(چند نکته راجع به موقعیت کنونی ناسیونالیسم کُرد)
روز ۲۴ شهریور سال ۱۴۰۱ به دنبال دستگیری و قتل ژینا (مهسا) امینی به دست گشت ارشاد، جمعی کثیری از مردم آزادیخواه جلو بیمارستان کسری در شهر تهران، محل بستری شدن مهسا، تجمع کردند و اولین جرقه یک خیزش تاریخی با ابعاد جهانی زده شد. خیزشی انقلابی با محوریت زن، برابری وعدالت اجتماعی که نه تنها ایران بلکه خاورمیانه و حتی سرتاسر جهان را تحت تاثیر قرار داد.
در مدت بسیار کوتاهی توده های ستمدیده در سراسر ایران در اعتراض بیش از چهار دهه فقر، فلاکت و سیه روزی تحمیل شده توسط حاکمیت جمهوری اسلامی، در دفاع از حق زن و در اعتراض به سرکوب زنان، نابرابری و بی حقوقی، خفقان، زندان، شکنجه و کشتار به میدان آمدند و حاکمیت جمهوری اسلامی را به مصاف طلبید و تا لبه پرتگاه و سرنگونی کشاند. خیزشی انقلابی که سرتاسر جهان را متوجه خود کرد، دستاوردها و سنگرهای زیادی را فتح کرد و سرها را به سمت آینده خیزش مردم ایران، به سمت طبقه کارگر، حرمت، کرامت و جایگاه زن در ایران چرخاند. خیزشی با پرچم رهایی زن که نه فقط حاکمیت جمهوری اسلامی بلکه کل ارتجاع منطقه، از قومی تا مذهبی، را به وحشت انداخت. اگرچه در مورد این خیزش انقلابی و دستاوردهایش بسیار نوشته و گفته شده است، اما یادآوری بخشی از دستاوردهای آن خصوصا در کردستان لازم است.
مردم کردستان در خیزش سراسری سال گذشته طعم پیروزی و کارتونی بودن حاکمیت اسلامی را همراه با دیگر توده های به پاخاسته در سراسر ایران چشیدند، رادیکالیسم علیه حاکمیت، علیه مذهب و قوانین زن ستیز، شکلگیری جوانان انقلابی محلات در شهرهای مختلف، همبستگی، اتحاد و همراهی سراسری نشان داد که تلاش نیروهای ارتجاعی از جمهوری اسلامی تا قومی و مذهبی ها، در ایجاد تفرقه ناکام ماند. این دستاوردها نشان از تاثیر کمونیسم ریشه دار در کردستان، در رادیکالیسم، اتحاد و متشکل ماندن مردم در کردستان است.
مردم کردستان با اعتصابات و اعتراضات خود نه تنها دکان و بازار بلکه مدارس، دانشگاهها و کارخانهها را به تعطیلی کشاندند. پرت کردن و سوزاندن روسری ها به عنوان نماد اسلام و بردگی زن اقتدار حاکمیت را به چالش کشاند و شکست مفتضحانه ای به رژیم جمهوری اسلامی تحمیل کرد، شکستی که جمهوری اسلامی علیرغم تمام شاخ وشانه کشیدن هایش نتوانسته از زیر آن کمر راست کند. دست رد زدن به هر نوع تفرقه و انشقاقی و خنثی کردن توطئه های حاکمیت برای میلیتاریزه کردن فضای مبارزه مردم و توجیه سرکوب یکی دیگر از دستاوردهای این خیزش بود که انسجام و اتحاد سراسری را شکل داد. انسجامی که باعث و بانی دستپاچگی جمهوری اسلامی شد و در تمام سطوح و لایه های حاکمیت نفوذ کرد و ثابت کرد که انقلابی که در جریان است چقدر عظیم و چه اندازه بر جسته است و رژیم سرنگونی خود را هر روزه با پوست و استخوان مزه مزه می کند.
