(در حاشیه افاضات معترضین به بیانیه "جمعی از كارگران عسلویه و جنوب")
 
تلاش برای ایجاد تفرقه قومی، مذهبی، جنسی، نژادی، ایرانی و خارجی، بومی و غیر بومی و... در میان طبقه كارگر و بخش محروم جامعه، مهمترین ابزار ماندگاری نظام كاپیتالیستی به قدمت تاریخ آن است. جامعه ایران و تحولات یك دهه اخیر، اعتصابات و اعتراضات كارگری و اقشار محروم و تضمین پیروزی آنها و تحمیل کمترین عقب نشینی به بورژوازی ایران و حكومت جمهوری اسلامی، بخشا در گرو رفتن به جنگ توهمات ملی و مذهبی و انواع تفرقه های درون این طبقه است كه روزانه توسط حاكمیت و رسانه های اصلی بازتولید میشود.
 
جنبش آزادیخواهانه سراسری اخیر كه در شهریورماه و بعد از قتل مهسا امینی رقم خود، میخی بر تابوت نفاق های ناسیونالیستی، قومی و مذهبی و... در ایران بود. تلاشهای جمهوری اسلامی و كارفرمایان برای دامن زدن به شکاف های قومی و مذهبی و...، در همه اعتصابات كارگری این دوره از جمله در اعتصابات فولاد اهواز و هفت تپه، در اعتصابات مراكز نفتی و پتروشیمی ها، در معادن و...، به نام كارگر "عرب"، "لر"، "فارس"، "بختیاری" و... و به نام شیعه و سنی و ... ، تعرض بورژوازی ایران و حكومتش به طبقه كارگر ایران برای افزایش نفاق های ملی و قومی در جهت شكست صف متحد آنها در مقابل كارفرمایان و دولت حاكم بود. طبقه كارگر در تمام این اعتراضات به سیاست تفرقه افكنانه حكومت و همراهانش نه گفت.
 
در همین یك سال اخیر و در دل جنبش اعتراضی این دوره، لشكر كشی جمهوری اسلامی به كردستان و میلیتاریزه كردن شهرها با پرچم "تجزیه طلبی"، حملات مكرر به مردم محروم در بلوچستان و امنیتی كردن این منطقه و تلاش مكرر برای دامن زدن به شکاف قومی، حمله به مسجد نمازگزارن سنی و قتل عام خونین آنها در زاهدان جهت ایجاد دودستگی مذهبی، ابزاری برای لطمه زدن به جنبش سراسری بود كه آزادی زن، برابری و عدالت را پرچم خود كرده بود.
 
مردم آزادیخواه، زنان و نسل جوان به سیاست قومی كردن مبارزات خود چه از جانب حاكمیت و چه اپوزیسیون بورژوایی نه گفتند. طبقه كارگر خصوصا در یك دهه اخیر یكی از موفقیت هایش مقابله با سیاست جمهوری اسلامی و سرمایه داران برای نفاق افكنی قومی، مذهبی، جنسی و تامین همبستگی و اتحاد صفوف خود بود. طبقه كارگر به سیاست حاكمیت و كارفرمایان نه گفت، به قوم پرستان، فرقه های مذهبی، نژاد پرستان آریایی، كه عملا تحت نام تمامیت ارضی ایران، یا "دفاع" از "اقلیت های قومی" سیاست حاكمیت را تكمیل میكردند و به دودستگی در میان طبقه كارگر و مردم محروم دامن میزدند، نه گفت. این نه گفتن ها بیان رشد و بالا رفتن خودآگاهی این طبقه بود كه چشم حاكمان و ناسیونالیست ها و قوم پرستان رنگارنگ را كور كرد. تمام تلاش های نفاق افكنانه حاكمیت با هوشیاری طیف وسیعی از كمونیستها، از زنان و جوانان برابری طلب، از رهبران هوشیار طبقه كارگر و فعالین سیاسی متمدن در صف معلم و بازنشسته و... و تلاش همیشگی حزب ما، حزب حكمتیست (خط رسمی)، به شكست انجامید. پیروزی دوره اخیر و حفظ اتحاد مردم آزادیخواه در سراسر ایران و اعلام همبستگی و همسرنوشتی در مقابل جمهوری اسلامی نتیجه این هوشیاری بود. قوم گرایی، دامن زدن به شکاف ملی و مذهبی، تعصبات كور قومی و ناسیونالیستی از هر نوع آن و صاحبان شاخص آن از جمهوری اسلامی تا اپوزیسیون راست و آریایی پرست و تا جریانات مختلف و متعصب قومی و مذهبی لطمه دیدند و شكست خوردند.
 
