با نزدیکی سالگرد انقلاب سوم ایران، جهانی به پیشواز رویارویی مردم در سراسر این کشور با جمهوری اسلامی  میرفت و با دقت تحرکات دو صفی که در مقابل هم صف آرایی میکردند را دنبال میکرد. یک سو اکثریت یک جامعه هشتاد میلیونی است که در موقعیت تعرضی خود را آماده میکرد و طرف دیگر اقلیت انگلی حاکم اما در موقعیت دفاعی است که  بدنبال سنگر، همه توان اش را بکار می انداخت.

یک طرف حکومتی متکی به شبکه زندان ها و ارتش و سپاه و بسیج و دستجات مسلح لباس شخصی و گله اوباش اجاره ای، با همه توان امنیتی، اقتصادی و سیاسی خود که گارد دفاعی گرفته است و طرف دیگر اکثریت هشتاد میلیون مردم متحد و همبسته ای است که در سرتاسر ایران برای حمله آماده میشوند! اکثریتی که سر هیچ سازشی با جنایتکاران در قدرت ندارد و آژیر خطر حمله اش را در سراسر ایران، به مناسبت سالگرد خیزش انقلابی خود، به صدا درآورده است و خواب از چشم دشمنان خزیده در سنگر، ربوده است.

قابل پیش بینی بود که حکومت این تقابل را جدی میگیرد! قدرت مردم را جدی میگیرد! به آلیاژ بالای ضعف و شکنندگی خود و ناتوانی اش در سرکوب خیزش انقلابی مردم، واقف است و همه سرمایه اش را برای دفاع از خود بکار میگیرد. از این رو جلوگیری "غیر خشونت آمیز" از برگزاری مراسم سالگرد مهسا در سقز، که وعده گاه میلیونی مردم در سراسر ایران بود، بهترین سنگر دفاعی ممکنی بود که در اختیار داشت. دستگیری های وسیع، گسیل نیروهای نظامی و عملا میلیتاریزه کردن شهرهای کردستان و شهرهای بزرگ ایران، باز کردن مسیر آب و بستن امکان تردد مردم به آرامگاه مهسا، تنها امکانی بود که برای جلوگیری از حضور و اجتماع مردم در اختیار داشت. این تنها امکان ممانعت از حضور و اجتماع غیرقابل کنترل و غیرقابل پیش بینی و غیرقابل سرکوبی بود که می توانست همه سنگر ها را بر سر همه شان خراب کند! 

به این طریق بالایی ها هرچند قادر به حکومت کردن نیستند، توانستند برای مدت کوتاهی از تیررس خیزش سراسری دیگری، جان سالم بدر ببرند. تقابلی "آرام" و غیر مستقیم صورت گرفت! اما پس از آن، این نیروی دشمن نبود که احساس قدرت میکرد، بلکه جنبش با نیروهای مردمی بود که ضعف و ترس و ناتوانی قدرت حاکم در رویارویی مستقیم با خود را روشنتر دید. جنبشی که قدرت نمایی اش را، برای روزی که همچون همیشه  دشمن را "غافلگیر" کند و امکان خزیدن به هیچ سنگری را به آن ندهد، به تعویق انداخت. این اتفاقی بود که در سالگرد خیزش سراسری در ایران افتاد و برای دیدن این واقعیت، به هیچ تلسکوپ فضایی و رسانه و گزارش ویژه ای، نیازی نیست.

اما فکر میکنید که انعکاس این واقعیت نزد رسانه های رسمی فارسی زبان طیف راست در اپوزیسیون چه بوده است!  "بازخوانی" این رسانه ها از موقعیت تعرضی مردم در ایران، حرکات اعتراضی در خارج از کشور، و فعالیت طیف وسیعی از نیروهای چپ در اپوزیسیون که با برگزاری دهها آکسیون و سمینار و مراسم مختلف واقعیت رابطه قدرت انقلابی مردمی و ضدانقلابی حاکم را بیان میکرد، چه بود! رابطه این رسانه ها با دستآوردها و مطالبات خیزش "زن، زندگی، آزادی"، با موقعیت تعرضی زندانیان سیاسی نسبت به زندانبانان، با عزم جزم معلمان و مطالبات شان، با ایستادگی دانشجویان در جبهه دفاع از دستآوردهای آزادیخواهانه جامعه، با اعتصابات و تحرکات وسیع و متوقف نشدنی کارگران و خوش بینی اکثریت هشتاد میلیونی جامعه، چه در کردستان چه در تهران و زاهدان و خوزستان و .. چه بود؟ و اعتقاد همگانی نسبت به "رفتنی بودن" انگل های حاکم و خوش بینی به قدرت خود برای رسیدن به آزادی و برابری، را چگونه منعکس میکرد؟