ناسیونالیسمی که به حاشیه رانده شده
اساس خیزش ژینا، ادامه جنبشی در دفاع از جایگاه، حرمت و کرامت زن، و حول عدالت خواهی و برابری طلبی بود که با کشتن ژینا اوج گرفت، خیزشی سراسری که ریشه در اعتراضات دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ و اعتراض و اعتصابات طبقه کارگر، زنان معلمان، پرستاران، بازنشستگان و جنبش دانشجویی طی سالهای اخیر و حتی قبل از آن دارد، خشم و نفرت توده های ستمدیده ایران از حاکمیت بورژوازی اسلامی سالهاست که به نقطه جوش و انفجار رسیده بود. کردستان بنا به ویژگی های تاریخی و حضور کمونیسمی رادیکال و تقابلهای جدی و تاریخی که با حاکمیت داشته همیشه همچون بشکه باروتی آماده انفجار بود. کردستان یک هفته قبل از این خیزش نیز در اعتراض به خودکشی زنی جوان و کشتن زن جوان دیگری به دست همسرش در اعتراض می جوشید. اما علیرغم سروصدای جریانات ناسیونالیست که چون نقطه شروع این خیزش از یکی از شهرهای کردستان بوده و تلاش برای اینکه رنگ قومی و منطقه ای به آن بزنند، ماهیت این خیزش نه فقط جریانات ارتجاعی و مذهبی، بلکه جریانات قوم پرست و ناسیونالیست را به شدت به عقب و به حاشیه راند.
برخلاف تبلیغات و سوء استفاده احزاب ناسیونالیست که گویا این خیزش ریشه کردستانی دارد، ریشه در اعتراض مردم در سراسر ایران به بی حقوقی زن و استبداد، به حاکمیت مذهب و فقر و فلاکت و تبعیض داشت، و به همین دلیل بسیار سریع به سراسر ایران گره خورد، شاید اگر ریشه قومی داشت، می بایست بسیار سریع دیگر جریانات ناسیونالیستی کردی را در کشورهای ترکیه، عراق و سوریه را به میدان می کشاند. شعارهای سرداده شده توسط مردم کردستان و دیگر نقاط کشور در همبستگی سراسری، در خواست و مطالبات مشترک و در حمایت از همدیگر نشان داد که این خیزش نه در خدمت قوم گرایی بلکه در خدمت رهایی زن به مثابه نیمی از جامعه بود. ناسیونالیسم و خصوصا ناسیونالیسم کرد سنتا و تاریخا ماهیتی ضد زن داشته اند و به همین دلیل نتوانستند خود را بعنوان صاحب و رهبر آن به کسی قالب کنند، همانگونه که مجاهدین خلق نتوانست خود را در آن مطرح کند.
کارنامه سیاه احزاب ناسیونالیست کرد ضد زن، مرد سالار و ارتجاعی در کردستان عراق که با به قدرت رسیدن در این منطقه، لبریز از ضدیت با زن و آزادی کشتار زنان است، قبرستان سیوان و صدها گور بی نام و نشان در شهر سلیمانه عراق که همگی متعلق به زنانیست که قربانی ناموس پرستی شده اند، شاهد و گواه این ادعاست. تاکنون حتی یک مرد در کردستان تحت حاکمیت کردی به دلیل زن کشی و یا خشونت علیه زنان محاکمه و مجازات نشده است، گواهی بر این ادعاست.
هیاهوی احزاب ناسیونالیست کرد در میدیا و محافل حاشیه ای دولتهای غربی مبنی بر نقش تعیین کننده آنان در خیزش اخیر نزد مردم معترض در شهرهای کردستان، جوانان و زنان انقلابی و کارگران آگاه، پشیزی ارزش ندارد. این مردم با اعتراضات رادیکال، با اتحاد عمیق خود با سایر بخشهای ایران، با فرهنگ سیاسی بالا و متمدن خود به همگان نشان دادند که چه فاصله عمیقی میان مبارزه و زندگی آنان با این احزاب عقب مانده، سنتی، ضد زن و مذهبی وجود دارد. جدال مردم آزادیخواه در کردستان از جنس مبارزه انقلابی مردم تهران، شیراز، گیلان، رشت و خوزستان و ... برای آزادی و برابری است.