مطلبی كه اخیرا با عنوان، "سیاست هویتی و طبقه كارگر" كه به امضای "جمعی از كارگران عسلویه و جنوب كشور" منتشر شده است، ادامه این نه گفتن طبقه كارگر به سیاست حاكمیت و مقابله با تعرض جمهوری اسلامی به اتحاد سراسری محرومان، مقابله با همه دشمنان رنگارنگ این طبقه از جمله ناسیونالیستها و دستجات كله تراشیده نژادپرست آریایی تا گروهها و عناصر عقبمانده قوم پرست است. در این مطلب نویسندگان تاكید میكنند كه، "هویت‌های قومی کوچک‌ترین جایگاهی در میان طبقه کارگر ندارد" و کارگر "عرب" ، "لر"، "ترک"، "فارس"، "كرد" و... در زیر چرخ ظالمانه سرمایه‌داران به یک اندازه له می‌شوند.  كارگران در این بیانیه یكی بودن طبقه كارگر مستقل از نوع تكلم و محل تولد و هر نوع هویت تراشی كاذب را اعلام میكنند. در بیانه كارگران آمده است:
 
"روشنفکران فعال در این فضا(منظورشان فضای مجازی است) همواره با شعار «مبارزه با مرکزگرایی» و تأکید بر مبحث مرکز-حاشیه، موجب تفرقه و تشتت میان زحمتکشان شده و این در حالی است که بورژوازی فارس و کرد و عرب و لر و بلوچ و ترک ضمن اتحادشان در اتاق بازرگانی و احزاب و تشکل‌های خود در حزب کارگزاران و مؤتلفه، بر سر یک سفره نشسته و در گزینش نیروی انسانی و استثمار و تعیین دستمزد نگاهشان تنها به نرخ سود و میزان استثمار و سود است."
 
انتشار این مطلب و بعلاوه چند اظهار نظر نقادانه دیگر علیه هویت تراشی قومی، از جمله یاداشت كوتاهی از ابراهیم عباسی از نمایندگان كارگران نیشكر هفت تپه، خون عده ای را بجوش آورده و علیه این كارگران شورانده است. سطح عصبانیت و پرخاشگری تعدادی از ناسیونالیستهای چپ و راست، علیه منتقدان هویت قومی هر مرزی را درنوردیده است. این اولین بار نیست كه فعالین كارگری، انسان های متمدن و برابری طلب، سوسیالیستها و... به جرم دفاع از برابری انسانها و عدم تقسیم آنها به قومها، ملیتها، طوایف، مذاهب، ایرانی و خارجی، زن و مرد و... و به جرم برسمیت نشناختن هویت های كاذب ملی، مذهبی از جانب ناسیونالیستهای مختلف از نژادپرستان آریایی تا ناسیونالیست های "ملل تحت ستم" و قوم پرستان و چپ ناسیونالیست، مورد حمله قرار میگیرند. عمق نفرت ضد كارگری، عمق عقبماندگی، گذشته پرستی، تعصبات كور، تهمت و افترا و تحریكات همراه با پرونده سازی های رایج برای نویسندگان بیانیه، هر انسان منصفی را انگشت به دهان میكند.
 
