سریال جدید هجده قسمتی "سوران" محصول سازمان سینمایی "سوره"، در زُمره کارهای سفارشی دیگر سپاه است که به کردستان و کومله کمونیست/قدیم میپردازد و تا امروز شانزده قسمت آن از شبکه پخش یک شده.
هر شب هم چند بار تبلیغ مجموعه مستند « سفری به تاریخ پرالتهاب کردستان» پخش میشود که از قرار معلوم باز به «حمله به کردستان بعد از انقلاب ناتمام و مقاومت مردم و احزاب شان، بویژه کومله کمونیست آن دوران» میپردازد.
چند ماه پیش هم فیلم «غریب» منتشر شد که پیرامون حضور کومله در تحولات شهر سنندج بعنوان نیروی اصلی در ماههای بعد از انقلاب بود که تصویر وارونه و قاتل و جانی از کومله داده بودند.
از دهه شصت و بویژه از اعتراضات دیماه نود و شش به بعد، باز کارهای زیادی مثل "چ مثل چمران"، سریال "روزهای ابدی" و ...... در همین رابطه ها تولید شده که هدف و نقطه مشترک همه آنها " تلاش برای تخریب و بدنام کردن کمونیسم در کردستان با حمله به کومله کمونیست آن دوران است". در سریال روزهای ابدی و فیلم چمران، به حزب دمکرات هم پرداخته اند اما این نوشته مربوط به سوران است که مشخصا به کومله پرداخته و فقط در چند سکانس از قسمت شانزده، درگیری بین دو فرمانده کومله و دمکرات را تصویر کشیدند.
سوره یکی از نهادهای حکومتی است که از دهه شصت به بعد اقدام به شیوه ای کاملا هیستریک و با جعل واقعیت ها و فرافکنی برعلیه احزاب فعال در کردستان و مخصوصا کمونیست ها کرده است. بی شک متولدین دهه پنجاه، شصت و هفتاد به خوبی به یاد دارند که در آن دوره سیل کتابهایی با نام "سوره" به مدارس ابتدایی و دوره راهنمایی سرازیر شد که در آن داستانهایی تخیلی و کاملا دروغ را در مورد کومه له کمونیست آن دوره نوشته شده بود تا از طریق آن اقدام به مغز شویی کودکان و نوجوانان کنند. فیلم سوران و غریب و بسیاری از دیگر فیلمهای ساخت رژیم در ادامه همان سیاست ساخته وانتشار یافته است.
پُر واضح است نویسندگان سازمان "سوره و اوج " که بخش "حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی سپاه" هستند، برای تولیدات شان نیازی به فکت تاریخی و مدرک ندارند و ماست سفید را سیاه به تصویر میکشند و انتظار دارند مخاطب هم باور کند.
اما چه شده است که در این دوره و در سالروز خیزش انقلابی "ژینا" حاکمیت جمهوری اسلامی جدا از ملیتاریزه کردن کردستان و ایجاد فضای امنیتی در شهرهای ایران و خصوصا کردستان به جنگ تبلیغی روی آورده است.
پاسخ روشن است
همه ما می دانیم که کردستان از همان ابتدا به جمهوری اسلامی "نه" گفت و به دنبال فتوای جهاد خمینی در 28 مرداد سال 58 نیروهای رژیم جمهوری اسلامی تازه به قدرت رسیده با کمک ارتش به جا مانده از رژیم پهلوی به کردستان حمله کرد و دست به قتل و عام مردم این منطقه زد، مردم کردستان و در صدر آنها ما کمونیست ها با دست خالی در برابر ارتش تا دندان مسلح رژیم مقاومت کردیم و از آن دوره به بعد کردستان به عنوان آخرین سنگر انقلاب در برابر حاکمیت اسلامی ایستادگی کرد و عنوان کردستان سنگر انقلاب را برای همیشه ازآن خود کرد. رژیم جمهوری اسلامی اگر چه توانست کردستان را از لحاظ نظامی به کنترل خود در آورد اما هیچ وقت نتوانست کردستان را اشغال کند و طی چهل سال گذشته خشم و نفرت توده های ستمدیده کردستان علیه حاکمیت جمهوری اسلامی در حال انفجار بوده. مردمی که بیش از چهار دهه است به جمهوری اسلامی "نه" گفته اند و با این رژیم مبارزه کرده اند. طی چهل سال گذشته کمونیسم ریشه دار در کردستان و رادیکالیسم و مقاومت در برابر ارتجاع مذهبی و قومی یکی از خصوصیات برجسته این منطقه بوده است و حاکمیت جمهوری اسلامی علارغم آنهمه دستگاهای عریض و طویل سیاسی، تبلیغی وفرهنگی نتوانسته است ذره ای از آن رادیکالیسم و فرهنگ پیشرو و آزادیخواهی وبرابری طلبی جامعه کردستان کم کند.
