تلاش های مذبوحانه ای در غرب و امریکا و دول ارتجاعی منطقه و میدیایشان در جریان است تا واقعیات جنگ کنونی اسراییل و حماس را دلبخواهی تفسیر و توجیه کنند. انکار واقعیات همچنین توهماتی را بهمراه دارد.
بر پایه ی تاریخی بیش از هفت دهه اشغال و سرکوب و کوچ دادن مردم فلسطین و کشتن واستثمار کارگر ارزان فلسطینی در مراکز صنعتی اسراییل، جنگ کنونی رقم زده شده است.
یک توجیه احمقانه این است که می گویند چه کسی جنگ را شروع کرد. جنگ های بزرگ و کوچک جهان در نظام فاسد سرمایه داری، به بهانه ی این که چه کسی شروع کرد، جنگ در یک کشور، یک منطقه و جنگ های جهانی را رقم زده است. ترور ولیعهد پادشاهی اطریش، بهانه ی جنگ جهانی اول شد. اما در واقع جنگ های کشوری، منطقه ای و جهانی ذاتی نظام سرمایه داری برای تصرف خاک، منابع، بازار، بهره برداری از نیروی انسانی ارزان تر و تثبیت بردگی مزدی و تقسیم قدرت بین شاخه ها و شعبات مختلف بورژوازی به نام دولت بوده است.
پاسخ به این سوال که چرا مردم فلسطین در بیش از هفت دهه تا کنون و هنوز نتوانسته است، صاحب سرنوشت خود شود، پایه و اساس جنگ های پشت سرهم و ممتد و آوارگی و کشتار این مردم است. از یک طرف امریکا و همپیمانانش به یک اسراییل قدرتمند و متحد خود در خاورمیانه نیاز داشته و دارند و از طرف دیگر دول ارتجاعی کشورهای عربی و بالاخره جمهوری اسلامی، سازمان ازادیبخش فلسطین و حماس و جهاد را بعنوان حکام و رهبران مردم ستمدیده ی فلسطین در خدمت منافع و رقابتهای بین خود، قالب کرده و با سرنوشت این مردم بازی کرده اند.
جنگ اخیر حماس و اسراییل نه جنگی در ابعاد یک باریکه به نام غزه، بلکه نتیجه سرباز کردن زخم عفونی تاریخی است که خاورمیانه را رقم زده است. خاورمیانه ای که در آن شاهد کشتار جمعی و نابودی زیرساخت های جوامع افغانستان، سوریه، لیبی، عراق و عروج جمهوری اسلامی، طالبان، القاعده و داعش بوده است.
تروریسم دولتی اسراییل و تروریسم اسلامی جریانات مذهبی حماس و جهاد اسلامی و حزب الله و سرانجام، کشتار وحشیانه ی مردم فلسطین و حتی به اسارت گرفتن طبقه کارگر و مردم آزادیخواه اسراییل توسط دولتهای فاشیست و نژادپرست، محصول شرایطی است که به مردم خاورمیانه تحمیل شده است.
در دل این جنگ و خون و بیرحمی و سقاوت، مهار کردن و متوقف کردن محاصره و کشتار جمعی مردم غزه با بمب و قطع آب و غذا و برق و دارو جلوگیری از رساندن کمک های اولیه به زخمی ها و بیماران، اولین و فوری ترین خواست بشریت متمدن است.
این اتفاقی است که بالاخره دیر یا زود می افتد، اما ترمیم زخم های بر تن و روان مردم و ترمیم و بازسازی غزه ی ویران شده و دستیابی به یک زندگی عادی و نرمال برای مردم فقیر و اسیر غزه ممکن نیست. عواقب این نسل کشی سال ها و حتی دهه ها نسل امروز و نسل های بعدی را تحت تاثیر قرار می دهد!