نگاهی کوتاه به گذشته دور و نزدیک این احزاب و ناکامی های پشت سر هم آنها صحت این حکم را نشان میدهد.
ناسیونالیسم کرد هم در صف سلفی ها و هم در صف محرم و عاشورا احزاب ناسیونالیست کردی سیاستهای خود را بنا بر تناسب و توازن قوا تعیین و اتخاذ می کنند. تاریخ گواه محکم و غیر قابل انکار است تا ثابت کند هر نوع سیاست، تحرک و مکانیزمی از سوی احزاب ناسیونالیست کُرد، نه در خدمت مردم بلکه در راستای منافع و تقویت جنبش خود و شریک شدن طبقه سرمایه دار کُرد در قدرت مرکزی بوده است و درست بر همین مبناست که سیاست و تاکتیک خود را اتخاذ می کنند. هر کدام از احزاب قوم پرست کردی در هر مقطعی و بنا به منافع حزبی یک روز با مراجع سنی دست در گردن اند و به دست بوس شان میروند، روز دیگر در عزای عاشورا و تاسوعا سینه میزنند، یک روز در خدمت دولت سوریه و ترکیه اند، روز دیگر در خدمت حکومت بعث و یا جمهوری اسلامی، یک روز نماینده جنگ نیابتی عربستان و دیگر روز آمریکا و دول غربی، یک روز اهرم فشار دولت روسیه بر دولت ترکیه به عنوان عضو ناتو و روز دیگر معامله بر سر شهر کرکوک و یا تسلیم دو دستی شهر شنگال به داعش، یک روز مشغول بده بستان با جمهوری اسلامی اند و روز دیگر نماینده و رهبر اعتراضات توده ای مردم در کردستان علیه جمهوری اسلامی. این تنها بخش کوچکی از تاریخ ناسیونالیسم کرد به طور عام است که هر کدام از احزاب کُرد بطور اخص و بنا به موقعیت خود در آن سهیم هستند. برای هر کدام از موارد بالا می توان با سند و فاکت ده ها نمونه مثال زد و یا کافیست با جستجویی کوتاه اینترنتی در این زمینه به فاکت های زیادی دست یافت.
هنوز جامعه از تب و تاب خیزش انقلابی ۱۴۰۱ نیافتاده است و هر شهروندی که در آن جامعه زندگی می کند و یا هر ناظر بی طرفی این واقعیت را به خوبی می داند که جامعه ایران هنوز به شدت ملتهب است و اکنون دیگر توده ها خشم و نفرت خود را از حاکمیت را پنهان نمی کنند و علنی و آشکارا به هر بهانه ای اعتراضشان را اعلام میکنند.
در چنین اوضاع و احوالی حضور برجسته دو حزب دمکرات و پ ک ک در صف محرم و سینه زنی برای عاشورا از چشم مردم کردستان مخفی نماند. البته این کله معلق زدنها مانعی برای ادعای سکولار و غیر مذهبی بودن این نیروها و پز مبارزه برای جدایی مذهب از دولت و کوتاه کردن دست مذهب و قوانین ارتجاعی و ضد زن آن از زندگی مردم از طرف این جریانات نمیشود!
پیام آشتی احزابی چون پ ک ک و حزب دمکرات و دیگر احزاب قوم پرست به رژیم جمهوری اسلامی به بهانه محرم و عاشورا در حقیقت اعلام جنگ با مردم کردستان است، توده های ستمدیده همانطور که بیش از چهار دهه است به جمهوری اسلامی نه گفته اند و با این رژیم مبارزه کرده اند در خیزش انقلابی ۱۴۰۱ نیز ناسیونالیسم، قوم پرستی و مذهب را به حاشیه راندند. در جامعه ای که حجاب به عنوان نماد بردگی زن از سوی اکثریت جامعه از سر برداشته شده و مناسک عاشورا لگدمال شده و به سخره گرفته می شود، نه فقط جمهوری اسلامی بلکه کل دستگاه دین و مذهب و جریانات ارتجاعی جارو خواهد شد.
