سفر اخیر رئیسی به آفریقا، شرکت در جلسه همکاری جمع شانگهای، در ادامه سفر به آمریکای لاتین و اندونزی و ... را جمهوری اسلامی جزو گامهای "مهم" در عرصه بین المللی و از پیشروی در سیاست نزدیکی با همسایگان و دوستی های منطقه ای معرفی کرده است. برخی روزنامه های ایران نیز، این دیدارها را نشانی از "مقبولیت" جمهوری اسلامی در این دوره برشمرده اند و ادعا کردند که جمهوری اسلامی از "انزوا" خارج شده است. "روند عادی سازی" روابط، "تعادل در سیاست خارجی" و "تعامل با کشورهای همسایه" به نتیجه رسیده و بر خلاف انتظارات "دشمنان حکومت"، دولت های متعددی با "پهن کردن فرش قرمز"، آماده پذیرایی از جمهوری اسلامی و خواهان ارتباطات سیاسی، تجاری و اقتصادی با جمهوری اسلامی شده اند.
مشکل اقتصادی ایران و جمهوری اسلامی، اما، بمراتب عمیق تر از آن است که با این بازی های دیپلماتیک قادر به پنهان کردن آن باشد. رابطه های اخیر جمهوری اسلامی با آفریقا، در حال حاضر بمراتب کم و بخش غیر تعیین کننده ای از کل اقتصاد چه ایران و چه این کشورهایی است که رئیسی به آنها سفر کرده است. هر کدام از این کشورها، خود بخشی از دولت هایی را شامل می شوند که هر کدام به نحوی در جرگه "کشورهای تحت محاصره اقتصادی" قرار دارند و محدودیت های خود را دارند. برای نمونه، جمهوری اسلامی با مثلا اوگاندا قراردادی در عرصه کشاورزی می بندد که بنا بر آن منابع کشت و کشاورزی را به آن صادر می کند، بطوریکه کشت در اوگاندا انجام می گیرد و سپس محصولات کشاورزی به ایران صادر می شود. در این معامله، که استفاده از آب و زمین در اوگاندا انجام می گیرد و محصولات به ایران وارد، آنهم نه با ارز رایج، بلکه بصورت پایاپای یا حتی طلا انجام میگیرد، تنها کوتاه مدت و محدود است و به هیچ وجه پاسخگوی نیاز سرمایه در ایران، برای راه اندازی اقتصاد را نمیدهد. فراتر اینکه این سیاست تازه ای نیست و قبلا هم امتحان شده بود. روی آوری و دیدار با کشورهای آفریقایی، سیاستی است که در دوره ریاست جمهوری خامنه ای با سفرهای متعدد انجام گرفت و در دوره احمدی نژاد هم نیز برقرار بود. در دوره روحانی، آنهم به دلیل امکان برقراری مذاکره و رسیدن به نتیجه با غرب، در شکل برجام، بود که این روابط کنار گذاشته شد، چون همان زمان هم معلوم بود که این دیدارها و قرارداد ها قادر نیستند که تکان اصلی برای راه اندازی اقتصاد ایران و یا حتی خود این کشورهای آفریقایی باشد و مسلما نازل تر از آن است که راه حل قابل ملاحظه ای برای دستیابی جمهوری اسلامی به امکانات اقتصادی فراهم کند.
بر خلاف تبلیغاتی که براه افتاد، راه اندازی برقراری دوباره این روابط، دیگر امروز نمی تواند پاسخی برای مشکل اصلی اقتصاد ایران باشد. این تماس ها، در واقع بیش از گذشته، نشانگر عقب نشینی جمهوری اسلامی است. از یکطرف، برای جمهوری اسلامی ایران مسلم است که هرگونه پیشروی در عرصه بین المللی، هرگونه کسب "مقبولیت" در بازار جهانی تنها منوط به نشان دادن سیمای "غیر مخرب" و غیر بحران ساز از خود می باشد. پیش شرط این سیما، خود منوط به نشان دادن نقش "دوستانه" و یا حداقل "غیر متخاصم" در منطقه و کشورهای دیگر است. پیش شرطی که چه از نظر غرب، و چه از نظر شرق و مشخصا چین، برای برقراری رابطه اقتصادی با ایران چه رسمی و چه غیر رسمی مطرح شده است.
از طرف دیگر، نیاز روز کل حکومت جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی، بر خلاف کشورهای دیگر و قطب های منطقه ای قادر به امتیاز گیری از رقابت های موجود در میان قطب های جهانی نیست چون از موقعیت ثبات نسبی دولت های دیگر، در کشور خود برخوردار نیست. سفرهای پی در پی رئیسی در طی دو سه ماه اخیر ناشی از تلاش حکومتی است که نیازمند ارائه یک دولت سرکار و قادر به حکومت کردن را دارد. رئیسی، نماینده حکومتی است که می خواهد با سیلی این تبلیغات هم که شده، صورت خودش را سرخ کند. این تلاشی است برای جمهوری اسلامی که سیمای ضعیف و و متشتت خود را نه فقط برای نیروهای خودی، بلکه در واقع در مقابل مردمی که عظمت "نه بزرگ شان" به جمهوری اسلامی در عرض همین یکسال گذشته، بعدی جهانی پیدا کرده است را، با این دیدارها و تماس ها، محکم و با اراده نشان دهد. عجله در تعدد سفرهای اخیر برای ریاست جمهور این حکومت برای این است که در مقابل این مردم به پا خواسته، آنهم قبل از فرارسیدن موعد سالگرد خیزش عمومی، چهره یک دولت "مقبول"، دولتی که قادر به "پیروزی های" دیپلماتیک و تجاری، و قادر به پاسخگویی به نیازهای جامعه، جلوه دهد.
به عبارتی دیگر این دیدارها و نشست های اخیر، برای جمهوری اسلامی حتی از کشورهایی که با آنها معاهده و قرارداد بسته شده است، از نظر اقتصادی کم فایده تر است. مشکل اقتصادی جمهوری اسلامی فراتر از این ناشی از این است که مردمی در مقابلش به پا خواسته اند که دیگر حاضر به قبول این نوع "پیشروی اقتصادی" هم نیستند. مردمی که خواهان پایین کشاندن کل این حکومت و دولتش و کل اقتصادی هستند که جان و زندگی آنان را به گروگان گرفته است. جامعه ای که دستیابی به یک زندگی انسانی را با کنار گذاشتن نقش بازار و سود در زندگی اجتماعی هدف گرفته است، وقعی به این خیمه شب بازی های حاکمیت نمی گذارد و برای رهایی کامل خود هر روز پر توقع تر، مبارزه می کند.