شعار نابودی حماس از طرف اسراییل و حامیانش در امریکا وغرب توهمی بیش نیست. این زنان و مردان و کودکان و سالمندان فلسطین است که نابود شده و می شوند. کشته شدن هزاران نفر از مردم غزه و بیش از یکصد هزار زخمی تا امروز سرآغاز این نابودی جمعی است. اشغال غزه و تحویل آن به حکام کنونی فلسطین در کرانه باختری هم توهم دیگری است. تشکیل دولت مستقل فلسطین، در کشاکش جنگ و تهدید و کشتارهم هنوز دور از دسترس است. مردم فلسطین تنها گروگان دولت آپارتاید اسراییل نیستند، همزمان اسیر فساد حکام خودخوانده ی چون محمود عباس و حماس و جهاد و غیره بوده و هستند. مردم فلسطین فاقد رهبری واقعی و نمایندگان واقعی برخاسته از میان مردم است.
فلسطین تحت حاکمیت عباس و هنیه هنوز یک اردوگاه پناهندگان است نه یک دولت و حاکمیت واقعی مردم! و نه یک زندگی عادی ولو بخور و نمیر مردم فلسطین! کمک های بین المللی و بشردوستانه به مردم فلسطین در دستگاه فاسد محمود عباس ذوب و در غزه صرف ایجاد تونل های زیر زمینی و خرید و انبار تسلیحات و حقوق های بالای رهبران نظامی و سیاسی حماس و جهاد اسلامی شده است نه سلامت و معیشت و امنیت مردم فلسطین و غزه. در این شرایط نکبت بار چند دهه، هنوز بخش زیادی از مردم فلسطین چه در کرانه باختری و چه غزه، غذا و بهداشت و درمان سهل است، حتی بدون کفش و پابرهنه هستند.
تمام تلاش بشریت این است که جنگ و محاصره غزه فورا خاتمه یابد، اما ترمیم غزه و تامین امنیت و سلامت و معیشت مردم فلسطین سوالی است که در گرو غبار جنگ و نسل کشی حتی مطرح نشده تا چه رسد به آن پاسخ داده شود.
در عرصه جنگ نسل کشی اسراییل، یک واقعیت مسلم است و آن این است که اسراییل بازنده ی این جنگ است. ویران کردن غزه با بمب و موشک و توپخانه و کشتن و زخمی کردن و فراری دادن گرسنگان غزه که بر اساس آمار بیش از ۶۰ درصدشان جوانان و نوجوانان هستند، نشانه قدرت اسراییل و حامیانش نیست. اوج استیصال و رذالتی است که به نمایش گذاشته شده است. نشانه ی این واقعیت است که موجودیت تا کنونی اسراییل بر مبنای پاکسازی قومی، اشغال نظامی و نگه داشتن میلیون ها فلسطینی در اردوگاه های مرگ و قحطی و گرسنگی است. این موجودیت با سیاست های آپارتاید دول پشت سر هم اسراییل اکنون بیشتر از هر زمانی زیر سوال است. این سیاست موجب نفرت و انزجار بخش زیادی از مردم اسراییل و آزادیخواهان این کشور است و نتیجه آن در وهله اول سقوط جناح نژادپرست در دولت نتنیاهو است. جدال راست و چپ در اسراییل جدالی سرنوشت ساز و عامل اصلی خاتمه دادن به سیاستهای جنگ و نسل کشی چند دهه ی دول فاشیست اسراییل است. باید به این امیدوار بود. فشار بین المللی مردم انساندوست می تواند این پروسه را کوتاه و ایجاد دولت مستقل فلسطین را در کنار اسراییل رها شده از سیاست های نسل کشی تا کنونی تسریع کند. در انتهای تونل تاریک کنونی نوری دیده می شود. کارگران و نسل جوان اسراییل و جریاناتی که نفعی در آپارتاید دول فاشیست یکی بعد از دیگری اسراییل ندارند، در تلاشند تا به این دور باطل و ضد انسانی تداوم اشغالگری اسراییل با کشتن و فراری دادن و یا اسیر و ساکت کردن مردم در شهرک های متعدد اسراییلی، خاتمه دهند.
اسراییل امن در نتیجه این نسل کشی توهمی فریبکارانه و نفرت بار است که دولت فاشیست و نژاد پرست نتنیاهو به خورد مردم اسراییل می دهد. اسراییل امن بدون تامین حق مسلم مردم فلسطین برای تعیین سرنوشت خود و تشکیل دولت مستقل فلسطینی و به رسمیت شناختن دو دولت در کنار هم، غیر ممکن است. این واقعیت انکار ناپذیری است که بیش از هفت دهه توسط دولت آپارتاید اسراییل نفی شده است.