مردم کردستان در خیزش سراسری سال گذشته همراه با دیگر جامعه به پاخاسته در سراسر ایران ثابت کرد که هنوز سنگر مقاومت و مبارزه بر علیه حاکمیت، علیه مذهب و قوانین زن ستیز، است. کردستان به عنوان سمبل ایستادگی و سمبل همبستگی و اتحاد سراسری یکبار دیگر نشان داد که با ویژگی های خاصی که دارد و با کموینسم ریشه دار در آن جامعه یکی از ستون های اصلی به زیر کشاندن حاکمیت جمهوری اسلامیست. همبستگی جامعه کردستان با جنبش انقلابی سراسری شکست مفتضحانه ای به رژیم جمهوری اسلامی تحمیل کرد، شکستی که جمهوری اسلامی را به لبه پرتگاه کشاند و تلاش رژیم برای ایجاد تفرقه و انشقاق و یا به بهانه های وجود احزاب مسلح اقدام به میلیتاریزه کردن فضای مبارزه مردم و توجیه سرکوب، ناکام ماند.
اکنون که توازن قوا به شدت به نفع مردم محروم و صف آزادیخواهی در جامعه عوض شده است و کردستان به عنوان سنگر آزادیخواهی و برابری طلبی شناخته شده است، تهیه چنین فیلمهای نشان از دستپاچگی جمهوری اسلامی و حملات هیسرتیک به جنبش انقلابی موجود دارد که کردستان یکی از سنگرها و ستونهای این جنبش انقلابی است.
بی شک همانگونه که طی چهل سال گذشته سیاست انقلاب فرهنگی، حمله به دانشگاه ها، میلیتاریزه کردن، اسلامیزه کردن، سرکوب، اختناق و اعدام در جامعه ایران از سوی حاکمیت جمهوری اسلامی شکست خورد، اینبار نیز تهیه چنین فیلمهایی نه تنها به نجات رژیم کمکی نخواهد کرد، بلکه باعث رسوای بیشتر حاکمیت خواهد شد.
دلیل اینکه این سریال ها مشخصا به کومله قدیم میپردازد هم روشن است. در دوران انقلاب بعد از پیوستن جمعها و شخصیت های انقلابی و محبوب و بااتوریته به کومله، این سازمان به نیروی اجتماعی و بانفوذ چپ در جامعه کردستان تبدیل شده بود که از اکثریت جامعه یعنی از طبقه کارگر و محروم دفاع میکرد.
هم در برابر بورژوازی مرکز که نماینده اش ج اسلامی بود و به کردستان حمله کرده بود، و هم در مقابل حملات و قلدری بورژوازی محلی و احزابش ("دمکرات و مکتب قرآن/ سپاه رزگاری")، قد علم کرده بود و از آزادیخواهی و برابری طلبی و حرمت و کرامت جامعه دفاع میکرد. هم بهمین دلیل و مهمتر بدلیل شرایط و فضای انقلابی، پیروزی انقلاب کوبا و عروج جنبش و جریانات ضد امپریالیستی و رهایی بخش در مناطق دیگر دنیا از جمله خاورمیانه، باعث شد کومله با آن شخصیت های انقلابی و خوشنام خیلی سریع رشد کند، اجتماعی و محبوب شود و از بطن جامعه نیرو بگیرد.
طبیعی است که ج اسلامی همچین نیروی پیشرو و اجتماعی را تحمل نمیکرد و با حمله نظامی و کشتار بیرحمانه تلاش کرد به بهانه کومله و دمکرات جامعه را سرکوب کند.
در این دوره حساس هم سعی میکند آن خط و مشی سوسیالیستی و تاریخ پر افتخار شوراهای محلات سنندج، کوچ تاریخی مریوان و سایر مبارزات شهرهای دیگر کردستان را تخریب کند و تصویر جانی و قاتل و زامبی و متجاوز از کومله کمونیست بدهد، بلکه به این وسیله نسل جوان امروزی از آن تاریخ دور شوند و در تحولات امروز جامعه از آن تجارب استفاده نکنند.
اشاره ای به تعدادی از سکانس های سریال سوران، تصویر جعلی که از کومله داده اند را بیشتر نشان میدهد.
کومله هیچ وقت بمب گذاری و انتحاری نکرده اما در این سریال مثل فیلم های دیگر، کومله ی را ساخته اند که در سردشت چندین بار بین مردم در بازار و محلات و قبرستان و حتی عروسی بمب گذاری میکند و مردم شهر را میکُشند، رعب و وحشت ایجاد میکنند که مردم از آنها بترسند و حساب ببرند. اما پُر واضح است که این یک شارلاتانیزم و دروغ محض است.
