به صورت آزادیخواهی و مدنیت در ایران چنگ نکشید!
به نقطه نظرات امیر طاهری، از پادشاهیخواهان کارکشته در اتاق فکری اپوزیسیون راست بنگرید:
«مسٸله این است که یک ایران جوانی وجود داره، که میخواد ایرانی زندگی کنه! اگر واقعا به کلیشههای مبتذلی مثل دمکراسی، سکولاریسم، فدرالیزم و لاٸیسیته نیاز داشتیم، براشون لغت فارسی درست میکردیم»!
آقای طاهری از قماش نٸوپهلویستهای تازه بهدوران رسیده که قریب به اتفاق بیشترشان عضو فعال انجمنهای اسلامی در ایران بودهاند و امروز پشت رضا پهلوی، ادکلن زده و شق و رق راه میروند، نیست. ایشان از پادشاهیخواهان باسابقه و از «دانش آموختگان» دوران حکومت سرنگونشدهی سلطنت در ایران و سردبیر روزنامه کیهان به مدت پنج سال در دوران وزارت خارجه اردشیر زاهدی بوده است که امروز با وصف اینکه هنوز دهکدهای را هم تصرف نکردهاند، به صورت مدنیت و آزادیخواهی در ایران چنگ میکشند. پاکسازی جامعه ایران از آزادیخواهی، از بیخدایی و فرهنگ پیشرو، از خواست ممنوع کردن دخالت مذهب در همه شٸون زندگی اجتماعی انسانها و در یک کلام تحقیر و ساکت کردن شهروند، هدف مشترک کل هیٸت حاکمه ایران از دوران حکومت سرنگونشده پهلوی تا دوره حاکمیت جمهوری اسلامی بوده است. از نظر این پادشاهیخواه کارکشته و باسابقه هم، درست همانند موعظهی سران جمهوری اسلامی، مردم ایران نیازی به آزادی و مدنیت، خلاصی از دست مذهب، و حتی دمکراسی نیمبند غربی و خلاصه اینکه احتیاجی به این «کلیشههای مبتذل» ندارند. افزودن «فدرالیزم» برای رد گم کردن است وگرنه آقای طاهری و همه پادشاهیخواهان در حسرت بازگشت به «دوران خوش» استبداد رژیم سرنگونشدهی سلطنت، شب را روز میکنند.
به نظر میرسد که در زمین اپوزیسیون راست هیچ مانعی در مقابل این درجه از سقوط سیاسی و ابتذال فکری وجود ندارد و هر روز از گوشهای شاهد پارازیت طرفداران نظام مستبد سلطنت و اسلامی علیه خواستهای انقلابی و مدرن مردم ایران هستیم. یک روز فالانژهای این اپوزیسیون راست، کف بر دهان با شعارهای «جاوید شاه» به تریبون سخنرانان در خارج کشور حمله میکنند؛ روز دیگر فاشیستهای آریامهری به شرکت کنندگان در میتینگها و تظاهراتها هتاکی جنسی میکنند و عکس شکنجهگران رژیم سابق را بالا میبرند؛ به جای رهایی زنان، در حسرت «حقوق مردان میهن» هستند؛ آرزوی لت و پار کردن احزاب اپوزیسیون مخالف خودشان را دارند و از تعرض جمهوری اسلامی به آنها قند در دلشان آب میشود؛ در دورهمیشان با همه مخلفات ساواکی، دخل مخالفین سیاسی، بویژه مارکسیستها و چپها را در میآورند و لیست اعدامیهای آتی مخالفین نظام پادشاهی را آماده میکنند. این طیف در اپوزیسیون راست، ظرفیت خون پاشیدن به جنبش آزادیخواهانه مردم و انقلاب آتی ایران را با حمایت قدرتهای نظامی منطقه از جمله دولت اسراٸیل در حمله نظامی به ایران و یا در رکاب فرماندهان ارتش و «دوستان سپاهی و بسیجی» دارند.
اینها همگی کارشناسان سرکوب انقلاب آتی ایران و تخریب مدنیت و زندگی شهری هستند. همه میدانند که تحولات سیاسی در ایران بعد از خیزش سراسری مردم در شهریور ۱۴۰۱ به نفع سلطنت و پادشاهی و به سمت عقب تاریخ پیش نرفت و این تودهنی جنبش ازادیخواهانه مردم در ایران، صف ظاهرا متحد راست را تکهپاره کرد. تاختن به مطالبات آزادیخواهانه و پیشرو در انقلاب ایران علیه جمهوری اسلامی گویا تنها استراتژی است که طرفداران پادشاهی بدون استتار در اختیار دارند. اظهار نظرات «کارشناسان با تجربه» از قماش جناب طاهری، شاخص ماهیت سیاسی اپوزیسیون راست است.
