اخیرا پژاک (شعبه ایرانی پ ک ک) طی نوشته ای تحت عنوان "پژاک و کردها در تنش میان ایران و آمریکا طرف نخواهند بود"، همزمان که تفاوت های خود را با دیگر احزاب ناسیونالیست کرد بر می شمارد، در تعریف هدف استراتژیک خود آنرا خودگردانی دمکراتیک در کردستان اعلام می کند و در ادامه رسما مواضع خود را در قبال رژیم جمهوری اسلامی بیان کرده و می گوید:
"پژاک براندازی رژیم و تاسیس یک رژیم تازە را راەحل مسائل و بحرانهای داخلی ایران نمیبیند. براندازی پروژەی آمریکا، غرب و دول مخالف با رژیم ایران است"(خط تاکید از من است)
این اعلام موضع صریح که حتی صدای خودی ها و دیگر ناسیونالیستها را درآورد، آش را چنان شور کرد که پژاک مجبور گشت این نوشته را از روی سایتهای خود بردارد و طی بیانیه ایی بدون اینکه موضعگیری نوشته را رد کند، تنها به اینکه این نوشته اظهار نظر یکی از اعضای این جریان است، اکتفا کرد.
این اعلام موضع صریح که حتی صدای خودی ها و دیگر ناسیونالیستها را درآورد، آش را چنان شور کرد که پژاک مجبور گشت این نوشته را از روی سایتهای خود بردارد و طی بیانیه ایی بدون اینکه موضعگیری نوشته را رد کند، تنها به اینکه این نوشته اظهار نظر یکی از اعضای این جریان است، اکتفا کرد.
موضعگیری پژاک و حزب مادر یعنی پ ک ک در قبال جمهوری اسلامی و دفاع از این رژیم امر تازه ای نیست و ما کمونیستها بارها در نقد و افشای سیاستهای پژاک به عنوان یک فرقه ناسیونالیستی دست ساز پ ک ک نوشته ایم. این دو و همچنین دیگر احزاب اقماری این جریان هیچ وقت سرنگونی طلب نبوده و نیستند.
شما اگر به برنامه و نقشه راه پژاک و "کودار" مصوبه کنگره سوم آن نگاهی بیاندازید و یا اگر به تمام ادبیات رسمی و غیر رسمی و مصاحبه های مسئولین این جریان مراجعه کنید، حتی یک بار هم از سرنگونی جمهوری اسلامی حرفی نزده و و از همان ابتدا هدفشان به قول خود"دمکراتیزه کردن" رژیم اسلامی است. در استراتژی و سیاست پ.ک.ک و احزاب اقماری آن نیز هیچ بحثی بر سرنگونی رژیمهای ارتجاعی در کشورهای ایران، ترکیه و سوریه که بخش های از آنها کردنشین است به میان نیامده است.
اما اینجا لازم میدانم نكته ای را تاكید كنم. هم پ ك ك و هم شاخه ایرانی آن (پژاك) و بقیه احزاب ناسیونالیستی در ایران و بقیه كشورها، جریانات ضد كارگری و بورژوایی و راست هستند كه جز سهم گرفتن از دولت مركزی با آویزان شدن به ستم گری ملی كه یك معضل واقعی است، اهادف دیگری ندارند. در حكومت مد نظر آنها چه در توافق با جمهوری اسلامی و تبدیل رئیس پژاك به مثلا شهردار فلان منطقه، و چه نوع حكومتی كه میخواهند، قرار نیست که فقر از بین برود و قرار هم نیست رفاه عمومی و بهداشت و زندگی بهتری برای مردم تامین شود و نه آزادی فعالیت سیاسی و آزادی بیان و اندیشه تامین میشود. انصافا در این زمینه و در حكومت فرضی نوع پ ك ك جامعه به مراتب از جمهوری اسلامی استبدادی تر میشود. جریانی كه حق انتقاد در خود جریانش عملا ممنوع است، فردا اگر به قدرت برسد، سهم مردم روشن است.