کومه له کمونیست یکی از معدود سازمانهایی که از همان ابتدا مخالفت خود را با تروریزم و اعدام اعلام کرد. نکته دیگر اینکه بی شک کسانی که در آن دوره پیشمرگ کومه له بودند و حتی اکثریت جامعه کردستان به خوبی به یاد دارند که یکی از دروس اصلی در دوره آموزش سیاسی و نظامی در آموزشگاه پیشمرگایه تی کومه له، شیوه برخورد به اسرا جنگی و خصوصا اسرای زخمی بود که باید به شیوه ای کاملا انسانی و بدور از هر توهین و بی حرمتی با آنها برخورد شود.
در آیین نامه انضباطی کومه له کمونیست آن دوره آمده است اگر همزمان همسنگرت زخمی بود و اسرای دشمن زخمی بود، ابتدا باید اسیر را درمان کرد بعد به سراغ همسنگر خود رفت و او را درمان کرد.
در سکانسی دیگر فرماندهان نظامی کومله در سردشت را افرادی بی رحم و متجاوزگر به زنان نشان میدهند که این هم کاملا وارونه است و اتفاقا در این زمینه کومله به حدی رعایت میکرد که اکثریت مردم مثل فرزندان خودشان به آنها اعتماد داشتند و حتی در منازل مذهبیون غیر افراطی هم به روی آنها باز بود.
کومه له به عنوان یکی از احزاب پیشرو وکمونیست بر خلاف دیگر احزاب ناسیونالیست کردی یکی ازمدافعان حقوق، کرامت و حرمت زن در جامعه بود و از همان ابتدا بر علیه تمامی سنتها و فرهنگ مردسالاری و بردگی زن و در کل ارتجاع قومی و مذهب ایستاد و خواستار آزادی وبرابری کامل مرد و زن بود و در تمام مناطق آزاد زیر نفوذ کومه له ما شاهد ترویج این فرهنگ پیشرو بودیم که آثار آن هم اکنون نیز بر تمامی این مناطق هویداست.
موضوع عجیب دیگر، در سکانسی بحثی بین یکنفر و شخصِ "سوران" که پاسدار کورد است و در نقش راوی کتاب (سعید سردشتی) بازی میکند، میگوید "از زمانیکه برادر زنم عضو کومله شده خانواده اش از نگاه ها و طعنه و تشر مردم شهر از خانه بیرون نمیان و خجالت میکشند به مهمانی، عروسی و عزاداری و ..... بروند!!!!".
این عین فرافکنی است و اتفافا موضوع کاملا برعکس بوده و هست. حتی خانواده های ناشناس از وقتی که فرزندشان ( دختر و پسر) پیشمرگ کومله میشد، مردم احترام خاصی برای اکثر آن خانواده ها قائل بودند و از اعتبار ویژه ای برخوردار و سرشناس میشدند.
دوستی و روابط افراد با "خانواده های پیشمرگ" هم به آن افراد اعتبار میداد، چه برسد به خود خانواده ها.
مردم کردستان و مخصوصا نسل های آن دوره به خوبی به یاد دارند که در آن دوره خوشنام ترین، محبوب ترین، با اتوریته ترین شخصیتهای جامعه، با توجه به فرهنگ کمونیستی وپیشرو موجود در کومه له جذب آن سازمان می شدند و همین امر بر نفوذ کومه له و اجتماعی تر شدن آن تاثیر بسزایی داشت.
در مقابل اما اگر فردی از خانواده ای عضو سپاه یا اطلاعات و .. میشد، آن فرد و خانواده اش بین اکثر مردم کردستان ترد میشدند و حتی بچه ها ازشان دوری میکردند و خودشان هم خجالت می کشیدند در بین مردم حضور یابند. این نکته و حرف نه از روی دشمنی و نه انتقام و جواب من به این سریال است، بلکه واقعیت غیر قابل انکار جامعه کردستان است و بر خود ج اسلامی هم پوشیده نیست.
حتی بعد از انقلاب فرهنگی هم بخش زیادی از معلمان که بعد از اخراجهای وسیع، زندان و اعدامها و فیلتر گزینش رده شده بودند، در مدارس با دانش آموزانی که از خانواده های پیشمرگ بودند رفتار متفاوت و محترمانه ای داشتند.
در کردستان اکثر مردم میدانستند کومله اهل تهدید و ارعاب جامعه نیست و مردم نه فقط از کومله نمی ترسیدند بلکه با شنیدن خبر آمدن شان به اطراف شهر احساس غرور و امنیت میکردند. کادرهای کومله بویژه پیشمرگان برجسته و خوشنام تر، الگوی نوجوانان و جوانان شهر میشدند.
در نتیجه اعتبار و افتخار به کومله بخاطر آن خط سیاسی برابری طلبی و آرمان و رفتار انسانی شان بود.