یك دهه است فضای سیاست ایران را طبقه كارگر و مردم محروم رقم میزنند. یك سال تمام است سراسر ایران به میدان اعتراض محرومترین اقشار جامعه، نسل جوان طبقه كارگر، زنان و مردم محلات با پرچم حق زن و علیه مردسالاری، برای برابری و همبستگی و اتحاد سراسری در جریان است، چیزی كه جمهوری اسلامی را به پرتگاه سرنگونی نزدیك كرد و بشریت متمدن در جهان را به حمایت و برداشتن كلاه از سر به احترام از این جنبش كشاند. حال یك عده ای  از دنیا بی خبر  و عقبمانده در قامت "معلم" و "جامعه شناس" و "صاحب نظر"، گنده دماغ،  با ادبیات غیر بهداشتی، فعالین كارگری و نویسندگان یك بیانیه را كه اعلام كرده اند ما یك طبقه واحد و هم سرنوشت، در مقابل نظام كاپیتالیستی هستیم، را در كمال وقاحت به تسمخر گرفته اند. این دنیای مالیخولایی، پر تكبر و نگاه از بالا به فعالین كارگری در میان الیتی از روشنفكران وطنی، عقب مانده و مداح گوی دوران قدیم و فرهنگ عهد عتیق و ملی گرایان گذشته پرست و ضد زن، امر جدیدی نیست. از شانس بد آنها اكنون و با تحولات چند دهه گذشته، دوران این طیف هم سپری شده است.
 
مدعی اند نویسندگان بیانیه، به تقسیم جامعه به "ملیتها" توجه نكرده، و "وجود ستم ملی را نادیده میگیرند". اتهام میزنند كه صاحبان بیانیه "ستمگری جنسی را به رسمیت نشناخته اند". معلوم نیست از چه زمانی قوم پرست و ناسیونالیست تاریخا ضد زن و مدافع شریعت اسلام، متمدن و خواهان برابری زن و مرد شده است. تاریخ تلاش ما برای برابری و عدالت، همواره تاریخ جدال ما با سنت و فرهنگ و مذهب و مرد سالاری بوده است كه ناسیونالیست های مختلف پرچمدارش بوده اند. اینها در موقعیتی نیستند كه فعالین رادیكال و برابری طلب طبقه كارگر را به برسمیت نشناختن ستمگری بر زنان متهم كنند. میگویند: "در همین تهران بروید تا تولید و باز تولید طبقه ای جدید كه به واسطه دولت مركز گرا ایجاد شده است روبرو شوید." میگویند نویسندگان بیانیه : "... تقاطع های جنسیتی، ملیتی و قومی را نادیده میگیرند و ارتدكس گرایی، یكدست سازی و ساده انگاری اش بطور فانتاسی گونه ای كل طبقه كارگر را درون یك موقعیت یكسان می بینند."
"فرموده اند" بیانه كارگران با ادعایی كاذب شروع میشود: "هویت قومی جایی در میان طبقه كارگر ندارد"، ادعا كرده اند بیانیه كارگران "با رویكردی اكونومیستی فشلی ادامه میدهد چون ستم های قومی- مذهبی را در نهایت از استثمار جدا میداند." بعضی ادعا كرده اند، بیانیه كارگران همسو با جمهوری اسلامی است. فرموده اند در مناطقی از ایران هنوز مناسبات پسا سرمایه داری حاكم است و در نتیجه كارگر كارگر كردن واقعی نیست!!! بعضی ها پا را فراتر گذشته و نه تنها به پاسگاه محل راپورت میدهند، بلكه و بعلاوه با زبان غیر بهداشتی هر چرندیاتی كه دارند را علیه صاحبان بیانیه روی كاغذ ریخته اند.
این عده كه در حقیقت در دنیای مالیخولیایی خود فكر میكنند که چیزی هستند و جز دنیای مجازی جا پایی از آنها در میان مردم متمدن پیدا نمیشود، عقب ماندگی خود و ایستادن در دوره خانخانی، عشایر و جنگ اقوام و جنگهای صلیبی و بیگانگی با زندگی شهری و تمدن بشری را فضلیت میدانند و تلاش میكنند آنرا در بسته بندی های "روشفكرانه" از نوع شرقی را به كارگر متمدن صنعتی ایران بفروشند! تقدیس فرهنگ عهد عتیق دوران خانخانی، پیشا سرمایه داری و تعصبات عمیق كور و ناسیونالیستی و نفرت علیه مردمی كه به زبان دیگری تكلم میكنند در لابلای جملات این طیف موج میزند.
كارگران و ستم گری ملی 
 