علاوه بر این نفس سرنگوی طلبی دال بر هیچ آزادیخواهی نیست. مجاهد و سلطنت طلب و انواع گروههای شبه فاشیست و راست افراطی و قومی هم سرنگونی میخواهند و همگی از خود جمهوری اسلامی ضد كارگر تر و ضد تمدن و آزادی و رفاه جامعه اند. لذا بحث من بر سر پژاك و ضدیت پژاك با سرنگونی طلبی و تلاش برای چراغ سبز از جانب جمهوری اسلامی برای اهدای خدمات از جانب پژاك، مطلقا به معنای این نیست اگر پژاك سرنگونی میخواست، الزاما ماهیتی انسانی و انقلابی داشت. پژاك چه سرنگونی بخواهد و چه حمایت از جمهوری اسلامی ماهیتا یك فرقه متعصب قومی و ضد تمدن بیش نیست.
تاریخچه ای از کارنامه پژاک
در سال ۱۳۶۳ و بعد از شروع جنگ میان ترکیە و پ ک ک، روابط ایران با این حزب توسعە یافت. در سال ۱۳۶۵ پ ک ک و جمهوری اسلامی ایران توافقنامە همکاری امضاء کردند و این توافقنامه تا هم اکنون نیز به قوت خود باقی است. پ ک ک به عنوان متحد و نیروی تحت نفوذ جمهوری اسلامی مشخصاً در رضائیه و سنندج دفتر و پایگاه داشت. موسس پژاک عثمان اوجالان و مراد کارایلان بودند که در سال ۲۰۰۴ پژاک را بر مبنای ایدئولوژی آپویسم درست کردند.
تاریخچه این جریان مانند هر جریان ناسیونالیست دیگری لبریز از بند و بست و جنگ نیابتی دولتهای ارتجاعی و بنا به موقعیت خود و اینکه در کنار کدام دولت ایستاده اند سیاستهای خود را تعین می کنند و شعار می دهند. سنت احزاب ناسیونالیست همین بوده که در شکاف میان دولتها زندگی و رشد کرده و ادامه حیات دهند، بستگی دارد که از سوی چه دولتی حمایت مالی می شوند. روزی مذهبی، روزی مدافع حسین (امام شیعان) و روزی سنی و طرفدار قوانین اسلام محمدی، روزی طرفدار فدرالیزم قومی و روز دیگر "سکولار" می شوند. حزب مادر زمانی که بلوک شرق موجود بود، موجودیت خود را به آن گره زد و خود را "سوسیالیست" "چپ" می خواند و بخشی از جنگ نیابتی بلوک شرق و سیاستهای حافظ اسد و بشار اسد در تقابل با دولت ترکیه شدند. در مقطعی که جمهوری اسلامی ادعای قدرتمندی در منطقه را داشت، و البته بعد از ربودن اوجلان (از سوی "میت" ترکیه و به کمک "موصاد") و نیاز به جمهوری اسلامی برای اجازه حضور در ایران، پرچم خود را به تانک های رژیم جمهوری اسلامی آویزان کردند و بخشی از سیاستهای رژیم و هلال شیعی شدند و در کنار این رژیم پناه گرفتند. حمایت آنها از جمهوری اسلامی چنان عمیق بود كه تظاهرات در شهرهای كردستان ایران علیه ربودن اوجلان را طی اطلاعیه رسمی كار صهیونیستها نامیدند. با شروع خیزش انقلابی ۱۴۰۱ تلاش کردند در ظاهر از جمهوری اسلامی دور شده و به مردم نزدیک شوند، اما همواره در کنار جمهوری اسلامی ماندند و اکنون که از دید آنها خیزش انقلابی افت کرده، دوباره می خواهند خود را به رژیم نزدیکتر کنند.
کسانی امروز در فضای مجازی خود را به عنوان فعال پژاک، روزنامه نگار و تحلیلگر کردستان معرفی می کنند قبلا عضو شوراهای رژیم و دفتر تحکیمی در برخی از شهرهای کردستان بودند و بعدها از دستگاه های عریض و طویل اطلاع رسانی پ ک ک و پژاک سر درآوردند.