نزد این رسانه ها، از کیهان لندن تا همه رسانه های دولتی فارسی زبان در خارج از کشور، پا به پای رسانه های حکومتی، صحنه چه در ایران و چه در خارج از کشور، نمایشی بود از شکست و نومیدی و بی قدرتی مردم! نام این دروغ و وارونگی را "ناتوانی" و "بی موضوعیتی" اپوزیسیون گذاشتند تا به مردم بقبولانند که "موفق نشدند" و“تنها هستند"!

اشتراک در "قیاس به نفس" بین جمهوری اسلامی و اپوزیسیون راست آن، بخصوص راست افراطی، حیرت آور است. هر دو بی قدرتی و ضعف و ناتوانی خود در خفه کردن انقلاب در جریان مردم در ایران را، به مردم منتسب میکنند تا مدال جنگ و جدال "باخت باخت" خود را به ضرب و زور پروپاگاند، به گردن مردم بیاویزند! مقام جمهوری اسلامی در قدرت، در این صحنه روشن است. حکومتی که زیر حملات مهلک قدرت مردمی قادر به حکومت کردن بر فراز سر جامعه و اجرای قوانین و مقررات اش حتی در زندانهایش هم نیست. رژیمی که استیصال اپوزیسیون راست  خود را با ریشخند در بوق و کرنا میکند تا قدرت نداشته خود را به رخ مردم بکشد. مقام اپوزیسیون راست و رسانه های حامی آن که تلاش می کنند به اصطلاح مردم و ایران را از شر جمهوری اسلامی خلاص کنند، اما دیدنی است.

در سالگرد خیزش انقلاب سوم، در خارج از کشور، جایی که جمهوری اسلامی حاکم نیست، اپوزیسیون و  دشمنان جمهوری اسلامی، انقلابی و ضدانقلابی، راست افراطی و چپ انقلابی، فاشیست های آریایی و "نئوپهلویست" ها و کمونیست ها، هر یک توانستند صدای یارانشان در ایران را به جهانیان برسانند. راست افراطی که صدایش زیر"آوار" مماشات، معاملات و بده بستان های جمهوری اسلامی با  قدرت های مخرب بین المللی، بخصوص دولت های آمریکایی و اروپایی، در سینه خفه شده بود با صفوفی درهم و "پاره پاره" مشغول خودزنی بود، تا هرگونه قدرت نمایی! راستی که این روزها کمتر شخصیت سیاسی و اجتماعی خوش خیال به "متمدن بودن" آنها، حاضر است عکس ش را در کنار عکس های آنها قرار دهد، مغبون شده تلاش میکرد در این ساگرد برای خود موضوعیتی دست و پا کند.  این اپوزیسیون قدرتی نداشت که آن را به نمایش بگذارد! به جای آن، تجمعات بی رونق پرچم شیروخورشید بدستان و مراسم های متعدد "عزا داری" در "گرامی داشت" شکست و سترونی خود، براه انداخت! برگزاری انواع نشست، با حضور "کارشناسان" و "صاحب نظران" و "متخصصین" بررسی "شکست اپوزیسیون" و دلایل "ناکارآمدی " آن، اول و آخر قدرت نمایی راست افراطی  در سالگرد خیزش مهسا بود. تا واقعیت "عدم موضوعیت" شان در این سالگرد را،  پشت چنین مراسم هایی پنهان کنند. راست افراطی در خارج از کشور، عملا به موقعیت "نا مربوط" خود به این جنبش و سالگرد، اعتراف کرد!  واقعیت این است که پس از یک سال میدان داری راست و برگزاری انواع مانورهای مخرب از بالای سرمردم ، همگان موقعیت بازنده آنها را در بازی "باخت باخت" با جمهوری اسلامی، به رسمیت می شناسند.  کسی به نقش و قدرت و امکان عمل آنها، باور و اعتمادی ندارد. اصلی ترین پرچم آنها در این سالگرد همان پرچمی است که در دست جمهوری اسلامی است. یعنی در بوق و کرنا کردن سترونی و ناتوانی اپوزیسیون راست، تحت عنوان ناکامی تمام مردم ایران و تمام اپوزیسیون در خارج و داخل کشور! اپوزیسیون راست به موازات رژیم تلاش میکند که ناکامی راست چه در زدن مهر ارتجاعی به خیزش مردمی و چه در جلب توجه قدرت های بین المللی در قبولاندن خود بعنوان آلترناتیو را، تحت عنوان ناکامی اپوزیسیون "بطور کلی"  به خورد جهانیان دهد! ایران از نگاه رسانه های این اپوزیسیون، جامعه ای شکست خورده است نه صحنه جدال مردمی قدرتمند علیه حاکمیتی زبون! میگویند که جامعه تنها  میدان تاخت و تاز کامل حکومتی قدرتمند برفراز سر مردمی "مظلوم و بی پناه و تنها" است. از جمله وارونه جلوه دادن رابطه قدرت در ایران، بزرگنمایی سیستماتیک این رسانه ها از این و آن لحظه ابراز وجود حقیرانه فلان مامور جبونی است که به بی حجابی زنان "گیر میدهد". برخلاف ادعای این رسانه ها که "زنان مظلوم سرکوب" شدند، این ماموران هستند که غالبا با "تودهنی" و مشت و لگد زنان و مردم پاسخ میگیرند. در حالی که رسانه ها و نشریات حکومتی سلسله وار مشغول "بررسی راه کارهایی" هستند برای یافتن سوراخ موشی در فرار از مواجه با پدیده "حجاب لغو شده"  توسط همان مردمی که راست آنها را ناتوان و ضعیف و توسری خور تصویر میکند، راست مشغول بررسی دلایل شکست خود است و تلاش برای نصب مدال آن بر سینه همگان و همه اپوزیسیون.  

