دامنه فقر و گرسنگی در ایران ابعاد بی سابقه ای یافته است. امروز جنگ برای نان، علیه گرسنگی و فقر در سراسر ایران در جریان است. میزان اعتراضات و اعتصابات كارگری، اعتراض بازنشسته و معلم و پرستار و اقشار محروم چنان وسیع است كه دیگر رسانه های حكومتی نیز مجبورند آنرا كتمان نكنند. در اتاقهای فكری و مراكز استراتژیك و در میان چهره های "دوراندیش" بورژوازی ایران در مورد مخاطرات این اوضاع و خطر اعتصابهای كارگری و  طغیانهای توده ای به هم هشدار میدهند.

ابعاد فقر و محرومیت در ایران چنان بالا است كه مركز پژوهشهای مجلس نیز رسما به آن اشاره میكند و در مورد اقتصاد مملكت و آینده آن و مشكلات سیاسی و بحران اقتصادی ناشی از آن و سیر رو به رشد فقر و راه برون رفت حكومت از این وضع هشدار میدهد. در گزارش این مركز و با ارجاع به آمارهای حكومتی و صاحب نظران اقتصادی آن آمده است:
  • "فقط در کمتر سه سال از سال‌های دهه ۹۰، جمعیت فقرا دو برابر شده است."
  • مدیرکل پیشین مطالعات رفاه اجتماعی وزارت تعاون نیز گفته، ۵۷ درصد از جمعیت ایران سوءتغذیه دارند و حداقل کالری لازم روزانه را دریافت نمی‌کنند.".... ، در میان این جمعیت حدود ۱۴ میلیون و ۵۰۰ هزار بچه حضور دارند و در واقع یک فاجعه انسانی عجیب در حال اتفاق افتادن است."
  • "یک گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس که در زمستان سال ۱۴۰۱ منتشر شد، جمعیت زیر خط فقر ایران، را بین ۲۵ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر تا ۲۶ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر برآورد کرده بود."
 
این گوشه ای از حقایقی است كه حتی مجلس نشینان و رسانه های حكومتی نیز به آن اذعان دارند. بی تردید دامنه فقر و محرومیت بسیار از آمارهای حكومت و گزارش مركز پژوهشهای مجلس فراتر است.
 
و این در کشوری است که با قحطی روبرو نیست! جنگ زده نیست! در این جامعه و بر اساس آمارهای خود حكومت، میزان سرمایه و امكانات و تولید فراوان است. میزان پولی كه دولت حاكم خرج دستگاه اطلاعاتی و حوزه های علمیه و آخوند و مراكز پلیسی و سپاه و مجلس و مقامات مختلف حكومتی میكنند و میزان درآمدهایی كه اقلیتی سرمایه دار در این کشور دارند، درست مانند فقر و گرسنگی سر به آسمان زده است. گرسنگی موجود و فقر در این جامعه تنها و تنها بیان بحران و بن بست اقتصادی، سطح بالای استثمار طبقه كارگر و اقشار محروم توسط نظام کاپیتالیستی حاكم است. دولت پاسبان این سیستم و ابزار حفظ آن است.
 
فقر و گرانی، بیكاری وسیع، تورم  و گرسنگی ای كه طبقه كارگر و بخشهای رو به ازدیاد محروم با آن دست و پنجه نرم میكنند، بخشی از کارکرد و منطق نظام كاپیتالیستی است. پولهای بی پشتوانه ای كه چاپ میكنند، در حقیقت تعرض به معیشت كارگر است. حداقل دستمزد نیروی كار را هر ساله بعد از دنیایی كشمكش و تبلیغات كر كننده ظاهرا چند درصد بالا میبرند و بعد از یك ماه قیمت مایحتاج زندگی با بی ارشی پول دوبرابر میشود. در دنیای واقعی این دستمزد طبقه كارگر و مزد بگیران جامعه است كه نصف میشود. جمهوری اسلامی انصافا در این زمینه دست همه حکومتهای سرمایه داری را از پشت بسته است. پول هست، امكانات هست، اما بالاخره باید از جیب كسی برداشت تا جیب كسی دیگر پر شود! این رابطه در یك نظام كاپیتالیستی همیشه برداشتن از سهم اکثریت تولید کننده و اضافه كردن به سهم سرمایه دار است. این رابطه در عین حال تابعی از توان قوا میان جمهوری اسلامی و طبقه كارگر و میزان توان و زور طرفین است. پول و سرمایه در زمین نه آب و نه دود میشود، بلكه از جیب كارگر بیرون میكشند و به جیب سرمایه دار میریزند. این منطق این نظام است.
 