اگر چه پژاک یک حزب ناسیونالیست است و ممکن است با دیگر احزاب کردی وجه اشتراکاتی داشته باشد، اما این جریان هیچ وقت یک حزب متعارف در جامعه ایران نبوده و نمی تواند باشد. پ ک ک یک جریان الترا ناسیونالیست و فالانژیست است که تبعیت بی چون و چرا از اوجالان و تفکرات او جزئی از بندهای اساسنامه این حزب است. فالانژیم در جامعه ایران هیچ جایی ندارد و از طرف مردم مورد نفرت قرار می گیرد و محکوم به شکست است. همانطوری که گروه قومی و فالانژ عبداله مهتدی مورد تنفر مردم قرار گرفت و ترد شد.
پژاک برآمده از جامعه و حاصل سوخت و ساز جامعه كردستان ایران نیست و همچون یک حزب نامتعارف نمی تواند به سوخت و ساز جامعه نیز ربط پیدا کند، پژاک یک فرقه دست ساز پ ک ک است و اوست که برایش تصمیم می گیرد که چه کار باید بکند و یا نکند، چه بگوید یا نگوید. برای پ ك ك هم اصل و اساس در خدمت گرفتن همه نیروهای تابع و همه شاخه ها در خدمت جریان خود در تركیه است. لذا جریان پژاك و نوع مبارزه اش با جمهوری اسلامی، دفاع از این حكومت و یا هر نوع اعتراضی، تابعی از رابطه پ ك ك با ایران و تابعی از نقشه پ ك ك در مقابله با تركیه است. پژاك به این اعتبار كار اصلی اش حتی ایران نیست بلكه بخشی از نیروی "ایرانی" در خدمت كار پ ك ك در تركیه است. این موقعیت حتی اگر پژاك فرقه ای قومی هم نبود، تبدیل آن به نیروی اجتماعی با هر میزان كم از اتوریته و اعتبار در كردستان ایران را برایش نا ممكن میكرد. لذا و به قول خود پ ك ك و ضرب المثل آنها برای حزب بارزانی، اگر در قندیل باران ببارد در كردستان ایران، پژاك چتر بر میدارند. چنین جریانی به این اعتبار در خود ایران روی پای خود صاحب هیچ سیاستی نیست. جذب نیرو برای این جریان و ارسال آنها برای قندیل و پیوستن به حزب مادر است.
در انتخابات اول تركیه خود پ ك ك و هوادارانش علنا به اردوغان رای دادند و تشویق كردند كه از اردوغان حمایت كنند. در آن زمان پ ك ك میخواست به هر قیمتی با تركیه و اردوغان توافق كند كه نهایتا اردوغان پای آن نرفت و پ ك ك دست خالی ماند. شاخه سیاسی ناسیونالیسم كرد و نزدیك به پ ك ك در ترکیه یک پایش در پارلمان اردوغان است، در جریان انتخابات اخیر ترکیه در مخالفت با کمپ انتخاباتی اردوغان از حزب "ج ه پ" تماما حمایت کرد و در صفحه تویتر خودش رسما از "قلیچدار اوغلو" حمایت کرد.
روزنامه سیروان، کردستان و مجله زریبار و مجله انستیتوی کرد در تهران چاپ می شدند، هم اکنون نیز پژاک در برخی مناطق کردستان ایران نیروی نظامی و زیر نام "ان جی او" دفتر علنی دارند و طی این سالها نقش مرزدار جمهوری اسلامی را در مناطق مرزی غرب کشور بازی کرده اند.
نگاهی به نقش راه پژاک و کودار این واقعیت را اثبات می کند که اهدافشان ضد مردمی و فرسنگ ها با خواست و مطالبات جامعه کردستان و ایران فاصله دارد. حتی اگر به ادبیات سیاسی آنها نگاه کنید می بینید که با ادبیات سیاسی احزاب کردی ایران متفاوت است. پژاک ابزاریست برای فریب جوانان احساساتی کردستان ایران و جذب آنها و فرستادنشان به قندیل و پیوستن به پ ك ك برای جنگ با ترکیه است. برای اثبات این ادعا کافیست سری به سایتهای این حزب بزنید و محل کشته شدن اعضای ایرانی این جریان را ببینید. حتی به قول خودشان شیوه مبارزه این جریان با دیگر جریانات متعارف ناسیونالیست متفاوت است، بمب گذاری، انتحار، خودکشی، خودسوزی، ترور مخالفان، استفاده ابزاری و مسلح کردن کودکان، ممنوع الخروج بودن اعضای آن از حزب، ممنوعیت عشق و ازدواج و ترور اعضایی که بخواهند از این جریان خارج شوند و یا اساسنامه حزب را زیر پا بگذارند.
