اخیرا و همزمان سونامی سیاسی مهوع، کثیف و  نژادپرستانه ای علیه بخشی از شهروندان در ایران، یعنی طبق معمول شهروندان با پیشینه افغانستانی، براه افتاده است. در حالیکه با هیچ تحرک مهاجرتی عظیم بسوی ایران روبرو نیستیم و اتقاق تازه ای در این زمینه نیفتاده است.
معلوم نیست چرا! چه اتفاقی افتاده است! که ناگهان پابه پای نشریات حکومتی در ایران و اظهارات تحریک آمیز و نژادپرستانه مقامات و مسئولینی که نظام شان پرونده قطوری از رفتارهای غیرانسانی، فاشیستی و "برده وار" با نسل های مختلف مهاجرین از افغانستان داشته و دارند و این بخش از شهروندان سیستماتیک از ابتدایی ترین حقوق انسانی محروم می شوند، ناگهان وجدان نژادپرستانه راست در اپوزیسیون هم "بیدار شده" است! و رسانه های این اپوزیسیون غالبا راست پادشاهی خواه هم، تلاش میکند که دوان دوان خود را به خط مقدم این تحرک فاشیستی برساند.
میدانیم که نفرت پراکنی علیه شهروندان با پیشینه افغانستانی در کنار اعلام رسمی اینکه آنها شهروندان درجه هزارم جامعه اند، بخشی از هویت جمهوری اسلامی از بدو تولد است. تحمیل شرایط غیر انسانی به آنان، مجازات فرزندان شان، محروم کردن آنها از تحصیل و یک زندگی در پایین ترین سطح ممکن،  یکی از سیاستهای فاشیستی جمهوری اسلامی علیه میلیونها نفر در ایران بوده است و هنوز هم هست.  
در دوره های مختلفی شاهد داغ کردن بازار افغان ستیزی از سوی جمهوری اسلامی و رسانه های آن بوده ایم که با فضا سازی علیه شهروندان افغانستانی، با ارائه آمارهای جعلی از "جرمهایی که مرتکب شده اند"، تصویری جنایی از میلیونها انسانی که در شاق ترین شرایط کار و زندگی میکنند و از ابتدایی ترین حقوق، در مملکتی که بیحقوقی از سر و کولش بالا میرود، محروم اند، میدهند. تا بیشرمانه  آنان را مسبب بیکاری، گرانی و بی مسکنی معرفی کنند و احساسات عقب مانده ترین بخشهای جامعه را علیه آنان تحریک کند، بین شهروندان تفرقه ایجاد کند و طبعا استفاده خودش را ببرد!
کمپین اخیر علیه این شهروندان، اما ابعاد دیگری دارد. ابعادی که صفبندی سنتی بورژوازی را به هم ریخته است. امروز بخشی از حاکمیت از نماینده مجلس و امام جمعه و رسانه هایی چون "کیهان شریعتمداری"، "هم میهن"، "جمهوری اسلامی" در کنار "کیهان لندن"، بی بی سی و "کارشناسان" شان و "وطن پرست" های فاشیست آریایی، دست در دست هم به جنگی تمام عیار علیه این بخش از طبقه کارگر، به جرم داشتن "پیشینه افغانستانی"، رفته اند. دو ارکستر در دو جغرافیای سیاسی متفاوت و ظاهرا متخاصم، یکی در قدرت و در تهران و دیگری در "اپوزیسیون" و در خارج از کشور،  سمفونی شوم نژاد پرستی را می نوازند!  

در این مورد بخوانید:

کیهان شریعتمداری مینویسد: "مهاجران افغان از انواع یارانه در ایران استفاده می کنند /غیرقانونی ها را اخراج کنید!". و فلاحت پیشه از ایران مدعی میشود که: بخش بزرگی از کسانی‌که وارد ایران می‌شوند جزو ارتش افغانستان بوده‌اند، این‌ها واقعیت‌هایی است که جای نگرانی دارد!"

و پابه پای آن کیهان لندن، مهمترین روزنامه ناسیونالیستهای ایرانی در خارج کشور، علاوه بر بازنشر تبلیغات فاشیستی روزنامه های ایران، در گزارش ویژه "پناهجو" یا "مهاجر"، به نقل از منبع آگاه در نیروی مسلح ادعا میکند "ورود «مهاجران» افغانستانی به ایران سازمانیافته است!"

تیتر ماهنامه "میدان آزادی" در ایران میگوید:  "خطر جدی است /مهاجران افغان به دنبال ورود به مجلس ایران" است. روزنامه "هم میهن" در مقاله ای تحت عنوان "یک میلیون افغانستانی در راه ایران؟ /آژیر خطر به صدا در آمده است /خطر اعطای تابعیت سیاسی به مهاجران افغان به نمایندگی از "افکار عمومی" مینویسد: انتشار خبر دادن کد یکتا و تابعیت به این شهروندان مایه تحریک افکار عمومی از "خطر استفاده از آنها برای شرکت در انتخابات مجلس"، میداند و باز در مقام نماینده مردم خواهان تحمیل بیحقوقی های بیشتری به آنان میشود.  

