سیاست واگذاری تصمیم افزایش نرخ نان از طرف دولت به استانداریها و حذف بیسر و صدای سوبسید نان و آرد که از شش ماه قبل صورت گرفته اکنون با اعلام رسمی آن از جانب دولت، مجوز تعرض بیشتر به سفره طبقه کارگر و محرومان جامعه صادر شده است. حالا نوبت «نان» است که از سفره مردم حذف شود. معاون استاندار و فرماندار تهران با وقاحت تمام اعلام کرده که: «نان گران نشده است؛ از مردم بپرسید»!
جمهوری اسلامی زور میزند که تامین بخشی از هزینههای دولت و کل دستگاه استبداد و جنایتش را، از جمله هزینه نیروهای مسلح، هزینه ارگانهای سرکوب و کل دستگاه حاکمه، هزینه نهادهای مذهبی، جاسوسی و اطلاعاتی، بیت رهبری و همه کاسهلیسان و مزدوران خود را با افزایش قیمت نان و نیازمندیهای اساسی مردم و در پی آن افزایش کل هزینه زندگی محرومان جامعه، روی دوش طبقه کارگر و اقشار پایین بندازد. این در شرایطی است که فقر، گرانی، بیکاری، دستمزدهای چندین برابر زیر خط فقر، هم اکنون بیش از هر زمان زندگی دهها میلیون خانواده کارگری، معلم، بازنشسته، اقشار محروم و کم درآمد جامعه را با مخاطرات جدی مواجه کرده است. روزنامه اعتماد در آخرین شماره خود برآورد کرده است که با حداقل دستمزد ماهانه یک کارگر که ۸ میلیون و ۲۰۸ هزار تومان است، یعنی تقریبا روزی ۲۷۵ هزار تومان، یک خانوار کارگری میتواند از میان اقلام غذایی روزانه فقط یک قلم خوراکی بخرد. سه کیلوگرم مرغ یا یک کیلو ماهی، نیم کیلو گوشت قرمز یا سه کیلو برنج، یک عدد پیتزا یا دو عدد همبرگر!!
این اوضاع را ضربدر تورم افسارگسیخته ۶۷ درصدی کنید تا مخارج اجارهخانه، فیش پرداختی برق، آب و گاز و هزینهی خدمات درمانی و مخارج فرزندان طبقه کارگر تکمیل شود. مردم را رسما به بازار «آزاد» – بخوان گورستان - حواله دادهاند.
جمهوری اسلامی فراموش کرده که امروز ورق برگشته است. دهه انفجار عظیم اجتماعی دیماه ۹۶، آبان ۹۸ و شهریور ۱۴۰۱، سالهای اعتصابات چند ماهه مراکز صنعتی هفت تپه و فولاد و پتروشیمیها در جنوب و امروز روزهای تداوم و تعمیق خیزش سراسری مردم ایران علیه این حاکمیت است. اینها شمشیر را از رو بسته تا به خیال خود جامعه را با احکام سنگین و دستگیریهای وسیع و تعرض به معیشت طبقه کارگر و معلمان و بازنشستگان و زنان مرعوب کنند. اما فشار اعتراضات عظیم طبقاتی و اجتماعی و خشم گرسنگانی که تاکنون تنها جرقههایش را زده، در پیچ بعدی افسار این حاکمیت را میکشد.
طبقه کارگری که هم اکنون صاحب رهبران و پیشروان خود است و عملا سکان اقتصاد، تولید و خدمات در آن جامعه را در اختیار دارد، میتواند پوزه این حاکمیت را به خاک بمالد و قدرت را برای اداره کردن شورایی جامعه بهدست بگیرد. تصور اینکه این طبقه با جایگاه کلیدی که در اقتصاد و تولید در جامعه ایران احراز کرده، یک «نه»ی محکم به دستدرازی حاکمیت به معیشت و گذران میلیونها شهروند بدهد و نیروی عظیم چند ده میلیونی زیر خط فقر و فقر مطلق را متحد کند و پشت خود آورد، دور از انتظار نیست. هدایت طبقه کارگر به سمت یک تغییر بنیادی و اساسی در جامعه ایران از عهده کارگران کمونیست و رهبران سوسیالیست این طبقه برمیاید. هماهنگی و سازمانیابی بین بخشهای مختلف طبقه، با طرح مطالبات سراسری و متشکل شدن در مجامع عمومی حول معیشت، سنگ بنای اتحاد در صفوف این طبقه برای نبردهای آتی است. تنها با نشان دادن این سنبه پُر زور اتحاد در مجامع عمومی برای سازمان دادن یک جنبش سراسری طبقه توسط کارگران کمونیست، میتوان هر تعرض حاکمیت به معیشت و رفاه شهروندان جامعه را پس زد.