دوسال قبل بود که سامان دانشور در روستای گویزه کویره مریوان بدلیل ترک صفوف پژاک در حالیكه مشغول کار در مزرعه خانواده اش بود، ربوده و ترور شد. سوران اختر ثمر از اهالی اورامانات بدلیل سرپیچی از پرداخت باج بیشتر به پژاک شکنجه شده و به گلوله بسته شد. همان موقع پژاک مجرمی به نام امین یوسفی که یکی از زحمتکشان اهالی دری منطقه مریوان را به قتل رسانده بود را از دست مردمی که خواستار اعاده ی قاتل بودند، فراری داده و بهمراه خود برده و حمایت کرد.. ترور کولبران و کاسبکاران مرزی و دهها مورد دیگر را به این لیست می توان اضافه کرد. حزب حکمتیست (خط رسمی) در تمامی این سالها در افشای این جنایات رو به جامعه و علیه سیاست و كار شنیع این جریان، ایستاد و آنها را افشا كرد.
مردم کردستان به خوبی به یاد دارند که وقتی ترکیه اوجالان را ربود، در سال ۱۳۷۷ تظاهراتی در شهرهای کردستان در اعتراض به این آدم ربایی به وقوع پیوست و در این تظاهرات مردم شهرهای کردستان بر علیه رژیم جمهوری اسلامی شعار دادند که به سرکوب خونین و کشته شدن ده ها نفر و دستگیری صدها تن دیگر انجامید، همان موقع پ ک ک طی بیانیه ای هر نوع خواست و مطالبه سیاسی و شعار ضد حکومتی از جانب مردم کردستان ایران را محکوم کرد و آنرا آشوبگری نامید.
در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ علیه حاکمیت جمهوری اسلامی گروهی تحت نام "چریک های ایشتار" اعلام موجودیت کرد و با سواستفاده از نفرت و خشم مردم کردستان، ضمن تشویق آنها به ماجراجویی برای وارد کردن زود رس اسلحه به مبارزه انقلابی مردم، اقدام به مسلح کردن تعدادی از جوانان نمود و تلاش کرد که جنگی زود رس را به مردم تحمیل کند. دفتر کردستان حزب حکمتیست خط رسمی طی اطلاعیه ای به مردم هشدار دادیم و گفتیم که تا زمانی که هنوز رژیم از امکانات و تسلیحات زیادی برای به خون کشاندن اعتراضات دارد و هنوز توازن قوا از لحاظ نظامی به نفع مردم نیست، نباید دست رژیم را برای جنایات بیشتر باز کرد. مردم آزادیخواه در کردستان همان موقع انگشت اتهام را بسوی پ ک ک نشانه گرفته و گروه "ایشتار" را دست ساز پ ك ك و ادامه سیاستها و سنتهای این جریان معرفی کردند.
چند ماه بعد از این جریان پژاک با به راه انداختن جنگ زرگری در کوه های چهل چشمه، کوسالان، اورامانات و اطراف مریوان، عملا دست رژیم را برای توپ باران و به آتش کشاندن این مناطق و از همه مهمتر ملیتاریزه کردن شهرهای کردستان باز کرد و در نتیجه این اقدام، کاسبکاران، کشاورزان، دامداران و زنبورداران این مناطق متضرر شدند و این مناطق ملیتاریزه و دست رژیم را برای دستگیری بسیاری از فعالین مدنی، اجتماعی و محیط زیستی باز گذاشت.