این رسانه های ریاکار، که مدعی انعکاس "صدای همگان" هستند، از بی بی سی و دویچه وله تا کیهان لندن و رادیو فردا و تلویزیون های ایران اینترنشنال و "من و تو" و ... ضمن انعکاس "قطره چکانی"  حرکات اعتراضی توسط چپ ها و کمونیست ها و آزادیخواهانی که نه "سوگند وفاداری" به خاندان پهلوی خورده اند و نه به "اصلاحات" از داخل رژیم دل بسته اند، در این سالگرد لام تا کام نسبت به مراسم و آکسیون های اعتراضی چپ الکن بودند! نه تنها لالمانی گرفته بودند، که ارکستر وار مشغول "نمایش" حضور طرفداران "وفادار" رضا پهلوی با پرچم های شیروخورشید، تحت عنوان "تجمع ایرانیان در خارج کشور"، بودند و برگزاری سلسله بررسی ها در مورد  "شکست اپوزیسیون" و "ناکامی" و ناکارایی" آن!

کانالهای میدیای اجتماعی این رسانه ها مملو از تجمعات بی رونق صفی بازنده، مزین به پرچمهای شیرو خورشید و نقل قولهای انواع "منتظرالسطنه" های رنگارنگ  بود. در سالگرد خیزش انقلابی مردم در ایران، غیبت شرافت رسانه ای این اپوزیسیون، اعجاب برانگیز بود. اعجاب برانگیز تر میزان وقاحت این بنگاه ها در گرفتن ژست رسانه های"بی طرف" و "همگانی" است.
رسانه هایی که تقلای سیستماتیک شان طی یک سال گذشته در تخریب جنبش آزادیخواهانه مردم و سلب اعتماد به نفس آنان، در لانسه کردن راست ارتجاعی و شخصیتهای بی اعتبار آن، به تخت سینه واقعیت قدرت جنبش در ایران خورد و خنثی شد. بنگاههایی که تلاش کردند انواع شخصیت های ناسیونالیست قومی، ملی و مذهبی  کرد و ترک و بلوچ و شیعه و سنی و عظمت طلبان آریایی و بازماندگان سلطنت پهلوی را بعنوان نماینده مردم جا بزنند! تلاشی که  پس از یک سال میدان داری، منزوی و حاشیه ای شد. این بنگاه های سیاسی امروز شانس زیادی  برای ایفای نقش ارتجاعی و پرکردن خلا وجود احزاب سیاسی جدی  راست و اولترا راست در ایران، را ندارند. جامعه ایران  به حق آنها را بعنوان دستگاه های دروغ پراکنی، در کنار صدا و سیما قرار میدهد. دریچه و شانس این رسانه ها و صاحبان دولتی شان برای هایجک کردن انقلاب مردم در ایران، به یمن وجود یک جنبش سوسیالیستی قوی در ایران، بسته تر و تنگ تر میشود. نباید به آنها شانس دیگری برای میدان داری داد.  
 
۲۱ سپتامبر ٢٠٢٣ – ۳۰ شهریور ١٤٠٢