شکی نیست نتنیاهو نه تنها در جنگ کنونی بازنده است بلکه سلطه ی حزب او و احزاب راست و نژادپرست دیگر در حاکمیتش رفتنی است. سیاست شهرک سازیهای متوالی در ادامه ی اشغالگری های چندین دهه ی مبتنی بر آپارتاید بورژوازی حاکم اسراییل با کنار رفتن دولت فاشیست نتنیاهو با خود او به گور سپرده خواهد شد.
نتنیاهو بعنوان مجرمی در تاریخ بشریت و در میان نسل جدید و مخالفان نژادپرستی در اسراییل و در افکار عمومی جهان ثبت و یک جنایتکار جنگی است که محاکمه اش از هم اکنون در میان بشریت متمدن از اسراییل تا سراسر اروپا و جهان بیدار امروز شروع شده است!
از طرف دیگر حماس و جهاد اسلامی کوچک تر و تضعیف شده بازنده این جنگ نیستند، برعکس اکثریت مردم گرسنه و بی پناه غزه و فلسطین است که بازنده ی جنگ اند. همیشه در تاریخ چنین بوده است. آخرین مورد این واقعیت جنگ ۸ ساله ایران و عراق است که باعث کشتار ده ها میلیون انسان و ویرانی دوکشور و فقر و بیکاری و گرسنگی مردم از هر دو طرف شد. در مقابل، ظهور حاکمیت فوق ارتجاعی اقوام و عشایر و مذاهب در عراق و تداوم جمهوری اسلامی وحشی تر در مقابل مردم بازنده، به حیات ننگین خود به قیمت فلاکت تمام عیار ادامه داده اند.
این واقعیات در گرد و خاک کشتار جمعی هنوز ظاهرا خریداری ندارد. جامعه ی بیدار جهانی خواستار قطع فوری جنگ و محاصره مردم غزه هستند. این اتفاقی است که دیر یا زود می افتد. اما بشریت آگاه، طبقه کارگر بین المللی و کمونیست ها باید از همین حالا افق سناریوی واقعی بعد از این جنگ را ترسیم کرده و مردم فلسطین بویژه به این افق آگاه شوند.
تشکیل دولت مستقل فلسطین به نفع مردم این بخش کوچک از جهان در گرو دخالت و هژمونی بخش آگاه جامعه و کارگران و کمونیست ها و ازادیخواهان فلسطین، و بشریت متمدن در جهان است. جنگ تمام می شود. اما در فردای آن ما فلسطین و غزه ای ویران شده، مردم بی سرپناه و گرسنه در دامن ارتجاع حاکم کنونی عباس و هنیه و جهاد اسلامی رها می شوند. و باز فلسطین شاهد دور دیگر رقابت جریانات ارتجاعی خودی که صاحب پول و اسلحه و ظرفیت آدمکشی و ترور و حتی جنگ احتمالی داخلی دارند، روبرو خواهد بود.
ختم جنگ به معنای بریده شدن دست نسل کشی و نژادپرستی، خود یک پیروزی برای بشریت است. اما ندیدن این دورنما که زیست مردم فلسطین در صلح واقعی و در امنیت و سلامت و تامین معیشت و دخالت سیاسی در اداره جامعه از پایین و توسط شوراهایی مردمی، در گرو این است که از همین حالا دریچه ی آینده ی روشن و بدون جنگ و فقر و گرسنگی به روی مردم توسط خود مردم گشوده شود. پایان جنگ نسل کشی اسراییل باید از طرفی پایان سیاست کشتار و اشغالگری دولت فاشیست نتنیاهو و یارانش به همت مردم آزادیخواه و انساندوست اسراییل بوده و از طرف دیگر باید آغاز پایان عمر تسلط و حاکمیت سلطه ی محمود عباس و حماس و جهاد اسلامی بر مردم فلسطین باشد.