دفاع پژاک از جمهوری اسلامی
در مورد دفاع پژاک از جمهوری اسلامی و اینکه سرنگونی طلب نیست به فاکتهای زیادی چه در نوشته ها و چه از زبان خودشان می توان مراجعه کرد. در هیچ جایی از برنامه کودار اسمی از سرنگونی جمهوری اسلامی برده نشده، بلکه هدفشان "دمکراتیزه کردن" رژیم اسلامی است.
"سیامند معینی" به عنوان سخنگوی پژاک در طی مصاحبه ای با تلویزیون این جریان به اسم "آرین تی وی" می گوید: "ما هیچوقت نخواسته و نمی خواهیم که با جمهوری اسلامی وارد جنگ رودررو شویم، ما از لحاظ فکری و ایدئولوژی با جمهوری اسلامی در جدال هستیم، اما از لحاظ نظامی نمی خواهیم در این جنگ بیفتیم" (اصل مطلب كردی است و مسئولیت ترجمه سخنان به فارسی بر عهده من است).
"آمد شاهو" یکی دیگر از مسئولین این جریان در یک گفتگوی تلویزیونی با آرین تی وی می گوید: (هدف بنيادىن اسلام، نجات بشريت است. نجات انسانيت از بردگى و جهالت است) و در ادامه و در خصوص خیزش انقلابی و اعتراضات ایران می گوید: (انحراف جمهوری اسلامی از پایه های آیین اسلام دلیل گسترش بحران و تضادهای ایران شده است). "آمد شاهو" در این مصاحبه تلویحا ضمن نصیحت جمهوری اسلامی، پیمان نامه مدینه توسط محمد پیغمبر مسلمانها را یاد آور می شود و می گوید: (ما به مثابه پژاک به عملی کردن پیمان نامه مدینه باور داریم و تنها جنبشی هستیم که آشکارا خواستار بستن کنگره اسلامی دمکراتیک شده ایم). خط تاکیدها از من است
"اهون چیاکو" که هم اکنون نیز یک از مسئولین پژاک است در یکی از مصاحبه هایش که در فضای مجازی موجود است رسما خط اصلاح طلبان یا همان خط پژاک را تبلیغ میکند.
فواد بریتان یکی از مسئولین کودار در مصاحبه ای و در ١١ مرداد ١٤٠٢ با رادیو زمانه همه چیز را میگوید، بجز خواستی که مردم بر متن خیزش انقلابی اعلام کرده اند و آنهم سرنگونی است. در واقع باید گفت راه حل پژاک یا همان راه سوم که ازش صحبت می کنند دموکراتیزه کردن نظام و آشتی با جمهوری اسلامی است، حاکمیت جنایتکاری که بیش از چهار دهه است که ده ها هزار نفر از شریف ترین انسانهای این کشور را به شکنجه و به جوخه های اعدام سپرده است. فواد بریتان تاکید می کند: "جنگافروزی نظام دیکتاتوری راهحل اصلی نیست، باید راهی دموکراتیک در پیش گرفته شود. ایران آینه تمامنمای خاورمیانه در زمینه اعاده حقوق کُردها است". (خط تاکید از من است)
پژاک به دنبال چیست؟
اما چرا و در چنین شرایطی پژاک به تکرار صریح مواضع خود و حمایت از جمهوری اسلامی و مخالفت با جنبش سرنگونی پرداخته پرداخته است؟ بی شک این موضوع به اوضاع و احوال کنونی کردستان و خصوصا بعد از تعرض به احزاب ناسیونالیست کرد و ایجاد محدودیت و جمع كردن اردوگاههای قدیمی آنها و... از سوی حکومت اقلیم کردستان و دولت مرکزی عراق به درخواست جمهوری اسلامی بی ربط نیست. با جمع آوری اردوگاهای اپوزیسیون كرد مستقر در كردستان عراق، پژاک فکر می کند که میدانی برایش باز شده است تا شاید در این اوضاع جای دیگران را در جنبش ناسیونالیستی كرد و البته در رابطه ای دوستانه با جمهوری اسلامی بگیرد. بنابراین لازم دانسته تا با ادعای دروغین ضدیت با آمریکا و امپریالیسم یکبار دیگر پیام صلح دوستی خود و پ ك ك را به عنوان جریان مادر به جمهوری اسلامی برساند.
