این روزها تحلیلگران و فیلسوفان و روانشناسان بورژوازی به روانکاوی و توجیهات فلسفه ی "شکست" جنبش انقلابی ایران روی آورده اند. متاخرترین این ها افاضات دو نفر به اسامی حسن مکارمی و ثابتی با عنوان های پر طمطراق تحلیلگر، پژوهشگر، روانشناس و غیره در تلویزیون انترنشنال است که خصلت نمای تحلیل و توجیه فلسفه ی شکست کل این خیل است.
مکارمی در پاسخ سوالی که جامعه ی دچار فقر و فلاکت را چگونه می توان امیدوار کرد؟ صرفنظر از بیربطی و بی پایگی خود سوال، اما می گوید، "دوره مغول هم فقر و فساد و ستم بود"! "خوب شد جنبش ایستاد چون نهادهای مدنی وجود نداشت". "چون نمی دانستیم الترناتیو چیست". "اصلا فلان فیلسوف می گوید شکست بخور، دوباره شکست بخور و سخت شکست بخور...!" و دلداری می دهد که، "روشنفکران و فیلسوفانی چون بکت و سارتر دریافتند که روان انسان چگونه کار می کند!" و از تجربه ی شخصی اش می گوید که چگونه ایشان که سوپروایزر روانشناس ها است، مریض را با روان درمانی و این که حرف بزنند درمان می کند!
ثابتی هم در ذهن بیمار خود، در مورد تجربه انقلاب 57، عوامل شکست انقلاب را طرفداران چه گوارا و اسلامگرایان ارزیابی می کند. و می گوید، " چپگرایان افراطی می خواستند با تجربه چه گوارا مردم را بدبخت کنند!" این ذهن بیمار، هیچی در باره توافق گوادلوپ، بیرون بردن شاه و بردن ارتش پشت خمینی و... یا نفهمیده یا خود را به نفهمی زده است!
پریشان گویی های اذهان بیمار این ها و نصایح احمقانه ی این مسخ شدگان و بیربطی شان به جامعه ی طبقاتی و رابطه ی مردم و دولت و مبارزه ی اقتصادی و اجتماعی، سرسام آور است. از نظر این روشنفکران حپروتی و فلسفه ی شکست شان، جامعه بیمار است و باید بذر امید کاشت و به مردم حرف زدن و شادی و درس نوآوری آموخت...! این ناصحین و مصلحین بخت برگشته، انگار تازه از غار برگشته اند، کلینیک روانشناسی و ذهن بیمارگونه شان را جای جامعه می گذارند. وقتی جامعه را طبقاتی نبینی، وقتی با مبارزه ی طبقاتی بیگانه ای و آن را نمی شناسی، مثل مکارمی و ثابتی سراغ فلسفه و روانشناسی می روی تا بفهمی، "روان انسان چگونه کار می کند!"
سوال اینجا است که این پریشانگویی و روانکاوی فیلسوفان و پژوهشگران روانی، می تواند بر جامعه تاثیر بگذارد؟ آیا در جامعه هستند کسانی که برای این خیل شکست خورده، تره خرد کنند! من فکر می کنم ولو جمع یا محفل کوچکی خریدار پریشانگویی های این خیل بشوند، باید گفت، نکنید! مبارزه طبقاتی و اقتصادی طبقه کارگر در چهار دهه اخیر هیچ وقت متوقف نشده است، خیزش های اجتماعی و توده ای علیه فقر و فلاکت و استبداد و ضدیت با آزادی زن، یکی پس از دیگری سر برآورده اند و هر بار که افتاده اند، مصمم تر، قوی تر و توده ای تر برخاسته اند.
شعله های جنبش انقلابی شهریور ۱۴۰۱ تا امروز دشمن تا دندان مسلح را دچار آشفتگی و انشقاق درون صفوف خود و زخمی کرده است. حجاب اجباری بعنوان مظهر تبعیض جنسیتی و یکی از پایه های ایدئولوژیک نظام اسلامی سرمایه، در آتش خشم دختران جوان و زنان سوخته است. زوزه ها و یاوه گویی های خامنه ای زخمی، این ابرقدرت سرمایه و دین در جمهوری اسلامی را ببینید که تلاش مذبوحانه ی نصیحت و دلجویی و وعده ی مزد بیشتر به اعوان و انصارش، ناباوری صفوف خودش را هم برطرف نکرده و نمی کند. هر روز بر تعداد ناباوران صفوف اطرافیان خامنه ای به تمجیدها و تهدیدهایش، اضافه می شود. همراهان خامنه ای علاوه بر آخور پر، اما مثل گوسفندی که از ترس گرگ به طرف او فرار می کند، ذلیل و بی خاصیت و بی شخصیت به گوشه ی عبای خامنه ای آویزانند. لقب دیکتاتور برای خامنه تعریف کاملی نیست. او یک بیمار عقده ای است که بر لبه ی پرتگاهی ایستاده و می خواهد کل جامعه را بهمراه خود به پرتگاه فقر و تباهی و گرسنگی بیشتر و قتلگاه و مرگ بکشاند.