اگر یك دقیقه رسانه های حكومت در همین چند ماه اخیر و ادعاهای روسای مختلف جمهوری اسلامی را نگاه كرده باشیم، موج تبلیغاتی گسترده از سفرهای رئیسی و مقامات مختلف جمهوری اسلامی به كشورهای مختلف و ادعای قراردادهای اقتصادی و سیاسی مشترك را خواهید دید. مقامات حكومت و فرماندهان و مسئولین آنها از پیشرفتهای بزرگ در ساختن ابزارها و ماشینها و اسلحه های جنگی را دارند. سرمایه هایی كه برای نیروهای سپاه، نظامی، اطلاعاتی و امنیتی، موسسات مذهبی و پخش خرافات ... صرف میكنند عظیم است. اما وقتی به زندگی مردم برمیگردد از تحریمها و گرانی و "مشكلات اقتصادی" ای میگویند كه دولت هر ساله وعده سرخرمن و بهبود در سالهای آتی را به مردم میدهد. در اینکه تحریمهای اقتصادی تاثیر مخربی بر زندگی و معیشت میلیونها انسان در ایران گذشاته است تردیدی نیست، اما علیرغم تحریمها بورژوازی در ایران هنوز سودهای کلان خود را به جیب میزند و دود این تحریمها مستقیم به چشم طبقه كارگر و اقشار كم درآمد رفته و بار سنگین آنرا روی دوش مردم انداخته اند.
 
تحمیل فقر در حقیقت یك ابزار جدی علیه طبقه كارگر و در خدمت نظام حاكم است. بیكاری وسیع در كنار گرسنگی و عدم مسئولیت دولت، مستقیما و به عنوان بزرگترین اسلحه برای انشقاق در میان طبقه كارگر و مسابقه برای قبول استثمار با هر شدتی و یافتن كار به هر قیمی، به عنوان ابزار چوب حراج زدن به سهم كارگر از نتیجه كار خود و نهایتا تسلیم و گردن نهادن این طبقه كارگر به شرایط طبقه حاكم و تحمل بردگی خود است.
 
تردیدی در آن نیست كه شرایط امروز جامعه ایران و اوضاع سیاسی و موقعیت طبقه كارگر و دولت حاكم چنان نیست كه این طبقه تسلیم شود یا دچار یاس و ناامیدی و استیصال، چیزی كه حاكمیت آروزیش را دارد، بشود. ادعاهای جمهوری اسلامی و تبلیغات وسیع آنها در خصوص تلاش حاكمیت برای بهبود زندگی مردم امروز برای سربه زیر ترین فریب خوردگان خود نیز پشیزی ارزش ندارد. جنگ برای رفاه و نان از پایین و صف بستن بورژوازی و حكومتش در بالا برای شكست ما چنان عیان و رودررو است كه توهمی را برای كسی باقی نگذاشته است. روی آوری به فشار نظامی و پلیسی، تبدیل مراكز صنعتی و تحصیلی به پادگان و رواج دادن ناسیونالیسم و وطن پرستی، تلاش برای انشقاقهای قومی و مذهبی در میان طبقه كارگر و در هر تحرك و اعتراض كارگری و تهدید فعالین و رهبران كارگری، انواع توطئه و دسیسه های مختلف علیه آنان، حمله به زنان و تلاش برای ماندگاری فرهنگ و سنت عقب مانده ضد زن و دهها مسئله و سیاست و تاكتیك دیگر حاكمیت، بیان ترس آنها و موقعیت بی ثبات حكومت و بعلاوه بیداری عمومی است كه هر مدت یك بار درشكل طغیانهای وسیع اجتماعی كل طبقه حاكم را چنان چلنج میكند كه هزار بار مرگ خود را در چند قدمی خواهند دید.
 
این حقایق و رخدادهای دهه اخیر، دوره ای جدید از سیاست و از رابطه پایین با بالا و مستقیما رابطه طبقه كارگر و بورژوازی ایران و حكومتش را رقم زده است. جنگ عریان و رودر روی امروز و پولاریزاسیون در میان جامعه و فاصله و دشمنی عریان حاكمین و طبقه كارگر، بیان بالا رفتن خودآگاهی طبقه كارگر و بعلاوه بورژوازی ایران به عنوان دشمنان طبقاتی و آشتی ناپذیر در مقابل هم است. این حقیقت بیان بالا رفتن خودآگاهی طبقه كارگر، رشد عدالتخواهی و برابری طلبی كارگری در سراسر جامعه است كه مهر خود را بر جنبش خلاصی فرهنگی، جنبش حق زن زده و در میان تمام اقشار اجتماعی جامعه تاثیرات مثبت خود را گذشته است.
 