پ ک ک وصله ای نچسب به سوخت و ساز مبارزه مردم در کردستان
پ پ ک ک به عنوان متحد و نیروی تحت نفوذ جمهوری اسلامی مشخصاً در رضائیه و سنندج دفتر و پایگاه داشت. وقتی ترکیه اوجالان را ربود، جمهوری اسلامی به منظور داشتن یک اهرم فشار در موازنه قدرت با ترکیه، با هلیکوپترهای سپاه پاسداران افراد پ.ک.ک و مستقر در ایران را به قندیل انتقال داد. پژاک پس از این دوران است که چون شاخه ایرانی پ.ک.ک فعالیت دارد. هم اکنون پژاک در برخی مناطق کردستان ایران نه فقط نیروی نظامی بلکه زیر نام ان جی او مقر و دفتر علنی دارند. پ ک ک برای اثبات خوش خدمتی خود به جمهوری اسلامی هر ساله در قندیل، مراسم تاسوعا عاشورا و اربعین راه میاندازد.
پژاك به عنوان شاخه ایرانی پ ك ك در كردستان ایران هیچوقت جنگ و جدال جدی ای با جمهوری اسلامی نداشته است و زیر سایه سیاست حزب مادر (پ ك ك) اپوزیسیونی بی زیان و سربزیر و نیمه خودی با جمهوری اسلامی بوده است. پژاك در کل تاریخ خود به كرّات و در مقاطع مختلف در نقش مشاور جمهوری اسلامی و این و آن جناح ظاهر شده است كه اینجا جای پرداختن به آن نیست.
اکنون که جمهوری اسلامی فشار هایش را بر حکومت کردی اقلیم کردستان عراق برای جمع کردن اردوگاه های احزاب اپوزیسیون کرد ایرانی افزایش داده است و قصد دارد با خلع سلاح این احزاب اعتماد به نفسی را به نیروهایش برگرداند و مردم کردستان را مرعوب کند.سوال این است كه آیا تنگ كردن میدان به اپوزیسیون كرد مستقر در كردستان عراق میتواند میدانی برای پژاك باز كند؟ پ ک ک روی موقعیت خراب احزاب کردی سرمایه گذاری میکند و میخواهد جای آنها را بگیرد.
سیامند معینی به عنوان سخنگوی پژاک در آخرین گفتگوی تلویزیونی خود با آرین تی وی می گوید: ما هیچوقت نخواسته و نمی خواهیم که با جمهوری اسلامی وارد جنگ رودررو شویم، ما از لحاظ فکری و ایدئولوژی با جمهوری اسلامی در جدال هستیم، اما از لحاظ نظامی نمی خواهیم در این جنگ بیفتیم (اصل مطلب كردی است و مسئولیت ترجمه سخنان به فارسی بر عهده من است)
روژهلات نوزادی که مرده به دنیا آمد
اگر چه کلمه روژهلات و طرح کردستان بزرگ ظاهراً از سوی پ ک ک برای فریب و جذب جوانان کرد در ایران و عراق و سوریه و فرستادنشان به جنگ با ترکیه مطرح شد، اما در حقیقت تاریخ تولد کلمه روژهلات به طرح و نقشه آمریکا برای خاورمیانه بزرگ بر می گردد، هرچند صحبت در این باره ممکن است خواننده را کمی خسته کند، اما اگر سریع بخواهیم به آن نگاهی بیندازیم جریان از این قرار است که طی دوره ای دولت آمریکا با هدف تغییر ساختار منطقه و کنترل آسانتر خاورمیانه، پلانی را اتخاذ کرد که از خاورمیانه تا شمال آفریقا را در بر می گرفت. در این طرح قرار بود که با رواج ناسیونالیسم دولتهای کوچکتری ایجاد شوند، برای مثال بخش بلوچستان ایران با بلوچستان پاکستان، آذربایجان ایران با کشور آذربایجان ادغام شود و همچنین کردستان ایران با کردستان عراق، ترکیه و سوریه یکی شوند و کشور واحدی را تشکیل دهند. با این پلان و به این ترتیب کردستان ایران به عنوان روژهلات کشور کردستان فرضی، تولد یافت و به تدریج در ادبیات احزاب ناسیونالیست جا باز کرد. اما این نقشه آمریکا بسیار سریع با مشکلاتی روبرو شد و شکست خورد. در کردستان ایران کسی از آن استقبال نکرد و آمریکا در منجلاب جنگ افغانستان و عراق و اشغال این کشورها گیر کرده بود که جنگ سوریه رقم خورد. شکست مفتضحانه آمریکا و غرب، خروج مفتضحانه تر از عراق و افغانستان، منجر به عروج روسیه در منطقه و شکست نقشه های آمریکا شد. به این ترتیب نوزاد تازه متولد شده روژهلات مرده به دنیا آمد.