اینكه در جامعه ایران ستمگری ملی موجود است، یك واقعیت است. اینكه در مناطقی مانند كردستان وجود این ستمگری و سیاست های دولت مركزی، لشكر كشی ها به كردستان و بعلاوه تلاش ناسیونالیستهای كرد برای آویزان كردن خود به این ستمگری و سهم خواهی از دولت مركزی، این ستمگری را به یك شكاف ملی كشانده است، باز واقعیت است. اما ناسیونالیستهای مختلف كه وجود این ستمگری را بهانه و دستمایه گدایی از جمهوری اسلامی میكنند و از هر امكان و فرجه ای برای توافق با حكومت در تلاشند، در موقعیتی نیستند كه دیگران را به نادیده گرفتن این ستم متهم كنند. تمام احزاب ناسیونالیست كرد كه جاپای بیشتر و تاریخ طولانی تری از دیگران دارند، دست هر ارتجاعی را برای سهم از دولت تركیه و شخص اردوغان، حكومت صدام، جمهوری اسلامی و... را بوسیده اند.
 
راه حل مقابله با ستمگری ملی رفع این ستمگری است نه تبدیل آن به ایجاد دشمنی قومی و قرار دادن مردم همسرنوشت در مقابل و علیه هم. راه حل مسئله كرد و جواب به انشقاقی كه ایجاد شده است، رفراندم در مناطق كردنشین و ارجاع به رای مردم این منطقه برای ماندن با مردم ایران با حقوق شهروندی برابر یا جدایی و تشكیل دولت مستقل است. مسئله كرد به دلیل سیاست و اعمال دولتهای ارتجاعی مركزی و سواستفاده ناسیونالیسم كرد از این ستمگری، به دمل چركینی تبدیل شده است كه باید با یك عمل جراحی به آن پایان داد. وجود این ستمگری هیچ مشروعیتی به گرههای شبه فاشیست چه ایرانی و چه كردی و عربی و... نمیدهد. اینها از یك جنبش و یك سرشت و ضد تمدن و ضد برابری انسانها هستند.
 
تلاش گروههای قومی و نژادپرست، گروههای شبه فاشیستی چه از میان حاكمیت و اپوزیسیون راست ایرانی و چه گروههای قوم پرست و ناسیونالیست "كرد"، "عرب"، "بلوچ"، "ترك" و... كه میكوشند این ستمگری را به مبنایی برای جدا كردن مردم از هم و تبدیل به دشمن هم و تحریكات نژادپرستانه كنند، پدیده دیگری است. اینكه در این جامعه ستم ملی موجود است و باید حل و پایان یابد یك پدیده است كه تاریخا كمونیستها به آن جواب داده اند. اما كسی كه به نام این ستمگری پرچم تقسیم انسانها بر اساس قومیت را بلند میكند، به تحریك احساسات نژادپرستانه می پردازد، اگر چنین آدمی سفیه و نادان نباشد، یك نژادپرست شارلاتان تمام عیار است. بهانه گیری ها به بیانیه كارگران عسلویه و تهمت و افتراها به آنها جز شارلاتانیسم مشتی نژادپرست عقبمانده چیز دیگری نیست.
 
جنگ مركز و حاشیه كه امروز در میان گروههای قومی و روشفكران ناسیونالیست مد شده است سر سوزنی دلسوزاندن برای مردم حاشیه واعتراض به بی حقوقی آنها و یا عدم هزینه در مناطقی مانند بلوچستان یا كردستان نیست. این بهانه و پرچم بخشی از بورژوازی است كه به سهم خود از استثمار طبقه كارگر و حیف و میل كردن دارایی های جامعه ناراضی است. میخواهد از دولت مركزی سهم طلب كند و این سهم خواهی را به نام مردم كردستان یا بلوچستان دنبال میكند. روشنفكرانی كه با این پرچم به جنگ كارگران می آیند اگر مواجب بگیران بخشهایی از بورژوازی نباشند، خادمین بی جیره و مواجب آنان بیش نیستند.
 