اینکه او سرنگونی طلب نیست و تنها از طریق گفتگوی تمدن ها و با شعار کنفدرالیسم دمکراتیک به کمک رژیم بتواند به نام حل مسئله ملی کرد و فریب مردم كردستان، در شرایطی كه جمهوری اسلامی زیر منگنه فشار یك جنبش سراسری و رادیكال است و كردستان هم یكی از سنگرهای مهم این جنبش است، به كمك رژیم بشتابد و در مقابل امتیازاتی هم برای جریانش كسب كند. پژاك در شرایط ویژه ای كه مردم آزادیخواه در ایران تصمیم گرفته اند كه حكومت را سرنگون کنند، راه رفته و آزمایش شده توافق با جمهوری اسلامی را میخواهد برود. اما حقیقت این است، بی وزنی و بی اعتباری این جریان در میان مردم كردستان، عامل جدی است تا جمهوری اسلامی از چنین جریاناتی به عنوان ابزار و بدون دادن كوچكترین امتیازی استفاده كند. این نقش پیشكش پژاك و اما این جریان و حزب مادر از این هم بی اعتبارتر خواهند شد.
پژاك بعلاوه در صورت هر گونه تغییر توازن قوایی در آینده ایران، امیدوار است با تکرار سناریوی سوریه، همانگونه که در هماهنگی با دولتهای ایران و سوریه اختیار و اداره بخش کردنشین این کشور به حزب برادر (پ ی د) سپرده شده، تاریخ یکبار دیگر نیز تکرار شود و پژاک نیز به نان و نوایی برسد و اداره کردستان ایران را در دست بگیرد.
سوال این است كه آیا پژاک با این نقطه امید و چراغ سبز نشان دادن به جمهوری اسلامی، میتواند به نان و نوایی برسد؟ آیا این فرقه دست ساز قومی در این شرایط می تواند رشد کند و نمایندگی جنبش "ملی كرد" در كردستان ایران را در دست بگیرد؟. همچناكه گفتم پژاك نیروی قابل توجه و وزنه ای برای چنین معامله ای نیست.
تاریخ چهار دهه گذشته کردستان و تقابل مردم این منطقه با رژیم جمهوری اسلامی و حضور و اعتبار كمونیستها در این منطقه، خلاف این امر را ثابت می کند. چهار دهه حضور ما کمونیست ها و نفوذ اجتماعی ما در کردستان و در تقابل با ارتجاع، قوم پرستی و فاشیسم راه را بر هر جریان ارتجاعی و سناریو سیاهی از جمله پژاک سخت می کند. جمهوری اسلامی در دوره ای با رشد و میدان دادن به سلفی ها و گروه های اسلامی تلاش کرد که اعتراضات مردم کردستان را به انحراف بکشاند تا آنرا در یک چهارچوب معینی کنترل کند. تلاش كرد این نیروهای ارتجاعی و قرون وسطایی را در مقابل با کمونیسم بزرگ کند تا در تقابل با ما، نقش و تاثیر عمیق كمونیسم را در این جامعه، کمرنگ کند. اما جمهوری اسلامی سرش به سنگ خورد، با ایستادگی و تقابل مردم کردستان در برابر سلفی گری و ارتجاع مذهبی خیلی سریع این نیروها به عقب رانده شده و نقشه های رژیم را در این رابطه خنثی شد. سلفی گری زمان كه حكومت مذهبی زیر منگنه و فشار است، همراه خود جمهوری اسلامی می میرد.