روزنامه کیهان لندن هم به نقل از "یکی از خوانندگان" خود مینویسد: "چون خودم تجربه مهاجرت داشته‌ام و می‌دانم چه دوران تلخ و تاریکی است، با افغان‌ها همدردی می‌کنم. اما اگر قرار باشد کد ملی بگیرند و در رای گیری‌ها شرکت کنند و مثلا روزی همه پرسی برای ورود شاهزاده عزیزمان را تحت تاثیر قرار دهند یا اگر قرار باشد از آنها برای سرکوب و شکنجه استفاده کنند به شدت می‌ترسم."

کسی نیست بپرسد هنگامی که شرافت و انسانیت را در ایران تقسیم میکردند، این دست از خوانندگان کیهان که "خود تجربه مهاجرت دارند"، در کدام ناکجاآبادی تشریف داشتند که هیچ سهمی نصیب شان نشد!
نقطه اشتراک این کمپین داخل و خارج کشوری، راسیسم و فاشیسمی است که به نام "هراس" و "نگرانی" مردم از "خطر افغان" ها، از "تغییر ترکیب جمعیت"، از "سهم بری زیادی" آنها از ثروت جامعه، از "گسترش خشونت" و جرائم جنایی و بالاخره از "نا امنی" ، به راه انداخته اند. یکی به نام دفاع از "امنیت مردم" و دیگری به نام دفاع از "میهن" و "خاک پاک ایران"! یکی در مقام حاکمیت و دیگری در مقام اپوزیسیون!

یکی که بیش از چهل سال است در قدرت "یک روز زندگی امن" در حداقل ترین سطح را، از نسل های مختلف در ایران و منطقه گرفته است! و دیگری که بیش از چهار دهه است تلاش میکند "میهن" و "خاک پاک ایران"  را، با جنگ و تخریب آن هم شده، بشرط گرفتن قدرت "تاخت" بزند! این دو قطبی کسانی است که هر دو از خارجی ستیزی و افغانستانی ستیزی، سود میبرند.

عاملین و مسببین دیروز و امروز فقر و فلاکت و نا امنی، سازمان دهندگان دیروز و امروز خشونت، فساد مالی و ناامنی، قربانیان این فقر و خشونت و نا امنی را، مورد تعرض فاشیستی خود قرار میدهند. علیه شان فضای راسیستی به راه می اندازند. و تلاش میکنند با تبلیغات مسموم خود، تفرقه قومی را میان طبقه کارگر و مردم محرومی که در یک جبهه برای رفاه و آزادی و رفع هر نوع تبعیضی جنگیده و می جنگند، دامن بزنند.
در کنار این تبلیغات تهوع آور و مسموم، در کنار حملات "کوکلوس کلانهای آریایی" در میدیای اجتماعی و تشویق به "لینچ کردن" افغانها، بساط راه انداختن هشتگ های نفرت انگیز و تحریک احساسات، هم براه است. در کنار تعرض اوباش و لمپن های مدافع "میهن" و "خون پاک ایرانی" و ...، خیل "کارشناسان" و "جامعه شناسان" شان در ایران و خارج کشور هم بازارشان گرم شده است و دست به "تحلیل" دلایل این نفرت پراکنی، میزنند.  "پرفسور مآبانه" تبلیغ میکنند که راسیسم را باید به عنوان "داده ای طبیعی" در جامعه و سوخت و ساز "طبیعی" آن  به رسمیت شناخت! 
 
از جمله الهه بقراط، سردبیر "محترم" و "شریف" روزنامه کیهان لندن، در مقاله ای تحت عنوان "تغییر هدفمند ترکیب جمعیت کشور؛ "مهاجران" در خدمت "انصار"!، "کارشناسانه" ضرورت نفرت پراکنی را "مستدل" و "تئوریزه" میکند و تفاوت "پناهجوی افغان" و "مهاجر افغان" را کشف کرده و میگوید:
 
"در جمهوری اسلامی اما موضوع فراتر از ایران و پناهجویی و مهاجرت به دلایل اقلیمی و جنگ است و شهروندان افغانستانی در ایران را از این زاویه می‌بایست مورد توجه قرار داد: پناهجویان همان مهاجرانی نیستند که بطور سازمانیافته از افغانستان و پاکستان و همچنین از عراق و سوریه و لبنان و یمن وارد می‌شوند تا به مزدوری برای رژیم علیه مردم بپردازند و نسل‌های آنها در بلندمدت به عنوان شهروند ایرانی در رأس امور قرار گرفته و پاسدار جمهوری اسلامی باشند! مبالغ کلانِ سالانه را که رژیم برای رسیدگی به امور "پناهجویان" از سازمان ملل و کشورهای دیگر دریافت می‌کند، عمدتا به خرج این مهاجران می‌رساند!
 
سردبیر کیهان لندن تبلیغات مسموم خود را بعنوان "فاکت کارشناسانه" تحویل خواننده میدهد و پشت پز "ضد رژیمی" مخفی میشود تا چند میلیون انسان را به جانی، تروریست بالقوه و مزدور جمهوری اسلامی معرفی کند و کارت سبز حمله اوباش به آنان را صادر کند. 
 