کمونیست ها با آگاهی و فرهنگ پنج دهه پیش آنهم در جامعه خفقان زده، رشد نیافته و محروم نگه داشته شده کردستان توانسته بودند دور از چشم شکنجه گران ساواک و بعدتر پاسدار، کتاب های مارکسیستی بخوانند، مخفیانه جمع شوند و با هم بحث و جدل کنند، بخشا دانشگاه بروند، دکتر، پرستار، مهندس، معلم و .... شوند، هسته و جمع های مختلف چند نفره در محلات و دانشگاه و کارگاه و مدرسه و ... تشکیل دهند، بعدتر هم کلاسهای آموزش نظامی را در شهر و روستا تشکیل دهند و از کارگر، کشاورز و جوانان ورزشکار و مردم دار نیرو بگیرند.
آن طیف از کمونیستها با "آگاهی و فرهنگ آن دوران جامعه" بعنوان روشنفکران جامعه شناخته شده بودند و به حق نماد و سَمبل انسانیت، برابری طلبی، مادی گرا نبودن و از جان گذشتگی بخاطر منافع مردم بودند و بخشا هستند.
اگر چه اعتبار و محبوبیت کومله کمونیست آن دوران قابل انکار نیست و به نسبت اکثریت جامعه دارای فرهنگ پیشرو تری بودند اما اینکه اقلیتی از اعضای کومله ایراداتی داشتند هم قابل انکار نیست. استثناهایی هم پیش آمده که یه پیشمرگ سرخود با لحن تندی با فلان مَرد در فلان روستا برخورد داشته که برای یک سازمان عظیم و اجتماعی آنهم در چهل سال پیش این استثناها بعید نبود رخ بدهد.
اگر با آگاهی، رشد و فرهنگ امروز به نقد چهل سال پیش آن اقلیت یا هر جریان و شخصیت دیگری رفت، طبیعتا نادرست است و اصولی و منطقی نخواهد بود. برای شناخت ضعف ها، اشتباهات آن دوران و رشد و تغییر، نقد لازم و کارساز است اما برای نقد آن استثناها یا حتی نقد استراتژی باید آگاهی و فرهنگ چهل و اندی سال پیش را در نظر گرفت.
این فقط دشمن است که از حدود دوازده سال حضور فعال و صمیمانه کمونیست ها بین مردم کردستان، از همان چند استثنا انگشت شمار که هرگز سیاست کومله نبوده بلکه سرخود بوده و آن افراد بخشا توبیخ و خلع سلاح شدند، سواستفاده میکند و آن را صدها برابر بزرگتر جلوه دهد و برای تخریب کمونیسم در این دوره حساس مسائل غیر اخلاقی را به کومله نسبت دهد که یک موردش هم رخ نداده و واقعیت ندارد.
این نسبت دادن ها و دروغ های شاخدار، تنها ترس و نگرانی بورژوازی ایران چه پوزیسیون و چه اپوزیسیون خارج کشورش از آزادیخواهی مردم و " آلترناتیو شوراها" را نشان میدهد که در کردستان تجربه شده اما آن زمان با حمله شدید به شهرها سرکوبش کردند.
هدفش هم دور کردن نسل جوان از همین تجربه و آلترناتیو شوراها برای حال حاضر و آینده نه چندان دور است. تجاربی که بارقه هایش را در اعتراضات کارگری، دانشجویی، زنان، بازنشستگان، معلمان و ..... و همچنین در شعارها و تظاهرات ها میتوان دید.
اگر موضوع شوراها در کردستان مطرح نبود چه لزومی داشت کلی هزینه کنند و فیلم و سریالِ مختص به حمله به کمونیسم بسازند.
در سریال سوران جاهایی کومله کمونیست را خودمختاری طلب نشان داده و کلا یه سری فرافکنی و دروغ را سر هم کرده اند که میتوان دهها سکانس دیگر را ردیف و افشا کرد. منتهی به حدی دور از واقعیت هستند که ارزش اضافه کردن به نوشته را ندارند. ضمن اینکه کمتر کسی در جامعه کردستان و حتی ایران به حرفهای نهادهای وابسته به حاکمیت اهمیت میدهد.
اما با این وجود نمیتوان بی تفاوت بود. بیان واقعیات آن تاریخ و افشای جعلیات و تضادها، همچنین مقایسه آن کومله کمونیست و اجتماعی با این نیروهای ناسیونالیست مثل "زحمتکشانی ها" که به اسم چپ در کردستان فعالیت میکنند، بخصوص برای نسل جوان ضروری است.
جامعه فعال و پویای کردستان خوشبختانه آگاهتر از آن است که با این شانتاژها و حملات، از کمونیسم و آلترناتیو شوراها که هم "رفع ستم طبقاتی" و هم "رفع ستم ملی و حق تعیین سرنوشت" در برنامه هایش هست، روی برگرداند.
مه 2023