همچنین طرح راسان از سوی حزب دمکرات کردستان ایران و یا تحرکات نظامی باندهای زحمتکشان عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی زاده و رضا کعبی به عنوان بخشی از جنگ نیابتی عربستان با جمهوری اسلامی عملا با شکست روبرو شد، تمامی واحدهای اعزامی حزب دمکرات و زحمتکشان ها به داخل خاک ایران بسیار سریع شناسایی، کشته و یا دستگیر شدند و همچنین طیفی از شخصیتهای ناسیونالیست کرد در داخل ایران، طی بیانیه ای که به امضای چند صد نفر رسید، هر نوع جنگ نیابتی را محکوم کردند. اما اسم روژهلات همچنان در ادبیات ناسیونالیستها بر جای ماند تا از آن برای برانگیختن احساسات قومی استفاده کنند. جنبش ژینا فرصتی بود که هر نوع گرایش قوم پرستی را کنار زند و نشان دهد که تاریخ مبارزات و درد و رنج های مردم این منطقه به مبارزات و درد و رنج های توده های سراسر ایران گره خورده است . هماهنگی شعار و خواست و مطالبات مردم کردستان و دیگر نقاط ایران و همبستگی سراسری و اتحاد با مردم کردستان نشان داد که اعتراض و جدال مردم در کردستان بخش جدایی ناپذیری از جنبش انقلابی سرتاسری است و روژهلات و کوردایه تی در فرهنگ مبارزاتی مردم این منطقه عملا به فراموشی سپرده شد.
حزب دمکرات به دنبال راه نجات
خیزش شهریور ۱۴۰۱ دریچه امیدی برای حزب دمکرات که طی سالهای اخیر مداوما با ناکامی روبرو میشد، بود. امید به تغییر توازن قوا میان مردم و حاکمیت و شانس این حزب در تبدیل شدن به نیروی اصلی طرف حساب حاکمیت، امید به اینکه این خیزش امکانی برای احیا موقعیت و اعتبار از دست داده این حزب بوجود بیاورد و بالاخره امید به اینکه بر متن عقب نشینی جمهوری اسلامی و پیشروی مردم، بتوانند به عنوان صاحبان کردستان به نان و نوایی برسند. امیدهایی که زیر فشار رادیکالیسم خیزش مردم یکی بعد از دیگری کور شد و بر باد رفت و معضلات قدیمی را دوباره روی میز حزب دمکرات آورد تا یکبار دیگر چراغ سبز نشان دادن به جمهوری اسلامی را روی میزشان آورد. حزب دمکرات کردستان ایران نیز امسال به بهانه وجود کردهای شیعه مذهب و اینکه نباید در حق آنها کوتاهی کرد، به مناسبت عاشورا پیام همدردی می فرستد و در واقع همین هدف را تعقیب می کند.