رهبران پ ک ک و پژاك از حول حلیم با کله به داخل دیگ افتاده اند و حواسشان نیست كه شعور مردم كردستان بالاتر از آنست كه اجازه دهند پژاک یا هر جریان فاشیست و ارتجاعی دیگری در این منطقه پر و بال باز کند. این فرصت طلبی و این خوش خدمتی "پژاك" به جمهوری اسلامی و مخالفت این جریان با جنبش آزادیخواهانه برای سرنگونی رژیم، مخالفت با خواست و مطالبات توده های ستمدیده این منطقه است، از چشم مردم پنهان نخواهد ماند و آنرا زیر زره بین خواهند گرفت. محاسبه های كودكانه پژاك و نیاز جریان مادر به رابطه دوستانه با جمهوری اسلامی كه تا امروز برقرار بوده است، آنها را از دیدن جنبشی بزرگ و انقلابی و قدرت آن و قدرت كمونیسم در كردستان و شعور بالای مردم كردستان دچار اشتباه كرده است. مردم كردستان این فرصت طلبی را به نام اعلام جنگ پ ك ك به خود از و شعبه ایرانی آن حساب میكنند و بر همین اساس به آن برخورد خواهند كرد. نسخه های پ ك ك برای پژاك كه از تجربه این جریان در كردستان تركیه بیرون می آید در كردستان ایران كار نمیكند. پ ك ك یك بار برای همیشه لازم است در گوش خود فرو برد كه كردستان ایران با فرهنگ و تمدن و تجربه چندین دهه احزاب سیاسی بزرگ از ما كمونیستها تا ناسیونالیستهای كرد، جای یكه تازی و قلدری چنین جریاناتی نیست.
پ ك ك باید حالی شود كه جامعه کردستان پذیرای پژاک و سیاست نفرت قومی نیست. سیاستهای پژاک و ناسیونالیسم قوم پرست با خواست و امیال جامعه کردستان، با خواست رفاه عمومی، حق زن، برابری طلبی، عدالت خواهی و همسرنوشتی بزرگی كه شاهدش بودیم، بیگانه است. مردمی که بیش از چهار دهه است به جمهوری اسلامی "نه" گفته اند و برای سرنگونی حاکمیت جمهوری اسلامی مبارزه کرده اند، فرقه قومی و ضد اجتماعی و مرتجعی چون "پژاك" آنهم زیر عبای اسلام و جمهوری اسلامی را به عنوان یک نیروی ناسیونالیست اصلاح طلب مذهبی و مدافع حاکمیت جمهوری اسلامی رسوا و منزوی می کنند. این اعلام جنگ پژاک با مردم کردستان از حافظه عمومی پاک نخواهد شد.
نکته آخر
لازم است در آخر به نکته دیگری اشاره شود، اینکه طبقه کارگر و مردم ستمدیده و زحمتکش کردستان، نه تنها فرقه قومی مذهبی پژاک را ترد می کنند، بلکه آن جریانات و احزابی که سعی دارند در این دوره در راستای منافع خود و سیاستهای راست وناسیونالیستی حاکم بر سازمانشان، به پژاک به عنوان یک جریان متعارف رسمیت دهند و مردم را به این جریان متوهم کنند، از چشم مردم کردستان پنهان نخواهد ماند.
این اولین بار نیست که دو جریان کومه له - سازمان کردستان حزب کمونیست ایران (شاخه ابراهیم علیزاده) و حزب دمکرات، بنا به نیاز روز خود، انواع گروه های قومی، ضد اجتماعی، غیر مسئول و باند سیاهی را به عنوان حزب سیاسی برسمیت می شناسند و تلاش میکنند آنها را حتی در قامت نمایندگی مردم در كردستان به مردم بفروشند. طبقه كارگر، زنان و نسل جوان متمدن و آزادیخواه در كردستان همراه ما كمونیستها در این جامعه سیاست حمایتی عملی جریاناتی از قبیل کومه له (علیزاده) و حزب دمکرات را از باند و جریانات سناریوی سیاهی مانند فرقه پژاک و بقیه فرقه های همراهشان را ترد و منزوی خواهند کرد. هم پیمانی و همکاری فشرده سازمان ابراهیم علیزاده با پژاک و پ ک ک و ک ن ک و کمیته دیپلماسی مشترک ( که بیش از سی حزب و جریان ناسیونالیستی و اسلامی در آن حضور دارند) دیر زمانیست که در جریان است و در مغایرت و ضدیت با منافع کارگران و مردم آزایخواه در جامعه کردستان قرار دارد و این را در پرونده آنها ثبت خواهیم كرد.
