزادیخواه و برابری طلب جایی دارند و نه مدافع حق و حقوق انسانی آنها هستند. امروز از دریچه توحشی كه اسرائیل به كمك دولتهای غربی و زیر چتر میدیای رسمی آنها به عنوان دستگاه پروپاگاند جنگی علیه مردم فلسطین راه انداخته اند، مردم محروم در كردستان نیز دوستان و دشمنان واقعی خود را باز می یابند. ناسیونالیستهای كرد امروز هم یک بار دیگر دشمنی و فاصله خود با هر نوع انسان دوستی، صلح طلبی مردم كردستان و احساس همسرنوشتی آنها با مردم محروم فلسطین را به نمایش گذاشته اند.
۲۶ اكتبر ۲۰۲۳