تزهای آزاده کیان، استاد جامعه شناسی در پاریس، در برنامه شصت دقیقه بی بی سی کوتاه و مختصر چنین است:
 
  • "وقتی وضعیت اقتصادی جامعه مهاجر پذیر مناسب نباشد، طبعا میتواند مشکلات عدیده ای را ایجاد کند و در واقع به مهاجر ستیزی بیانجامد. و این دقیقا اوضاع اقتصادی ایران است"
  • "نا امنی اقتصادی، هراس و مهاجر ستیزی را دامن میزند"
  • "جامعه ایران جامعه مدرنی است. افغانها، حتی آنهایی که سالهاست در ایران زندگی میکنند از طرف جامعه ایران پذیرفته نشده اند"
  • "مردم ایران همیشه خود را بالاتر از همسایگان (افغانها، عراق و ترکیه) میدانند و همین مهاجر پذیری را ضعیف میکند"
 
و بالاخره به امکان "استفاده جمهوری اسلامی از افغانها برای سرکوب" اشاره میکند!
 
قبل از هرچیز ظاهرا استاد دانشگاه ما فراموش میکند که نام "برتر دانستن خود از همسایگان"، ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی، "گند دماغ" بودن آن و حاکی از "دز" بالای راسیسم در آن است.
 
جامعه شناس و استاد دانشگاه، "مهاجر ستیزی" (این بسته بندی شیک راسیسم و فاشیسم) را نتیجه طبیعی معضلات اقتصادی در یک جامعه، البته در بخش محروم آن، معرفی میکند، نه نتیجه تلاش نیروهای فاشیست که با تعرض به ضعیف ترین بخشهای جامعه بعنوان مسئول معضلات اقتصادی و با مسموم کردن فضا و تحریک عقب مانده ترین بخشهای جامعه موفق به راه انداختن تحرکات فاشیستی علیه بخشی از طبقه کارگر میشوند. عکس العمل طبیعی طبقه کارگر و مردم محروم، بخشی که زیر فشار وضعیت بد اقتصادی به فقر کشیده میشوند، به فقر و فلاکت نه "مهاجر ستیزی" و راسیسم که اعتراض، اعتصاب و تلاش متحد برای تغییر وضعیت خود است. راسیسم و فاشیسم عکس العمل طبیعی طبقه کارگر به فقر و فلاکت نیست، بر عکس جواب بخشی از بورژوازی برای حل بحران اقتصادی و سیاسی جامعه است. بحرانی که خود منشا و مسئول و بانی آن است!  
 
ایشان می فرمایند چون جامعه ایران مدرن است "افغانها، حتی آنهایی که سالهاست در ایران زندگی میکنند از طرف جامعه ایران پذیرفته نشده اند"! به زبان آدمیزاد یعنی مردم افغانستان غیر متمدن و غیر مدرن اند و دلیل احساسات و تحریکات قومی علیه آنان را باید در فرهنگ بدوی و غیر مدرن و غیر متمدن آنها جستجو کرد نه در تلاش "کارشناسان" و "استادان" و "جامعه شناسان" ی مانند ایشان که راسیسم و نفرت قومی را سوخت و ساز "طبیعی" طبقه کارگر در دوره های بحران اقتصادی قلمداد میکنند.
 
خانم کیا درست میگوید! مردم ایران متمدن و مدرن اند به همین دلیل است که در مقابل چهل سال تبعیض سیستماتیک جمهوری اسلامی علیه شهروندان با پیشینه افغانستانی، علیرغم تبلیغات کثیف و راسیستی دستگاههای تبلیغاتی رژیم، ایستادند. طبقه کارگر متمدن و مدرن در ایران سنتا در اول ماه مه های خود حقوق برابر و رفع تبعیض علیه کارگران افغانستانی را بعنوان یکی از مطالبات خود اعلام کرده است، زنان آزادیخواه در ایران با به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، با آغوش باز خواهران خود را در آغوش کشیدند و درد مشترک خود را فریاد زدند.
 
مردم ایران متمدن و مدرن اند و به همین دلیل پا به پای این کمپین کثیف و راسیستی شما، کمپین "من هم افعان هستم" را به راه انداختند. طبقه کارگر ایران متمدن و مدرن است، به همین دلیل امروز کارگران از کردستان اعلام کردند "در برابر نژاد پرستی علیه افغانستانی ها سکوت نمیکنیم"! فرهنگ طبیعی مردم در ایران  فریاد "برای کودکان افغانی" است که صدای دهها میلیون نفر است!
 
این کمپین و این تعرض را مردم آزادیخواه، متمدن و مدرن در ایران، طبقه کارگر آگاهی که تا به حال به هر نوع تلاشی برای دامن زدن به تفرقه و انشقاق قومی نه گفته است، به شکست می کشانند. انساندوستی، رادیکالیسم، تمدن در این جامعه بسیار ریشه دار تر و عمیقتر از چیزی است که ناسیونالیست-اسلامی های در قدرت و ناسیونالیست- فاشیست های در اپوزیسیون، فکر میکنند.  
 
۵ اکتبر ۲۰۲۳