هرچند جریان کومه له - سازمان کردستان حزب کمونیست ایران (شاخه صلاح مازوجی) نیز از این امر مستثنی نیست و مواضع اتخاذ شده صلاح مازوجی در نوشته خود تحت عنوان "سیمای سیاسی بحران درونی حزب کمونیست ایران" این امر را نشان می دهد. در قسمتی از این نوشته آمده است: (سیاست، مواضع و حمایت بی دریغ کومه له و حزب کمونیست ایران در دفاع از جنبش حق طلبانه و خودمدیریتی روژآوا یکی از برگ های پرافتخار جریان ماست." و در ادامه می گوید "همواره نسبت به خطراتی نیز که در اثر سردرگمی استراتژیک احزاب دخیل، این جنبش را تهدید می کرد هشدار می دادیم. درست آن است که کومه له در قبال نقش پژاک در جنبش کردستان ایران هم همین رویه را در پیش گیرد. ) خط تاکید از من است.
اینکه هشدار جناح مازوجی تا چه اندازه ای روی احزاب تحت امر " پ. ک. ک. " در کردستان سوریه که با آمریکا مناسبات بسیار نزدیک و دوستانه ای دارند، مؤثر بوده، و یا پند و اندرز دادن پژاک برای خلاصی از سردرگمی استراتژیک چقدر تاثیر گذار بوده بماند به جای خود، اما این سیاست تا چه اندازه در توهم پراکنی به پژاک در میان طبقه کارگر و زحمتکشان کردستان دخیل بوده است و اینکه از کدام ضرورتِ مبارزه طبقاتی در کردستانِ ایران سرچشمه می گیرد، سوالیست که شاخه صلاح مازوجی باید به آن پاسخ دهد؟
در شرایطی که مردم کردستان ایران طی یک سال گذشته دوشادوش مردم آزادیخواه در سراسر ایران علیه رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی و برای آزادی، آزادی زن و عدالت و برابری و رفاه عمومی، بمیدان آمده اند، در شرایطی که توده های زحمتکش در مقابل اسلام سیاسی و حاکمیت سرکوبگر صف آرایی کرده اند و برای سرنگونی این رژیم مذهبی به میدان آمده اند، دفاع پژاک از این رژیم و دفاعش از کربلا و سنت های کهنه پرستانه شیعی، تنها دهن کجی به جنبش ضدمذهبی کنونی جامعه ایران و کردستان است. مردم کردستان نیز حق دارند همپیمانی حزب علیزاده با پژاک و پ ک ک را در همین چهارچوب قرار بدهند.
بیانیه پژاک در خصوص انتقادات واردهی اخیر
به دنبال انتقادات بیشمار، "پژاک" خیلی سریع فتیله را پایین کشید و چراغ خاموش به دنبال جمهوری اسلامی به راه افتاد و مطلب قبلی را در مورد استراتژی این جریان و به قول خود به قلم یکی از اعضایش را از سایت حذف کرده و بیانیه ای را صادر کرد.
در حقیقت می توان گفت که هم نوشته قبلی و هم بیانیه اخیر پژاک، سیاست رسمی این جریان در خصوص جمهوری اسلامی است که هر از چند گاهی در نوشته ها، مصاحبه ها و موضعگیری هایشان دم خروس همسویی این جریان با رژیم بیرون می افتد و قسم های حضرت عباس او نمی تواند واقعیت ها را لاپوشالی کند. پژاک شعبه ایرانی پ ک ک در تمامی سالهای فعالیت خود نشان داده است که هم شریک دزد است و هم رفیق قافله! . این جریان در واقع حزب باد است و کوچکترین همسویی با منافع مردم کردستان ندارد و از هر وسیله ای برای رسیدن به قدرت و برای حفظ منافع خود بهره برداری می کند و در هر مقطع و هر دوره ایی می خواهد هم از آخور بخورد و هم از توبره. چنین جریانی در کردستان جایگاهی ندارد و محکوم به شکست است.
٨ اکتبر ٢٠٢٣