بگذار امریکا و غرب و دول مرتجع منطقه و شورای امنیت سازمان ملل و حقوق بشرش، که همگی جزئی از سناریوهای مخرب در جامعه بشری امروزند، به نمایش ریاکارانه ی بشردوستی و معرفی جنایتکاران جنگی و صدور قطعنامه و هیاهوی صلح کذایی که دروغی بیش نیست، بپردازند. ختم جنگ و ادمکشی و ویرانسازی تنها با فشار از پایین توده های متمدن و بیدار و آگاه جهان امروز و بویژه دخالت طبقه کارگر جهانی و کمونیسم اش، ممکن است. تنها صدای بشریت آزادیخواه و برابری طلب می تواند صدای بمب ها و توپخانه ی نسل کشی کنونی را خفه کند. این پیروزی به نام مردم بیدار جهان باید ثبت شود!
فراموش نکنیم که این آینده و این دورنمای روشن علاوه بر دشمان داخلی فوق، دشمنان خارجی در میان دول مرتجع عربی و خاورمیانه و بویژه جمهوری اسلامی هم دارد. جمهوری اسلامی هم به نوبه خود مضر و مخل استقلال واقعی و دولت مردمی فلسطین و خاتمه دادن به عمر ننگین تروریست های اسلامی وابسته به خود است.
جمهوری اسلامی در اساس جنگ و نزاع در فلسطین را همچون دیگر کشورهای منطقه از طریق نیروهای نیابتیش، به نفع حاکمیت تبهکارانه اش می داند. حتی اسراییل بدون آپارتاید و برسمیت شناختن دولت مستقل فلسطین زمانی به نفع جمهوری اسلامی است که محمود عباس و هنیه و جهاد اسلامی بر سر قدرت بمانند. این وظیفه جنبش سرنگونی جاری است که برای حذف جمهوری اسلامی و کوتاه کردن دست نکبت بارش بر سرنوشت مردم ایران و خاتمه یافتن گروه های نیابتی تروریست اش در منطقه شروع شده است.
ما طبقه کارگر ایران و طبقه کارگر بین المللی و صفوف چپ و کمونیست ها را مورد خطاب قرار می دهیم. بیش از هفت دهه است مساله فلسطین بازیچه ی معاملات کثیف دولت نژادپرست اسراییل، امریکا و اروپا و دول مرتجع منطقه شده است. کشتار جمعی مردم غزه تف سربالایی به همه ی این کمپ ضد انسانی است. قطع فوری جنگ و ختم محاصره ی مردم غزه یک موضوع فوری در دستور جامعه بشری است. این فشار از پایین می تواند سرکشی و قلدری و ادم کشی جنایتکاران را مهار کند. می تواند با خاتمه دادن به جنگ و کشتار، مساله فلسطین و حقوق این مردم را از پشت پرده ی کثیف دیپلماسی ریاکارو کریدورهای سران دول غرب و امریکا و خاورمیانه و سازمان ملل به صحنه خیابان بکشاند. کاری که آغاز شده ولی هنوز کفایت نمی کند.
نه دستگاه محمود عباس و نه حماس و جهاد اسلامی صلاحیت نمایندگی منافع مردم ستمدیده ی فلسطین را ندارند. سیاست درست دفاع از فلسطین آزاد و مستقل، در گرو حذف دستگاه ارتجاعی و فاسد محمود عباس و حماس و جهاد اسلامی و بریدن دست دخالتهای دول مرتجع منطقه بویژه جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی جنگ در خاورمیانه، تزریق پول و اسلحه از جیب مردم ایران به نیروهای نیابتی در کشورهای مختلف و از جمله جنگ فلسطین و اسراییل را ابزار و سناریویی در جهت حفظ سلطه ی خود و در مقابل جنبش های اجتماعی قدرتمندی می داند که هم اکنون در ایران برای حذف این نظام تبهکار برپا است.
طبقه کارگر آگاه، زنان برابری طلب و جوانان و زحمتکشان آزادیخواه ایران، با سرنگونی جمهوری اسلامی نوید یک دنیای انسانی و آزاد و برابر سوسیالیستی را نه تنها در ایران بلکه در خاورمیانه می دهند. و این شانس بزرگی برای مردم فلسطین در مسیر استقلال ودولت مستقل و اداره جامعه توسط شوراهای مردمی با کنار زدن دست های کثیف سلطه ارتجاعی محمود عباس و حماس و جهاد اسلامی هم هست.