در جلسه اخیر هیئت دولت، رئیسی، تمرکز بر بهبود وضع معیشتی مردم را از اولویت های اصلی مجموعه اقدامات و فعالیت های دولت دانست. در زمانیکه آمارهای رسمی اخیر خود همین حکومت، از رشد روزافزون فقر، و سقوط زندگی هر چه وسیعتر مردم را گزارش کرده اند. گزارش هایی که حاکی از نه تنها گسترش فقر نسبی، بلکه افزایش فقر مطلق، و زندگی حداقل یک سوم جامعه را در زیر خط فقر رسمی اعلام شده خود همین حکومت است.
بر خلاف ادعای دولت که با گشایش روابط دیپلماتیک، عضویت ایران در نهادهایی چون بریکس و دیگر همکاری های اخیر، امکان گردش سرمایه در ایران بهبود پیدا می کند. راهی که پیمودن آن، ایران امکان دور زدن از تحریم های آمریکا و غرب را پیدا می کند و همراه با آن، از قرار سرمایه داری ایران رونق یافته و دیگر فقر و بدبختی از ایران بخت خواهد بست. اما این افاضات اگر سیاه کردن صفحات جراید داخلی را ممکن می کند، برای مردم و جامعه ایران این تبلیغات بسیار رنگ باخته تر از آن است که کسی به آن وقعی بگذارد.
سوال اما این است که آیا اگر جمهوری اسلامی سقوط کند و دولت مردمی و حکومت مردم بر مردم برقرار شود، آیا مشکل فقر همچنان گریبانگیر جامعه نخواهد بود؟ آیا مثل همین رژیم و طرح های دیگر آلترناتیوهای بورژوایی، با در هم ریختگی و بحران پایه ای در اقتصاد ایران، باز هم مدت زمان طولانی برای چاره اندیشی در مورد زندگی مردم و امکانات دسترسی به یک زندگی انسانی لازم نخواهد بود؟
پاسخ به این سوال مسلما از جانب بورژوازی، چه در قدرت و چه در اپوزیسیون، مثبت است چون مسئله فقر و نابرابری در ایران، نه زائیده مدیریت "نالایق"، و نه فساد وسیع و غیره در جمهوری اسلامی است. گرچه همه این ها در میزان و عمق فقر جاری سهم به سزایی دارند، اما برای بخش اکثریت بالایی از مردم در ایران، مسلم است که مشکل فقر حل شدنی است و راه حل آن در سرنگون کردن نظامی است که از این فقر و نابرابری نفع می برد. نظامی که مرتبا نیازمند تعمیق نیاز فروشندگان نیروی کار به بازاری است که در آن کارگر راهی جز فروش نیروی کار خود برای زنده ماندن نداشته باشد. اگر منطق تولید سود در این نظام و افزایش میزان این سود، تنها با افزایش تولید و کاهش مرتب سهم کارگر از کل تولید اجتماعی است، منطقی که با دم و بازدم خود به فقر نسبی دامن می زند، و برای پایین نگه داشتن این سهم هم نیازمند ارتش ذخیره بیکاران در جامعه است.
اما فقر، علاوه بر این، یکی از ابزارهای اصلی بورژوازی در جلوگیری از اعتراض و از عوامل پیشبرد سرکوب دائم در جامعه است. فقر در واقع زنجیری است که به بورژوازی امکان می دهد تا مشغله روزمره و امکان معاش و تهیه نیازمندی های زندگی را آنچنان گسترش دهد که تفرقه را دامن زند و در یک کلام، سیاست و خواست های واقعی برای یک زندگی انسانی را به درجه دوم و سوم کاهش دهد. تحمیل فقر به این اعتبار، یکی از ابزار بسیار موثر بورژوازی، و گاها موثرتر از دستگاه های نظامی و زندان و شکنجه برای حکومت است.
سیر نزولی و کاهش دایمی فقر، به این ترتیب تنها با سیر پیشروی در برابری و آزادی در جامعه ممکن است. هر اندازه که این سیر پیشروی در جامعه استقرار پیدا کند، هر اندازه که نیازهای مردم جامعه از دست بازار خلاصی پیدا کند، و هر اندازه که تولید اجتماعی از تولید برای سود به سمت تولید بر اساس نیازهای مردم تغییر کند، به همان اندازه از فقر هم جامعه خلاصی پیدا میکند.
جایگزینی این تولید اجتماعی، اما تنها در صورتی ممکن می شود که دولت، این نهاد طبقاتی از دست اقلیت ناچیز گرفته شده و اداره جامعه به دست اکثریتی باشد که نفعی در ادامه این شرایط رقت بار نداشته باشد. نیروی طبقه ای که جز زنجیرهای خود چیزی از دست نمی دهد و تنها این طبقه است که نه تنها قادر به زدودن جامعه از فقر بلکه پیام آور جامعه ای است که در آن برابری واقعی، امکان دستیابی و استفاده عمومی از کل ثروت و تولید اجتماعی را ممکن می سازد. ثروتی که با کنار گذاشتن تمامی هزینه های دستگاه های عریض و طویل جاسوسی و سرکوب و تحمیق و غیره، و دخالتگری عمومی به مثابه تنها راه موثر برای جلوگیری از فساد و حیف و میل ثروت جامعه، در همین امروز و در همین جامعه ما قابل اجرا است.
تضمین پیروزی برای دستیابی به هر تلاش جدی برای فقر زدایی، برای مبارزه در راه خلاصی از تحمیل عدم دسترسی به یک زندگی درخور انسانی، و برای بهبود دائم زندگی، تنها با برافراشتن پرچم برابری طلبی، تنها با هدف دستیابی به حکومتی کارگری، میسر است. برای این هدف بایستی که متشکل شد. حزب حکمتیست (خط رسمی) برای این هدف مبارزه می کند و از همه مبارزان در این راه می خواهد که به این حزب بپیوندند.