فقر و فلاكت و تلاش برای تحمیل به پایین برخلاف تبلیغات حكومت و مشتی مواجب بگیر آنها، نه بلای آسمانی است و نه معضلی كه گویا ما همه برای حل آن با "دولت و ملت" در كنار هم میكوشیم. این ابزار حاكمان علیه ما و برای تسلیم ما در مقابلشان و عبور از دوره ای است كه صدای انقلابی رهایی بخش حتی مردگان طبقه حاكم را نیز در گورستانها لرزانده است. بورژوازی ایران با دولت و نهادهای مختلف آن و حتی سران و صاحب نظران بورژوا در اپوزیسیون، بر این حقایق آگاهند. همگی آگاهند كه یك جنبش عظیم برابری طلبانه در سراسر ایران فعال است، قلبها را تسخیر و نیروی وسیعی را به آینده ای بهتر امیدوار كرده است.
 
این حقیقت هم روشن است كه در مقابل فلاكتی كه تلاشی نقشه مند برای تحمیلش به جامعه در جریان است، صفی وسیع اعتراضی و مقاومت و تعرض و مقابله در جریان است. اعتصابات كارگری در همین چند ماه اول ۱۴۰۲ حداقل چهاربرابر سال گذشته است. اعتراض و تجمع بازنشستگان هر روزه در جریان است، جدال در دانشگاهها یك روز هم نخوابید است، زنان و آزادیخواهان در دفاع از دستاوردهای این دوره و از جمله علیه آپارتاید جنسی كه حول حجاب زنان میچرخد، حاكمیت را سراسیمه كرده است.
 
ما میتوانیم و باید صف خود را علیه فلاكت، علیه فقر و گرسنگی و در دفاع از تمام دستاوردهای خود مستحكم و متحد كنیم. از مراكز كارگری تا دانشگاه، از صف بازنشستگان تا معلمین و پرستاران و از محلات شهرها تا هر گوشه و كنار این مملكت باید نیروی خود را به هم ببافیم و سازمان دهیم. رمز پیروی ما وصل شدن و یك كاسه كردن كل نیروی جنبش برابری طلبانه در این جامعه است. جنگ برای رفا، جنگ علیه فلاكت و جنگ برای آزادی زن و علیه استبداد امروز به هم گره خورده اند و زوایای مختلف یك جنبش عظیم اجتماعی است كه باید سازمان پیدا كند.
جدال ما چه در زیر كشیدن حكومت سرمایه داران و اعمال حاكمیت شورایی و چه در عقب راندن حكومت ایران و كسب پیروزی های بیشتر و تامین حداقلهای زندگی، در گرو اتحاد وسیع ما و سازمان دادن نیروی طبقاتی ما است. این كار ما كمونیستها، كار حزب ما و فعالین جنبش كمونیستی ایران است. تغییر این اوضاع به نفع ما و فتح سنگرهای مهمتر، كار فعالین هوشیار و آگاهی است كه همه جا محمل اتحاد كارگران و اقشار مختلف مردم برابری طلب اند. در دست گرفتن كنترل محلات، در دست گرفتن كنترل زندگی خود در دست ما ابزار جدی و اساسی ما در جنگ برای نان و رفاه و آزادی است. آنوقت خواهیم دید كه سر كیسه دارایی ها بر روی مردم باز میشوند، در انبارها برای تامین نیازمندهی های جامعه باز میشوند، در زندان ها باز میشوند و ماشین سركوب با قدرت و توان ما از كار می افتد. 

اینجا است كه جایگاه رهبران عملی و محلی از مراكز كارگری و صنعتی تا محلات كارگر نشین، از دانشگاه تا صف معلم و بازنشسته و... برجسته میشود. تشكیل مجامع عمومی كارگری، جمع شدن و متحد شدن مردم محل حول رهبران عملی و خوشنام، تشكیل نهادهای برابری طلبانه و توده ای در دانشگاه، متكی كردن مبارزات معلمین به تصمیمات جمعی و مجامع عمومی آنها، شكل دادن به انواع شبكه ها از كارگران سوسیالیست و رهبران عملی، وصل شدن این شبكه ها به هم و در دل مبارزات موجود و سازماندادن بیشتر و بیشتر در همه جا، راهی برای پیروزی ما و قدمی بزرگ برای قدرتمند كردن جنبش ما است.

هیچ "فرشته نجاتی" در كار نیست، هیچ سرنگونی ای كه ما كارگران، زنان و نسل جوان آزادیخواه و مردم محروم روی شادی و سعادت را ببینیم، جز بدست خود ما و با نیروی متحد ما و با افق و برنامه ما برای آزادی و برابری در كار نیست. توازن كنونی جامعه و پیشروی های تاكنونی جنبش ما، فرجه ای برای كسب پیروزهای بزرگ و در دست گرفتن سرنوشت خود و تامین جامعه ای برابر و سعادتمند را ممكن كرده است. ما كمونیستها میتوانیم و باید این دوره را با پیروزی به سرانجام برسانیم.