در طرف مقابل و در صفوف جامعه، اعتصابات مکرر کارگران در صنایع کلیدی نفت و گاز و پتروشیمی ها و فلز و صنعت نیشکر... و اعتصابات و اعتراضات فرهنگیان و بازنشستگان فرهنگی و تامین اجتماعی و دیگر اقشار زحمتکش و تهیدست و گرسنه، تصویر یک جامعه ی بپاخاسته و پویا را ترسیم می کند. جامعه ای که روشنفکران و پژوهشگران و فیلسوفان و تحلیلگران بورژوایی با آن بیگانه اند و تنها در افکار پوسیده ی خود دنبال توجیه فلسفه ی شکست و بدیل "روان درمانی" در ذهن بیمارشان هستند. این جامعه نیست که بیمار است و این جنبش نیست که شکست خورده و دچار انفعال گشته است، این فلسفه و روانشناسی بیمار این جماعت است که به مثابه سم به جامعه تزریق می شود. جامعه نه به تزریق امید و شادی این ها و نه سم پژوهشگری و روانکاوی بیمارگونه شان نیاز دارد.
جامعه بشری امروز به دلیل طبقاتی بودن و به دلیل تبعیض و ستم و نابرابری، جامعه ای پویا است. ایران امروز و رابطه ی دولت و مردم با بیست سال و ده سال قبل قابل مقایسه نیست. غول طبقه کارگر از شیشه بیرون می آید. خشم و اعتراض ده ها میلیون انسان زحمتکش و حقوق بگیر و بیکار، ارتجاع حاکم را ذلیل و پست و کتک خورده کرده است. این جنگ و جدال طبقاتی و این پویایی جامعه ای که آزادی و برابری می خواهد حتی مرزهای کشوری را در نوردیده و در خاورمیانه و در جهان انعکاس یافته و سمپاتی بین المللی زحمتکشان و امید به پیروزی را بوجود آورده است.
اگر ما هنوز تا قیام توده ای فاصله داریم، نه به دلیل ناامیدی و یاس و انتظار، بلکه به تدارک و آمادگی سازمانیافته و تامین رهبری سراسری نیاز است. و این کار تحلیلگران و پژوهشگران و فلاسفه و روانشناسان بورژوایی نیست. تزریق امید از طریق روانکاوی آحاد جامعه و روان درمانی این خیل که خود نیاز به درمان دارند، ممکن نیست.
جامعه طبقاتی است. ستم و استثمار طبقاتی است. جامعه محل جدال و کشمکش دو طبقه اصلی کارگر و سرمایه دار است. حاکمیت سرمایه و زور در ایران به چالش کشیده شده است. فقر و ثروت در کنار هم نمی توانند همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند. اگر اینطور بود سرمایه داران و حکامشان نیازی به زور و زندان و شکنجه و اعدام و قتل های دستجمعی در زندان ها و خیابان ها نداشتند.
جامعه ی ما در حال جنگ است. تدارک و آمادگی و تجدید قوا از ملزومات هر جنگ و جدالی است. جامعه ی ما در یک تعرض قهرمانانه صفوف دشمن را دچار تزلزل، انشقاق و ترس کرده است. این تنها، نتیجه ی یک تعرض انقلابی است. جبهه های جنگ علنی و پنهان هر کدام در مقابل همدیگر قرار گرفته اند. دشمن زبون مدام با صرف هزینه های سنگین و پروپاگاند شرم آور...، مشغول ترمیم خرابیهای به بار آمده توسط مردم، در صفوف خود است. طبقه کارگر و زحمتکشان و گرسنگان هم مدام مشغول تدارک و سازمانیابی و اتحاد درون صفوف خود هستند. صداهای اعتراض و خواست برچیدن بساط نظام، در هر کوی و برزن جامعه بلند است.
در یک کلام جامعه ی ایران نه تنها در خاورمیانه بلکه در ابعاد جهانی امروز برای دوست ودشمن بعنوان جامعه ای پویا و خواهان تغییر و تحول عمیق به نفع آزادی و برابری شناخته شده است. بگذار تحلیلگران و پژوهشگران و فلاسفه و روانشناسان بورژوایی زوزه ی بکشند و در ذهن بیمار خود دنبال فلسفه ی شکست باشند. جامعه ی پویای ایران با روش و تفکر بیمارگونه ی این طایفه بیگانه است. بهتر است این جماعت به غار تاریک افکار پوسیده و مداوای تراوشات اذهان بیمار خود بنشینند و کتاب بنویسند. گوش جامعه بدهکارشان نیست. در یک کلام ساده، بروید خفه شوید. این بهترین کمک به جامعه است. باور کنید!