ما با یک جامعه در حال انفجار، آنهم انفجارهای مداوم و انقلابی طرفیم؛ آشفتگی و سراسیمگی حاکمیت نیازی به گفتن ندارد. اینها صدای کارگر معترض و رادیکال را مدتهاست که شنیدهاند؛ لغو عملی حجاب اجباری و آپارتاید جنسی را دیدهاند؛ خشم جوانان و گرسنگان دیماه ۹۶، آبان ۹۸ و شهریور پارسال را تجربه کردهاند؛ همسرنوشتی مبارزاتی و همبستگی طبقاتی کارگران، معلمان، بازنشستگان و زنان را هر روز میبینند و خواب راحت ندارد. شعار رفاه و آزادی و تصمیم تودههای کارگر و زحمتکش برای دخالت مستقیم در زندگی و اداره امور جامعه از طریق مجامع عمومی و شوراهای کارگری و مردمی را شنیدهاند. در این جدال و کشمکش طبقاتی و اجتماعی، دستدرازی بیشتر به معیشت و جیب خالی مردم محروم نه تنها کسی را مرعوب نمیکند بلکه بازی با آتش است و با تعرض متقابل طبقه کارگر جواب درخور میگیرد. به قول کارگران هفت تپه «روزی فرا خواهد رسید که با اتحاد و همبستگی، زمین زیر پای صاحبان زر و زور و مدافعان آنان را دا غ خواهیم کرد»!
امروز جامعه ایران بعد از خیزش سراسری پارسال، توازن قوای جدیدی را ترسیم میکند. از طرفی حاکمیتی را نشان میدهد که حقانیت اداره سیاسی جامعه و گردانندگی اقتصاد و معیشت مردم را ندارد. شمشیر ارعاب و سرکوبش زنگ زده و بیخاصیت شده است. حاکمیتی که قدرت حکومت و سرکوب کردن را از دست داده است و از طرف دیگر جامعهای رادیکال و انقلابی با طبقه کارگر بالنده و متحد پا به میدان گذاشته است و همبستگی شجاعانه معلمان و بازنشستگان و جنبش برابری زن را با خود دارد.
طبقه ما همین امروز معیشت و رفاه و امنیت و آزادی، را میخواهد. قطار پیشروی راه افتاده است و پرچم جامعه آزاد و برابر با اداره شورایی و اقتصاد سوسیالیستی به اهتزاز درآمده است. راه پیروزی رفاه بر فقر، خوشبختی بر محرومیت، آزادی بر استبداد، برابری بر تبعیض، سوسیالیسم بر کاپبتالیسم، کمونیسم بر توحش نظام بردگی، فرهنگ و وجدان طبقاتی کارگر و انسان آزاده بر توحش افسار گسیختهی نظام فاسد و گندیده سرمایه و سود و مذهب. این جنبشی است که اتحاد رهبران کمونیست و متحزباش تنها ضامن پیروزی و پیشروی آن است. میتوان و باید حق جامعه، ثروت جامعه و تولید حاصل از کار طبقه کارگر را از حلقوم مفتخوران ستمگر و جنایتکار بیرون کشید و جامعهای را سازمان داد که تولید نه برای سود اقلیت طبقه سرمایهدار بلکه برای رفاه و خوشبختی اکثریت مردم است. جامعهای که شعار «آزادی، برابری، حکومت کارگری» را در عمل متحقق میسازد.