از هم اکنون اعلام میکنند که: جامعه جوان ایرانی نیازی به آزادی و مدنیت ندارد! نیازی به آزادی سیاسی احزاب و اتحادیههای کارگری ندارد! نیازی به آزادی و رهایی زنان ندارد! احتیاجی به خلاص شدن از مناسبات عقبمانده مذهبی و قوانین ارتجاعی اسلامی ندارد و در حسرت استبداد و بیحقوقی میسوزد!
ارتجاع پادشاهیخواهی مانند ارتجاع اسلامی نمیتواند یک روز بدون استبداد، اعدام، سرکوب و زندان دوام آورد! اینها نیازی به مردم آزادیخواه ایران برای به قدرت رسیدن ندارند؛ حتی دیگر نیازی به «صندوقهای رای» و «انتخابات آزاد» ندارند! به چه زبانی بگویند که تنها راه رسیدن به قدرت برای این طیف، دخالت نظامی آمریکا یا دست بهدست شدن قدرت در بالای حاکمیت اسلامی توسط یک کودتا و بدون دخالت مردم در صحنه اجتماعی است.
اکنون دیگر باید برای همه روشن شده باشد که راست مدعی قدرت در ایران تنها میتواند یک راست افراطی، فالانژ و فاشیست باشد. اما جنس مطالبات مترقی و آزادیخواهانه مردم در ایران طی یکسال گذشته، نان بهقدرت رسیدن را برای این راست به آجر تبدیل کرده است. از نقطه نظر مردم آزادیخواه ایران، این دیسکورس ارتجاعی راست، محکوم به شکست و ازآن زبالهدان تاریخ است.
پژواک اين «بيگ بنگ» را از ايران بشنويد!
بر اساس دادههایی که اخیرا نشریه بلومبرگ گردآوری و منتشر کرده است، ثروتمندترین افراد جهان در نیمه اول سال ۲۰۲۳ میلادی، ۸۵۲ میلیارد دلار به داراییهای خود اضافه کردهاند. یعنی هر کدام به طور متوسط روزانه ۱۴ میلیون دلار درآمد داشتهاند. علیرغم اثرات افزایش نرخ بهره، جنگ جاری در اوکراین و کلا بحران بانکها، اما هر سه شاخص بازار بورس نیویورک در خلال سه سال گذشته ۷۰ درصد رشد داشتهاند.
این در حالیست که ۴۷ درصد از جمعیت جهان با هزینههای زندگی، فقر و کاهش سطح رفاه عمومی، به سختی با دستمزد ۶ دلار در روز زنده ماندهاند. بیش از ۸۲۰ میلیون نفر در حال حاضر گرسنه هستند که بیشتر آنها زنانی هستند که مجبورند کمترین غذا را بخورند. علاوه بر این، ۳۳۹ میلیون نفر در حال حاضر به جیره غذایی اضطراری، آب آشامیدنی و سرپناه نیاز دارند. قابل تصور نیست که یک درصد از طبقه بورژوا در جهان تقریبا دو سوم از کل ثروت تولید شده در جهان را از سال ۲۰۲۳ تاکنون به جیب زدهاند. یعنی دو برابر پولی که ۹۹ درصد باقیمانده بشریت در مدت مشابه به دست آوردهاند.
نشریه گاردین در گفتگو با تعدادی از تکنسینهای کارخانه «تسلا ماسک» در کالیفرنیا، با ۹۶ میلیارد دلار درآمد در شش ماهه اول سال ۲۰۲۳ بعنوان ثروتمندترین کارخانه جهان، فرهنگ کاری «ساعتهای طولانی تحت فشار شدید با آسیب و درد جسمی ناشی از کار طاقتفرسا، به منظور تحقق اهداف تولید بلندپروازانه مدیرعامل» را توصیف میکنند. یکی از کارگران بخش تولید در تسلا میگوید: «کارگران زیر فشار کار از حال میروند و مانند پنکیک با صورت به زمین میخورند.»