هیچ بورژوایی در جایی كه سرمایه اش سود بالایی نداشته باشد، سرمایه گذاری نمیكند. این حكم نظام كاپیتالیستی در جهان است. هر جا سود هست، كارگر ارزان هست، درجه استثمار بالا است و امنیت برای سرمایه گذاری وجود دارد، سرمایه گذاری خواهند كرد. اكنون  بسیاری از كشورهای صنعتی دنیا از آمریكا، انگلستان، سوٸد، فرانسه، آلمان و... بخشی از صنایع خود را از مملكت خود خارج و به چین برده اند. معلوم نیست روشنفكران عقبمانده كه با پرچم ضدیت با "مركز" قوانین واقعی نظام كاپیتالیستی را زیر سوال می برند، چه جوابی برای این حقیقت بزرگ دارند. جواب و دلیل بسیار ساده است! در چین نیروی كار ارزان است، هزینه تولید پایین است و سرمایه گذاری سودش از كشور مادر بیشتر است! اكنون كردستان عراق كه حكومت كردی سه دهه است حاكم است، كارگر كرد زبان از حقوق و مزایای دوره صدام حسین جلاد هم محروم است. سرمایه ها و پول فراوان سران حكومت در بانكهای سویس و كشورهای اروپایی نگهداری میشود. دلیل بسیار روشن است، كردستان عراق برای سرمایه گذاری حتی كسانی كه سنگ "كورد" و كردستان را به سینه میزنند امن نیست. جیب كارگر كرد زبان در اربیل و سلیمانیه توسط بورژواهای "محترم" كرد، سران حكومت كردی، (همانهایی كه زمانی خود تئوری مركز و حاشیه را در بوق میكردند)، خالی میشود و به جای سرمایه گذاری در كردستان عراق، در جایی امن در اروپا نگهداری میشود.
 
حل معضل مناطق رشد نیافته در نظام سرمایه داری كه اساس آن بر پایه تامین سود مشتی سرمایه دار انگل است نه رفع مشكلات و نیازمدی های جامعه، مستقل از اینكه حاكمین بر این نظام با كدام زبان تكلم میكنند، در این نظام قابل حل نیست. هر درجه اختصاص بودجه به این مناطق حتی در كشورهای پیشرفته صنعتی در گرو مبارزه طبقه كارگر و فشار آنها و مردم محروم به دولت بورژوایی است. امروز در انگلستان به عنوان اولین كشوری كه صنعت و نظام كاپیتالیستی در آن رشد كرد، در مناطقی كه دوره ای تولید ذغال سنگ سود داشت و بسیار صنعتی بود، از دوره تاچر به بعد و بدلیل عدم سود صنایع ذغال و با بستن معادن، امروز گرسنگی، فقر، بیكاری، عدم هزینه و حل معضلات مردم از جناب دولت مركزی در این مناطق قدیم صنعتی، یك واقعیت غیر قابل انكار است. امروز این مناطق جایی است كه عملا بعد از بستن معادن رشد نیافته رها شده است. كسی هست بگوید در انگلستان كدام تئوری مركز و حاشیه عمل میكند؟؟
 
تاختن به كارگران از جانب عده ای روشفكر گنده دماغ در دنیای مجازی و جسارت پرت كردن مشتی حرف مفت و چرند و پرند دست چندم گروه های قومی و متعصب به نام تئوری و استدلال كه چندین دهه است از مد افتاده اند، بیان موقعیت خود این جماعت است. اما سموم ناسیونالیستی اینها و زبان درازی آنها در مقابل فعالین كارگری را نباید بی جواب گذاشت. جامعه ما به یمن نه تنها راست افراطی و كله تراشیده های نژادپرست آریایی، كه به یمن حضور جمهوری اسلامی و باز كردن فضا و میدان برای مشتی فرصت طلب و ناسیونالیست و قوم پرست، و به یمن وجود نیروهای ناسیونالیست و ملی كه با پرچم چپ فعالیت میكنند و در مقابل انواع گروههای ناسیونالیستی و قومی خصوصا از به اصلاح "ملت تحت ستم"، سر تعظیم فرود می آورند و خود را بدهكار میدانند، به طور کامل واكسینه نشده است. طبقه كارگر به هیچ ناسیونالیستی از هیچ نوع و از جمله به چپ ناسیونالیست، هیچ و مطلقا هیچ بدهكاری ندارد. كارگران عسلویه حق دارند با بانگ رسا اعلام كنند: "بحث هویت‌های قومی کوچک‌ترین جایگاهی در میان طبقه کارگر ندارد".