بی دلیل نیست که در چنین اوضاع و احوالی سخنگوی این حزب یعنی آقای خالد عزیزی در سالروز فرمان جهاد خمینی و حمله رژیم به کردستان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ اعلام می کند که (با شروع جنگ ایران و عراق، دکتر قاسملو پیامی را به تهران فرستاد، مبنی بر اینکه اگر جمهوری اسلامی به حداقل خواسته های ما توجه داشته باشد ما آماده ایم نیروی نظامی خودمان به جبهه های جنگ علیه عراق گسیل نماییم) خط تاکید از من است.
آقای عزیزی کاملا درست می گوید، هنوز طنین ;لبیک قاسملو به پیام خمینی در میتینگ هزاران نفره در شهر مهاباد سوت می زند، لبیکی که با تیتری درشت در روزنامه اطلاعات در آبان ۱۳۵۸ چاپ شد. قاسملو در مصاحبه دیگری با روزنامه کیهان در شهریور ۱۳۵۸ که با تیتر درشتی چاپ شده بود، می گوید (کم لطفی امام برای ما خیلی بهتر از لطف بیگانگان است) خط تاکید از من است. تمامی این پیامها درست در زمانیست که نیروهای سپاه و ارتش مشغول کشتار مردم کردستان هستند.
یعنی درست در زمانی که مردم شهر سنندج و دیگر شهرهای کردستان توسط سربازان خمینی قتل و عام می شدند، آقای قاسملو به امام لبیک می فرستد و هنوز یک سال از قتل و عام مردم سنندج و قارنا و قلاتان و دیگر شهرهای کردستان نگذشته است. درست زمانی که مردم کردستان و خصوصا کمونیست ها درگیر یک جنگ نابرابر با رژیم تا دندان مسلح و ارتش به جا مانده از حکومت پهلوی هستند، در چنین زمانی آقای قاسملو با شروع جنگ ایران و عراق اعلام می کند که اگر جمهوری اسلامی به حداقل خواسته های آنها (توجه کنید که خواسته های آنها،نه خواسته های مردم کردستان) توجه کند (نه اینکه قبول کند) حاضر است در رکاب نیروهای جمهوری اسلامی در جنگ علیه عراق شرکت کند. یک سال بعدتر نیز و به دنبال اینکه از سوی جمهوری اسلامی مورد کم لطفی قرار گرفت، در شورای ملی مقاومت شرکت می کند و از کمک های مالی و تسلیحاتی رژیم بعث بهره مند می شود و بعدها افق خود را به حضور آمریکا در منطقه و جنگ نیابتی عربستان سعودی گره می زند.
در نهایت باید گفت که یکی دیگر از دستاوردهای برجسته خیزش انقلابی اخیر حاشیه ای کردن هر نوع تفکر و جریان ناسیونالیستی چه از نوع قوم پرست و چه از نوع پان ایرانیست و دیگر فرقه های باند سیاه مذهبی بود.
امروز خواست و مطالبات مردم کردستان و کل جامعه ایران حول پرچم آزادیخواهی و برابری طلبی، حول پرچم رفاه همگانی و عدالت خواهی و حول آزادی و برابری زن پولاریزه شده است. امروز پرچم آلترناتیو حاکمیت شورایی به اهتزاز درآمده است و طبقه کارگر به عنوان ستون اصلی مبارزه وارد سیاست شده است، انقلاب عظیمی که شروع شده است نه تنها از سوی جمهوری اسلامی که توسط هیچ نیرویی قابل توقف و سرکوب نیست که هیچ، مصادره شدنی هم نیست. جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه مردم ایران میرود که انقلاب سوم ایران را رقم بزند و بساط ارتجاع، بی عدالتی و نابرابری را برای همیشه در هم بپیچد تا بر ویرانه های این حاکمیت مذهبی و استبدادی، یک جامعه آزاد و برابر و یک دنیای بهتر را بنیاد نهند.
٢٨آگوست ٢٠٢٣