در طول یکدهه گذشته، ثروت طبقه بورژوا دو برابر شده است و یکدرصد از این طبقه حدود نیمی از کل ثروت جدید جهانی را در اختیار دارد. طی پنج سال آینده، سه چهارم دولتهای جهان در حال برنامهریزی برای کاهش هزینههای عمومی و سر-ریز کردن بار بحران اقتصاد جهانی بر دوش طبقه کارگر به میزان ۸ تریلیون دلار هستند، در حالیکه دولت آمریکا برای نجات بانکها، حمایت از بازار سهام و جنگ در اوکراین منابع کلانی اختصاص داده است. تضاد آشتیناپذیر میان حکمرانان طبقه بورژوازی با طبقه کارگر به یک بشکه باروت در حال انفجار تبدیل شده است. از اعتراضات گسترده در فرانسه حول مسٸله افزایش سن بازنشستگی و خشونت پلیس، تا اعتصابات و مبارزات کارگران راه آهن، پست و خطوط هوایی در بریتانیا، آلمان، ایتالیا و اسپانیا و تا اعتصاب هزاران کارگر بارانداز بنادر کانادا و بندرگاههای سواحل غربی آمریکا، همه نوید گندیدگی مناسبات سرمایهداری حاکم بر جهان ماست. مشاوران ارشد بورژوازی جهانی و تیمهای مالی آنها اخیرا در مجله «مدیریت ثروت اسپیر» در لندن به «خطر واقعی شورشهای شهری علیه چرخهی سرمایه» اشاره کردهاند.
نظام سرمایهداری از نظر تاریخی منسوخ شده است. شاید هیچ جایی به اندازه طبقه کارگر ایران به این خودآگاهی نرسیده است که سرمایهداری و مناسبات بردگی مزدی این نظام باید برچیده شود و ثروت هنگفتی که در چنبره اقلیت طبقه بورژوا و دولتهای آنهاست باید برای رفع نیازمندیهای اکثریت جامعه بشری آزاد و توزیع شود. هیچ جایی این حکم تاریخی که طبقه کارگر ایران به روشنی اعلام کرده است که «فرمان تولید و توزیع باید بدست طبقه کارگر سپرده شود»، هنوز آغاز به تثبیت کردن خود نکرده است. حتی رسانههای سراسر سانسور شدهی خود حاکمیت و اپوزیسیون بورژوایی آن، قادر به پردهپوشی شبح طبقه کارگری که خود را برای بدست گرفتن قدرت آماده میکند، نشدهاند. طبقه کارگر هیچ جایی در جهان مانند ایران، تا این سطح پرتوقع و صاحب عزتنفس نیست؛ طبقهای که علیرغم چهاردهه حاکمیت اختناق اسلامی قد علم کرده و اعلام میکند که صاحب جامعه منم و اگر قدرت بهدست ما باشد همه ثروت اجتماعی موجود را به شکل برابر توزیع خواهیم کرد و به فقر و بیکاری خاتمه خواهیم داد. مصاٸب جامعه بشری مشکلات یک نفر و دو نفر نیست که راهحل یک نفره و دو نفره داشته باشد. طبقه ما میلیاردها نفر در جهان عضو دارد و برای پایان دادن به نابرابری و مصاٸب جامعه بشری ناچار به اتحاد و دخالت اجتماعی در قلمرو سیاست است.
در جهنم جمهوری اسلامی که به سلب امکان هرگونه عمل مستقیم از تودههای کارگر متکی است و ارکان آن را اختناق و فقر، زندان و بیکاری و تبعیض تشکیل داده است، این پیشروان و رهبران طبقه کارگر ایران هستند که پرچم «اداره شورایی» جامعه را برافراشتهاند و توجه همه را به راه رهایی و رسالتی که جهان کنونی بر عهده طبقه کارگر گذاشته است، جلب کردهاند. هیچ حکومتی در مقابل قدرت کارگران در همین چندسال اخیر، از نفت و پتروشیمیها تا ذوب آهن، هفتتپه، فولاد و هپکو و ...، اگر متحزب شود و به هم وصل شود، تاب مقاومت را نخواهد داشت. بویژه که تجربهی خیزش یکساله اخیر با مبارزارت پرشور زنان و نسل جوان علیه جمهوری اسلامی به سرعتی باورنکردنی، باورهای بازدارنده را در ذهن تودهها زاٸل کرد و نیروی یک انقلاب اجتماعی عظیم و فروخفته در اعماق جامعه را آزاد کرد و تصویر قدرقدرتی جمهوری اسلامی را در ذهن اکثریت شهروندانی که از نابرابری و تبعیض سیستماتیک حاکمیت به جان آمدهاند، درهم شکست.
بگذار جهان این حقیقت مسلم را ببیند که طبقه کارگر متحزبی که با عزم جزم برای اعمال قدرت خود به میدان آمده باشد، آسانتر از آنچه تصور میشود تاریخ را ورق خواهد زد. این دوران، دوران قدم برداشتن دستهجمعی و متحزب در این راه است. بگذار راهحل پایان دادن به نابرابری با لغو مناسبات اسارتبار سرمایهداری توسط یک انقلاب کارگری پیروزمند، این امکان را به بشریت بدهد که پژواک این «بیگ بنگ» اجتماعی را اینبار از ایران بشنود.